#سیاستهای_همسرداری
"چند توصیهی مهم به همسران!!!"
1⃣ خواستههایتان را به روشنی بیان کنید:
🔹 در بیان خواستههای خود از همسرتان، صراحت بیان داشته باشید تا سوءتفاهم پیش نیاید.
2⃣ مسائل را به موقع حل کنید:
🔸 اجازه ندهید وجودتان انباشته از خشم شود تا جایی که کینه در وجودتان رخنه کند.
3⃣ به خود و همسرتان به چشم یک تیم دو نفره نگاه کنید:
🔹 یعنی اینکه هر دوی شما، انسانهای منحصر به فردی هستید با نگرشها و توانمندیهای متفاوت؛ و همین تفاوتها بیانگر ارزشمند بودن شما به عنوان یک تیم است.
4⃣ صادقانه گوش کنید:
🔹 بدون هیچ پیش داوری، به نگرانیها و گلههای همسرتان گوش کنید.
5⃣ برای حفظ روابط صمیمانه با همسرتان، کوشا باشید:
🔸 یکرنگی و یکدلی اتفاقی به وجود نمیآید. داشتن روابط موفق، مستلزم سالها توجه مستمر است.
6⃣ هرگز قدرت زیبا جلوه کردن و سر زنده بودن را دست کم نگیرید:
🔹 روابط زناشویی، خوب است، اما نجواهای عاشقانه شیرینتر است. حفظ روابط زناشویی آسان است، اما ایجاد صمیمیت و نزدیکی مشکل. این کار به صداقت و راستی، صراحت در گفتار، بیان خود، در میان گذاشتن نگرانیها و نیز علایق خود، ترسها، دلتنگیها و همین طور امید و آرزوها نیاز دارد.
7⃣ انرژی خود را حفظ کنید، سالم و با نشاط بمانید:
🔹 تمام زندگیهای مشترک، افت و خیزهای خودشان را دارند و همیشه حوادث زندگی بر وفق مراد نیست، اما همکاری و همفکری در مواقع سخت، روابط زناشویی را محکم تر میکند
8⃣ به آینده فکر کنید:
🔹 همواره خواستهها و آرزوهایتان را با هم در میان بگذارید تا اطمینان یابید که هر دوی شما در این مسیر باهم هستید.
9⃣ عشق را مطلق تصور نکنید:
🔸 عشق کالایی نیست که داشته باشید یا نداشته باشید. عشق احساسی است با فراز و نشیبهایش و این بستگی به نحوه برخورد شما دارد.
#همسرداری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🤎🦋🤎
💞 به همسرت بگو چه کارایی رو دوست داری🥰
❣اگر میخواهید همسرتان برخی از کارهایی که شما را به وَجد میآورد تکرار کند باید به او حضوری یا پیامکی اعلام کنید که من از فلان رفتار یا گفتارت خیلی زیاد و به طور خاص لذّت میبرم.
👈 به او بگویید که همیشه با تصور فلان رفتار یا گفتارت حال خوشی پیدا کرده و خدا را بابت این نعمت، شکر میکنم.
❣در واقع دارید با این روش یعنی ترفند اعلام، غیرمستقیم به او اعلام میکنید که باز هم رفتارها و گفتارهای مورد پسندم را تکرار کن!
#همسرداری
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#رمان
نام کتاب: تنگسیر
نویسنده : صادق چوبک
تعداد صفحه : 213
حجم فایل : 1.9 مگابایت
*درباره کتاب تنگسیر اثر صادق چوبک
*
تنگسیر نخستین رمان صادق چوبک است. ماجرای رمان در تنگسیر و بوشهر می گذرد. قهرمان داستان زایر محمد دلاور و جوانمرد تنگسیری است. او مردی است ساده و پاک و خانواده دوست، ولی برخی از شهرنشینان بندری سرمایه و دارایی وی را به امانت گرفته و خرج کردهاند. زایر محمد بر آن می شود تا از آنان انتقام سختی بگیرد. پس با زن و دو فرزندش وداع می گوید تا برای نگاهبانی از درستکاری و آبرو و مردانگی خود آخرین راه چاره را در پیش گیرد.
*
همیشه تا لحظه ی آخر، تا اون لحظه ی که فکر میکنی رسیدن ناممکنه و از خواسته ات هنوزم دوری، تااون لحظه ی که تاریکه.. تلاش کن!
به قول فلورانس اسکاول شین، تو کتاب چهار اثر میگه:
"خواستههای آدمی اغلب در آخرین لحظه برآورده میشوند چون آدمی کار را وا مینهد. یعنی از استدلال دست میکشد و خرد لایتناهی مجال کار مییابد."
#انگیزشی
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
وقتی یه مار شما رو نیش میزنه
قطعا نمیافتی دنبالش تا ثابت کنی آدم اشتباهی رو نیش زده
عزیزم اون موجود ذاتا کارش نیش زدنه
مجدد پیام میدی که چی بشه؟
دوباره نیش بزنه؟
بعضیا رو رها کن عزیز دل رها کن…
#انگیزشی
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
وقتی تو ليوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه
اونی که مقصره،
ليوان نيست
مقصر تویی!!!
که بيش از ظرفیتش بهش آب دادی
پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش
تا لبريزش نکنی.
#انگیزشی
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🇮🇷🏴🏴🏴
*مداح #عراقی چه #غوغایی برای آقا
#ابوالفضلالعباس (علیه السلام) از زبان
مادرش #حضرتامالبنین (س) به زبان
#فارسی، به پا میکنه*😭😭😭
🇮🇷🏴🏴🏴
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
پیرمردی شبی به پسر جوانش گفت: بیا با هم به خانۀ خواهرم برویم. پیرمرد عصای خود برداشت و با پسر جوانش به راه افتادند. در تاریکی شب به ناگاه عصای پدر شکست و پدر بر کتف پسر دست نهاد و ادامۀ مسیر دادند تا به خانۀ خواهر رسیدند. ساعتی صلۀ ارحام کردند و خواستند برگردند که پسر از خانۀ عمّه شاخه درختی برید و برای پدر عصایی ساخت تا به منزل برگردند. پدر در راه گریه کرد. پسر جوان پرسید: چرا گریه میکنی؟! پدر گفت: عمری تو را زحمت و رنج کشیدم و بعد از مرگ مادرت، مادر شدم و نفس خویش بر خود حرام کرده و تو را بزرگ کردم، ساعتی نتوانستی سنگینی مرا بر کتف خود تحمل کنی! قربان خدای خود بروم از درختی شاخهای بریدی که من بر آن درخت هیچ رنجی نکشیده بودم که بیمنّت سنگینی مرا بر خود خواهد کشید. چه دیر آموختم که باید همیشه فقط بر قدرت خدای خود تکیه کرد و بس!!!
🍃
🌺🍃
#حکایت
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🕯 توسل به حضرت زینب(س) در تعجیل در فرج
🔰از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است:
▫️ در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:
🔸 «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.»
⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#امام_زمان علیه اسلام
#محرم
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
📚دیوانه چو دیوانه ببیند،خوشش آید
✍این ضرب المثل غالبا در مورد افرادی به کار می رود که در هر شرایطی همدل و همدم خود را پیدا می کنند.
«محمد بن زکریای رازی» بعد از سال ها درس خواندن و شاگردی در محضر اساتید بزرگ تبدیل به حکیم کار بلدی شد که روز به روز به جهت طبابت صحیح اش مشهورتر می شد.
طوری که نام یکی از معروفترین پزشکان یونانی به نام «جالینوس» را به او نسبت داده بودند.
🔸یک روز رازی از محل کارش خارج شد، تا به خانه اش برود.
ولی عدّه ای از شاگردانش در طول مسیر در مورد روش تشخیص بیماری ها و داروی مناسب برای بیماران مختلف از او سؤال می پرسیدند.
همینطور که آنها در مسیر حرکت می کردند، دیوانه ای از راه رسید و مستقیم به سراغ رازی رفت.
🔸دیوانه جلوتر که آمد دستش را دراز کرد تا با زکریای رازی دست بدهد. استاد با او دست داد و بعد مرد دیوانه سعی کرد با جملات بی سرو تهی حرفی را به استاد بزند.
دیوانه تند و تند برای استاد حرف هایی را زد، بعد چند قدمی با هم راه رفتند. سپس دیوانه روی استاد را بوسید با او دست داد خداحافظی کرد و از آنجا رفت.
🔸شاگردان رازی دوباره سراغ استاد آمدند. ولی رازی دیگر حواسش آنجا نبود و جوابی به آنها نمی داد. با رسیدن استاد به خانه اش شاگردان خواستند بروند که رازی گفت :
من حالم بد است باید دارویی برای درد من بسازید.
شاگردان برای کمک به استاد به خانه اش رفتند.
🔸رازی نام چندین رقم دارو را برد و از آنها خواست این داروها را با هم ترکیب کنند.
یکی از شاگردان گفت:
استاد این دارویی که شما از ما خواستید مگر دارویی نیست که برای درمان دیوانگان تجویز می کنید⁉️
رازی گفت:
آفرین، درست فهمیدی؛
شاگرد گفت:
🔸ولی استاد، شما که دچار دیوانگی نشده اید. این دارو را برای کسی می خواهید؟
رازی گفت:
آن دیوانه که در کوچه دیدیم، اصلاً به شما توجهی نکرد. انگار فقط با من کار داشت.
او فقط از دیدن من خوشحال شد و خندید.
🔸حتماً او من را از همه شما به خودش شبیه تر دیده و فکر کرده فقط منم که حرفهای بی سروته او را درک می کنم که یک راست به سراغ من آمد.
می خواهم از جنون کاملم جلوگیری کنم و قبل از اینکه کاملاً دیوانه بشوم شروع به مصرف دارو نمایم...
#ضرب_المثل
┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄
✅ #کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan