*میگن قدیما حیاطها درب نداشت، اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...*
*میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟* *چرا اينقدر شاد بودن؟*
*چرا اينقدر احساس تنهايی نميكردند؟*
*چرا زندگيها بركت داشت؟*
*چرا عمرشون طولانی بود؟*
*چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل کردن بودند.*فقط یک کلام میگفتند: خدایا به دادههایت شکر.*
*نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره، میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره.
*موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند شده همسایه میلش میکشه ببریم اونا هم بخورن.*
*موقعی که یکی مریض میشد، نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن خونه طرف، ظرفاشو میشستن، جارو میزدن، غذاشو میپختن که بچه هایش غصه نخورن*
*اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
*به بچه عیدی میدادند، میگفتن دلشون شاد میشه،*
*به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...*
*خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها دنبال ثواب نگردیم، خودمان را اصلاح کنیم و با عمل کردن به ثواب برسی نه فقط با خواندن دعا*
*مهربان باشیم، محبت کنیم بی منت،..
http://eitaa.com/cognizable_wan
مباحث اساسی صحبت در عید دیدنی
1- گیر دادن به زن نگرفتن پسرها
2- خواستگار معرفی کردن به دخترها
3- گیر دادن به بچه دار نشدن زوج ها
4- گرونی
5- سریالهای نوروزی
6- پیش بینی وضع هوا در نوروز
7- کلاس چندمی
8- حقوقت نرفته بالا؟
9- هنوز مستاجری؟
بقیهشو شما بگین 😁
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
🤔آیا می دانستید که همین خودکار «بیک»، یکی از ۱۰۰ طرح پولساز قرن بیستم بود؟
خودکار بیک فقط برای نوشتن مشقهای طولانی و عذابآور نبود، برای نامههای عاشقانه و مخفیانه هم بود! همه ما در زندگی با بیک سروکار داشتیم و از این قلم محبوب خاطره داریم
بیک در سالهای اوج خود روزانه ۱۵ میلیون فروش داشت و تا پایان قرن بیستم نزدیک به ۱۰۰ میلیارد از این نوع خودکار به فروش رسید.
قلمهای قبل از بیک دارای نوک بلبرینگی شکل بودند که باعث پخش شدن جوهر روی سطح و در نتیجه دیر خشک شدن آن میشد.
ابتدا برادران بایرو قلمی را ابداع کردند که قابل استفاده بر روی سطوح نرم بود. زود خشک میشد و میشد با آن حتی بر روی ورق روزنامهها چیزی نوشت.
در ۱۹۴۳نیروی هوایی انگلستان نیاز به خودکاری داشت که جوهر آن در ارتفاعات کوهستانی و حتی داخل هواپیماهای جنگنده در آسمان نشت نکند. بنابراین شرکت بیک فرانسه طرح ساخت خودکار راحت، ارزان، یک بار مصرف و با استفاده از پلاستیک فشرده را ارائه کرد.
به دلیل همزمان شدن با دوران جنگ، ابتدا بیک را خودکار اتمی نامیدند. خودکار بیک در دهه ۱۹۵۰ توانست کل بازار اروپا را تصرف کند. در ۱۹۵۶ وزارت آموزش فرانسه اجازه داد تا دانشآموزان به جای خودنویس از خودکار بیک استفاده کنند و این امر سبب گسترش یکباره مصرف بیک شد.
خودکار بیک در مراحل بعدی با طراحی متفاوت به سایر کشورها بویژه جوامع غیر اروپایی صادر شد. از جمله موارد تکامل آن میتوان به تنوع رنگها و نیز تغییر در شکل ظاهر آن اشاره کرد. طراحی شش وجهی بدنه بیک کریستال باعث بهبود مصرف پلاستیک خام و همچنین کنترل دقیقتر خودکار در دست به هنگام نوشتن میشود. برای یکسان شدن فشار هوا در داخل و خارج بدنه، سوراخ کوچکی در بدنه خودکار تعبیه شده است.
همچنین از سال ۱۹۹۱ سوراخی در درپوش خودکار جهت کاهش خطر خفگی در صورت بلعیده شدن توسط کودکان، ایجاد شد. شرکت بیک امروزه علاوه بر خودکار در زمینه تولید محصولات ورزشی نظیر تخته موجسواری و حتی تیغ ریشتراشی، فندک و عطر نیز فعال است.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
⁉️دیوارهایی که در ذهن خود میسازیم
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک شیشه وسط یک آکواریوم بزرگ گذاشت و آن را دو نیم کرد.
در یک سمت، یک اردکماهی قرار داد و در سمت دیگر یک ماهی کوچک که غذای مورد علاقهی اردک ماهی بود.
اردکماهی، بارها به ماهی کوچک حمله کرد و هر بار به دیوار نامرئی شیشهای برخورد کرد تا اینکه دیگر ناامید شد و از حمله دست کشید.
او دیگر باور کرده بود که شکار آن ماهی کوچک محال و غیرممکن است... دانشمند دیوار حائل را برداشت.
ولی اردک ماهی دیگر هیچوقت به سمت ماهی کوچک نرفت...
دیواری که در ذهنش بین او و ماهی کوچک ساخته شده بود بسیار محکمتر از آن دیوار شیشهای بود...
برای انجام کارهایی که به نظر غیرممکن میآیند، انسان ابتدا باید آن دیواری را که در ذهنش ساخته است تخریب کند...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
بچه که بودیم
" دل دردها "
را به زبان گریه میگفتیم
همه میفهمیدن
اما الآن که بزرگ شدیم
" درد دلها "
را به هر زبانی میگوئیم
کسی نمیفهمد
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
بیخیالِ حرفِهای تلخ این و آن باش
وقتی خودت از زندگیاَت لذت ببری
دیگر نگرانِ قضاوتهایِ دیگران نخواهی بود
و این یعنی خودِ زندگی...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
کفشِ پاشنه خوابونده نباش!!
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید.
میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود.
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم.
برامون مهم نیست کی سوارمون میشه.
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
خلاصه که کفشِ پاشنه خوابونده نباش.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🤔حس لیاقت در شما چه چیزی بوجود میآورد؟
وقتیکه حس لیاقت را در خود ایجاد کنید
باور قوی برای دستیابی به اهداف در شما شکل میگیرد
اعتماد به نفس و عزت به نفس شما را افزایش میدهد
دیگران این انرژی را از شما دریافت میکنند و با شما بر اساس این حس رفتار میکنند
تصویر سازی وتجسم شما را قوی میکند
حس داشتن و اطمینان دستیابی به اهداف را در شما قویتر میکند
قبل از رسیدن شما خواسته وهدفتان را برای خود میدانید
بر روی کلام و راه رفتن وحتی صدای شما تاثیر میگذارد و شما را برای رسیدن به هدف نزدیک و نزدیکتر میکند
ارزش گزاری های شما را افزونتر میکند و مثل این است که شما یک کد به جهان هستی میدهید و جهان هستی به شما چیزهای بیشتری میدهد زیرا شما با نوع نگرش وحس لیاقت این را اعلام میکنید
هر کس و هر چیزی اجازه ندارد هر گونه رفتار و برخورداری با شما انجام دهد زیرا شما این حس ارزشمند را در خود تقویت کرده اید
ارزشگزاری که برای خود تعیین میکنید استاندارهای زندگی شما را افزایش میدهد و قطعا شما از هر چیزی بهترینها را دریافت خواهید کرد
حس ارزشمندی کیفیت زندگی شما را بالا میبرد
از کرامت الهی افزون بخواهید زیرا دریای رحمت او انتها ندارد
دور و غیر قابل دسترس ندانید ما اینجاییم که دریافت کنیم و از این دریای بیکران بهره ببریم سهم خود را از دنیا افزون بخواهید و این حس داشتن ولیاقت را در خود تقویت کنید
شاد و سرشار از حسهای عالی باشید
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
کلید خیلی از قفل های زندگی۳چیز است:
✅صبر
✅آرامش
✅توکل
🔻اما صبر چیست : صبر به معنای دست روی دست گذاشتن نیست! صبر یعنی زمانی که آتش به سمت شما می آید یک سپر بردارید و در مقابل آتش قرار دهید و باز هم به حرکتتان ادامه دهید. این سپر همان صبر است!
🔻آرامش چیست : یعنی من پذیرفته ام که هر کاری پستی و بلندی های خاص خودش را دارد و در مواجهه با آنها شوکه نخواهم شد و با چالش ها درست برخورد خواهم کرد!
🔻توکل یعنی چه : یعنی خدایی مهربان دارم که اگر با برنامه و مرتب و با دانش اقدام کنم و زحمت بکشم زحمت های مرا تباه نخواهد کرد و درمواقعی که راه برمن بسته شود گشایش حاصل خواهد کرد!
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔸ابیاتی که در زندگی روزمره زیاد به کار می روند. جالب آنکه مصرع دوم این ابیات، مشهور است:
🔸گر دایرهی کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست
( بابا افضل)
🔸با سیه دل چه سود گفتنِ وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
( سعدی)
🔸 هر دم که دل به عشق دهی ، خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
( حافظ)
🔸امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان
( سعدی)
🔸صوفی نشود صافی ، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید ، تا پخته شود خامی
( سعدی )
🔸در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب !
مباد آن که گدا معتبر شود
( حافظ)
🔸در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل ، افسرده کند انجمنی را
( قائم مقام)
🔸مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
به هر کجا که روی ، آسمان همین رنگ است
( عليرضا جلالی )
🔸خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
( حافظ )
🔸زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن . . .
( عطار )
🔸 زلیخا مُرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی ؛
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
( صائب تبریزی)
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
❇️فواید مصرف کاهو در رژیم کاهش وزن
1⃣کنترول اشتها
2⃣لاغر کنند و چربی سوز
3⃣پاک کنند کبد
4⃣پایین اوردن چربی خون
5⃣شفاف کنند پوست
6⃣نگهدارند عضلات
7⃣دارای فیبرعالی
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
غذای تند نخورید تا
مبتلا به لکهای صورت نشوید
چنانچه بانوان حامله باشند نوزادشان
ممکن است لکههایی در بدنشان
داشته باشد😱
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
۸مزیت شگفت انگیز سرکه سیب
🔹کنترل قندخون
🔹کاهش کلسترول
🔹مبارزہ باعفونتها
🔹بهبودکاهش وزن
🔹سفیدکردن دندان
🔹درخشان کردن مو
🔹بهبودگرفتگی عضلات
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
۲چیز باعث تولید #کیست در خانمها می شود 👇
🔹استرس که نمی گذارد تخمک گذاری به درستی انجام پذیرد.
🔹مصرف داروهای مسکن در زمان تخمک گذاری.
📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ دلایل افسردگی پس از زایمان؛
🔺نوسانات هورمون
🔺اختلالات تیروئید
🔺بارداری ناخواسته
🔺کم توجهی و بی مهری همسر
📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
دم نوش گیاه ریحان دارای خواص بسیار زیادی است از جمله:آرام بخش و نشاط آور، برطرف کننده گلودرد، ضد دل پیچه و تهوع و مناسب برای دستگاه گوارش
👈🏻 گاهی این دمنوش را جایگزین چای سیاه کنید.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
بالا رفتن از سطوح و پله یکی از مراحل رشد کودک است.
بجای مانع شدن در کنارش باشید
حمایتش کنید و به او فرصت بالا و پائین رفتن بدهید تا به رشد فیزیکی و ذهنی کودک کمک نمائید.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچگاه خود را دستکم نگیرید.
اگر شما هم رهبری یک شرکت یا یک تیم را بر عهده دارید و میخواهید آنها را به سمت موفقیت هدایت کنید، پیش از هر چیز نباید خودتان را دست کم بگیرید. چون شما در مرکز توجه تیم خود هستید در نتیجه دیگران به شما مینگرند و از شما الگوبرداری میکنند.
اگر شما نتوانید خودتان و احساساتتان را مدیریت کنید آنها متوجه این موضوع خواهند شد. درواقع اگر شما بتوانید شرایط آشفتهی محیط کار را با اعتمادبهنفس مدیریت کنید، کارمندانتان نیز اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکنند و درنتیجه به شما اعتماد خواهند کرد
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
#امواجمضر
#وضو
⭕️ رفع #امواج_مضر با وضو
💠 در احادیث آمده است که #آب_وضو را خشک نکنید...
دلیل پزشکی آن:
بدن در برابر سرمایی که حس میکند خود به خود درجه حرارت را بالا میبرد تا آن را خشک کند
این تحریکات باعث بهبود و افزایش گردش خون و ورود اکسیژن بیشتری به بافتها و عضلات زیر پوست شده که باعث #شادابی و #نشاط میشود.
امروزه هم بارهای الکتریکی زائد در اثر تحریکات مغناطیسی و الکتریکی اطراف ما همچون نیروگاه های برق، موبایل، تلویزیون و سشوار بر #مغز تاثیر میگذارد و این اثرات در نواحی که تحریکات عصبی بیشتری دارد، خطرات جدیتری را به دنبال دارد.
این نواحی دقیقا همان نواحی شستوشوی وضو است (سر، صورت، دست، مچ دست و پا). که بهترین و ارزانترین و بیخطرترین راه برای دفع این امواجِ زائد، آب است که در وضو باعث انتقال بارهای ساکن از بدن به اطراف میشود.
همچنین امروزه اثرات وضو در پیشگیری از #سرطان_پوست که از عوارض تابش آفتاب و اشعه UV است توسط دانشمندان اثبات شده است*.
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻تهی شدن جامعه از ارزشهای واقعی مقدمهی تسخیر کشورها است
*🔻مقام معظم رهبری: در جنگ نرم دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآید که آنها را منهدم کند*
http://eitaa.com/cognizable_wan
قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید. همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود، بردند.
حکیم بعد از ضد عفونی زخم می خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است.
می خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.
از آن روز به بعد کار قصاب درآمد .
هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد.
مدتی به همین منوال گذشت تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد .
آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا می کند.
دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت:
تو بهتر از پدرت مداوا می کنی. زخم من امروز خیلی بهتر است.
پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت:
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت. وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است.
با تعجب گفت:
این غذا چرا گوشت ندارد؟
همسرش گفت: تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده.
حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد؟
پسر حکیم با خوشحالی گفت: چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی را که لای آن مانده بود، بیرون کشیدم. مطمئن باشید کارم را خوب انجام دادهام.
حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت :
از قدیم گفته بودند: نکرده کار، نبر به کار.
پس بگو، از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد.
از آن روز به بعد درباره کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند، می گویند: استخوان لای زخم می گذارد…
#امثال_و_حکم، دهخدا
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
داستان کوتاه
ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﭘﺴﺮ: ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﭼﻪ ﮐﻤﮑﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ عجله ﺩﺍﺭﻡ
همه میتونن ادعای آدم بودن بکنن ولی هر کسی نمیتونه آدم باشه؛ دنیای ما اینچنین است!!!
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹💥
🍃طلب خیر چیست؟؟
طلب خیر طلب بهترین ها برای هر کس میتواند باشد.ولی نه آن چیزهایی که شما در ذهن دارید.
بلکه به آن چه که خداوند به آن آگاه مطلق است.
و شما با طلب خیر کردن تان آن را از خدا میخواهید.و خداوند آن را برای کسی که شما میخواهید جاری میکند.یاد بگیرید برای آدم های بد زندگی تان هم طلب خیر کنید.چون طلب خیر هم بزرگترین دعاست
وهم بزرگترین نفرین !
دعایش که معلوم ست هر آنچه که از خوبی هاست.و خداوند آن را جاری میکند .
ولی نفرینش این حسن را دارد،که شما ناآگاهانه برای کسی بدی یا شر نمیخواهید.بلکه خداوند آن چه که خوبیستبرای کسی که دنبال شر است جاری میکند
او خودش صلاح میبیند که چطور با دعای شما تلنگری به او بزند که از آن درس بگیرد!
🌷http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 #داستان 👈 خشت های طلا
عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت. سه نفر از يارانش همراه او بودند. سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است. عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد. آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند.
يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم. او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند.
دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم. تو برو غذا بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم. او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند.
آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند. وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند. سپس مشغول خوردن غذا شدند. به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند.
حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند. با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟
📗 #بحارالانوار، ج 14، ص 280
http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمان
#نشانی_عاشقی
#نــــویســـنده_یاسمـــین_مهرآتیـــن
#قسمت_نهم
با ناراحتی به چن تاخادم که کمی دورتر وایسادن نگاه میکنم.حالا که نتونستم پیداش بهتره بجاش دورکعت نماز براش بخونم
بعد از اتمام نماز نیما میاد و کنارم میشینه
نیما ــ راستش رو بگو کلکـ!اونی که دویدی دنبالش همونیه که قبل از من عاشقش بودیــ؟؟
رومو اازش برمیگردونم
ــ میدونستی خیلی بی مزه ای؟؟.!!
نیماــ من که نماز روزه ام سرجاشه از دیوار مردم هم بالا نمیرم...
ــ وااا یه جوری میگی انگار این کارا به خاطر منه
منت هم میزاره
نیماــ روشنا شاید باورت نشه اما اگه همش به خاطر تو نباشه.ولی بخش بزرگیش واسه توهه
ــ یعنی اگه من نباشم؟؟
ــ تو بیخود میکنی نباشی...
ــ نیما سعی کن کارات رو فقط و فقط بخاطر خدا باشه
ــ وقتی تو هستی نمیتونم
ــ پس من میرم
ــ بیخود...
ــ اگه من نباشم تو نماز نمیخونی
ــ چـــرا ولی...
ــ پس هنوز مردی که من میخوام نشدیـــــ...
نیـما ــ روشنا زود باش دیگه.....
زیپ چمدون رو میبندم.و چادرم رو برمیدارم
ــ واااای نیما اینکه دیگه خرید نیس اینقد میگی زود باش زود باش!
نیـمـاــ ساعت چهار باید ترمینال باشیم الان دو ونیمه
ــ خب باشه...؛هنوز که دیر نشده...
ــ میدونی از چی میترسم؟
ــ نه از چی؟؟
ــ از اینکه امروزم مثه اون روز توی دانشگاه سرم بیاد
ــ کی؟
روی مبل کنار من میشینه
ــ همون روز که قرار بود کار نقاشی رو تحویل بدیم من آن تایم اومدم ولی جنابعالی یه ساعت تاخیر داشتیـ
با اشتیاق نگاهش میکنم
ــ هنوز یادته؟
ــ روشنا هنوز یه سالم از اون روز نگذشته هاـ...
ــ اون روزم عاشقم بودی؟
ــ من از همون روزی که تودانشگاه با چشمای گریون اومدی تو کلاس عاشقت شدم...
ــ جــدا؟؟
ــ بعله....؛راستی اون روز تو چت بود؟
ــ هیچی...
نیما یکی از روسری هامو از تو چمدون برمیداره و سر میکنه و شروع میکنه به ادا در اوردن
ــ به نظر من زن و شوهر نباید هیـــچ مسئله ای رو تحت هــــیـــچ عنوان از هم پنهان کنند.زن و شوهر محرم هم هستن....
بعد رو
سری رو ازسرش در میاره
نیما ــ روز اول خاستگاری یادته..!؟حرفای خودتون هستاااااا خانومِ روشـــــنا خانــوم
ــ وااااایی نیما از دست تــو..
ــ خب میشنوم...
من ــ هیچی بابا اون روز چن تا ازبچه ها متلک بارم کردن منم بدجوری خورد تو ذوقم دلمم خیلی گرفته بــود...دیگع بقیشم که خودت میدونی اومدم تو کلاس و گریه کردمو...
ــ الهی من فدای اشکات بشم
ــ مرض...
ــ ضایع بوددارم الکی میگم
ــ بــلــه خیلی...
نیما گردتش رو ماساژ میده و سرش رو میچرخونه
ــ که اینطـــور...
همینطور درحال چرخوندن گردنش هست که یکهو از سرجاشـ میپره...
با تعجب بهش خیره میشم
ــ چیشد نیـــما؟؟؟
ــ روشـــــنـــا
ــ ها؟
ــ میکشمت
ــ چیشد؟
ــ ساعت سه و رب هس
http://eitaa.com/cognizable_wan