🍃درست سی و یک سال پیش، در حیاط #شهریور، پلاک هشت غنچه ای از دیار تهران شکوفا میشود که بعدها میشود یکی از ستارگان اربعه حلب میشود یکی از عاشقان #زینب همان بانویی که حیات کربلا گره خورده وجودش است. همان بانویی که اگر نبود #کربلا در کربلایش میماند🌹
🍃مسعود عسگری متولد در خانواده ی #متدین دیده به جهان گشود. وی در دامان #مادری رشد یافت که هم اکنون نیز زینب وار راه پیشوایش، #حضرت_زهرا(س) را ادامه میدهد.
🍃به گمانم مسعود عسگری، #سرباز محبوب آسمانیش، بر روی گستره ی هستی بود که آمدنش از برای #ماموریتی بود که به تصویر برساندش. او چون غنچه ای شکفته شد تا برای ما که بازیچهی ساعت روزگار شده ایم معنی آزادگی را به تصویر برساند🌸
🍃گفتم آزادگی! میگوند #حسین(ع) فردموده اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید...با افتخار قهرمان قصه ما، با تولدش هم دین را به همگان می آموزد و هم آزادگی را🙂
🍃این را میشود از آهنگ و تعبیر کلمات آشنایان شهید متوجه شد، میشود از اسمی که بر صفحه روزگار به جای گذاشته متوجه شد...
🍃به گمانم ساعت سرخ #روزگار نیز، عاشق زندگانیش بوده، سیره اش را دوست داشته که اینگونه آنرا در خود ماندگار نگه داشته...
🍃ای کاش مادر های زمانه فرزندانشان را بدین سان #تربیت نمایند. فرزندانی که با تولدشان دنیایی را #متحول میسازد.
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_مسعود_عسگری
📅تاریخ تولد : ۸ شهریور ۱۳۶۹
📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ .حلب سوریه
ششمین سالگرد شهادتت مبارک 🌹
نحوه شهادت شهید #محمدرضا_دهقان_امیری به روایت مادرش:
محمدرضا دقیقا ساعت یک ربع به ۷ شب در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ٢٣ قرار میگیرد و از سر و گردن و قسمت چپ بدن او از بین میرود که حتی فرمانده هانش میگفتند از بین آن ۴ شهید یگان فاتحین #شهید_مسعود_عسگری
#شهید_احمد_اعطائی
#شهید_مصطفی_موسوی
شهادت محمدرضا از همه دلخراش تر بود و آن ۳ شهید دیگر با ترکشهای این گلولهای که به محمدرضا خورده بود شهید شدند.
به معراج شهدا رفتیم.پیکر را که آوردند من نگران این بودم که پیکر بی سر باشد و به یاد آن حرفی که گفته بود دعا کن من بی سر برگردم افتادم و به خودم میگفتم حتما الان بدون سر است.
وقتی صورتش را دیدم، خیالم راحت شد و در اولین جمله به او گفتم محمدرضا چرا با سر آمدی؟
در صورتی که وقتی فرماندهان نحوه شهادت محمدرضا را توضیح دادند فهمیدیم که محمدرضا واقعا بی سر بوده و فقط یک لایه صورتش را آورده و همانطوری که خودش میخواسته شهید شد و فقط صورتش را برای ما آورده که با دیدن صورتش آرامش بگیریم.
ما فیلمی از محمدرضا داریم که مربوط به ۲ سال قبل از شهادتش در بهشت زهرا سر مزار شهید جهان آرا است.او سنت حسنه ای در بهشت زهرا داشت، همیشه گل میخرید و روی مزار شهدا میریخت.
سر مزار شهید جهان آرا خواهرش میخواهد که از او فیلم بگیرد و او میگوید بعد از شهادتش پخش کنند.آن زمان میگوید ۵۰ درصد کار درست شده و به خواهرش میگوید من در دمشق شهید میشوم و اگر دمشق نشد در حلب به شهادت میرسم.
درباره محل شهادتش گفت حلب در حالی که آن زمان میگفت به عراق میروم و هنوز موضوع رفتن به سوریه آشکار نشده بود و حرف از عراق میزد که با داعشی ها در عراق میجنگم.
۱ سال قبل از شهادت در عاشورای ۹۳ با هم به هیئت امامزاده علیاکبر چیذر رفتیم.نزدیک ظهر محمدرضا با من تماس گرفت و گفت بیا بیرون امامزداه.من رفتم او دست من را گرفت و با خود به سمت حیاط امامزاده برد و دست راستش را بلند کرد و گفت وقتی من شهید شدم من را اینجا دفن کن.
من این امامزاده را خیلی دوست دارم.من بهت زده شده بودم و فکر و روان من را با این حرفش به هم ریخت.خیلی ناراحت شدم و گریه میکردم و با خودم گفتم شب برای این کار دعوایش میکنم اما به قدرت خدا فراموش کردم.
تولد: ١٣٧۴/١/٢۶ تهران
شهادت: ١٣٩۴/٨/٢١ سوریه، حلب
مزار: تهران، گلزار شهدای امام زاده علی اکبر چیذر
#شهادت_روزیتون
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے