خواهی بشوی زائر زینب صلوات
خواهی رسدت عنایت از أب صلوات
با عرض ادب به این چنین عالمه ای
یابی به سمای قرب کوکب صلوات
مهمان بشوی سفره ی احسانش را
در نیمه ی این ماه مرجب صلوات
تا آنکه اجابت شودت با نفسش
در امر فرج یا رب و یا رب صلوات
#سید_عسکر_رئیس_السادات
#حضرت_زینب #صلوات
دیگر تماشای جهان بی یار زیبا نیست
یک عمر طولانی دل آزار زیبا نیست
داروی درد عاشقان تصویر معشوق است
دور از طبیب افتادن بیمار زیبا نیست
ما جمعه ها را یک به یک با صبر سر کردیم
بی وصل یوسف قصر پوتیفار زیبا نیست
ما شاه می خواهیم دیگر خسته از غیریم
شمعی به جای شمس گوهربار زیبا نیست
هر روز از حق دورتر می گردد این امت
تا مدعی را سیره و رفتار زیبا نیست
هر چند عاصی لایق لطف و عنایت نیست
رد دعای عسکری هر بار زیبا نیست
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
#منتظرانه #حضرت_مهدی
مثل حسن یاری نیاید بهر مولامان
این جمعه ها غم می فزاید بهر مولامان
درگیر دنیاییم مثل مهزیاری کو
تا بی بهانه بر گشاید بهر مولامان
در ندبه لب لبیک گوید چشم گریان است
اما قدم سستی نماید بهر مولامان
قومی به هل من ناصرش پاسخ نمی گوید
رخساره را تا غم زداید بهر مولامان
ای عسکری بر دوریش جز این دلیلی نیست
ما نیستیم آنان که باید بهر مولامان
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
#منتظرانه #حضرت_مهدی
کجایی بی تو دنیا جز تن افسرده حالی نیست
برای گل بر افشاندن در این وادی مجالی نیست
تمام غنچه های باور ما بی تو پژمردند
برای سر بر آوردن امیدی بر نهالی نیست
در این اوضاع وانفسا که هر کس مفتی شهر است
به خود می خواندت هر کس، خدایت را خیالی نیست
یکی هم نیست دل قرص از همه آرای او باشد
کسی که چون دهد حکمی دگر جای سوالی نیست
زمانه تنگ آمد بر تمام مردم دنیا
دریغا بهر این مشکل شه یوسف جمالی نیست
فأوف الکیل یا مولا لنا بالحظ من وجهک
که بهر عسکری غیر از فراق تو ملالی نیست
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#منتظرانه #حضرت_مهدی
چکمه بر گردن چنان حر آمدم من در حضور
تا ببخشی آنکه را سد شد که بنمایی ظهور
راهی آیا بر من خاطی برای توبه هست؟
بیش از این طاقت ندارم تا که باشم از تو دور
گر چه حبت بود در دل در صف دشمن شدم
من ندانستم که از اسم تو می سازم عبور
من ولی از کودکی بودم مودب بر بتول
می برم من این صفت را با خودم تا پای گور
خوب من فهمیده ام سوگند بر زهرا دهم
می شود در پیش نور چشم او هر کار جور
پس بیا مانند جدت اذن ده بر رویتت
گر چه ما را شرم خواهد کشت از دیدار نور
عسکری ای کاش باشی اولینش جان فدا
تا شوی بعد از قصورت از عروجت در غرور
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۳۰ تیر ۱۴۰۲
#حضرت_مهدی #منتظرانه
جمعه باز آمده و باز هوایی شده دل
پس بیا و برهان قافله ی مانده به گل
یار را یاد نمودن که فزاید غم را
وصل دلدار فقط چاره کند این مشکل
یار من گشت بدون تو فقط ناله و آه
قصه ام صحبت مردم شده در هر محفل
نکند هیچ مصیبت اثرم ، چون بی تو
دائما هست سیاهی به سر این منزل
پس بیا تا برهم از غم یک عمر فراق
عسکری را نبود بر رخ دلبر حائل
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست فروردین نود و پنج
آخرین بازنگری۱۱مهر۹۹
#حضرت_مهدی #منتظرانه
آمد خبر که سخت غمینی عزیز دل
سوزی ز درد گوشه نشینی عزیز دل
مولا مگر کم است هواخواه و یاورت
امت گرفت جز تو قرینی عزیز دل؟
قلبم گرفت کاش که صدها چو من روند
یک رنج ناگوار نبینی عزیز دل
مولا فداییت همه ایل و تبار ما
تنها امید مکتب و دینی عزیز دل
مولا تمام خلق جهانند حلقه ای
زشتند بی شما که نگینی عزیز دل
گر عسکری است مایه ی رنجت بگو بمیر
تا جز گیاه هرز بچینی عزیز دل
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۳ تیر ۱۴۰۲
#حضرت_مهدی
#منتظرانه
واژه باید به ادب پیش شما برخیزد
باید از مصرع و از قافیه گوهر خیزد
شاعر آرایه ی ایهام اگر هم آورد
باید از هر طرفش وَرد معطر خیزد
واژه باید که فدای گل طاها گردد
نکند شاه از این شعر مکدر خیزد
وزن و بحر و غزل و بیت و ردیف ابزارست
تا از آن نفحه ای از یاس مطهر خیزد
.
شعر این طایفه بازی نبود با کلمات
شعر عاشق همه دم در خور دلبر خیزد
عسکری شاعر طاها هدفش نوکری است
باید از هر سخنش معنی نوکر خیزد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
#پند #چهارده_معصوم
دعای شنبه همین یک کلام باشد و بس
میا مگر ز نگارت پیام باشد و بس
میا مگر که به دنبال جمعه ای آیی
که مفتخر به ظهور امام باشد و بس
میا که نیست مرا شوق دیدنت، شنبه
شکیب قلب حزینم تمام باشد و بس
میا که شنبه درونم پر از تنفر توست
دمی که یار ندارد حرام باشد و بس
میا مگر تو خودت روی آمدن داری
تورا چو یار بیاری سلام باشد و بس
به جان عسکری این عمر بی نگار بس است
دعای خیر بر آن اختتام باشد و بس
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۴اردیبهشت۱۴۰۲
آخرین بازنگری ۶ بهمن ۱۴۰۲
#حضرت_مهدی #منتظرانه
ماه محرم ها ز زینب شرمگین هستند
هم ها و هم غمها ز زینب شرمگین هستند
از رودها و چشمه ها دیگر نمی گویم
وقتی که زم زم ها ز زینب شرمگین هستند
هر چند بی عارند زجر و شمر و خولی ها
بسیار آدمها ز زینب شرمگین هستند
حتی همانهایی که جاهلگونه جنگیدند
حالا چو ابکم ها ز زینب شرمگین هستند
گودالها و تپه ها شاکی ز هم هستند
از قصه اعلم ها ز زینب شرمگین هستند
وقتی که هادی روی نی قرآن تلاوت کرد
بسیار اقوم ها ز زینب شرمگین هستند
انگشت از انگشتری وقتی که دور افتاد
تا حشر خاتمها ز زینب شرمگین هستند
خار مغیلانها که آزردند پاها را
مجموع مقدمها ز زینب شرمگین هستند
شرح غمش را عسکری تنها نه شعر تو
مجموعه ی دمها ز زینب شرمگین هستند
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
#حضرت_زینب
..
تا گفت اسکتوا همه الکن شدند و بعد
عالم تمام غرق شنیدن شدند و بعد
با تضحکوا قلیلاً اش آنگونه کوفیان
از شرم خویش چوبه ی محجن شدند و بعد
این زینب است یا که علی؟! شد سوال شهر
مبهوتِ او به کوی و به برزن شدند و بعد
قومی که برده بود ز یادش حسین را
با آن خطابه یکسره روشن شدند و بعد
فهمید کوفی از چه عزیزی بریده سر
در بند غبن و نوحه و شیون شدند و بعد
از کوفیان جماعت تواب شد پدید
چون آتشی به خرمن دشمن شدند و بعد
شاید که عسکری غزلش سازد و از آن
جمعی محب روانه ی گلشن شدند و بعد
بانو نظر نمود به عرض ارادت و
در یوم حشر صاحب مامن شدند و بعد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۳۰ آذر۹۹
#حضرت_زینب
محجن؛هر چوب سرکج مانند چوگان
زنی که زینت والاترینِ مردان است
ز قدر شأن و کمالش زمانه حیران است
ز دست صبر و شکیبش شکیب در عجب است
به وقت خطبه تو گویی علی به میدان است
برای مکتب حق شهره در فداکاری است
برای اصل شریعت چو خود و خفتان است
به قلب حادثه زد تا زمین نیفتد علم
که از قبیله ی دلدادگان جانان است
به دست جسم برادر گرفت و گفت به حق
ز ما قبول نما اينكه بر تو قربان است
ببین کشید چه؟!، وقتی به گودی مقتل
بدید عمر برادر که رو به پایان است
سپر نمود تنش را برای کودکها
ز تازیانه ی دیوی که عبد شیطان است
ببین کشید چه؟!، وقتی سه ساله را می شست
که گفت آن زن غساله از چه الوان است
فتاد زینب زهرا به کنج ویرانه
زنی که زاده ی انوار ناب رحمان است
اسیر نه ، به اسارت گرفت دشمن را
به جنگ ارنب و اصلان برنده اصلان است
دمی که گفت ندیدیم غیر زیبایی
یکی ز ناب ترین صحنه های کیهان است
اگر تو را بپسندد که عسکری برهی
وگرنه آنچه برت هست غبن و حرمان است
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و چهارم فروردین نود و شش
#حضرت_زینب