فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌یوسف یاسین، آمریکایی عربتبار در یک حرکت خلاقانه با الگوگیری از اذان اعتراض خود را نسبت به سکوت اعراب اینگونه سرود:
شهادت میدهم علما امت اسلامی همه ساکتند و......
شهادت میدهم یارانِ علی علیهالسلام وفادارانِ مخلص هستند و....
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
✏️ پسرم بازیگوش وکنجکاو است
👨🏻🏫 تربیت فرزند از اعمال صالحهای است که والدین بابت زحمات زیادی که انجام میدهند پاداش فراوان دنیوی و اخروی دریافت میکنند. بیش فعالی ملاکهای خاص خودش را دارد و به سادگی نمیتوان برچسب بیش فعالی به بچهها زد.
✳️به احتمال زیاد فرزند شما بیش فعالی ندارد؛ چرا که نشانههایی که شما از رفتارهای فرزندتان فرمودید، به صورت دقیق مربوط به بچههای بیش فعال نیست. بازیگوشی بیش از حد، نمیتواند فقط نشانه بیش فعالی باشد. سن فرزند شما سن بازی و تحرکات زیاد است. مخصوصا اینکه فرزند شما پسر است و تحرک پسرها از دختران بیشتر است.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐http://btid.org/node/211167
📎 #بیش_فعالی
📎 #تربیت_فرزند
.ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
✏️دلتنگی کودک برای متوفی
👨🏻🏫فوت عزیزان برای همه سخت است و برای کودک خیلی بیشتر و دردناک تر. پس به کودکمان برای بعضی از رفتارهایش حق دهیم و او را سرزنش نکنیم و از سوالات و رفتارهای او خسته نشویم. إن شاء الله با رفتارهای صحیح اطرافیان این موضوع به خوبی می گذرد.
👨🏻🦳وقتی پدربزرگ ارتباط صمیمی و عاطفی با نوهاش داشته و او را غرق در محبت کرده است، دلتنگی برای پدربزرگ طبیعی است. چند مدت یکبار فرزندتان را سر قبر پدربزرگش ببرید تا دلتنگیش کمتر شود. اجازه دهید تا نسبت به فوت پدربزرگش، احساسات و عواطف خود را بروز دهد.
📎 #سوگ
📎 #تربیت_فرزند
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتهشتاد #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 عزت نفس خوابم ب
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهشتادویکم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
مسيرهاي ايدئولوژيك
سوال هام رو يكي پس از ديگري مي پرسيدم ... آشفته و دسته بندي نشده ...
ذهن من، ذهن يك مسلمان نبود ... و نمي تونستم اون سوالات رو دسته بندي كنم ... نمي دونستم هر
سوال در كدوم بخش و موضوع قرار مي گيره ... گاهي به ايدئولوژي هاي خداشناسي ... گاهي به نظريات
نظام اجتماعي و جهان بيني ... و گاهي ...
اون روي نيمكت كنار فضاي سبز نشسته بود ... و من مقابلش ايستاده...
درونم طوفان بود و ذهنم هر لحظه آشفته تر مي شد ... هر جوابي كه مي گرفتم هزاران سوال در كنارش
جوانه مي زد ... چنان تلاطمي كه نمي گذاشت حتي سي ثانيه روي نيمكت بشينم ... و هي بالا و پايين مي
رفتم ...
تضاد انديشه ها و نگرش هاي اسلامي برام عجيب بود ... با وجود اينكه كلمات و جملات ساندرز سنجيده
و معقول به نظر مي رسيد ... اما حرف هاي مخالفين و ساير گروه هاي اسلامي هم ذهنم رو درگير مي كرد
... نمي تونستم درست و غلط رو پيدا كنم ...
انگار حقيقت خط باريكي از نور بود كه در ميان اون همه شبهه و تاريكي گم مي شد ... يا شايد ذهن
ناآرام من گمش مي كرد ...
ساندرز داشت به آخرين سوالي كه پرسيده بودم جواب مي داد ... اما به جاي اينكه اون از سوال پیچ
شدن خسته شده باشه ... من خسته و كلافه شده بودم ...
بي توجه به كلماتش نشستم روي نيمكت و سرم رو بردم عقب ... سرم ار پشت، حال نيمه آويزان پيدا
كرده بود ... با ديدن من توي اون شرايط، جملاتش رو خورد و سكوت كرد ... فهميد ديگه مغزم اجازه
ورود هيچ كلمه اي رو نميده ...
ساكت، زل زده بود به من ...
چند لحظه توي همون حالت باقي موندم ...
- اين كلمات به همون اندازه كه جالبه ... به همون اندازه گيج كننده و احمقانه است ...
جي گ- كنندگيش درسته ... چون تازه است و بهم پيچيده ... اما احمقانه ...
سرم رو آوردم بالا ...
- همين كلمات، حرف ها و مباني رو توي حرف تروريست ها هم خوندم ... مباني تون يكيه ... اما عمل تون
با هم فرق داره ... چطور ممكنه از يك مبنا و يك نقطه ... دو مسير كاملا متفاوت به اسم خدا منشا بگيره؟
...
هر لحظه، چالش و سوال جديد مقابلش قرار مي دادم ... سوال ها و پيچش ها یکی پس از ديگري ...
التهاب درونم دوباره شعله كشيد ... از جا پريدم و مقابلش ايستادم ...
و اون همچنان ساكت بود ...
- علي رغم اينكه به شدت احمقانه است ... ولی میشه پذیرفت كه خدايي وجود داره ...
از كجا مي دوني اون چيزي رو كه باور داري از طرف خداست و بايد بهش عمل كرد ... مسير اونها نيست
... و تو بر حقي؟ ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتهشتادویکم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 مسيرهاي ايدئولوژيك
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهشتادودوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
صراط مستقیم
كمي به جلو خم شد ... آرنجش روي زانوهاش قرار گرفت و براي لحظاتي سرش رو پايين انداخت ...
سكوت عميقي بين ما شكل گرفت ... سكوتي كه چندان طول نكشيد ...
سرش رو بالا آورد و با لبخند به من نگاه كرد ...
بيا مسيرهاي آشفته و متفاوت ما مسلمان ها رو كنار بذاريم ...
بحث اینه چی میشه كه آدم ها همه از یه نقطه شروع مي كنن اما از هم فاصله ميگیرند ... و كلا از مسیر اصلي دورمان مي كنند ... رو فعلا بهش كاري نداشته باشیم ...
خدا خودش، بيش از هزار سال پيش ... در قرآن ... به سوال امروز تو جواب داده ...
اول از همه ... بيان كرده كه راه هاي بسياري هست ... سوره حمد ... آيه 6" ... ما را به مسير صحيح
هدايت كن" ...
قرآن، كتابي نه براي مردم زمان پيامبر ... كه براي همه انسان هاي تا پايان دنياست ... اين يعني تا پايان
جهان، هر راه و هر مسيري ... با هر اسم و عنواني كه مطرح بشه ... چه نام خدا بر اون باشه ... چه غير از
خدا ... فقط يكي از اونها مسيرها صحيحه و مستقيم به خدا ميرسه ...
خدا مي دونسته روزي ميرسه كه مسيرها به حدي بهم نزديك ميشه كه ما اين قدرت رو از دست ميديم ...
تا بتونيم خودمون اون رو پيدا كنيم ... باطل، لباس حق رو بر تن مي كنه ... و چشم ها قدرت پ داي كردن و
يد دن حق رو از دست ميدن ...
براي همين در قسمت بعد ميگه ... "مسير اونهايي كه در پيش تو مقرب و برگزيده هستند" ...
و ما براي تشخيص اينكه چه كسي در برابر خدا مقرب و انتخاب شده است ... بايد به پيامبر نگاه كنيم ...
چون پيامبر كسي هست كه توسط خدا انتخاب و تاييد شده ... پس اون اول ني مقرب و برگزيده است ...
هر كسي به لحاظ علم و ايمان به پيامبر نزديك تر باشه ... مصداق آيه ديگري از قرآن قرار مي گيره ...
"اي كساني كه ايمان آورده ايد، از خدا، رسولش و اولي الامرهاي (you among* authority in (خود
اطاعت كنيد" ...
اگر شيعه باشي يعني... شخصي مثل من ... اين جواب كاملا واضحه ... براي ما بحث امامت و خاندان
پيامبر مطرح هست ... افرادي كه براي تشخيص صحيح بودن عمل مون ... بايد اين عمل رو با اونها
بسنجيم ... اگه مس ري عمل مون به اونها نزديك باشه يا در مسير نزديك شدن به اونها قرار بگيره ... پس
اين مسير درسته ... و اگر نه يعني... ادعاي من نسبت به حركت در مس ري اسلام ... فقط يك دروغه ... و
من يك دروغگو هستم ...
و اگر سني باشم ... بايد عملم رو با پيامبر بسنجم ... و از شخصي تبعيت كنم كه نزديك ترين كردار رو به
پيامبر داره ... و البته كمي سخت تر ميشه ... چون حجم داده هايي كه منابع شيعه قدرت مقايسه و
سنجش رو بيشتر مي كنه ... و فاصله علماي اهل سنت تا پيامبر بيشتر از فاصله علماي ي ش عه تا آخرين
امام هست ... و مطالب رسيده هم به مرور زمان بيشتر شده ...
من به عنوان شيعه ... در كنار پيامبر ... دوازده امام دارم از يك نور واحد و يك وجود واحد ... كه در
شرايط مختلف زندگي كردند ... و من مي تونم با شرايط مختلفي كه با اونها رو به رو ميشم ... شرايط و
جواب مناسب خودم رو پيدا كنم ...
نفسم توي سينه حبس شده بود ... حس مي كردم مغزم در حال انفجاره ... بدون اينكه بتونم حتي درست
پلك بزنم ... محو صحبت و كلماتش شده بودم ... تا اينكه بحث به اينجا رسيد .. .
- و چه مدت بين شما و آخرين امام تون فاصله است؟ ... *
لبخند آرامي چهره اش رو پر كرد ...
- فراموش كردي اون شب ... درباره زنده بودن آخرين امام صحبت كرديم؟ ...
با شنيدن اين جمله بي اختيار با صداي بلند خنده ام گرفت ... انگار از عمق وجودم منفجر شده بود . ..
چرخيدم و چند قدم رفتم عقب ... دستم رو آوردم بالا و قطرات اشكم رو كه از شدت خنده گوشه چشمم
جمع شده بود، پاك كردم ...
برگشتم سمتش ... متعجب بهم خيره شده بود ...
به زحمت خودم رو كنترل كردم ... در حالي كه هنوز صورتم مي خنديد و عضلاتش درد گرفته بود ...
- يه چيزي رو مي دوني دنيل؟ ... شما شيعه ها خيلي موجودات خنده داري هستيد ...
* شخصي كه دانش فراواني دارد. قدرت و يك مقام رسمي كه شخص را در جايگاه رهبري قرار داده و به
وي اجازه تصم مي ري گ ي و حاكميت مي دهد .
* مي خواستم بدونم چقدر اين مسير براي سنجش عمل، قدرت تطبيق با شرايط حال رو داره ...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج»
☸️ پسرم میخواهد در آغوش مادر بخوابد
👨🏻🏫رختخواب فرزندان خصوصا پسر وقتی به سن 8 سالگی میرسد، باید از رختخواب والدین جدا شود، وگرنه دچار مشکلات تربیتی میشود.
🖌راهکار:
1️⃣هماهنگ بودن والدین نزد فرزندان: وقتی هماهنگ باشند فرزندان از آنها تبعیت میکنند.
2️⃣تامین نیاز عاطفی-روانی: اگر نیاز کودک تامین نشود ممکن است عُقده شود و در آینده به شکل رفتارهای نابهنجار بروز نماید.
3️⃣مکانیسم بازگشت: یعنی رفتارهای دوران بچگی را تکرار میکند تا محبتهای آن دوران را بدست آورد.
📎 #نوجوان
📎 #آغوش_مادر
💢 تأثیر تلویزیون بر حجاب
🍃 برنامهساز تلویزیون میتواند با شگردهای هنری و ارتباطی به طور غیرمستقیم موجب تقویت یا تضعیف مسئله حجاب و عفاف شود.
📚 حجاب و عفاف در سيما، ص32.
📎 #حیاء_عفاف
📎 #حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍روایت عاشقی مادرِ پلیسِ شهید مصطفی علی دادی شبکه یک سیمای خانواده ۱۳ دیماه ۱۴۰۲...
#شهید_مصطفی_علیدادی
لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست ؛ امروزت را با اعمال صالح غنیمت شمار.
📚 شرح غرر ، ج۲ ، ص۵۷
🪧تقویم امروز:
📌 شنبه
☀️ ۲۸ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۵ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 19 اکتبر 2024 میلادی
#سلام_امام_زمانم 💚
🔹آلوده ایم حضرت باران ظهورکن
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صَدمُردهزندهمیشودازذکرِیاحُسین
اربــابِمــامعلمِعیسىبنمریماست🫀!
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خــــدایـا...
نورت را در وجودمان متجلی کن که
سخت محتاج آنیم ...
✨خــــدایـا...
برکت نگاهت را در نگاهمان بریز تا هر کجا که مینگریم نیکی باشد و مهر ...
✨خــــدایـا...
میدانی که خسته ایم از خودمان از
روزمرگی ها از نفرتها از جدایی ها از
من بودن ها و ما نشدن هایمان ...
✨خــــدایـا...
دستمان را بگیر تا یادمان باشد که باید دستی را بگیریم ....
✨خــــدایـا ...
نگاه مهربانت را ما دریغ مکن تا
یادمان باشد که باید به تمامی نگاهی
باشیم از سر مهر و عشق به انسانها...
الهی آمین
💬
*یک زن * از نتایج زحمتهای خود در *تنظیم خانه* که دنیای کوچک کاملی است باید به همان میزان مغرور و مفتخر باشد که یک رجل دولتی برجستهای که توانسته *مملکتی* را نظم و ترتیب بخشیده و سازمان دهد.
-آندره موروا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏕 زندگی روستایی ...
🌿🌧تجربه حس خوب آشپزی در طبیعتِ شمال ایران 🍃🛖☔️
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتهشتادودوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 صراط مستقیم كمي
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهشتادوسوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
اسخريوطي
به شدت جا خورده بود ...
- تو ادعا مي كني اون مرد زنده است ... منم اين حرف رو قبول مي كنم چون وقتي گفتي توي عراق
دنبالش مي گشتن ... هر چند دليلش رو نمي دونستم ... اما براش مدرك داشتم ... شايد قابل استتناد و
ثبت شده نبود ولي براي من قابل پذيرش بود ...
اين حرف رو قبول كردم كه مردي وجود داره از نسل پيامبر شما ... با بيش از هزار سال سن ...
به سني ها كاري ندارم كه ارتباط شون با پيامبري كه هرگز نديدن ... قرن هاست قطع شده ... پس هر
كسي كه در راس قرار بگيره مي تونه در مسير درست يا غلط باشه ...
اما شماها براي من خنده دار هستيد ...
تو ادعا مي كني شيعه به جهت داشتن امام و افرادي كه به لحاظ معرفتي منتخب خدا هستند ... در مسير
صحيح قرار داره و عمل شما درسته ...
اگر اينطوره ... پس چرا گفتي ما، اون مرد رو نمي بينيم ... و نمي دونيم كجاست؟ ...
يعني شما عمل تون هيچ شباهتي به اون فرد نداره ... و الا چه دليلي داره كه اون بين شما نباشه ...
شما چنين ادعايي داريد ... و آدم هايي مثل تو ... نصف دنيا رو سفر مي كنن و ميرن ايران ... كه مثلا در
روز تولد اون فرد كنار برادران شون باشن ... و اين روز رو جشن بگيرن ...
در حالي كه اون به حدي تنهاست ... كه كسي رو نداره حتي تولدش رو با اون جشن بگيره ... نه يك سال
... نه ده سال ... هزار سال ...
رفتم جلو و سرم رو بردم نزديكش ...
- هزار سال ... بيشتر از هزار جشن تولد ... بيشتر از هزار عيد ... بيشتر از هزار تحويل سال ... و بين تمام
ملت هايي كه از شما به وجود اومدن ... و از بين رفتن ... همه تون عين يهوداي* عيسي مسيح بوديد ...
شما فقط يك مشت دروغگو هستيد ... اگر دروغ نمي گيد و مسيرتون صحيحه ... اگر مسیری كه میری
درسته ... امام تون كجاست؟ ...
اشك توي چشم هاش جمع شده بود ... سرش رو پايين انداخت و با دست، اونها رو مخفي كرد ... اما
لغزيدن و فرو افتادن قطرات اشك از پشت دست هاش ديده مي شد ...
دو قدم ازش فاصله گرفتم ...
نمي دونم چي شد و چرا اون كلمات رو به زبون آوردم ...
هنوز قادر به تشخيص حقيقت نبودم ... قادر به پذير تفكر و ايدئولوژي اسلام نبودم ... جواب سوال هام
بيشتر از اينكه ذهنم رو آرام كنه آشفته تر مي كرد ...
اما يه چيز رو مي دونستم ... در نظر من، شيعيان انسان هاي احمقي بودند كه حرف و عمل شون يكي نبود
...
ادعاي پيروي و تبعيت از خدا رو داشتند ... در حالي كه طوري زندگي مي كردن ... انگار وجود امام شون
دروغ و افسانه است ... آدم هايي بودن كه با جامه هاي مقدس ... فقط براي رسيدن به بهشت خيالي،
خودشون رو گول مي زدن و فريب مي دادن ...
در حالي كه اگر لا قي اون بهشت خ يالي بودن ... پس چرا لا قي بودن در كنار امام شون نبودن؟ ...
اونها خودشون رو پيرو خدايي مي دونستن ... كه همون خدا هم بهشون اعتماد نداشت ... و جانش ني
يپ امبرش رو مخفي كرده بود ...
چند لحظه به ساندرز نگاه كردم ... نمي تونستم حالتش رو درك كنم ... اما نمي تونستم توي اون شرايط
رهاش هم كنم ...
اون آدم خاص و محترمي بود كه نظيرش رو نديده بودم ... و هر چه بيشتر باهاش برخورد مي كردم
بيشتر از قبل، قلبم نسبت بهش نرم مي شد ... براي همين نمي تونستم وسط اون بدبختي و انحطاط
تصورش كنم ...
رفتم جلو و آروم دستم رو گذاشتم روي شونه اش ...
- اگه توي تمام اين سال هاي كاريم ... توي دايره جنايي ... يه چيز رو درست فهميده باشم ... اونه كه
فريب و گمراهي با كلمات زيبا به سراغ آدم مياد ...
تو آدم محترمي هستي ... و من تمام كلماتت رو به دقت گوش كردم ... اما حتي پيامبر و كتاب تون با
حقانيت داشتن فاصله زيادي داره ...
هر چقدرم كه زندگي سخت باشه ... براي رسيدن به آرامش ذهن ... نيازي به تبعيت از تخيل و توهم
نيست ...
دين مال انسان هاي ضعيفه كه تقص ري اشتباهات و كمبود خودشون رو گردن يكي ديگه بندازن ... و كي از
يه موجود خيالي بهتر كه تقصير همه چيز رو بندازيم گردنش ...
سرم رو كه آوردم بالا ... كشيش داشت صندلي مادر ساندرز رو هل مي داد و از كليسا خارج مي كرد ...
وقت رفتن بود ... هر كسي بايد مسير خودش رو مي رفت ...
* یهوداي اسخريوطی ، شخصي از حواريون كه در ازاي پول، جاي اختفاي حضرت عيسی را به سربازان
رومی لو داد تا ايشان را بكشند
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتهشتادوسوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 اسخريوطي به ش
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهشتادوچهارم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
جايي از وسط ماجرا
ساندرز آشفته بود و اصلا توي حال خودش نبود ...
توي همون حال و هوا رهاش كردم و بدون خداحافظي ازش جدا شدم ... اميدوار بودم كلماتم رو جدي
بگيره و بيشتر از اين وقتش رو پاي هيچ تلف نكنه ...
برگشتم توي ماشين ...
برعكس قبل، حالا ديگه آشفتگي و طوفان درون و ذهنم آرام شده بود ... اما هنوز يه سوال، مثل چراغ
چشمك زن ... گوشه مغزم روشن و خاموش مي شد ...
- چرا پيدا كردن اون مرد اينقدر مهمه كه ديگران رو به خاطرش بازجويي و شكنجه كنن؟ ...
حتي اگه وجودش حقيقت داشته باشه ... چرا با اين جديت دنبال پيدا كردنش هستن؟ ... اون بيشتر از
هزار ساله كه نيومده ... ممكنه هزار سال ديگه هم نياد ...
چه چيز اين مرد تا اين حد اونها رو به وحشت مي اندازه ... كه مي خوان پيداش كنن و كاري كنن ... كه
هزار سال ديگه ت... ليبد به هرگز نيامدن بشه؟ ...
استارت زدم و برگشتم خونه ...
كتم رو انداختم روي مبل ... و رفتم جلوي ديوار ايستادم ...
چند روز، تمام وقتم رو روي تحقيقات صرف كرده بودم ... و كل ديوار پر شده بود از نوشته ها و سرنخ
هايي كه براي پيدا كردن جواب سوال هام ... به اون چسبونده بودم ...
شبيه تخته اطلاعات جنايي اداره شده بود ... با اين تفاوت كه تمام اون ديوار بزرگ پر از برگه و نوشته بود
...
چه تلاش بيهوده اي ...
مي خواستم برگه ها و دست نوشته ها رو از ديوار بكنم ... اما خسته تر از اين بودم كه در لحظه، اون كار
رو انجام بدم ...
بيخيال شون شدم و روي مبل ولو شدم ... و همون جا خوابيدم ...
چند ساعت بعد، دوباره ذهنم آرام و قرار رو از دست داد ... اون سوال هاي آخر ... و زنده شدن خاطره اي
كه ... اولين بار به قرآن رو گوش كرده بودم ...
جواب من هر چي بود ... اونجا ديگه جايي نبود كه بتونم دنبالش بگردم ... بايد مي رفتم وسط ماجرا ...
بايد مي رفتم و از جلو همه چيز رو بررسي مي كردم، نه از پشت كامپيوتر و با خوندن مقاله يه مشت
محقق اسلام شناس دانشگاهي ... كه معلوم نبود واقعا چقدر با مسلمان ها برخورد نزديك داشتن ...
ديدن ماجرا از چشم اونها مثل اين بود كه براي حل يه پرونده ... فقط به شنيدن حرف اطرافيان مقتول
اكتفا كني ... و حتي پات رو به صحنه جنايي نگذاري ...
بايد خودم جلو مي رفتم و تحقيق مي كردم ... همه چيز رو ... از نزديك ...
جواب سوال هاي من ... اينجا نبود ...
بلند شدم و با وجود اينكه داشتم از شدت گرسنگي مي مردم ... از خونه زدم بيرون ... بعد از ظهر بود و
من از صبح، اون قدر محو تحقيقات بودم كه هيچي نخورده بودم ...
يه راست رفتم سراغ ساندرز ...
در روز كه باز كرد شوك شديدي بهش وارد شد ... شايد به خاطر حرف هاي اون روز ... شايد هم ديگه
بعد از اونها انتظار ديدن من رو نداشت ...
مهلت سلام كردن بهش ندادم ...
- دينت رو عوض كردي؟ ... يا هنوز هم مي خواي واسه تولد بري ايران؟ ...
هنوز توي شوك بود كه با اين سوال، كلا وارد كما شد ... چند لحظه، فقط مبهوت بهم نگاه كرد ...
- برنامه مون براي رفتن تغيير نكرده ... اما ... واسه چي مي خواي بدوني؟ ...
خنده شيطنت آميزي صورتم رو پر كرد ...
- مي خوام باهاتون بيام ايران ... مي تونم؟ ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️ امام صادق (علیه السلام) :
به آموختن حدیث (معارف دینی) به جوانانتان ، پیش از آن که منحرفین آنان را گمراه سازند ، اقدام نمایید.
📚 تهذیب الأحکام ، ج۸ ، ص۱۱۱
🪧تقویم امروز:
📌 یکشنبه
☀️ ۲۹ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۶ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 20 اکتبر 2024 میلادی
🔖مناسب امروز:
🌐 روز صادرات
سلام امام زمانم✋🌸
قد کشیدهایم به اعتبار تشعشع مهربان تو
زندهایم به برکت حیات بخش تو
دلخوشیم به یمن نگاه امیدبخش تو
همچون گلهاے آفتابگردان،
روی دلهاے منتظر و بیقرار ما؛
به هر سویی که یاد و نام توست میچرخد...
نگاه تو سوے غزه هست، نگاهِ ما هم
ما با تو زندهایم...
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم حبیبُ . . حسین غریبُ ❤️🩹
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
.
✍رجبعلی خیاط مستاجری داشت که زن و شوهر بودند با 20 ریال اجاره، بعد از چند وقت این زن و شوهر صاحب فرزندی شدند
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
"چون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت!
تو دوره زمونه الان کرایه ها رو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن