eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
نام کتاب: به سوی فانوس دریایی نویسنده : ویرجینیا وولف مترجم : صالح حسینی تعداد صفحه : 238 *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 این ضرب المثل در مواقعی به كار می‌رود كه شخصی بدون چشمداشت و توقع چیزی را از روی كرم ببخشد. در روزگاران قدیم تاجری در هنگام سفر گرفتار راه زنان شد و تمام دارایی‌اش را یك شبه از دست داد. او كه مرد سرشناس و بزرگی بود، بی‌پولی و تهی‌دستی خیلی آزارش می‌داد، ولی آنقدر آبرومند بود كه نمی‌توانست دست نیاز در برابر كسی دراز كند. به همین دلیل مدتی با حداقل پولی كه برایش باقی مانده بود روزگار گذراند تا ببیند چه كاری می‌تواند بكند. یك روز یكی از دوستانش كه می‌دید او كمتر از خانه خارج می‌شود به دیدنش رفت تا احوالش را بپرسد. مرد تاجر از بلایی كه بر سرش آمده بود و دزدان دارایی‌اش را برده بود برایش تعریف كرد و گفت: مقداری از پولی كه همراه من بود را از مردم به امید یك تجارت پرسود قرض گرفته بودم. و حالا اگر موقع بازپرداخت قرض‌ها برسد من چه كار كنم؟ دوستش گفت من مقداری پول دارم تا به تو قرض بدهم. ولی پول من خیلی كمتر از مقدار پولی است كه تو نیاز داری؟ دوستش فكر كرد و گفت: تو می‌توانی پیش میرزاغضنفر بروی. او مرد پول‌داری است. دستی هم در كار خیر دارد. به دیدنش برو، چون او تنها كسی است كه می‌تواند در این شرایط به تو كمك كند، برو و اتفاقاتی كه برایت رخ داده را برای او تعریف كن. حتماً كمكت خواهد كرد. مرد تاجر كه آدم آبرودار و سرشناسی بود دلش نمی‌خواست پیش هركسی از ورشكستگی‌اش صحبت كند. ولی هرچه فكر كرد دید چاره‌ای ندارد و بالاخره تصمیم گرفت با دوستش به دیدن میرزا غضنفر برود. مرد تاجر با دوستش به خانه میرزاغضنفر رفتند. خانه او خیلی شلوغ بود و آدم‌های زیادی برای اینكه میرزاغضنفر گره‌ای از مشكلاتشان باز كند به آنجا آمده بودند. مرد تاجر خیلی از آنها را می‌شناخت و خجالت می‌كشید كه مردم بفهمند او هم نیازمند شده و برای گره‌گشایی به دیدن میرزاغضنفر آمده. مرد تاجر آنقدر صبر كرد تا سر میرزاغضنفر خلوت‌تر شود و بتواند خصوصی با او صحبت كند. او كمی كه آنجا نشست متوجه شد میرزاغضنفر اخلاق تندی دارد. و خیلی هم بی‌ادب و بددهن است و تا می‌بیند كمی دوروبرش شلوغ شده بیشتر داد و بیداد می‌كند، و ناسزا می‌گوید. در كنار این كارها كم و بیش به حرف‌های نیازمندان هم گوش می‌كرد و به فراخور حرف‌های مرد نیازمند دستی در كیسه‌اش می‌برد و مقداری پول به او می‌دهد. مرد تاجر كه این رفتار میرزاغضنفر را می‌دید هر لحظه بیشتر از قبل از آمدن خودش به آنجا پشیمان می‌شد. از نتیجه تقاضایش می‌ترسید. او نمی‌خواست میرزا غضنفر یك دفعه جلوی جمع و در حضور مردم حرف ناسزایی به او بگوید و آبرویش را كه سال‌ها برای جمع كردن آن زحمت كشیده بود در چند لحظه بریزد. تاجر آنقدر سبك و سنگین كرد ولی هیچ تصمیمی نتوانست بگیرد و بلند شد و بدون اینكه حرفی بزند از خانه‌ی میرزاغضنفر خارج شد. دوستش كه دید او یك دفعه از جایش بلند شد و از خانه بیرون رفت. دنبالش دوید و در كوچه دست او را گرفت. گفت: مرد چه شد؟ چرا فرار می‌كنی؟ بیا تا دیر نشده برگردیم، كم كم نوبت ما نزدیك بود. دیدی كه كسی دست خالی از خانه‌ی او خارج نشده. تاجر ورشكسته گفت: شاید اگر من هم از گرفتاری‌هایم برایش می‌گفتم او دلش به رحم می‌آمد و به من هم كمك می‌كرد. ولی او آنقدر بددهن است و به نیازمندانی كه از او كمك می‌خواهند ناسزا می‌گوید، كه من می‌ترسم یك دفعه در جمع حرفی به من بزند و آبروی من را هم در برابر مردم ببرد. دوستش گفت: تو به بددهنی او چه كار داری؟ ما چند لحظه‌ای دادوبیداد او را تحمل می‌كنیم. پولی كه نیاز داریم را از او قرض می‌گیریم و می‌رویم به كار و زندگی‌مان می‌رسیم و تا زمان پس دادن قرض كه مجبوری یكبار دیگر او را ببینی، دیگر در مقابلش قرار نمی‌گیری. تاجر ورشكسته گفت:‌ می‌ترسم پول را از او بگیرم و بتوانم به كمك آن پول تغییری در زندگی‌ام ایجاد كنم. ولی بعد از آن با آن پول به هر كاری كه خواستم دست بزنم از خودم خجالت بكشم كه برای به دست آوردن این پول چقدر از شخصیت خودم را زیرپایم گذاشتم. نخواستیم دوست من، من عطای این بخشش را به لقایش بخشیدم. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
«داروخانه‌ای برای تمام دردهای روح» ✍️ از دبیرستان که تعطیل شدم، آشفته و فراری خودم را به خانه رساندم! بدون آنکه لباسم را عوض کنم، دست مامان را گرفتم و گفتم: می‌نشینی به حرفهایم گوش کنی؟ گفت : بله حتماً و آمد نشست و به چشمانم با انتظار نگاه کرد. • گفتم : من احساس می‌کنم اتفاق خیلی بدی در درون من افتاده مامان! چند روزی است که انگار چیزی در درونم آماده است، تا کسی حرفی می‌زند من آن را رد کنم. و یا تا کسی پیشنهادی می‌دهد با آن مخالفت کنم. انگار من نیستم و کس دیگری در من افسار کلامم را به دست گرفته است. احساس می‌کنم جسور شده‌ام حتی در برابر بزرگترهایم. مامان ،من حس می‌کنم روحم سرطان بدخیم گرفته و دیگر خوب نمی‌شود، من از خودم فرار کردم تا زودتر به شما برسم. • مامان کمی مکث کرد و گفت : کارنامه‌ات را کِی گرفتی؟ گفتم : حدود ده روز پیش! و دیگر چیزی نگفت. نمی‌دانستم چرا مامان این سوال را پرسید. ولی مطمئن بودم که سوال بی‌ربط نمی‌پرسد. • مامان استکان چایِ خودش را برداشت و داد دست من و گفت: بخور دخترم الآن وقت خوردنش رسیده. چای را گرفتم و با یک حبه قند شروع کردم به خوردن. • مامان گفت: کار شیطان این است که «از کاه، کوه بسازد». من نمی‌گویم مشکلی نیست، نه... ولی به این بزرگی که تو را به وحشت انداخته نیست. • مامان دستانش را شبیه بال یک پرنده باز کرد و شروع کرد به بال زدن. و ادامه داد: روح همه‌ی آدمها دو تا بال دارد مامان. که اگر آنها را نشناسی و حالتهای زخمی شدنش را ندانی، نمی‌توانی تعادلشان را به گونه‌ای حفظ کنی که این دو بال به روح تو حالت سبکی و آرامش برای پرواز بدهند. گفتم : کدام دو تا بال؟ چرا پس من نمی‌دانستم دو تا بال دارم. ✘ گفت: بال اول، بالِ ترس است! و بال دوم بالِ امید. تو تا هر وقت که این دو بال را در حالت تراز نگهداری، روحت هم تعادل دارد و آرام است. هر وقت یکی از بالها سنگین شود، تعادلت بهم می‌خورد و از همان طرف که سنگین شده‌ای، زمین می‌خوری و اولین علامت بی‌تعادلی، ناآرامی است. √√ ترس از خدا لازم است برای تعادل، ولی گاهی شیطان به آدم ترس‌هایی را القاء می‌کند که واقعی نیستند و اگر باورشان کردی، از همانطرف زمین میخوری. √√ امید به خدا هم لازم است، ولی گاهی شیطان امیدهایی از غیر خدا به تو القاء می‌کند، مثلاً امیدواری به خودت و توانایی‌های خودت! آنوقت است که اگر باورش کردی بال امیدت زخمی شده و از همان سمت به زمین می‌خوری. و این در حالیست که تمام موفقیت‌ها از سمت خداست و ما از خود هیچ نداریم. اینها را گفت و کتاب صحیفه را باز کرد و دعای ۲۷ را داد دستم و گفت: این داروخانه برای همه‌ی دردها درمان دارد مامان... و بلند شد و رفت به آشپزخانه! کتاب را چرخاندم به سمت خودم و دیدم بالای دعا نوشته: « پناه جستن به خدا از اخلاق نکوهیده». و همان موقع شروع کردم ترجمه‌ی فارسی‌اش را با دقت خواندم. تمام که شد، فهمیدم مامان چرا از من سوال کرد : کارنامه‌ات را کِی گرفتی! بال امید من، بعد از معدل ۲۰ زخمی شده بود... و این دعا همان پماد و پانسمانی بود که مامان داده بود دستم تا خوبش کنم! ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔹️کلاغی بر بالای درختی نشسته بود و تمام روز را بیکار بود و هیچ کاری انجام نمی داد! خرگوشی در حال عبور از او پرسید : چگونه آسوده نشسته ای و تمام روز را به استراحت می پردازی و زندگی مرفهی داری! آیا من نیز می توانم اینگونه باشم؟! کلاغ ریاکار گفت : البته که می توانی، این یک درخت جادویی، مستحکم و پرمنفعت است! بهترین درخت در تمام جنگل! بیا و آسوده زندگی کن! خرگوش خوش خیال زیر درخت نشست و مشغول استراحت شد که ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد! خرگوش در حالیکه نیمه جان در بین دندان های روباه گیر اُفتاده بود نگاهی معنا دار بر کلاغ انداخت و کلاغ سیاس خنده زنان گفت : من هیچ دروغی به تو نگفتم! این درخت به راستی جادویی، مستحکم و پر منفعت است! من تنها یک چیز را به تو نگفتم و آن این بود که برای این که بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی، باید این بالا بالاها بنشینی! 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
مردی دریافت که نمی‌تواند خیلی خوب بشنود و باید سمعک بخرد، اما نمی‌خواست پول زیادی صرف خریدن آن کند بنابراین به مغازه‌ای رفت و از فروشنده قیمت سمعک را پرسید فروشنده پاسخ داد: ما ۲ دلار تا ۲۰۰۰ دلار مدل‌های مختلف داریم مرد گفت: می‌خواهم مدل ۲ دلاری را ببینم فروشنده یک نخ دور گردن مرد انداخت و گفت: این دکمه را در گوشتان قرار دهید و دنباله‌ی نخ را در جیبتان بگذارید مرد خریدار پرسید: این چطور کار می‌کند؟ فروشنده جواب داد: این کار نمی‌کند، اما هنگامی که مردم آن را می‌بینند بلندتر صحبت می‌کنند.“ نکته‌ی اخلاقی: در واقع بیشتر مشکلات ارتباطی ما به این خاطر نیست که مردم آهسته‌تر صحبت می‌کنند، بلکه به این خاطر است که ما شنوندگان خوبی نیستیم. 🍃 🌺🍃 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
مداحی آنلاین - نماهنگ این بقیه الله - محمد آسلیمی.mp3
3.84M
. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 ذکر لب گداهات ...😭 💔 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷
🌷 محمد بلباسی «پسرم خیلی زحمت­کش و مخلص بود و همه کارهایش را برای رضای خدا انجام می‌داد. وقتی کاری می­‌کرد دوست نداشت کسی بفهمد چه کرده. مثلا شب عید قربان چند تا گوسفند قربانی می­‌کرد و بین مردم پخش می­‌کرد تا خانواده­‌های نیازمند فردای عید گوشت داشته باشند که بچه­‌هایشان کباب بخورند. یا مثلا وسیله‌ای می­‌خرید و شب اول ماه رمضان می‌برد درب منزل خانواده­‌های نیازمند زنگ می­زد اجناس را می­‌گذاشت و سریع فرار می­‌کرد تا کسی او را نبیند. به نوعی سرباز گمنام بود». 🌱خاطره مادر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین شیوه تیکه کردن مرغ 👌 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ⛱🔥 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
چیزهایی که درباره آدم ها یاد گرفته ام: .آنها ذاتأ خوب هستند، این شرایط زندگی آنهاست که باعث می شود خودشان و دیگران را اذیت کنند .آنها به طور شگفت انگیزی تاب و توان ساختن زندگی دلخواهشان را دارند .هر کسی به دنبال این است که دیده شود و دیگران او را همانطور که هست دوست بدارند .اگر شما شرایط دوران کودکی یک فرد را بدانید و درک کنید، رفتارهای بزرگسالی او را نیز متوجه خواهید شد .واکنش های احساسی که افراد تحریک می شوند ازخود نشان می دهند، نمایانگر خود واقعی آنها نیست 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
رودخانه حركت می‌كند، در راه به درختی زيبا بر می‌خورد، از زيبايی درخت لذت می‌برد، آنرا تحسين می‌كند و دوباره به راهش ادامه می‌دهد. رودخانه به درخت نمی چسبد؛ زيرا در اينصورت، ‌حركتش متوقف می‌گردد، به كوهی زيبا می‌رسد؛ به خاطر لذتِ گذر از چنين كوه زيبايی، سپاسگزاری می‌كند و به راهش ادامه می‌دهد، رودخانه همينطور به راهش ادامه می‌دهد... مشكلِ انسان اين است كه وقتی درختی زيبا می‌بيند، دوست دارد خانه‌اش را همانجا بسازد و آنجا زندگی كند بهتر است به هيچ چيزوابسته نشويد در واقع باوابسته شدن، نمی‌توانيد لذتی ببريد، لذت حقیقی از آزادی و عدم وابستگی ناشی می‌شود. 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
چیزهایی که درباره آدم ها یاد گرفته ام: .آنها ذاتأ خوب هستند، این شرایط زندگی آنهاست که باعث می شود خودشان و دیگران را اذیت کنند .آنها به طور شگفت انگیزی تاب و توان ساختن زندگی دلخواهشان را دارند .هر کسی به دنبال این است که دیده شود و دیگران او را همانطور که هست دوست بدارند .اگر شما شرایط دوران کودکی یک فرد را بدانید و درک کنید، رفتارهای بزرگسالی او را نیز متوجه خواهید شد .واکنش های احساسی که افراد تحریک می شوند ازخود نشان می دهند، نمایانگر خود واقعی آنها نیست 💟 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔹چرا عسل فاسد نمی شود 🔻در عسل، به اندازه ی کافی آب برای زندگی موجودات میکروسکوپی وجود ندارد. به عمین علت است که عسل هیچگاه فاسد نمیشود. ─═ঊঈ🧠 🧠ঊঈ═─ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔹 آیا میدانستید 🔻 کرو کودیل ها می‌توانند از درخت و فنس ها بالا برن و در دویدن سرعت بالای دارند اگر یک روز دنبالتان کردند زیک زاکی بدوید نجات خواهید پیدا کرد ─═ঊঈ🧠 🧠ঊঈ═─ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔹این شوینده‌ها‌رو باهم مخلوط نکنید! ─═ঊঈ🧠 🧠ঊঈ═─ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔻این همه منکر بدتر از بی حجابی داریم، چرا انقدر گیر دادید به حجاب؟ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
💞💞 گفت حواسِت به آدمهایی که کاکتوس‌وار زندگی میکنن باشه گفتم کاکتوس‌وار؟ منظورت چیه؟! «آدمهایی که مثل کاکتوس، نیازی نیست دائم حواست بهشون باشه نیازی نیست هرروز خاکِشون رو چِک کنی تا مبادا خشک شده باشه ترسِ پلاسیده شدنشون رو نداری به خیالت خیلی مقاومن... اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغولِ رسیدن به بقیه گل های رنگارنگت هستی چشمت به کاکتوست میوفته میبینی زردو پلاسیده شده و ریشه هاش خاکِستر... و تو تازه همون روز میفهمی کاکتوس ها هم میمیرن اما تدریجی... و بی خبر... ✾📚 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چه زیبا قرائت میکند و مستمع به وجد می آید. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
‍ 🔴 ماجرای روباه و مردم ✍روزی دم روباهی لای سنگی گیر کرد و بر اثر تقلای زیاد دمش کنده شد، روباه دیگری آن را دید و با تمسخر گفت پس دمت چه شد ؟؟ 🔹روباه بی دم گفت من الان سبکتر شده ام و انگار در هوا پرواز میکنم و تا میتوانست از لذت بی دم بودن گفت. روباه دوم نیز فریب خورد دمش را با تلاشی زیاد و درد بسیار کند و لذتی هم نیافت، با تعجب و عصبانیت پرسید : پس آن لذتی که میگفتی چه شد؟ 🔸روباه اول گفت : اگر به دیگر روباه ها از درد کنده شدن دم و مضرات آن بگوییم ما را مسخره میکنند ، و همینطور این روند و تفکر انقدر در میان روباه ها رواج پیدا کرد تا کار به جایی رسید که اکثر روباه ها بی دم شدند و اگر روباه با دمی را میدیدند مسخره اش میکردند 🔹هم اکنون نیز در آخرالزمان اگر کسی حیا و عفت و عبادت و خدا و انتظار فرج را داشته باشد مورد تمسخر و انکار شدید جامعه واقع میشود و اگر همرنگ گناهان و کثافات آنها باشد مورد تایید خواهد بود. 🔸کار به جایی رسیده که حرف خیر خواهان خریدار ندارد و جاهلان و فاسدان پرستش میشوند ، همچون زمان قوم لوط که گفتند: لوط و پیروانش را از شهر بیرون کنید زیرا مردم پاکدامنی هستند و از ناپاکی ما بیزارند 🔹اگر همرنگ اکثرشان نباشید تمسخر میشوید اما خداوند در آیه 100 سوره مائده میفرمایند: هرگز پاک و ناپاک برابر نیستند حتی اگر تعداد بیشمار ناپاکیها تو را به شگفت آورد ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری ببینیم؟ برای صاحب خود وبال و گرفتاریست ┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan       
آیا می دونستی پایین آوردن سریع قند خون چگونه است؟🤔 روزی ٨ گرم برگ زیتون خرد شده را در یک استکان آب ریخته و مدت ۵ تا ١٠ دقیقه بجوشانید ؛ سپس صاف کرده وپس از سرد شدن میل نمایید (روزانه ٣ تا ۴ بار) ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan