🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#شهیدی_که_نمیخواست_شهید_شود!
🌷وقتی خبر شهادت مرتضی را به من دادند، گفتم: مرتضی شهادت را نمیخواست. مرتضی میخواست خدمت کند. اما همیشه میگفت اگر خدا انتخابم کند من نه نمیگویم. این را همیشه میگفت. اولین باری که بعد از عروسی مجروح شد گلوله تکتیرانداز به شکمش خورده بود و چند انگشت پایینتر از ناف شکاف عمیقی ایجاد کرده بود. خوب به یاد دارم مرتضی گفت: آن لحظه که تیر خوردم و افتادم حس کردم شهید شدم، چشمهایم را بستم.
🌷گفتم: مرتضی آن لحظه نگفتی پس فاطمه چه میشود؟ گفت: چرا گفتم اما بعد گفتم خدایی که فاطمه را به من داده خودش مراقب فاطمه خواهد بود و شهادتین را گفتم. وقتی ناراحت میشدم میگفت: من برای شهادت نمیروم اما اگر خدا برای ما شهادت را بخواهد من که نمیگویم نه! تمام فکر و ذکرش خدمت بود. یک بار در حرم حضرت رقیه (س) بودیم که همرزمان و دوستانش آن شعر معروف «منم میخوام برم، برم سرم بره» را میخواندند و سینه میزدند، من ناراحت شدم و به مرتضی....
🌷و به مرتضی پیام دادم بیا بیرون. گفت: چه شده؟ گفتم: من نمیخواهم تو این شعر را بخوانی! گفت: نمیخواندم، ایستاده بودم کنار و داشتم میخندیدم. گفتم: میخندیدی؟! به چی؟ میگفت: به دوستان. گفتم من نمیخواهم سرم برود، من میخواهم بروم بیتالمقدس نماز بخوانم، من میخواهم بروم آمریکا کار دارم، میخواهم بروم عربستان بجنگم، من میخواهم انتقام بگیرم. من تا ریشه اینها را نسوزانم نمیروم. آرمانش بیتالمقدس بود و از بین بردن تکفیریها.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید مدافع حرم مرتضی حسینپور
#راوی: خانم فاطمه کاظمی همسر گرامی شهید
─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan