eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌وسوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 شعاع نور شعاع نور از
💙 :) 🌱 بازگشت از جهنم دنبالم از آسانسور خارج شد ... - هر وقت از بيمارستان مرخص شدے در اين مورد صحبت مےڪنيم ... ماه گذشتہ ڪہ در مورد استعفا حرف زده بودم، فڪر ڪرده بود شوخے مےڪنم ... بايد قبل از اينڪہ اين فڪر بہ سرم بيوفتہ ... با انتقاليم از واحد جنايے موافقت مےڪرد ... بہ زحمت خودم رو تا اتاق صوتے ڪشيدم ... اوبران با يڪے ديگہ ... مشغول بازجويے بودن ... همون جا نشستم و از پشت شيشہ بہ حرف ها گوش ڪردم ... نتونستن از اولے اطلاعات خاصے بگيرن ... دومين نفر براے بازجويے وارد اتاق شد ... همون ڪسے ڪہ من رو با چاقو زده بود ... بے ڪلہ ترين ... احمق ترين ... و ترسوترين شون ... ڪار خودم بود ... بايد خودم ازش بازجويے مےڪردم ... اوبران تازه مےخواست شروع ڪنہ ڪہ در رو باز ڪردم و يہ راست وارد اتاق بازجويے شدم ... محڪم راه رفتن روے اون بخيہ ها ... با همہ وجود تلاش مےڪردم پام نلرزه ... درد وحشتناڪے وجودم رو پر ڪرده بود ... با دیدن من برق از سرش پرید و چشم هاش گرد شد ... - چيہ؟ ... تعجب ڪردے؟ ... فڪر نمےڪردے زنده مونده باشم؟ ... بيشتر از اون ... اوبران با چشم هاے متعجب بہ من خيره شده بود ... - تو اينجا چہ ڪار مےڪنے ؟ ... سريع صندلے رو از گوشہ اتاق برداشتم و نشستم ... ديگه پاهام نگهم نمےداشت ... - حالا فهميدے نشانم واقعے ... يا اينڪہ اين بارم فڪر مےڪنے اين ساختمون با همہ آدم هاش الڪين؟ ... اين دوربين ها هم واقعے نيست ... دوربين مخفيہ ... پوزخند زد ... از جا پريدم و ... با تمام قدرت و ... مشت هاے گره ڪرده ڪوبيدم روے ميز ... - هنوزم مےخندے؟ ... فڪر ڪردے اقدام بہ قتل يہ ڪارآگاه پليس شوخيہ؟ ... يہ جرم فدرالہ ... بهتره خدا رو شڪر ڪنے ڪہ بہ جاے اف بے آے ... الان ما جلوت نشستيم ... اون دو تاے ديگہ فقط بہ جرم ايجاد ممانعت در ڪار پليس ميرن زندان ... اما تو ... تو بايد سال هاے زيادے رو پشت ميله هاے زندان بمونے ... اونقدر ڪہ موهات مثل برف سفيد بشہ ... اونقدر ڪہ ديگہ حتے اسم خودت رو هم بہ ياد نيارے ... اونقدر ڪہ تمام آدم هاے اين بيرون فراموش ڪنن يہ زمانے وجود داشتے ... مثل يہ فسيل ... اونقدر اونجا مےمونے تا بپوسے ... اونقدر ڪہ حتے اگہ استخوون هات رو بندازن جلوے سگ ها سير نشن ... و مے دونے ڪے قراره اين ڪار رو بڪنہ؟ ... من ... من از اون دنيا برگشتم تا تو رو با دست هام خودم بندازم وسط جهنم ... جهنمے ڪہ هر روزش آرزوے مرگ ڪنے ... و هيچ ڪسے هم نباشہ بہ دادت برسہ ... هيچ ڪس ... همون طور ڪہ من رو تنها ول ڪرديد و در رفتيد ... تو ... تنها ... بدون دوست هات ... اونها بالاخره آزاد ميشن ... اما تو رو وسط اين جهنم رها مےڪنن ... سرم رو بہ حدے جلو برده بودم ڪہ نفس هاے عميقم رو توے صورتش احساس مےڪرد ... و من پرش هاے ريز چهره اون رو ... سعے مےڪرد خودش رو ڪنترل ڪنہ ... اما مےشد ترس رو با همہ ابعادش، توے چشم هاش ديد ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
💢 شهدای آتش‌نشان 🍃 آتش‌نشانان شهید جلوه‌ای امروزین از پدیده‌ی انسان ایرانی مؤمن بودند. 🎙 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی؛ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶. 🔶 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله وانا اليه راجعون 🖤🖤🖤 ▪️ولَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ▪️و هـرگز گمان مبر آنان كه در راه خــدا كشته شدند مرده اند، بلكه زنده اند و نزد پروردگـارشان روزى داده می شوند 📗سوره آل عمران، آیه 169
🏴 پرچم حرم مطهر امام رضا (ع) به رنگ مشکی درآمد.
شهادت مبارک سید😭😭 از دست علمدار علم افتاده در فال من و تو ردّ غم افتاده بر قامت سبز سرو دیدم امروز از بعد "حسن" هزار خم افتاده
💢 فرزندآوری؛ مسئله مهم خانواده 🍃 مسئله‌ دیگری که در مورد خانواده اولویت دارد، مسئله‌ فرزندآوری است و خیلی مسئله‌ مهمی است. چند سال ما این مسئله را مطرح کردیم و گفتیم؛ خب یک عده از دخترخانم‌های خوب، خانم‌های جوان قبول کردند و عمل کردند، لکن در محیط عمومی جامعه اثری از این قضیه نیست. 🎙 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی؛ ۱۳۹۸/۰۵/۲۴. 📎 📎
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: 📖 حدیث امروز : ✳️ امام صادق (علیه السلام) : عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست . 📗 اصول کافی ، ج ۱ ، ص۲۷ 🪧 تقویم امروز: 📌 یکشنبه ☀️ ۸ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۵ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 29 سپتامبر 2024 میلادی 🔖 مناسبت امروز: ☘ روز مولوی
سلام امام زمانم✋🌸 «صبح» یعنی یک فرصت دوباره؛ فرصت دوباره خدا به من، تا لبخند روے لبهاے شما بنشانم! امروز هم باید کارے انجام دهم براے کمک به و همین عمل‌هاے اندک ما ظهور را میسر می‌سازد... لبخند شما، زیباترین رویاے هر روز من است 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- حسین ، حبیبی . . ❤️ صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
    حسن نصرالله: سیّدِ شریف ِ شهید!!! علاّمه مجاهد، سیّد جانپاک مقاومت، رفیق شفیق شهید سلیمانی بزرگ، سرباز خستگی ستیزِ حضرت سیدعلی و کابوس هماره صهیونیسم، با صدور حکم ترور توسط نخست وزیر رژیم نامشروع اسرائیل از مقرّ سازمان ملل! ترور شد و تا عرش پر کشید😢😡 قاتلان این گرامی مرد جاوان نام، بی شک از شقی ترین دوپایان زمین در همه گستره تاریخ اند! کشتار و ترور و تجاوز، رویه هماره صهیون های سفّاک است! وحشیگری روندی این قوم بدذات اما از حدود یک سال پیش و بعد از عملیات طوفان الاقصی، شدت و پیچیدگی فزاینده ای یافته است! به گونه ای که باید اعتراف کرد که اکنون رژیم تل آویو در مقابله با جریان برحق و عدالت خواه مقاومت، دارای دست برتر است! 👌این که چرا جریان جهد و جهاد، بعد از عملیات طوفان الاقصی، مسیر ضعف را طی کرده و نهایتا به حال و روز اکنون گرفتار گردیده؛ کنکاش مفصلی می خواهد که ... بماند! فی الحال سوال اساسی این است که راه برون رفت از شرایط (منفعلانه) و (پُر تلفات) فعلی چیست؟ ارائه پاسخی بی اما و اگر به پرسش چالشی مطروحه،البته میسور نیست! از نظر نگارنده، اگر جمهوری اسلامی(و همراهان)، با لحاظ سخت ترین پیامدهای احتمالی مترتب بر (گوشمالی پشیمان کننده) و (یک بار برای همیشه) رژیم اسرائیل، که ورود (جانبدارانه) آمریکا به صحنه هماوردی و البته به نفع تل اویو، یکی از مهم ترین آن هاست؛ از توانایی لازم برای کوبیدن پتک سنگین تنبیه بر مغز دولت صهیون برخوردار است؛ باید در دم، تردید را کنار بگذارد و آن کند که نفس اسرائیل را به شماره اندازد و نهایتا کار را یکبار برای همیشه تمام کند و یا در توقعی حداقلی، ما را از شرایط منفعلانه اکنون رهایی بخشد! اما اگر چنین نیست و (های و هوی ها) بر علیه صهیونیست، عقبه اقتدار آفرینی ندارد؛ حکم خرد ان است که متولیان جمهوری اسلامی، تجدید نظر (اساسی) در موضع خود در  موضوع اسرائیل، واقعیت های موجود را مدّ نطر قرار داده و پرونده تخاصم با مولود نامشروع فصه هولوکاست را برای همیشه ببندند و آن را به عنوان یک دولت و کشور به رسمیت بشناسند!!! بدون شک اتخاذ این تصمیم به معنای قلب ماهیتی جمهوری اسلامی و عدول هویت سوز از معیارها و آرمان های برحق این نظام فکری / سیاسی است! واقعیت این است که طی دهه ها، جمهوری اسلامی و مردم ایران به واسطه نوع موضع خود در قبال اسرائیل  از دو سو، مورد هجمه و آسیب بوده اند: 1⃣ آسیب هایی که رژیم صهیون، مسئول مستقیم آن ها بوده است و طی یک سال گذشته، حجم بیشتری یافته است!( ترور دانشمندان هسته ای و سران جریان مقاومت و ...) 2⃣ آسیب هایی که به دلیل مخالفت بنیادین و البته بحق جمهوری اسلامی با موجودیت رژیم عاصب، از ناحیه قدرت های جهانی حامی اسرائیل و نیر از ناحیه ساختار تبعیض آمیز و ناحق بین المللی بر دولت / ملت ایران تحمیل گردیده اند! ( از دردسرهای ایجاد شده در عرصه ورزش گرفته تا تحریم های اقتصادی و نظامی و ....). در چنین شرایطی به نظر میرسد اگر از توانایی های لازم برای استقرار در موضع تهاجم بر علیه صهیونیسم فاسد، بهره مند نیستیم،  اصرار بر تداوم مشی منفعلانه و  سراسر آسیب فعلی، نه تنها دستاورد قابل اعتنایی را برای ما به بار نمی اورد؛ بلکه با تخریب فرسایشی هرچه بیشتر داشته های دولت/ ملت ایران، ما را در آینده ای نه چندان دور به تسلیم خفت بارتر در برابر رژیم اسراییل و پذیرش بی قید و شرط شرایط مسلط ظالمانه حاکم بر ساختارهای بین المللی وادار خواهد کرد! اصرار بر روندی با چنین فرجامی، بخردانه نیست! خدایا: چنین مباد. آمین ها  
دعای عهد.mp3
9.72M
🌸 دعای عهد 🦋هدیه به مادر امام زمان ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨ 🌼 دعای عهد با عج ✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨ ═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
🌺🌸🌺🌸🌺 ✨از امام صادق (ع)روایت است: ⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️ ⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️ ☘🌹☘🌹☘ بسم اللّه الرحمن الرحيم اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . ☘🌹☘🌹☘ سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاحب الزمان التماس دعا 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌وچهارم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 بازگشت از جهنم دنب
💙 :) 🌱 معاملہ دوباره نشستم روے صندلے ... آدرنالين خونم بالا رفتہ بود ... اما نہ بہ اندازه اے ڪہ بتونم بيشتر از اين بايستم و وزنم رو توے اون حالت نيم خيز ... روے دست هام نگہ دارم ... - من ... نمےخواستم ... زبانش با لڪنت باز شده بود ... - نمےخواستے ڪہ یہ مامور پليس رو بڪشے ... همين طورے چاقو .. يهو و بےدليل رفت توے پهلوے من ... اونم دو بار ... نظرت چيہ منم يهو و بےدليل يہ گولہ وسط مغزت خالے ڪنم؟ ... صورتش مےپريد ... دست هاش مےلرزيد ... ديگہ نمےتونست ڪنترل شون ڪنہ ... - اما يہ چيزے رو مےدونے؟ ... من حاضرم باهات معاملہ ڪنم ... تو هر چے مےدونے در مورد لالا مےگے ... عضو ڪدوم گنگہ ... پاتوق شون ڪجاست ... و اينڪہ چطور مےتونيم پيداش ڪنيم ... منم از توے پرونده ات ... يہ جملہ رو حذف مےڪنم ... و فراموش مےڪنم ڪہ خيلے بلند و واضح گفتم ... من يہ ڪارآگاه پليسم ... نظرت چيہ؟ ... بہ نظر من ڪہ معاملہ خوبيہ ... ديرتر از دوست هات آزاد ميشے ... اما حداقل زمانيہ ڪہ غذاے سگ نشدے ... اون وقت حڪمت فقط يہ اقدام بہ قتل ساده ميشہ ... بہ علاوه در رفتن مچم از لگدے ڪہ بهش زدے ... ترسش چند برابر شد ... - اون يڪے ڪار من نبود ... من با لگد نزدم توے دستت ... از چهره اش مشخص بود من پيروز شدم ... - اما من مےخوام اينم توے پرونده تو بنويسم ... اقدام بہ قتل پليس ... و ضرب و جرح در ڪمال خونسردے ... نظرت چيہ؟ ... عنوانش رو دوست دارے؟ ... مطمئنم دادستان ڪہ با ديدنش خيلے ڪیف مےڪنہ ... دستش رو آورد بالا توے صورتش ... و چند لحظہ سڪوت ڪرد... - باشہ مرد ... هر چے مےدونم بهت ميگم ... ڪيم خيلے وقتہ توے نخ اون دختره است ... اسمش سلناست ... اما همہ لالا صداش مےڪنن ... يہ دختر بےڪس و ڪاره و توے ڪوچہ ها ولہ ... بيشتر هم اطرافِ ... اون رو ڪہ بردن بازداشتگاه ... منم از روے صندلے اتاق بازجويے بلند شدم ... تمام وجودم از عرق خيس شده بود ... چند قدم ڪہ رفتم ديگہ نتونستم راه برم ... روے نيمڪت چوبے ڪنار سالن دراز ڪشيدم ... واقعا بہ چند تا دوز مورفين ديگہ نياز داشتم ... اوبران نيم خيز ڪنارم روے زمين نشست ... - تو اينجا چےڪار مےڪنے؟ ... فڪر ڪردے تنهايے از پسش برنميام؟ ... لبخند تلخے صورتم رو پر ڪرد ... نمےتونستم بهش بگم واقعا براے چے اونجا اومدم ... - نميرے دنبال لالا؟ ... - يہ گروه رو مےفرستم دنبالش ... پيداش مےڪنیم ... تو بهتره برگردے بيمارستان ... پاشو من مےرسونمت ... حس عجيبے وجودم رو پر ڪرده بود ... - لويد ... تا حالا فقط جنازه ها رو مےديدم و سعي مےڪردم پرونده شون رو حل ڪنم ... اما اين بار فرق داشت ... من اون حس رو درڪ ڪردم ... حس اون بچہ رو قبل از مرگ ... وحشت ... درد ... تنهايي ... اگہ برگردم ديگہ سر بازجويے خبرم نمےڪنيد ... جايے نميرم ... همين جا مےمونم ... بايد همين جا بمونم ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌وپنجم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 معاملہ دوباره نشستم ر
💙 :) 🌱 سلام لالا باورم نمےشد ... لالا مقابل من نشستہ ... سڪوت عميقے فضا رو پر ڪرد ... و من بےحال تر از لحظات قبل بہ پشتے صندلے تڪیہ داده بودم ... و فقط بهش نگاه مےڪردم ... - چرا اون روز با ديدن من فرار ڪردے؟ ... - ترسيده بودم ... فڪر ڪردم مےخواے بازداشتم ڪنے ... ترسيده بود ... ولے نہ از بازداشت ... داشت دروغ مےگفت ... مےترسيد اما وحشتش از چيز ديگہ‌اے بود ... - يہ چيزے رو مےدونے؟ ... اون لحظہ توے خيابون متوجہ نشدم ... اما بعد از اينڪہ چشمم رو توے بيمارستان باز ڪردم... خيلے بهش فڪر ڪردم ... تو فرار نڪردے چون مےترسيدے بہ جرم خريد مواد بگيرمت ... اصلا مگہ روے پيشونيم نوشتہ بود پليسم؟ ... چہ برسه بہ اینڪہ از واحد مواد باشم ... حالا فرض مےڪنيم فهميده بودے ... نوجوون‌هايے بہ سن تو ... ڪہ مواد مےخرن ڪم نيستن ... چرا يہ پليس بايد اون مواد فروش‌ها رو ول ڪنہ و بيوفتہ دنبال تو؟ ... مگہ جرمے مرتڪب شده بودے؟ ... نظر من رو مےخواے ... تو ... اون روز توے خيابون ... همين ڪہ صدات ڪردم و من رو ديدے دارم بہ سمت ميام ترسيدے ... نوجوان هاے خيابانے، بچه هاے سرسختے هستند ... اما نہ اونقدر ڪہ نشہ اونها رو بہ حرف آورد ... چشم هاے ترسيده لالا نمےتونست بہ من نگاه ڪنہ ... و این ترس، وحشت از پلیس نبود ... زبانش حرف هاے من رو ڪتمان مےڪرد ولے چشم ها و رفتارش قدرتش رو نداشت ... - من هيچ ڪدوم از اين ڪلمات رو باور نمےڪنم ... باور مےڪنم يہ بچہ خيابونے ڪہ... بين آدم هايے بزرگ شده ڪہ افتخارشون ڪل انداختن و درگير شدن با پليس هاست ... توے اون لحظات بيشتر از اينڪہ، وحشتش از پليس باشہ ... از چيز ديگہ‌اے بود ... از اينڪہ واقعا يہ نفر دنبالش باشہ ... و مےخوام از خودم اين سوال رو بڪنم ... چرا بايد اين بچہ از تعقيب شدن بترسہ؟ ... ڪار اشتباهے ڪرده؟ ... يا چيزے رو ديده ڪہ نبايد مےديده؟ ... يا از چيزے خبر دار شده ڪہ نبايد مےشده؟ ... مےدونے بين اين سوال ها از همہ بيشتر دوست دارم بہ ڪدوم جواب بدم؟ ... چند لحظہ سڪوت ڪردم ... با آشفتگے تمام بہ من خيره شده بود ... - قاتل ڪريس تادئو اينقدر آدم خطرناڪیہ ڪہ تا اين حد ازش مےترسے؟ ... چشم هاش شروع بہ پريدن ڪرد ... درست زده بودم وسط خال ... تا قبل مےترسيدم اون شاهد قتل نباشہ ولے حالا ... داشت با ناخن، ريشہ ناخن هاش رو از جا در مےآورد ... چنان روے اونها مےڪشيد ڪہ با خودم مےگفتم الان دست هاش خونے ميشہ ... - من مےتونم ازت حمايت ڪنم ... مطمئن باش نميزارم هيچ اتفاقے برات بيوفتہ و دست ڪسے بهت برسہ ... نگاه طعنہ آميزے بهم ڪرد ... - لابد من رو ميزارے تحت حفاظت پليس ... بہ عنوان شاهد ... خيلے زياد يہ ماه بعد از محاڪمہ برم مےگردونيد توے خيابون ... تو نمےتونے ازم حمايت ڪنے ... نہ تو ... نہ هيچ ڪس ديگہ ... همون لحظہ‌اے ڪہ دهنم رو باز ڪنم مردم ... و ڪارم تمومہ ... - خوب پس داستان رو برامون تعريف ڪن ... بدون اينڪہ اسم اون طرف رو ببرے ... اين ڪار رو ڪہ مےتونے بڪنے؟ ... اگہ چيزے مےدونے ... بگو چےشد؟ ... اون روز چہ اتفاقے افتاد؟ .. «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج»