eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 صبورانه در انتظار زمان بمان هر چیزی در زمان خودش رخ می دهد باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند در خارج از فصل خود میوه نمیدهد ... ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی‌های آد‌‌م‌ها را جدی بگيريد! دلخوری از آن‌ها فرد جديدی را ميسازد! آدم‌های مقابلتان را بشناسيد که از تک‌تک حرف‌هايشان تشخيص دهيد كی و كجا آزرده خاطر شده‌اند و دلجويی كنيد تا رفع شود دلخوری‌های آدم‌ها را جدی بگيريد، قبل از آنكه از دستشان بدهيد‼️ ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نام کتاب: سجاد لشکر (خاطراتی از زندگی و مبارزه سردار شهید سید جواد حسینی) نویسنده:فاطمه سعادت نصری تعداد صفحه : 88 حجم فایل : 471‪.97 کیلوبایت ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
⭕️ آنقدر امر به معروف کنید، که همه بدانند وظیفه ما امر به معروف است. ☑️ آیت الله حائری شیرازی (ره): ▫️ آنقدر بگویید که گفتن، وظیفه تلقّی بشود و حتی آن کسی که منکر را به جا می‌آورد، بداند که ما وظیفه‌مان است که بگوییم. باید گفت. ▫️ این ماشین امر به معروف را در افراد و در خودمان چه جور روشن کنیم؟ اول باید از خودمان شروع کنیم. هر کسی بگوید من می‌خواهم این نهی از منکر را بگویم، به این امید که دیگری هم از من یاد بگیرد و او هم بگوید. ➡️ ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan 🏷
❤️ چرا هیچ حسی به همسرم ندارم؟ دلزدگی جنسی چیست؟ ✳️ دلزدگی جنسی و بی‌حوصلگی جنسی هم می‌تواند یک چالش باشد و هم فرصتی برای گسترش دانش و درک ما از رابطه جنسی. ✳️ بنا بر نتایج پژوهش های اخیر می توان از مداخله برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش دلزدگی جنسی و بهبود رضایت جنسی در افراد متاهل استفاده کرد. ✳️ مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی، استفاده از داروهای ضد افسردگی (به ویژه فلوکستین)، میل جنسی را کاهش می دهند. ✳️ هدف از داشتن رابطه جنسی، لذت بردن در کنار یکدیگر و ایجاد صمیمیت و سلامت روانی است، بنابراین زوجین نباید از این رابطه متضرر شوند. ✳️ ناسازگاری، اختلافات فکری، عدم اعتماد به یکدیگر و از همه مهمتر زیر پاگذاشتن حرمت یکدیگر در زندگی زناشویی از عوامل مهم دلزدگی جنسی بین زوجین هستند. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
‍ ⚖ آیا شرکا می‌توانند بدون رضایت شریک سهم خود را بفروشند؟؟ 🔹 شخصی صاحب چهار دانگ از یک آپارتمان است و قصد فروش سهم خود را دارد؛ ولی صاحب دو دانگ دیگر راضی به فروش نیست، در چنین فرضی صاحب آن چهار دانگ میتواند سهم خود را بفرشد؟ 📌مطابق : 🔹هريك ازشركاء مي تواند بدون رضايت شركاءديگر سهم خودرا جزئا یا كلاً به شخص دیگری منتقل كند. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
⚖ بعد از امضای قرارداد در دفاتر املاک قراردادتان را بگیرید 🔹 خیلی مراقب باشید تا سرتان اینجوری کلاه نرود 🔹هر وقت در دفاتر املاک قراردادی امضا کردید، حتما همونجا قردادتون رو از مشاور املاک بگیرید 🔹چون پرونده‌هایی داشتیم که بعد از اینکه قراداد در دفتر املاک مونده، خریدار یا فروشنده شروط یا بندهایی رو به قرارداد اضافه کردند که بدون اطلاع طرف دیگه بوده، قرارداد هم که امضا شده بوده 📌 نکته: برای جلوگیری از این کار حتما بعد از امضای قراداد با مشاور املاک تسویه کنید و قراردادتون رو بگیرید. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📮پنج نکته برای بلوغ عاطفی که باید یاد بگیریم: ۱. لازم نیست در مورد همه چیز نظر بدیم؛ باید یاد بگیریم زمانی نظر بدیم که از ما نظر خواسته باشن، در غیر این صورت به خودمون بی‌احترامی کردیم. ۲. انتقاد سازنده شخصیت ما رو زیر سوال نمی‌بره؛ وقتی کسی از ما انتقاد میکنه ممکنه اولش یکم آزاردهنده باشه اما بی‌رحمانه در نظر نگیریم و به درسش توجه کنیم. ۳. ما نمی‌تونیم هرطور که دوست داریم رفتار کنیم و انتظار داشته باشیم رفتارمون مورد قبول همه باشه. لزومی نداره بقیه رفتار افراطی ما رو تحمل کنن پس باید یاد بگیریم واکنش‌هامون رو کنترل کنیم. ۴.‌ اکثر اوقات، زود قضاوت کردن ما رو به نتیجه درستی نمی‌رسونه پس جسور باشیم و بجای اینکه روی باورهای نادرستتون پافشاری کنیم، از شخص بخوایم توضیحِ بیشتری درخواست کنیم. ۵. ما نمی‌تونیم رفتار و احساسات بقیه رو کنترل کنیم، پس اجازه بدیم تو‌ی شرایط هیجانی هرطور که می‌خوان واکنش نشون بدن اما باید یاد بگیرن که چطور با ناراحتی که برای شما پیش میاد، کنار بیان. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
تو رابطت اینطوری حرف بزن تا حرفات تاثیرگذار باشه: نگو هر جور راحتی. بگو اگه اینطوری حس بهتری داری،باشه. نگو نمی‌خوای حرف بزنی؟ بگو اگه دوست داشتی من میخوام حرفاتو بشنوم. نگو چقدر تنبلی. بگو میشه بیشتر تلاش کنی؟ من بهت ایمان دارم. نگو چرا نمیفهمی من چی میگم؟ بگو میشه لطفاً به حرفام بیشتر دقت کنی؟ نگو کاش میفهمیدی چی میگم. بگو کاش این موضوع رو از زاویه دید منم ببینی. نگو کارات رو اعصابمه. بگو لطفا این شکلی نکن، بهم احساس بدی میده عزیزم. نگو چه لباس مسخره ایه تو پوشیدی. بگو بهتر نیست اون لباس که بیشتر بهت میادو بپوشی؟ ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
"هركسى بـايد خودشو زندگى كنه" اونقدرا مهم نيست ديگران چى فکر میکنن وچی ميگن و چی دوست دارن و چى ميخوان❗️ مهم اينه كه تو دلت چى ميخواد و چى دوست دارى و اينكه خوشت مياد چه جورى زندگى كنى. هر كار کنى، هر حرفى بـزنى، هر رفتارى داشته باشى، هميشه قضاوت خواهى شد و غير ممكنه همه بـاهات حال كنن و از تو خوششون بياد، به نظر من در بهترين حالت از هر ١٠ نفر شايد ٤ نفر با تو اوكى باشن پس زور الكى نـزن كه قشنگ ترين و گوگولى ترين آدم جمع ها باشى. تو مسئولیت ویژه ای برا جلب رضایت همه نداری ✿قرار نيست جواب همه را بدي🗣 ✿قرار نيست همه را خوشحال كني😻 ✿قرار نيست همه ازت راضى باشند🎈 ✿قرار نيست همه باهات دوست باشند🙌🏽 خوش به سعادتت اگه زیباترین نقش رو در زندگیت خدای مهربون داشته باشه و خود زیبای خودت رو زندگی کنی 🩵 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
بر بلندای کوهی لانه عقابی با چهار تخم قرار داشت. روزی یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین افتاد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای پر از مرغ و خروس رسید. مرغ ‌ها به نوبت از تخم مراقبت می‌کردند. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. روزی متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم. مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد. عقاب همچنان در آرزوی پرواز بود. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت. یادت باشد تو همانی که می اندیشی! هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی. پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن✨ 🍃 🌺🍃 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌷 !💕 🌷وقتی در خط مقدم بودیم عراق برای این‌که شهر فاو را پس بگیرد اقدام به پاتک‌های سنگینی می‌کرد و در آن زمان فرماندهان جنگ تصمیم گرفتند که یک حمله‌ به قرارگاه تانک عراق در نزدیکی بصره انجام بشود تا این قرارگاه منهدم و کمی جلوی تک‌های عراقی‌ها گرفته شود. به همین دلیل شب ۲۸ بهمن ۱۳۶۴ با گردان حضرت قاسم ابن الحسن مأموریت داشتیم به اتفاق چند گردان دیگر به این قرارگاه ضربه بزنیم و برگردیم. این قرارگاه نزدیک جاده آسفالت منتهی به بصره قرار داشت. به اتفاق دو تن از دوستان با تعدادی گلوله آر.پی.جی تا ۵۰_۶۰ متری جاده آسفالت پیش رفتیم که بتوانیم تانک‌هایی را که پایین شانه جاده سنگر گرفته بودند و با گلوله مستقیم بچه‌ها را می‌زدند منهدم کنیم. 🌷بعد از چندین شلیک به یک‌باره رگباری از تیربار تانک به سمت ما آمد که در همان لحظه من از ناحیه شکم و یکی از دوستان از ناحیه پا مجروح شدیم. در همان‌جا ماندم و دو تا از بچه‌ها که یکی زخمی بود به عقب برگشتند. نمی‌دانم چقدر طول کشید ولی دیدم برادر علی اکبر سوری که با من و سالم بود و به عقب برگشته بود با یکی از همرزمان به نام حسین جابری که هم اکنون هر دو عزیز در کسوت جانبازی هستند آمدند که بنده را به عقب منتقل کنند اما، این‌بار هر سه تیر خوردیم که من از ناحیه پای چپ مجدداً تیر خوردم و با توجه به شدت جراحات امکان همراهی دوستان نبود و همان‌جا ماندم. فردای عملیات که نیروهای عراقی برای پاکسازی خط آمدند با جسم غرق در خون من مواجه شدند.