هدایت شده از فان
#گرمای_خیالش
قلم با عشق مے رقصد به روے بستر دفتر
بهارت مے رسد اے دل، خزانت مے رود آخر...
در این شبهاے بے مهتاب، سرودم شعرهاے ناب
فقط از عشق مے گویم، ڪند شاید مرا باور
هواے روزگارِ دل اگر چه زرد و غمگین است
به شور شعر چشمانش، شود احوال من بهتر
اگر در سوز و سرمایم، اگر اینگونه تنهایم
به گرمایِ خیالش مے روم تا عالمے دیگر
قلم مابینِ دستانم چه حالِ مبهمے دارم!
دلم چون ڪورهاے سوزان ،به زیر تل خاڪستر
به عشق تار گیسویش چنین شوریده سرگشتم
به شوق دیدنش گریان..نگاهے مانده روے در
💖💖
📖@cofeh_shear📖