﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
#رمان_گشتارشاد #پارت33 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شایسته: اولا من واسه خاطر تیغ زنی با کسی نمیگردم دوما بهت
#رمان_گشتارشاد
#پارت34
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
این شد ریا جلوي خلق خدا من از این بدم میاد بعدم انگار که وارد سالن مد شدي همه میخوان طلا ها و لباساشونو به رخ هم
بکشن من از این روانی میشم
رها: خوب حالا حرص نزن موهات میریزه برو خونه تا حاج خانم شر به پا نکرده
شایسته: اوکی گلی فعلا باي
رها: باي عزیزم
شایسته به سمت خونه رفت ولی هنوز فکرش دلخور و درگیر حرفاي کامی بود
وارد خونه شد برو و بیایی به راه بود
به تموم اونایی که باهاشون اشنا بودن سلام و علیک کرد و به سمت اشپزخونه رفت
نگاهش به شکوفه که خورد ناخوداگاه دلش پر از غم شد اخه خواهرش حیف بود همین جوري هم کلی از منصور خان سر تر
بود
قد بلند و هیکل مانکن و قلمی چشم و ابروي مشکی و درشت که با سرمه اي که بهشون زده بود زیباترش کرده بود
چشماش پر از اشک شد چهره ي خواهرشو با اون زنی که امروز با منصور دیده بود مقایسه کرد شکوفه با تعجب نگاهش کرد
و گفت: چیه شایسته چی شده ندیدي منو تا حالا؟
بی اختیار به سمتش رفت و بغلش کرد و قطره اي اشک از چشماش ریخت
شکوفه مات و مبهوت مونده بود و گفت: افتاب از کدوم طرف دراومده مهربون شدي خواهر چی شده عزیزم؟
شایسته صورتشو پاك کرد و گفت: هیچی بعدا برات میگم و از در اشپزخونه بیرون زد
یه لباس مرتب پوشید و به سمت اشپزخونه اومد و کمک مادرش و شکوفه کرد وقتی از کارش کم تر شد تنها کسی که تو اون
جمع توجهشو جلب کرد خانم صدرایی بود
با لبخند به طرفش کشیده شد و کنارش نشست
شایسته: سلام خانم صدرایی حالتون خوبه؟ زینب جون چرا نیمده؟
صدرایی لبخند مهربونی زد و دستاي شایسته رو تو دستش گرفت و گفت: سلام گل دختر خوبی؟ راستش کلاس داشت خیلی
ناراحت بود که نمیتونه بیاد
شایسته: عیب نداره خیلی خوش اومدید بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید
نگاه دقیقی بهش کرد تنها کسی بود که تو اون جمع ساده لباس پوشیده بود و طلاهاي انچنانی تو سر و گردنش نبود
بعد از اتمام مراسم و برگزاري مناقصه!
صدرایی پیش محبوبه خانم اومد و بعد نگاه به اطرافش پاکتی از توي کیفش در
اورد و به سمتش گرفت
صدرایی: محبوبه جون اینم سهم ما ببخشید اگه ناچیزه
ادامه دارد...
نویسنده: fereshte69
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
#رمان_گشتارشاد #پارت34 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 این شد ریا جلوي خلق خدا من از این بدم میاد بعدم انگار که
#رمان_گشتارشاد
#پارت35
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
و بعد تشکر و تعارفات معمول رفت
و شایسته مات اون همه سادگی هنوز مونده بود بله تنها کسی که ریا نکرد خانم صدرایی بود و ته دلش براش احترام زیادي
قائل شد
***
رها کنار خیابون وایستاده بود و دنبال کیس مناسب براي تیغ زنی خودش میگشت یه مانتو کوتاه و فوق العاده جذب قرمز تنش
بود و با ارایش قرمز غلیظ
نگاهی به ماشین هایی که جلوي پاش ترمز میزدن و صاحباشون میکرد و تو ذهنش انالیزشون میکرد در حال انتخاب بود که با
دیدن ماشین گشت خودشو جمع و جور کرد و شروع به فیلم بازي کردن کرد
پسر داخل ماشین: خوشگله سوار نمیشی؟ بپر بالا باهم کنار میایم ها
شایسته با زیرکی تموم کیفشو به ماشین کوبوند و گفت: مزاحم نشو اقا
پسر: عصبانیتتم قشنگه خانومی
ماشین گشت بدون اژیر کنار ماشینش ایستاد و امیر حسین با همون اخم و هیبت همیشگیش بیرون اومد و به حرفاي پسر
گوش داد
پسر: بیا دیگه جیگرتو بخورم من فدات بشم الهی بابا چه نازي داري
امیر حسین: تموم شد؟
پسر با لودگی به سمت مقابلش برگشت و با دیدن امیر و ماشین پلیس در جا خشکش زد
پسر: سلام جناب سروان خوبید؟ خسته نباشید راستش من میخواستم خانومو برسونم کسی مزاحمش نشه
امیر: عجب پس شما حافظ ناموس مردمید؟
پسر: با اجازتون
امیر اخم غلیظی کرد و قبل از اینکه بخواد کاري بکنه پسره از فرصت استفاده کرد و پاشو رو گاز گذاشت و به حساب خودش
فرار کرد
رها: اوا جناب سروان در رفت که؟
امیر: نگران نباشید شماره ي ماشینشو برداشتیم
تو چهره ي دختر دقیق شد و زیر اون همه ارایش بالاخره شناختش همون دختري بود که باهاش تصادف کرده بود
از دیدن دختر تو اون وضع ناخوداگاه عصبانی تر شد و با خشم گفت: این چه وضع لباس پوشیدنه خانم؟ شما خودتون باعث
میشید براتون مزاحمت ایجاد بشه
رها که توي نگاه اول کامل امیر حسین رو شناخته بود گفت: وا جناب سروان حرفا میزنید من که نمیتونم جلوي چشم چرونیه
این جور ادما رو بگیرم؟ اونا چشماشونو جمع کنن
ادامه دارد...
نویسنده: fereshte69
کاش بشه. یه. روز شهید بشم.
اونم از نوع. گمنامش. 😍❤️
#عکاسی
༺یا زینب༻
ادعا میکنیم عاشق این شهیدم
ولی بخدا نیستیم این شهید میدونه که ما در باتلاق گناه گیر کردیم این شهید بخدا راضی نیست نیم رخ عکس پرفایل بزارید یا عکس تو پیجتون بزارین به خداوندی خدا قسم راضی نیست اخرین پست فیسبوک به این مطلب اشاره شده خواهش میکنم یا نگید شهدایی هستین یا بر طبق رفتار شهدا رفتار کنین اصلا چه نیاز بدونن شما دخترین .
#نماز_سکوی_پرواز 20
از گذشته نترس،
از فکر گناهان گذشته ات، مضطرب نشو؛
نماز؛
ميتونه همه گذشته ات رو برات جبران کنه.
چراغ دلتو دوباره روشن کن.
#استاد_شجاعی 🎤
✨🌴🥀 نماز ستون دین است 🌴🥀✨
عــزیــزان مــن !
بسیجـی شـدید ،
مـبـارڪ بـاشـد ...
امّـا بسیجـی بمــانیـــد .
#امام_خامنہ_ای❤️
#هفته_بسیج
هدایت شده از به نام الله جانم ♥️
به نام الله جانم( قسمت بیست و دوم )
"المصور"
قربون خدا برم که ماهر ترین نقاش دنیاست .
همه چیز و همه کس رو خدا ترسیم کرده ، این همه زیبایی هم واسه همینه.
کی جز خدا میتونسته بنده به این زیبایی خلق کنه ؟
کی میتونسته شهید به این عاشقی خلق کنه ؟
جز خدا هیچکس ، هیچکسِ هیچکس خدا نمیشه .
خدا زیباست و خالق زیبایی . بله ممکنه ما بگیم چیزی یا کسی زشته اما چشممون زشت میبینه .
مگه میشه خدا خلق کنه و زشت باشه ؟ اصلا امکان نداره !
همینه که همه قشنگیم ، البته خدا همه رو مثل هم نیافریده .
شاید در نظر ما کسی زشت و کسی ناز باشه اما خب وقتی خدا ما رو آفریده یعنی هممون به نظرش زیباییم .
خدا اصلا زشت آفرین نیست .
همه زیباییم و سرچشمه زیبایی ما خداست ، حالا هر چه با خداتر زیباتر.
چون با گل بشینی بوی گل میگیری ، با خدای زیبامون بشینیم هم زیبایی میگیریم.
من زیباام و تا آخر عمر زیباییام رو مدیون خدا جونمم :)
ادامه دارد ...
تقدیم به حضرت زهرا "س"
نام نویسنده: مبینا ش
کپی: حلال ♡
التماس دعا ؛
......................................................................
انشاءالله کتاب چاپ و نوشته میشه لطفا نام نویسنده رو بنویسید و بعد نشر بدید )
به نام الله جانم ♥️
آیدی نویسنده :
@Mobina313Sh
آیدی کانال:
https://eitaa.com/Alahganam
آیدی ناشناس :
https://harfeto.timefriend.net/16356746392731
والا تا جایے کھ من میدونم؛
حِجآب و چآدُر واسھ جلوگیرے از
جلبِتوجھ نآمحرم بود'
ولے شما چهجوری انقد خوبین
با چآدر مُخ مےزنین :)!
خجالت داره والله
#حجآباستآیل؟!!
#آخهباچادر؟!!
یهرفیقگیربیارید
کهباهاشخودسازیڪنید
تركگناھکنید
درسبخونیدومباحثہکنید(:
هرچندگیرنمیاد
ولیاگهپیداکردید
ولشنکنیدتاشھادت♥️••
بـسم اللہ الرحـمڹ الرحـیم
اللهّمَ صَلّ عَلی
عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامـــامِ التّقـــی النّقــــــی
و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ
و مَــــن تَحـــــتَ الثـــــری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً
زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک