20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو گوش کن تا حالت جا بیاد
http://eitaa.com/cognizable_wan
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود سال ۱۴۰۰ 😂😂😂🌹🌹🌹
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
20.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایه ایی قابل تامل🌹🌹🌹
http://eitaa.com/cognizable_wan
👈🏻در شروع سال جدید همدیگر را بخاطر محبت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام حلال کنیم
ببینید یونس بن عبدالرحمن که یکی از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام هست، چه روح پاکی داشت:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ حَدَّثَنِي اَلْفَضْلُ ، قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا : أَنَّ يُونُسَ بْنَ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ قِيلَ لَهُ: إِنَّ كَثِيراً مِنْ هَذِهِ اَلْعِصَابَةِ يَقَعُونَ فِيكَ وَ يَذْكُرُونَكَ بِغَيْرِ اَلْجَمِيلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِي أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نَصِيبٌ فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا قَالَ .
به یونس بن عبدالرحمن که از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام است گفته شد:
*کثیری از مردم تو را مذمت کرده و به زشتی از تو یاد میکنند*
یونس بن عبدالرحمن گفت: شاهد باشید هر کسی که محبت امیرالمومنین علیه السلام را داشته باشد، حلال کردم
🌱رجال کَشی ج۱ ص ۴۸۸
🔵 پنج خصلت مداد
🔹عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
🔸کودکی پرسید: چه مینویسی؟
🔹عالم لبخندی زد و گفت: مهمتر از نوشتههایم، مدادیست که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
🔸پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
🔹عالم گفت: پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آنها را به دست آوری.
1⃣ اول: میتوانی کارهای بزرگی کنی اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
2⃣ دوم: گاهی باید از مدادتراش استفاده کنی، این باعث رنجش میشود ولی نوک آن را تیز میکند پس بدان رنجی که میبرى از تو انسان بهتری میسازد!
3⃣ سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاككن استفاده کنی پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
4⃣ چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میآید!
5⃣ پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد پس بدان هر کاری در زندگیت مىكنى، ردی از آن به جا مىماند.
پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹دو نفر رو در زندگیت
هیچوقت فراموش نکن:
- کسی که همه چیزش رو باخت فقط برای اینکه تو برنده شوی (پدر)
- کسی که در تمام دردها همراه تو بود (مادر)
http://eitaa.com/cognizable_wan
برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم.
آرزو میکنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسنترین حالها برسد. آرزو میکنم که در تمام روزهای پیشِ رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد.
آرزو میکنم سلامت بمانی و هرکجا پرسیدند چه خبر، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی...
آرزو میکنم روزهای تلخ گذشته، در گذشتهها جا بمانند و جز یاد و خاطرهای برای عبرت، چیزی از آنها باقی نمانَد.
آرزو میکنم بیفتد برایت تمام اتفاقات خوبی که سالهاست آرزوی افتادنشان را داری و آدمهایی در زندگیات بمانند که لایقاند به حضور و لبخندهای تو.
آرزو میکنم شادترین و بدون تشویشترین روزها را پیش رو داشته باشی و با شکوفههای بهاری نویدبخش امّید باشی برای تمام آدمها.
آرزو میکنم آدمهای خوبتری شویم و جهان جای زیباتری.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمان
#نشانی_عاشقی
#نــــویســـنده_یاسمـــین_مهرآتیـــن
#قسمت_ششم
حدود ساعت هفت صبح است که با صدای پی در پی زنگ خونه از خواب پامیشم.
با عصبانیت ازجام بلند میشم که دررو باز کنم.اما روناک قبل از من دررو بازکرده...
ــ کی بود؟
ــ نمیدونم؛ گفت برم دم در...تو هم بیا!
شاالش رو روی سرش میندازه و من هم چادر گل گلیم رو از روی چوب لباسی برمیدارم و دنبال روناک به سمت در کوچه میرم.
پشت در می ایستم و روناک دررو بازمیکنه
ــ سلام...
باصداش یک لحظه حس میکنم قلبم از تپش افتاده...
نیماست.... هیچ کار این بشر به ادم نرفته
روناک ــ سلام بفرمایید؟
ــ من با خانوم روشنا غفوریان کاردارم.
محکم با دست توی پیشونیم میکوبونم.و کنلر در سر میخورم...
روناک ــ من خواهرشم....
نیما انگار حضور من رو پشت در متوجه میشه و صداش را بلندتر میکنه
ــ من عاشـــق خواهر شما هستم خانوم..... گناه کردم؟
روناک چشمش رو از نیما میگیره و با تعجب به من خیره میشه...
از روی زمین پا میشم و پشت سر روناک می ایستم.
به نیما خیره میشم.
چشماش سرخه سرخ هست.
معلومه لیلی خوب کارش رو انجام داده...
نیما ــ اینقد از من بدت میاد؟هـــــاـ؟
باصدای دادش از جا میپرم...
روناک انگار تازه فهمیده چی به چی هست...
لبخندی میزنه و رو به من میگه
ــ بروتو ابجی
ــ روناک...
ــ بــرو...
نگاهی اندوهگین به نیما میندازم و وارد خونه میشم
بعد از چند دقیقه صدای بسته شدن در بلند میشه و روناک داخل خونه میشه.
بالبخند به من خیره میشه
ــ امشب با خانواده اش میاد...
ــ هـــــا؟
صدای زنگ بلند میشه....
برای صدمین بار خودم رو توی آینه نگاه میکنم.
روسری بنفشم زیر چادر گل گلی سفید خودنمایی میکنه.
روناک با خوشحالی در اتاقم رو باز میکنه اما با دیدن من لبخند روی لبهاش محو میشه...
ــ مگه میخوای بری مسجد؟
ــ روناک تورو خدا شروع نکن...
ــ باشع....
یه نیم ساعت دیگه چای رو بیار
ــ باشه
چشمکی میزنه و دررو میبنده
پشت در می ایستم
صدای سلام علیکشون بلند میشه ومن سعی میکنم صدای نیما رو از بین اون همه صدا تشخیص بدم
رب ساعتی میگذره... دررو اروم بازمیکنم و وارد آشپز خونه میشم
مشغول ریختن چای میشم...
صدای مامان بلند میشه و باعث میشه استرس تمام وجودم رو پرکنه
ــ روشنا جون چایی رو بیار دیگه...
نفس عمیقی میکشم و چایی رو میبرم.
طبق عادت روی مبل کنار روناک میشینم.تنها کسایی که لبخند روی لبهاشو هست نیما و نگار هستند
انگار همه از دیدن چادر روی سرم ناراحت شدن.حتی مامان...
مادر نیما نگاهی بی ذوق به من میندازه و رو به مامان میگه...
ــ امروز صبح که نیما گفت میخواد امشب مارو بیاره خاستگاری خیلی خوشحال شدم.مطمئن بودم نیمای من یا کسی رو انتخاب نمیکنه یا اگه اینکارو بکنه هم بهترین انتخابو میکنه. راستش وقتی اومدیم و دیدیم با همچین خونواده ی خوبی طرف هستیم از حسن سلیقه ی نیما جونم مطمئن شدیم.
نگاهی به من میندازه و دوباره رو به مامان میکنه
ــ میدونی ما اصلا توی خونواده امون رسم نداریم این مدلی لباس بپوشیم.آخه چه کاریه آدم خودش رو تو یه پارچه بپیچونه بیاد بیرون
البته به روشنا جون برنخوره هـــا....
ولی...
اجازه نمیدم حرفش رو ادامه بده.
من ــ ببخشید خانوم بصیری ولی من بهم برمیخوره
ازسر جام بلند میشم.نیما که با ناراحتی بهم خیره شده.سرش روپایبن میندازه...
به سمت اتاقم میرم.ده بار به خودم فحش میدم.که چرا با اومدنشون موافقت کردم.
هنوز چند قدمی برنداشتم که صدای نگار باعث توقفم میشه
ــ من و نیما از بچگی باهم بودیم؛جدا از اینکه خواهر و برادریم مثل دو تا دوست واقعیم هستیم.مامان راست میگه.نیما یا بهـکسی نگاه نمیکنه و اگرم خواست انتخابی داشته باشه مطمئنم بهترین فردو انتخاب میکنه.
درست مثل همین کاری که الان انجام داده... بهترین انتخاب روشناست شاید من شکل ظاهرم تضادِ روشنا باشع ولی با افکارش بیشتر از هرکس موافقم.
سرم روکمی تکون میدم...
حالا خیلیم بد نشد که اومدنا...
کاش بلند نشده بودم... ولی کاری هست که شده دیگه نمیتونم برگردم...
به خاطر همین روونه ی اتاقم میشم
http://eitaa.com/cognizable_wan
به سختی از خواب پامیشم.با یاد خاستگاری دیشب لبخندروی لبهام نقش میبنده.
امروز پنج شنبه هست و من دانشگاه ندارم.همین یکم تو ذوق میزنه.تنها امیدم برای دیدن نیما رفتن به دانشگاهه که امروز شانسش روندارم
کاش دستی نقشه ی شهرمارا تا کند
در شمال شهری و من درجنوبش ساکنم.
حالا که میدونم نیما با افکار من موافقه خیالم راحت شده...
تصمیم میگیرم برم گلزار...؛ خیلی وقته اونجا نرفتم.
★★★
از قطعه های مختلف میگذرم تا به قطعه ای که میخوام برسم.یه ماهی میشه که این طرفا نیومدم.
اسم روی سنگ قبررو میخونم.
عبــدالحمید حســینــی
لبخند روی لبهام نقش میبنده.روی صندلی روبه روش میشینم و کتاب ادعیه رو ازتوی کیفم در میارم.
بارون نم نم میباره تک تک قطره ها چادرم رو میپوشونند.
شروع به خوندن زیارت عاشورا میکنم...
اینبار به جز قطرات باران اشکهام هم صورتم رو زینت میدن
شدت اشکهام بیشتر میشه... این چندروز دلم خیلی گرفته بود...چقد خوبه آدم یه جایی رو داشته باشه که موقع دلتنگیش بیاد اونجا
توی حال و هوای خودم هستم که صدایی باعث میشه متوقف بشم
ــ روشنا؟
به سمت صدا برمیگردم.نیماست
من ــ سلام...
ــ چرا دانشگاه نیومدی
ــ امروز کلاس نداشتم...
ــ چرا گریه میکنی
اشکام رو از رو صورتم پاک میکنم
ــ هیچی فقط یکم دلم گرفته...
ــ چرا دلت گرفته؟
ــ واااا...چرا اینقد سوال پیچم میکنی
اصلا تو اینجا چیکار میکنی؟ازکجا فهمیدی من اینجام؟
ــ خانوم زهتاب گفت
ــ کــــی؟
ــ همون لیلی...
ــ واااااای من این لیلی رو میکشم
کنارم میشینه و گل نرگسی که توی دستش بود رو روی قبر میذاره
نیماــ خوب شد.دیگه پاتوقت رو هم بلد شدم
ــ خیلی پررو هستیا...
ــ آره خدا هر چقد به تو احساس و عاطفه نداده به من رو داده
ــ علاوه بر اینکه پررویی خیلیم زود خودمونی میشی
تو اصلا نظر منو میدونی که اینقد زود دور میگیری.؟
ــ من همون اول که تو دانشگاه ازت خاستگاری کردم جواب بله رو گرفتم
حالا که دیگه خونتونم اومدم...
ــ عجبــ.. ؛بعد اگه من جواب منفی بدم
ــ هیچ عیبی نداره... من عز همون اول از پنجاه درصد خودم مطمئن بودم... پنجاه درصد تو که اصلا مهم نیست
و از جاش بلند میشه که مثلا در بره و من هم ناخودآگاه به سمتش میرم اما قبل از اینکه بلند بشم چادرم زیر پام گیر میکنه و با زانو زمین میخورم....
http://eitaa.com/cognizable_wan
نیما با چشمای گرد شده به سمتم برمیگرده و وقتی حال زارم رو میبینه به سمتم میاد.
نگاهی به اطراف میندازم خداروشکر کسی منو ندیده
سریع از سرجام بلند میشم تا روی صندلی بشینم.
به هر سختی که شده روی صندلی میشینم.چادرم با آب و گل مخلوط شده و پاره پاره...
کف هر دو دستم و زانوم به شدت میسوزه با آه و ناله زانو هام رو میمالم تا شاید کمی از دردش کم بشه
نیما با نگرانی نگام میکنه
ــ خوبی ؟؟
ــ نه...
ــ زانوت چش شده
دستش رو جلو میاره که با جیغ من دو متر عقب میره
من ــ دست به من زدی نزدیا...
نیما آروم میخنده و هیچی نمیگه
مثه پیرزنا دست روی زانوهام میکشم و با حالت گریه میگم
ــ هرچی بدبختی میکشم زیر سر تو هه
نیما دست به کمر جلوم می ایسته
ــ تا فردا میخوای اینجا بشینی و غر بزنی
ــ آرهـــــــ ؛ توهم اگه حوصله منو نداری میتونی بری
شونه ای بالا میندازه
ــ باشه من میرم . ولی نمیدونم تو با این پات چجوری میخوای بری خونه
روش رو از من برمیگردونه و میره
هر لحظه دور تر و دورتر میشه
آب دهنم رو قورت میدم. نکنه واقعا میخواد ول کنه بره
از جام بلند میشم و با قدم هایی شمرده و لنگون لنگون پشت سرش راه میفتم.
مطمئنم میدونه من پشت سرشم ولی روش رو برنمیگردونه.
به سمت ماشینش میره و سوار میشه
ماشین رو روشن میکنه
یعنی واقعا میخواد بره😟
همونجا می ایستم.دیگه از رفتنش مطمئن شدم.دوست دارم بزنم زیر گریه که دنده عقب میگیره و درست کنار من ترمز میکنه
ــ نمیخوای سوار شی؟
ــ ها؟... آره آره
میترسم دوباره ول کنه و بره
لبخند ژکوندی میزنه و میگه
ــ لطفا زودتر من کار دارم
http://eitaa.com/cognizable_wan
امروز برخلاف باقی روزها با انگیزه به دانشگاه رفتم.
ودلیلش هم به احتمال زیاد نیماست
روی نیمکتم میشینم نیما هنوز نیومده ولی نگار داخل کلاسه
امروز کلاس به اذان ظهر میخوره و همین یکم اعصابم روبهم میریزه
نگار میاد و روی میز نیمکتم میشینه
ــ چطوری عروس خانوم
درجوابش تنها به لبخندی بسنده میکنم.
ــ کش چادرت درست شد!
ــ همون که شما جرواجرش کردیـ؟
آروم میخنده
ــ بعله همـــون
ــ قاعدتا خودش درست نمیشه یه نفر باید بدوزتش...
ــ واه واه هنوز هیچی نشده عروس بازیش،گل کرده...
وبعد بلند نیما رو صدا میزنه
ــ نیما بیا ببین دسته گلت چجوری داره خواهر عزیز ترازجونت رو جلو مردم سکه یک پول میکنه
و بعد حالت گریه به خودش میگیره...
همه کلاس به من خیره شدن و نیماهم با نیش باز وارد کلاس میشه
محکم با مشت تو بازوی نگار میزنم
ــ تو ولیلی و نیما باهم مو نمیزنید...
نگار بی توجه به من دوباره نیما روصدا میزنه
ــ داداش زنت اذیتم میکنه...
نیما میخواد جوابی بده که استاد وارد کلاس میشه
چشم غره ای به نگار میرم و اون هم خندون سمت نیمکتش میره
تقریبا ساعت به دوازده و نیم میرسه و وقت اذانه
طبق معمول حوصله کلاس روندارم
موبایلم روبرمیدارم وصدای اذان روقطع میکنم تا یکهو صداش بلندنشه
موبایلم روتوی کیفم میزارم.هنوز زیپش رونبستم که صدای اذان بلند میشه
متعجب موبایلم رو از کیفم درمیارم.اماصدا از موبایل من نیست.
نیما از سرجاش بلند میشه.همه کلاس با تعجب بهش خیره میشن
نیماــ من ازهمه حضار گرامی عذر میخوام اما موقع اذونه و من باید برم نماز بخونم...
استاد با چشمهای گردشده نیما رونگاه میکنه.و صدای اذان هنوز طنین اندازه
ناخودآگاه لبخندی روی لبهام نقش میبنده.نیما به سمت من برمیگرده
نیما ــ خانوم بصیری شماهم بیاین
ــ بله؟
ــ گفتم تشریف بیارید نماز
ــ اینو فهمیدم اما جمله قبلیش رو نه!
ــ آها...خب شما از این به بعد خانوم بصیری هستید واضح هست یابازم بگم؟
نگار کیفش رو روی کولش میندازه.. و با خوشحالی ازجاش بلندمیشه
نگار ــ منم میام!
نیما رو به کلاس میکنه و میگه
ــ دیگه کسی نیست که بخواد بیاد؟
جمعیت کلاس یکی یکی کم میشه و بچه ها به سمت نمازخونه راه میفتن...
ادامه دارد ❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 ۷ دلیل که چرا باید کمتر نمک بخورید
🌕میتواند باعث افزایش فشارخون شود
🌕میتواند باعث ایجاد سرطان معده شود
🌕میتواند احتمال ابتلا به چاقی را افزایش دهد
🌕میتواند باعث اختلالات کلیوی شود
🌕میتواند باعث ایجاد نفخ شود
🌕میتواند باعث پوکی استخوان شود
🌕می تواند وضعیت تنگی نفس شما را بدتر کند.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
مصرف زیاد آجیل و شیرینی در ایام نوروز، افزایش چربی خون و قند خون را به همراه دارد !🍋
+ ️لیموترش یا ابلیمو برای کاهش چربی و قندخون مفید بسیار مفید است.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
ويتامين D که کم میشود، آلزايمر میآيد !😐
▫️موسسه بهداشت و سلامت عمومی کشور اعلام کرد، تحقیقات متعدد نشان داده افراد با سطح پایین ویتامین D نسبت به افراد با سطح نرمال این ویتامین، ۵۳٪ بیشتر احتمال پیشرفت زوال عقلی از جمله آلزايمر دارند
▫️این ویتامین بیشتر از طریق رژیم غذایی و در معرض نور خورشید قرار گرفتن تامین میشود. شیرهای غنی شده با ویتامین D یا شیر سویا و نیز تخممرغ و ماهی سالمون منابع اين ويتامين هستند
+ بر اساس آخرین نتایج مطالعات وزارت بهداشت، ۸۰٪ ایرانیان کمبود ویتامین D دارند
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
یارو تو حج، پرده كعبه رو گرفته بود مي گفت:
خدايا توبه... ديگه براي خسرو جوك نمي سازم!
يه دفعه خسرو میزنه رو شونش میگه : داداش قبله از كدوم طرفه؟
یارو داد ميزنه: خدايا! خاطره كه مي تونم تعريف كنم؟ 😑😂😂😂😂
👹ʝoiŋ
╰─►👻 http://eitaa.com/cognizable_wan
قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
" ما به محيطمان عادت میكنيم "
اگر با آدمهای بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت میکنید و فکر میکنید که این طبیعی است.
اگر با آدمهای غرغرو همنشین باشید عیبجو و غرغرو میشوید و آن را طبیعی میدانید
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت میشوید ولی در نهایت شما هم عادت میکنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدمهای خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشححال و پرانگیزه میشوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
" تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین میکشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمیشوی"
یک روز را 365 بار تکرار نکن/اندرو متیوس
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
به خود بگویید عالی هستید تا عالی شوید . .
و به خاطر داشته باشید که هرچه بگویید همان میشود . . .
ضمیر شما بدن شما را میسازد و بدن شما ضمیر شما را . . .
یک اندیشه ی زیبا و مثبت یک بهشت را در زندگی می سازد و یک اندیشه منفی و یاس آور جهنمی را در دنیای انسان خلق می کند . . .
انسانها آنچه را بیاندیشند خلق می کنند . . .
افرادی که انرژی مثبت دارند اغلب مهربان و با عاطفه هستند . . .
به زمین و زمان مهربانی میکنند . .
اغلب افرادی خوش خُلقند و دنبال نقاط مثبت هستند . . .
در برابر ناملایمات خم به ابرو نمیاورند . . .
این افراد در بلند مدت نیرویی بدست میاورند که از همه لحاظ مورد قبول اطرافیان است و بقول روانشناسان "کاریزما" دارند . .
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
غیرممکن رو از فرهنگ لغت زندگیت حذف کن!
به نظر من بخش مهمی از سرنوشت زندگی هر انسانی به کلماتیه که روزانه از اونها استفاده میکنه و به فکر هاییه که هر روز و هر شب به ذهنش میرسه ...
شاید تعجب برانگیز باشه ولی واقعا کلمات زندگی ها رو متحول میکنن !
کلمات منفی و مخرب رو از فرهنگ لغات زندگیتون پاک کنید و جاشونو پر کنید با کلمات موثر و سرنوشت ساز
هر کلمه مثبت علاوه بر ظاهر زیبا تاثیر فوق العاده ای روی ذهن شما و اطرافیانتون میذاره
مثبت باشین تا زندگیتون مثبت بشه
افراد موفق و ثروتمند معمولا همیشه یه سری عادت های روتین تو زندگیشون دارن که اونها رو محکوم به موفقیت میکنه!
جوئل اوستین
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست.
○وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره.
○وقتی تو زندگیت ،زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
○وقتی بیمار میشی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
○وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.
○وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد ، حتماً داری امتحان پس میدی.
○وقتی همه ی درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده.
○وقتی سختی پشت سختی میاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
○وقتی دلت تنگ میشه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
اولین جمله ای که ما در اول دبستان می آموزیم چیست:
بابا نان داد ، بابا آب داد...
می دانید اولین جمله ای که انگلیسی ها در دبستان یاد می گیرند چیست؟
من می توانم بخوانم و بنویسم...
و اولین جمله ی ژاپنی ها:
من باید بدانم...
و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است و پدر را ضامن تامین ملزومات زندگی می دانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچ کس هیچ وقت مسئول وضعیت شما نیست، جز خودتان؛ افراد زیادی ممکن است در ناراحتی شما مقصر باشند؛ اما هیچ کس هیچ وقت مسئول ناراحتی شما نیست، جز خودتان.
دلیلش این است که همیشه شما هستید که تصمیم میگیرید هرچیزی را چگونه ببینید، چگونه به هر چیزی واکنش نشان دهید و چگونه بر هر چیزی ارزش بگذارید. همیشه شما هستید که معیاری را انتخاب میکنید که تجاربِتان را با آن بسنجید.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻عوامل ضعف سیستم ایمنی بدن
🔹️مصرف زیاد شیرینی
🔹️اضافه وزن
🔹️کمبود آب بدن
🔹️استرس
🔹️مصرف غذاهای چرب
🔹️آلودگی هوا
🔹️استعمال دخانیات
🔹️کمبود روی
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan