eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
777 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای صبا، صبح دمی بر سرِ کویش بگذر تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری ... صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
❤️❤️نیایش با پروردگار ❤️ای خدایی که راه ها را هموار میکنی 🍃گره ها را باز میکنی ❤️امید را به ناامیدان برمیگردانی 🍃دل ها را خوشنود میکنی ❤️چهره ها را میگشایی 🍃گرفتاران را گشایش میبخشی ❤️دستان ما را رها مکن 🍃و ما را عاقبت بخیر کن سلام صبحتون بخیر
۳۸۳۹-- صبح جمعه. ۲/۱۱/۱۳ کیم و و -- چونگ.  Kim  Woo -- Choong در کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست میگوید: ما بجای ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر از ۵ صبح تا ۹ شب کار می‌کنیم. بهمین خاطر است که کره جنوبی با آن همه در گیری جنگ؛ جهان را در قبضه خود گرفته است. حالا ما، بیائیم گاهی عاطل و باطل، گاهی ساعت ها نگاه کردن به سریال‌ها و لَم دادن روی مبل بعد هم میگوئیم این چه زندگی خسته کننده ایست که ما داریم؟! در حالیکه باید از کار و بخاطر رشد، خسته شد تا از بیکاری و بی عاری خسته نشویم. ✍گلشن
2_5273900530144379844.mp3
9.06M
قسمت ۲۹ 🧠🖌 ما فقط یک سال از خدا کوچکتریم ❌ چیزی به اسم مردن واقعا وجود نداره 🔹3 مرحله زندگی قبل از دنیا اومدن 🔹4 مرحله بعد از دنیا ✅ لطفا این ذکر را هر روز بگو! شاید برات عجیب باشه اما تاثیرگذاره
💢 استفاده از موارد آرایشی در حال اعتکاف ⁉️ سؤال: استفاده از کرم های مرطوب کننده یا موارد آرایشی که غالباً بوی خوش دارند، در حال اعتکاف چه حکمی دارد؟ ✍️ پاسخ: 🔹آیت الله خامنه ای: استفاده از کرم های مرطوب کننده یا موارد آرایشی، حتی اگر دارای بوی خوش باشد ولی به قصد لذت نباشد مانعی ندارد. 🔸آیت الله مکارم شیرازی: در صورتى كه عرفاً جزء عطريّات محسوب نشوند مانعى ندارد، ولى بهتر پرهيز از آنها است. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی آیات عظام خامنه ای و مکارم 🖇 لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/279602 📎 📎
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 به حال دگرگون این دختر بچه اروپایی هنگام شنیدن صدای اذان در کشور قطر و سوالات او از پدرش خوب توجه کنیم! ♦️شهید آوینی: «اسلام بر فطرت الهی انسان مبتنی است و اینچنین، راه خویش را اگرچه کُند اما عمیق و دقیق باز می‌شناسد و رفته رفته بر همه عالم تسلط می یابد. ♦️انسان در عمق فطرت خویش عاشق حق است و به معاد ایمان دارد و اگر چند صباحی گرفتار تمایلات نفس اماره گردد، اما نهایتاً وطن مألوف خویش را در جوار حق می جوید.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌صد‌سی‌دوم 🌿﷽🌿 🌸 جنس تنهایی روز سه شنبه برایم خیلی غریب بود، طعم دلتنگی های غروب
🌿﷽🌿 🌹هیچ مرهمی برای دل عاشقم پیدا نمی کردم. چند دقیقه که گذشت حمید به آشپزخانه آمد و روی چهار پایه نشست. با این که مشغول آشپزی بودم سنگینی نگاهش را حس می کردم، بغض کرده بودم، سعی می کردم گریه نکنم و خودم را عادی جلوه بدهم. تا کنارم ایستاد و نگاهش به نگاهم گره خورد دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم، با گریه من اشک حمید هم جاری شد. 🌸 دستم را گرفت و با صدای لرزان پر از حزن و دل تنگی در حالی که اشک هایم را پاک می کرد گفت: فرزانه، دلم رو لرزوندی ولی ایمانمو نمی تونی بلرزونیا! تا این جمله را گفت تکانی خوردم، با خودم گفتم: «چکار داری می کنی فرزانه؟ تو که نمی خواستی از زنهای نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو می لرزونی؟. نگاهم را به نگاهش دوختم به آرامی دستم را از دستش کشیدم و گفتم: حمید خیلی سخته، من بدون تو روزم شب نمیشه، ولی نمی خوام یاریگر شیطان باشم. تو رو به امام زمان (عج) می سپارم، دعا می کنم همه عاقبت بخیر بشیم». لبخند روی لبهایش نشست، لبخندی که مرهم دل زخمی ام بود، کاش می توانستم این لبخند را قاب کنم و به دیوار بزنم و تا همیشه نگاهش کنم تا ایمانم از سختی روزگار متزلزل نشود. 💐 این حرفها هم حمید را آرام کرد و هم وجود متلاطم مرا به ساحل آرامش رساند، گفت: «یادت رفته تو بهترین روز زندگیمون برای شهادتم دعا کردی؟» پرسیدم: «چطور؟ روزهایی که پیش تو بودم همه قشنگ بوده، کدوم روز منظورته؟». گفت: «یادته سر سفره عقد بهت گفتم دعا کن آرزوی من بر آورده بشه، من همون جا از خدا خواستم زودتر شهید بشم، تو هم از خدا خواستی دعای من هر چی که هست مستجاب بشه». شبیه کسی که سوار ماشین زمان شده باشد ذهنم به لحظات عقدمان پر کشید، روزی که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته بود، خیلی دیر رسید ولی حالا خیلی زود میخواست برود! باید خوشحال می بودم یا ناراحت؟ برای نبودنش پیش خودم دعا کرده بودم یا برای جدایی و آسمانی شدنش؟ ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌صد‌سی‌سوم 🌿﷽🌿 🌹هیچ مرهمی برای دل عاشقم پیدا نمی کردم. چند دقیقه که گذشت حمید به
🌿﷽🌿 🌸شام را که خوردیم گفتم: «عزیزم خسته ای برو دوش بگیر». در تمام دقایقی که حمید مشغول استحمام بود به جمله اش فکر می کردم، جمله ای که من را زیر و رو کرده بود، با خدا معامله کردم، دیگر نمی خواستم دل کسی که قرار است برای دفاع از حرم برود را بلرزانم اراده کردم محکم تر باشم. حمید با حوله آبی رنگ که کلاهش را هم گذاشته بود زیر اوپن نشست. 🌷 طبق قراری که با خودم گذاشته بودم برایش برگه A4 آوردم، گفتم: «آقا شما که معلوم نیست کی اعزام بشی، شاید همین فردا رفتی، الآن سر حوصله چند خطی به عنوان وصیت نامه بنویس» . قرار شد در دو برگه جدا از هم دو وصیت نامه بنویسد، یک وصیت نامه عمومی برای دوستان، همکاران و مردمی که بعدا می خوانند یکی هم وصیت نامه خصوصی برای من، پدر و مادرهایمان، برادرها، خواهرها و اقوام نزدیک. شروع کرد به نوشتن، دست به قلم خوبی داشت، چون تازه دوش گرفته بود آب از سر و صورتش روی برگه ها می چکید. گفتم: «حمید تو رو خدا روان بنویس، زیاد پیچیدش نکن، خودمونی بنویس تا همه بتونن راحت بخونن». سرش را از روی برگه ها بلند کرد و خندید، بعد هم به شوخی گفت: اتفاقا می خوام آن قدر سخت بنویسم که روی تو کم بشه! چون خیلی ادعای سواد می کنی. 🌺وصیت نامه را بدون پاکنویس کردن خیلی روان و بدون غلط نوشت، یک صفحه کامل شد، دست نوشته اش را به من داد و گفت: «بخون ببین چجوریه؟». شروع کردم زیر لب خواندن: «با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص). این جانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله، لازم دیدم تا چند جمله ای را از باب درد و دل در چند سطر مکتوب نمایم. ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب (س) را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد... اشکم جاری شد، هر چه جلوتر می رفتم گریه ام بیشتر می شد. 🌻«اما من می نویسم تا هر آن کس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم... اشک هایم را که دید گفت: «نشد خانوم! گریه نکن، باید محکم و با اقتدار وصیت نامه رو بخونی، حالا بلند شو بایست، می خوام با صدای بلند بخونی، فکر کن بین جمعیت ایستادی داری وصیت نامه همسر شهید می خونی!» وادارم کرد همان شب با صدای بلند ده بار وصیت نامه اش را خواندم، وقتی تمام شد دفتر شعرش را خواست. عاشورای همان سال یک شعر سروده بود، سه بیت از همان اشعار پایین برگه نوشت و بعد تاریخ زد: "نوزده آبان ماه ۹۶" زیر تاریخ هم جمله همیشگی «و کفی بالحلم ناصرا» را نوشت او خدا کفایت می کند برای صابران. همیشه وقتی اوضاع زندگی سخت میشد یا از چیزی ناراحت بود همین جمله را می گفت و آرام می گرفت. ادامه دارد....
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حلما دختر خردسال شهید پوریا احمدی خطاب به رهبر انقلاب: حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم بغل کنم؟ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
📚 هیچ‌چیز جای کتاب را نمی‌گیرد 🌺امام خامنه ای : بچه‌ها را به کتابخوانی عادت دهید و کتاب‌های مفید مناسب سن آن‌ها تهیه کنید. این که کسی تصور کند با پدید آمدن وسائل ارتباط جمعىِ جدید و نوظهور، کتاب منزوی خواهد شد، . کتاب روزبه‌روز در جامعه‌ی بشری اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. ➡️ ۱۳۷۷/۰۶/۰۷