💕 🌷ابتدا فکر کردن من تمام کرده‌ام. چندین بار از کنار من بی‌تفاوت گذشتن تا این‌که در یک لحظه که من به هوش آمدم و چشمانم را باز کردم، دیدم چند عراقی بالای سر من هستند و بلند بلند عربی حرف می‌زنند و اشاره می‌کردند که بلند شوم اما متوجه شدند قادر به راه رفتن نیستم به همین خاطر با استفاده از سرشانه‌های لباسم من را تا سر جاده آسفالت کشیدند و در کنار سایر رزمندگان که مجروح یا اسیر شده بودند، قرار دادند. بعد از این‌که تمام زخمی‌های شب عملیات را روی جاده آسفالت جمع کردند با چند دستگاه خودرو «ایفا» و در بدترین شرایط ممکن ما را به پشت خط منتقل کردند و در آن‌جا که بیمارستان صحرایی بود پانسمان اولیه کرده و به بیمارستان نیروی هوایی عراق در بصره اعزام کردند. یادم هست وقتی من را به اتاق عمل بردند یک نفر.... 🌷یک نفر که فارسی صحبت می‌کرد پرسید: «گروه خونی تو چیه؟» گفتم: «آ مثبت» و درحالی‌که یک کیسه خون در دستش بود گفت: «می‌دونی این چیه؟» گفتم: «بله خون است.» با تأکید گفت: «نه این خون عراقیه!» گفتم: «اشکالی نداره ما و شما برادر هستیم.» که دکتر عراقی گفت: «پس چرا اومدی جنگ؟» گفتم: «برای دفاع از وطنم اومدم.» و دیگه هیچی متوجه نشدم تا به گفته دوستانم پنج شب بیهوش بودم. بعد از دو روز ما را به سالنی در مجاورت فرودگاه منتقل کردند. در آن‌جا تمام مجروحین را با بدترین وضع روی زمین خوابانده بودند. بعد از چند روز با قطار به بغداد منتقل کردند و بعد از راه آهن سوار اتوبوس کردند قبل از بردن به سازمان استخبارات عراق ما را در شهر به نشانه پیروزی ارتش عراق بچرخانند....💕 : آزاده و جانباز سرافراز محمود نانکلی (ایشان زمانی‌که ۱۶ سال داشتند و برای چهارمین بار به منطقه اعزام شده بودند، مدال جانبازی بر گردن آویختند و به اسارت دشمن بعثی درآمدند.) 💕 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🕊 🌷 پدر شهید محمد اسدی: پسرم پایم را بوسید و طلب شهادت کرد 🔹️ « محمد ، چهار بار به عراق و بعـد از آن به سـوریـه رفت من عمل قلب باز انجام داده بودم و حالم مسـاعد نبود ، گفتم : شمـا به اندازه خودت رفتی نرو ... ◇ می‌ گفت : « پنج پسر دارید پـدر ! نمی‌ خواهید خمس‌شان را در راه حضرت زینب (س) بدهید؟ ◇ تا شمـا راضـی نباشیـد ، بی‌بی زینب(س) من را طلب نمی‌کند عراق شیعه زیاد دارد و دفاع می‌کنند. می‌خواهم برای دفاع از ناموس ائمه (ع) به ســـــوریه بروم .» ◇ پای من را بوسید و گفت راضی باشید و از من دل بکنید. من هم قول می‌دهم شفایتان را از ائمه (ع) بگیرم ... رفت و شفــای من را هم گرفت. » ولادت : ۱۳۶۴/۰۶/۳۰ شهادت: ١٣٩۵/۰۳/۱۷ [مصادف با اول رمضان‌المبارک] محل شهادت : جنوب حلب ، سوریه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
خواص بی‌نظیر انگور !🍇 هر کیلو انگور برابر ۲ کیلو گوشت عمل می کند و برخلاف گوشت مقدار اسید اوریک را در بدن افزایش نمی دهد و همچنین دفع كننده سموم بدن است و هر کیلوی آن به اندازه یک لیتر شیر مفید است. 🌿 🌿 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
اگر در روز بیشتر از چند ساعت با گوشی کار می‌کنید حتما انبه بخورید !🥭 انبه یکی از بهترین میوه‌ها برای تقویت بینایی چشم می‌باشد که به ترمیم غشای مخاطی چشم کمک کرده و مانع خشکی چشم و دور بینی می‌شود. 🌿 🌿 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
♥️🍃 تو کتابِ شازده کوچولو خیلی قشنگ راجب احساس مسئولیت و تعهد ما در مورد آدمایی ک دوسشون داریم میگه: «یادت باشه ارزش گل تو به قدر عمریه که به پای اون صرف کردی. انسانها این حقیقت رو فراموش کرده‌اند. اما تو نباید فراموشش کنی... تو تا زنده هستی نسبت به چیزی که اهلیش کردی مسئولی! تو مسئول گلت هستی... این رو یادت باشه.» ❤️─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
❌دختر و پسرم حرف‌های بی‌ادبی به هم می‌زنند. 👨🏻‍🏫 فرزندانتان از شما برای رفتارشان الگوگیری می‌کنند. اگر شما برای اشتباهاتی که انجام می‌دهند مانند همین حرف بی‌ادبی زدن، آنان را کتک، تحقیر، توبیخ، سرزنش و بر سرشان فریاد بکشید، آنان نیز از شما می‌آموزند که این چنین رفتار کنند. بهتر است در چنین مواقعی از تکنیک چشم‌پوشی و تغافل استفاده کنید یا با رفتاری محبت‌آمیز مانند بغل‌کردن آن‌ها را آرام کنید. ‌‌‌ ‌ 💞 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
26.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون قصه‌ی‌ ما‌ مثل‌ شد ♡ 🍿 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ترفند جلوگیری از کپک زدن نون❌ یه روش ساده و اسون تا دوهفته نون ها کاملا سالم وتازه میمونه✅ ⛱🔥 🔥⛱ ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
✔️شیر سویا 🔻اگر به عدم تحمل لاکتوز مبتلا هستید و نمی توانید محصولات لبنی مصرف کنید، استفاده از شیر سویای غنی شده یکی از بهترین گزینه هایی است که می توانید مد نظر قرار دهید. 🔻 با ترکیب شیر سویا با دانه های چیا، اندکی عسل و میوه تازه می توانید دسری خوشمزه و مقوی تهیه کنید. 🔻 همچنین، می توانید از شیر سویا به همراه غلات صبحانه خود استفاده کنید. 🌿 🌿 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
✍مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر. ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند. پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند. 🔹پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند. یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ... اما هیچکدام چاره ساز نبود. پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که : برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!! 🔸پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره. مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست. بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم. 🔹و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم. مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده. پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند . پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. 🚨خالی کردن درون از هوای و و و ؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ است. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
✴️ : تاثیری که در آدمی می گذارد، در حد یک معجزه است، ریاضتی که یک مرتاض می کشد یا یک اهل سلوک برای اصلاح خودش انجام می دهد، این کار روی دست همه آنهاست، خیلی فوق العاده است. 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
تکان دهنده به طلبه جوان شیخ : در قم در یک درسی من یک هم‌درسی داشتم، نه در درس فقه و اصول، یک درس دیگری بود، حالات خوشی داشت وقتی می‌آمد درس، درس را با همدیگر مباحثه می‌کردیم، به قول خودمان پایش روی زمین بند نبود. یک بار در صحن مطهر حضرت معصومه دید علامه طباطبایی از کنار دیوار صحن آرام‌آرام راه می‌رود. رفت خدمت ایشان گفت: شما من را یک نصیحت بکن، یعنی نصیحت‌کننده زیاد است من هم می‌توانم پیش این و آن بروم، شما من را یک نصیحت بکن. علامه زود جواب نمی‌دادند تأمل می‌کردند، فکر می‌کردند، این دستور دین است زود جواب ندهید. این شخصیت با این علمش با این فکر و عقلش که بیست جلد تفسیر قرآن نوشته، ده‌ها بار هم چاپ شده، همۀ کشورها هم رفته، باید گوش داد چه نصیحتی می‌خواهد بکند. دوست من گفت: آقا شما من را نصیحت کن. ایشان سرش را انداخت پایین رفت در فکر. زبان عاقل پشت عقلش است، یعنی از عقل می‌گیرد می‌دهد به زبان، بعد به زبان می‌گوید بگو. علامه سرش را بلند کرد، من خودم هم زیباترین نصیحتی که در دورۀ عمرم شنیدم همین بود، به این هم بحث و هم درس من با یک حالی معلوم بود حالش عوض شد، گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» و خداحافظی کرد و رفت. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan