صدای پای ظهور
می شود هر لحظه پایان خزان نزدیکتر
هم، سرانجام خوش این داستان نزدیکتر
دورتر بادا از این ملک سلیمانی شُـرور
هم به آن، لطف خدای مهربان نزدیکتر
قله های آرمانی فتح خواهد شد به عشق
می شود سرها به سقف آسمان نزدیکتر
مادران غزه می دانند هست از اشک چشم
صبح آزادی فرزندانشان نزدیکتر
پشه ای بفرست در هم بشکند نمرود را
ای خدای از رگ گردن به جان نزدیکتر
لحظه لحظه، لحظه لحظه با صدای پای آب
می شود بوی خوش صاحب زمان نزدیکتر
امیر.س@daftareghazal
روباه داور است
خم پشت باور است خدایا تو رحم کن
قرآن در آذر است خدایا تو رحم کن
از چارسو صدای ستم می رسد به گوش
این بانگ بربر است خدایا تو رحم کن
اسبی است بی سوار و سواری است بی سپاه
سردار، بی سر است خدایا تو رحم کن
امروز در منازعه ی گرگ و گوسفند
روباه داور است خدایا تو رحم کن
زلف حیا بریده و چشم عفاف کور
شهوت مصور است خدایا تو رحم کن
بازار عشق از بدلیجات پر شده است
زرگر مزور است خدایا تو رحم کن
انگار دیگر اشک و دعا کار ساز نیست
طوفان مقدر است خدایا تو رحم کن
الف.س@daftareghazal
به سران خفته و عیاش عرب
صبح آمد ولی سرم خواب است
دیرسالی است باورم خواب است
سیل تزویر برد دنیا را
چشم در شب شناورم خواب است
وقت پیکار دست من بسته است
گاه پرواز هم پرم خواب است
گفتم ارباب! گرگ آمده است
گفت خاموش! دلبرم خواب است!
بچه های شلوغ بازیگوش!
کمی آهسته، سرورم خواب است
سهم بیچاره ها است بیداری
کار مردان محترم! خواب آست
به گمانم که مرده باشم من
آه! چشمم، دلم، سرم خواب است
الف.س@daftareghazal
من معتقدم عشق، شکیبایی محض است
زیبایی محض است و فریبایی محض است
دلداده! نپندار صبوری است سفاهت
این حوصله! این حوصله! دانایی محض است
آراسته جان را به جمالی، چه جمالی!
کار دو لب دوست دلآرایی محض است
دو دیده ببندیم و نبینیم به جز عشق
این چشم فرو بستن, بینایی محض است
بی چون و چرا گوش بده حرف دلت را
والا هنر جان تو شیدایی محض است
الف.س@daftareghazal
زبان دراز گناه
ای عشق سرد کن هیجان گناه را
از ما بگیر تاب و توان گناه را
رفتم به سمت دره ی «دربند»[1] سنگها
دیدم گدازه های روان گناه را
دیدم رها گذاشته سلطان تیره دل
در لاله زار عشق عنان گناه را
گیسو کشانده است دلی را به دامگاه
ابرو کشیده است کمان گناه را
گفتم که موی و روی پریها چرا چنین؟
دیدم دراز و تلخ زبان گناه را
در گوشه ای، غریب، حیا سر به زیر داشت
دیدم به طعنه باز دهان گناه را
****
مردا کسی که راه نداد و نمی دهد
حتی به گرد ذهن گمان گناه را
[1]. منطقه ای خوش آب و هوا و تفریحی در شمال شهر تهران
امیر.س@daftareghazal
🌨🌨⛈غوغای عقل و احساس را ببینید در:
خطبه 194 نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
🌹🌹متن عربی را باید با صدای بلند خواند. فوقالعاده عالی است. فوق کلام بشر.
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ، فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً، وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ. قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ، يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ، وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ، حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ. لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ، يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ. إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا. قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً. يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ. يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ، قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ، فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ، «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُون».
اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم و از منافقان بر حذر مى دارم. منافقان، گمراهان و گمراه كنندگان اند. خود خطا كارند و ديگران را هم به خطا اندازند.
هر بار رنگى به خود گيرند و هر روز سخنى ديگر گويند و شيوه اى ديگر انگيزند و تا شما را گمراه كنند به هر وسيله چنگ مى زنند و در هر جا به كمين مى نشينند. دلهايشان بيمار است، بيماريى درمان ناپذير، ولى ظاهرشان آراسته و پاكيزه است.
در خفا اين سو و آن سو روند و چون خزندگان درون جنگلها، نرم و پوشيده راه مى سپرند. سخن گفتنشان به دارو ماند و به زبان، شفاى ديگران خواهند، ولى به عمل دردى درمان ناپذيرند. اگر ديگران در راحت باشند، رشك برند كه به جد خواستار بلايند و رشته اميدها را مى برند.
در هر راهى، كسانى را فداى خود كرده، به خاك هلاك افكنده اند و ايشان را نزد هر دلى شفاعتگرى است. بر هر غمى سرشكها افشانده اند. مدح و ثنا به يكديگر وام دهند و منتظر پاداشش باشند. اگر چيزى را خواهند، به اصرار خواهند و اگر مورد ملامت قرار گيرند، پرده درى كنند و اگر داورى كنند به اسراف گرايند.
براى هر حقى باطلى مهيا كرده اند و براى هر راستى، كژى. و براى هر زنده اى، كشنده اى و براى هر درى كليدى و براى هر شبى، چراغى.
نوميد نمايى را وسيله آزمندى خود سازند تا بازار خود گرم دارند و كالاى خود به بهاى بيشتر بفروشند. سخن باطل مى گويند و حق جلوه مى دهند تا ديگران را به اشتباه افكنند. اگر توصيف مى كنند، تزوير مى كنند. طريق باطل را آماده و آسان جلوه دهند و گذرگاههاى تنگ آن را پرپيچ و خم سازند تا رونده در آن سرگشته بماند. گروه شيطان اند و زبانه هاى آتش. «آنان حزب شيطانند و بدانيد كه حزب شيطان زيانكاران اند.»
اسمع! افهم!
عشق آفریده دین را ای آدم ابن آدم!
بشنو! بفهم! این را ای آدم ابن آدم!
الف.س@daftareghazal
عزم عبور
بسم الله الرحمن الرحیم
عزم کردم امشب از دریای طوفان بگذرم
بی هراس از خلوت خشک بیابان بگذرم
تا نبندد پای چشمم را به زلف شاهدان
تند باید از خیال این خیابان بگذرم
نان که چیزی نیست در راه تو ای بالا بلند!
باید از پا باید از سر باید از جان بگذرم
جان شیرینم بگیر اما جوانمردا مخواه
بی تفاوت از کنار نعش ریحان بگذرم
دودسالاران زلالی را به مسلخ برده اند
شرم بر من باد اگر از خون باران بگذارم
مور هم باشم نخواهم بست بر بیداد چشم
دادخواهی می کنم گر بر سلیمان بگذرم
الف.س@daftareghazal
🔥به متولیان فضای مجازی که با بدتدبیری و بد عملی، جامعه ایمانی و امام امت را رنجانده اند. عزیزی از اهل اطلاع از قول رهبر انقلاب نقل کرده اند که به یکی از این نامسیولان فرموده اند: «سر پل صراط جلویتان را خواهم گرفت»
جنود جهل
اساس کرده اید جاهتان را
و مثل کاهنان رفاهتان را
جنود جهل را رها نمودید
خدا بلا دهد سپاهتان را
شما معاونان فسق و رجسید
که پاک می کند گناهتان را؟
زباله های ذهنتان چه بد بو است
دهان گشوده اید چاهتان را
حیا نمی کنید؟ حضرت عشق
نگاه می کند نگاهتان را
ببندد ای بدان! امام امت
سر پل صراط راهتان را
به دست چپ گرفته اید آن روز
به قطع، نامه ی سیاهتان را
الف.س@daftareghazal
راه بندان
شبی است سرد و در جان پناه بسته شده است
به شهر راه ورود پگاه بسته شده است
زمان تاجگذاری است، جائران جمعند
به میله های قفس دست شاه بسته شده است
مباد قصه ی قتل درخت فاش کند
به دست باد دهان نگاه بسته شده است
غبار واهمه از مغرب جهان پیداست
حذر کنید که انگار راه بسته شده است
به تاخت می کشدش روی سنگلاخ ستم
به چرخ های زمان موی ماه بسته شده است
توان ضجه زدن را گرفته اند از گل
گلو فشرده خدا! راه آه بسته شده است
الف.س@daftareghazal
راز صبح
پر مي كشند هرچه ملك بر فراز صبح
تا بشنوند زمزمه دلنواز صبح
مثل نسيم نرم و روان مثل نور ناب
همچون شكوفه هاي بهاري نماز صبح
من! - تيره دل!- چگونه ترا درك مي كنم؟
در سرّ سرّ عشق نهان است راز صبح
هر شب سياه گرگ هوس پرسه مي زند
ياري كن آه اي نفس چاره ساز صبح
آه اي خداي مهر مرا شستشو بده
در رود پر تلاطم راز و نياز صبح
***
شادند چشمهاي تو انگار باز هم
برخورد كرده روح تو با روي باز صبح
برخيز! خفته باخته برخيز! قلب من
تا پست را بلند كنند از نماز صبح
الف.س@daftareghazal
تقدیم به مادران و همسران شهدا
وقتی پسر کنار پدر ایستاده است
انگار روی سینه سپر ایستاده است
دارد به او حرارت و امید می دهد
شمسی که روبروی قمر ایستاده است
دلدار (ماه) دل نگران است و بی قرار
خیره به برگ و بار سفر ایستاده است
ای کاش همسرم....پسرم... نه! «سفر بخیر»
مادر در آستانه ی در ایستاده است
***
مادر بیا سر پسرت! جسم همسرت!
زن برفراز پیکر و سر ایستاده است
قصد فرود آمدنش روی خاک نیست
رودی که روی مژه ی تر ایستاده است
الف.س@daftareghazal
🌺ناسپاسان رانده شده از بهشت🔥
چشمهای حرصناک عابد بد سرنوشت
می کشد با عشوه بیرون آدمی را از بهشت
وقتی از دستان چشمه ناسپاسی می چکد
ناگهان باید ببارد برف بر اردیبهشت
کاش راضی بود بازرگان به سهمش از زمین
تا نمی شد غصه ی نان مستمندان را خورشت
طفل تنهایی که روزش را گرسنه بوده است
می گذارد شام سر بر بالشی از خشم و خشت
جمع کردی و شمردی عیبجوی طعنه زن!
همقفس با تو است هر شب والی قارون سرشت
***
بچه تنبلهای بازیگوش عصر حسرتیم
می شود آیا خدایا مشق را از نو نوشت؟
🌑 چند روز قبل از شهادت شهید رییسی و همراهان این دلهره سروده شد.
امیر سیاهپوش
@daftareghazal
سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ
کجا بردند ابراهیم ما را؟
چرا بردند ابراهیم ما را؟
شکایت؟ نه! نباید، چون به سوی
خدا بردند ابراهیم ما را
در این فکرم که شاید هم به امر
رضا بردند ابراهیم ما را
یکی می گفت ممنونش نبودیم
به جا بردند ابراهیم ما را
ملایک عاشق اهل تلاشند
لذا بردند ابراهیم ما را
الف.س@daftareghazal
حلالمان کن حلال سید!
بریدی از خاک و پر کشیدی رسید وقت وصال سید!
ولی من خسته در فراقت نه مانده صبرم نه حال سید!
تو مثل چشمه همیشه روشن، تو پاک مانند آب باران
نه تلخ گفتی نه تار دیدی، زلال بودی زلال سید!
رها نمودی بگومگو را ستیزه با قوم تندخو را
نبودی از جنس ژاژخایان نبودی اهل جدال سید!
فقط نه از بد دلان که حتی از عاشقان ناسزا شنیدی
تو اهل عفوی, بزرگواری, حلالمان کن حلال سید!
بخوان جهان را به سوی قرآن اگر چه ساده اگرچه الکن
بگو دوباره اذان عزت بلند مثل بلال سید!
شمال شرقی، جنوب غربی، جنوب شرقی، شمال غربی
به شرق رفتی به غرب رفتی،
جنوب را تا شمال سید!
پر از غروریم و غرق عزت که رای ما شد نگاه پاکت
تو نیز در جمع اهل جنت، به دوستانت ببال سید!
در آرزو در نیاز هستی، دو چشم بستم تو باز هستی!
نشسته ای روبروی روحم نمی روی از خیال سید!
الف.س@daftareghazal
عشق سالار است...
تکیه گاه سرو کردی شانه های یاس را
سلطنت دادی بر این سر، کودک احساس را
مرگ را باور نداری لیک خواهد کرد لمس
گردن گندم بزودی دست سرد داس را
می شناسی عشق را اما چموشی می کنی
دوست حاکم می کند بر تو خدانشناس را**
تو که سازش کرده ای با شمر روزی بی گمان
قطع خواهی کرد دست حضرت عباس را
آنکه از ارباب می دزدد چه باک از رعیتش
خورده حق ا... را شب، روز، حق الناس را
++-+
سار مشغول سخنرانی برای برگها است
باد بر هم می زند با خشم این اجلاس را
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
**امام صادق علیهالسلام:
هر کس خدا را بشناسد و اطاعت نکند خدا کسی را بر او مسلط می کند که خدا نشناس است.
الف.س@daftareghazal
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
می وزد گیسوی بسم الله الرحمن الرحیم
ای خوشا هوهوی بسم الله الرحمن الرحیم
عشق می بارد به نرمی غنچه سر بر می کشد
مست، خاک از بوی بسم الله الرحمن الرحیم
شیر روز و زاهد شب می زند وقت نبرد
تکیه بر بازوی بسم الله الرحمن الرحیم
مهربانند و صمیمی دست و دلباز و شریف
ساکنان کوی بسم الله الرحمن الرحیم
می نهد خورشید پیر این یا علی گو هر غروب
دست بر زانوی بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم
صد هزاران بار باید مشق بنویسم به عشق
با دو چشم از روی بسم الله الرحمن الرحیم
الف.س@daftareghazal
بسم الله الرحمن الرحیم
علی جانم
تو صبح و ظهر و شام ای ماه مست از
سه «بسم الله الرحمن الرحیمی»
تو هم ای آسمان دلبسته چون عشق
به «بسم الله الرحمن الرحیمی»
به قد خویش هم باید بنازی
که «بسم الله الرحمن الرحیمی»
علی از کعبه بیرون شد خدا گفت:
«چه بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیمی!»
الف.س @daftareghazal
عباس پسر حیدر
ساعت ظهر است و بخت سرخ، مسلم
دل نگرانند شاهدان دو عالم
گوش بفرمان عشق، خامش و آرام
ایستاده مرد، استوار و مصمم
مرد چه مردی! که فکر می کند انگار
فرصت سر باختن شده است فراهم
گرد رشيد دلير رفت به ميدان
محو تماشاي اوست عالم و آدم
گرد رشيد دلير رفت به ميدان
هیمنه اش را نمي كنيد مجسم؟
قامت او سبز مثل نيمه شعبان
حنجره اش سرخ مثل ثلث محرم
کیست نداند که اوست ماه بنی عشق
کیست نداند نشان صاحب پرچم
رستم حیدر تبار فاضل عالم
حضرت عباس شير خط مقدم
امیر.س@daftareghazal
السلام علیک یا اباعبدالله
______________________________
ای عشق! عاشقان خزان با تو نیستند
دلبستگان باده و نان با تو نیستند
هجده هزار نامه: «فدایت شوم بیا!»
این نامه ها... بخوان و بدان با تو نیستند
اهل هراس، عالمشان جنس دیگری است
در قلب نیز مثل زبان با تو نیستند
با درک راه، پشت سرت گریه می کنند
این اشکهای در جریان با تو نیستند
یک عده نیز نیمه شب از تو جدا شدند
معلوم بود با دل و جان با تو نیستند
تردید می برد سر ایمان و عزم را
شکاکها بدون گمان با تو نیستند
حی علی الشهید خدایا چه مذهب است؟
اصحاب قبله وقت اذان با تو نیستند
برخی همیشه دیر به میعاد می رسند
جا ماندگان به وقت زمان با تو نیستند
پروردگار همقدم تو است پس چه باک
گیرم تمام اهل جهان با تو نیستند
امیر سیاهپوش
@daftareghazal
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین یا سیدالشهدا
🏴🏴🏴
انگار سیدالشهدا گریه می کند
ای یار! سیدالشهدا گریه می کند
هر بار می رسد سر بالین یک شهید
هر بار سیدالشهدا گریه می کند
بسیار سیدالشهدا داغ دیده است
بسیار سیدالشهدا گریه می کند
بر این دلیر خرده مگیر ای زمین اگر
زن وار سیدالشهدا گریه می کند
ای روزگار ناشنوا گوش می کنی؟
دیوار! سیدالشهدا گریه می کند
از جا بلند شو که نمانده است یاوری
سردار! سیدالشهدا گریه می کند
خون از دو چشم حضرت عباس وای! وای!
خونبار سیدالشهدا گریه می کند
امیر سیاهپوش
@daftareghazal
غرب وحشی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
شد وفور نعمت اما رنج انسان کم نشد
یک نفس از هول ارواح پریشان کم نشد
هر چه دانش رفت بالا تیغ هم شد تیزتر
حاکمان را تکیه بر چنگال و دندان کم نشد
آهنین تر شد قفسها حمله ورتر شد پلنگ
طعمه آوردند بهتر خشم حیوان کم نشد
چیست بیماری آدم؟ کیست دردش را طبیب؟
بیشمار آمد ارسطو، درد و درمان کم نشد
ما ولی این سوی دنیا طرح نو انداختیم
گرچه از دیوانگی در غرب چندان کم نشد
با وجود اینکه اینجا خیمه زد اردیبهشت
شر طوفان از سر شب بو و ریحان کم نشد
حمله آوردند از هر سو به گل اصحاب فیل
یک وجب از خاک رستم خیز ایران کم نشد
از خراسان از گناوه از سراوان از سهند
از مهاباد از هویزه از مریوان کم نشد
با وجود قحط سالیهای پرغم هیچگاه
از سر سبز درختان لطف باران کم نشد
سنگ باراندند بر ما رنج پی در پی رسید
از بدن کم شد خدا را شکر از جان کم نشد
امیر سیاهپوش
@daftareghazal
🌷🌷 عالیجناب عشق 🌷🌷
__________________________
شاید گدازه ای است پر از آفتاب، عشق
یا قطره ای است حامل دریای آب، عشق
شاید پرنده ای است که بر دوش می برد
هفت آسمان به سمت خدا با شتاب، عشق
محصول عقل و شور و قلم، عین، شین، قاف
تنها سه حرف، یک کلمه، یک کتاب، عشق
وقتی که می رسند به هم سجده می کند
والا مقام عقل به عالیجناب عشق
تهمینه ی محبت و گل در طلوع صلح
وقت نبرد، رستم پا در رکاب، عشق
پادر میانی اش همه را رام می کند
وقت نزاع، حضرت فصل الخطاب، عشق
گفتم دوای این همه اندوه و درد چیست؟
از آسمان چشم تو آمد جواب: «عشق»
از فرط اشتیاق بمیرم بعید نیست
روزی اگر مرا بکند انتخاب، عشق
باید تلاش پیشه کنم، صبح تا غروب
شاید بیاورد سحرم در حساب، عشق
امیر سیاهپوش
@daftareghazal
🌏آسمان فروش🌎
______________
من یک لا قبای دستفروش
آسمان را گرفته ام بر دوش
زدم آتش به مالم ای مردم!
جنگل آورده ام برای فروش!!
ماه و خورشید و تیر یک درهم
کهکشانهای دور چند قروش
می چکد شب ستاره ام از چشم
هق هق جیرجیرکم در گوش
من سواری گرفته ام آری
دیشب از یک شهاب سنگ چموش
*
جنگ باران و خاک در پیش است
ابرها! بادها! به گوش به گوش
محتسب مست و کوچه هم خلوت
ای زمین خوردگان به هوش! به هوش!
امیر سیاهپوش
@daftareghazal