eitaa logo
دفتر شعر من
92 دنبال‌کننده
7 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجات شعبانیه منظوم قسمت دوم بود هر کس که جویای تو یا رب همانا می رود در راه روشن به تو شد معتصم نائل به مأمن به تو اکنون پناه آورده ام من مسازم بر گمان خویش مأيوس گمانم بر تو رحمت هست و احسان چو شمس رأفتت گردید تابان وجودم را از آن یارب مپوشان خدایا جای ده من را در آن جمع که باشد بر تو از اهل ولایت که دارد آرزو تا از محبت فراوان آوری بر او عنایت به من الهام کن ذکرت پیاپی که همت آورم یا رب به راهی که آرد شور کشف اسمهایت رسم تا بر در قدس الهی خداوندا به حق خویش من را در اهل طاعت خود وارد آور مرا وارد نما در جایگاهی نکو تا باشی از آنم رضاتر که من حتی ندارم قدرت آن که چیزی را ز نفسم دور سازم نه حتی مالک چیزی که با آن به نفع خود به چیزی دست یازم خداوندا منم آن بنده ی تو که خیلی ناتوان است و گنهکار منم آن کس که باشد بر تو مملوک منیب است و به تو رو کرده ای یار مرا مگذار بین آن کسانی که از آنها تو هستی رویگردان و آنهایی که از غفلت فتادند به دور از بخششت، در بند حرمان مرا در راه قرب خود عطا کن کمال انقطاع از غیر خود را و روشن کن تو چشمان دلم از طفیل دیدن روی تو مولا چنانکه دیدگان دل شکافد حجاب نور را هم بارلها رساند جان به کان کبریایی بیاویزد به فر قدست آن را بنه من را میان مردمی که شدندت آن زمانی که منادا شد امرت بهرشان آویزه ی گوش همه لبیک گو بر امر مولا نظر کردی چو بر آن جمع گشتند همه مدهوش از مجد و جلالت به آنها راز گفتی گر چه پنهان عمل کردند عیان بهر اطاعت به حسن ظن من هرگز مسلط مسازی یأس را پروردگارم مسازی قطع این امیدواری که من بر لطف زیبای تو دارم اگر از شدت خبط و خطایا من افتادم ز چشمت بارلها به حسن اعتمادم بر تو بگذر تو از این بنده ی عاصی خدایا فرو بنشیندم گر بحر لطفت خدای من اگر از بهر عصیان یقین بر تو مرا هشیار کرده خداوندا به حد لطف و احسان ز فرط غفلتم در خواب ماندم خداوندا اگر از بهر دیدار چو دانم از تو من لطف و نعم را دوباره گشته ام هشیار و بیدار اگر دست مجازات عظیمت مرا سوی جهنم می کشاند خداوندا ثواب بی شمارت مرا آخر به جنت می رساند ز درگاه تو می خواهم خدایا به شوق وافر و با مویه و زار که بهر احمد و آلش رسانی درود خویش را بی حد وبسیار بنه من را تو عبدی دائم الذکر نه ناقض بهر عهدش با تو مولا نه آنکه غافل از شکر تو باشد سبک بشمارد امرت وقت اجرا خداوندا مرا داخل و واصل به نور تابناک عزتت ساز به ذات اقدس خود ساز عارف ز خیل ماسوا از اهل اعراض مراقب بر درت همواره خائف که هستی ذالجلال و با کرامت محمد را و آل اطهرش را سلامی بس فراوان کن عنایت
مناجات شعبانیه منظوم قسمت اول نما بر احمد وبر آل پاکش خداوندا درود خویش اعطا چو می خوانم تو را بشنو دعایم دهم وقتی ندا باشم نیوشا نظر فرما به من وقت مناجات که بر تو گشتم از هر سو گریزان چنین درمانده و زار و پریشان شدم یارا به درگاه تو مهمان تو را امید دارم من به پاداش که هستی از درون من خبردار و هستی تو به حاجات من آگاه نهانم را تویی عارف (تو ای یار) نه پنهانت بود من را، سر انجام نه آنچه عزم آن دارم به گفتار نه پنهان از تو باشد آرزویی که دارم بهر خود در آخر کار هر آنچه کرده ای بر من مقدر نهانی یا نمایان سرور من محقق می شود یا خواهدم شد چو باشد جان من در قالب تن به دست توست نه غیر تو مولا همه بیش و کم و سود و زیانم حرامم سازی ار روزی تو روزی که پس از آن شود روزی رسانم؟! کشانی گر مرا روزی به خواری پس از آنم که می آید به یاری؟! پناه آرم به تو یا رب ز خشمت از آنچه بر سر از قهرم در آری الهی گر نباشم بنده ای اهل‌ که درآیی برم از باب رحمت تو که اهل و سزاواری به بخشش ز دریای وسیع لطف و فضلت تو گویی حاضرم بر درگه تو به زیر سایه ی حسن توکل تو سازی آنچه شاید از تو، من را بری در سایه ی عفو و تفضل اگر هم بگذری پروردگارا به لطف خود از این عبد خطاکار که از تو باشد اولاتر بر این کار بر این سان عفو و بخشیدن سزاوار اگر مرگم شود نزدیک، اما نباشم در عمل نزدیک مولا وسیله سازم این اقرار بر ذنب به درگاه تو آنگه بارلها به نفس خویش آوردم ستمها از این خودبینی و خودپروریدن نیامرزی اگر این نفس عاصی خدایا وای براو، وای بر من خدایا نیکی و لطفت به دنیا به حق من مداوم بود جاری مبادا قطع سازی بعد مرگم تو نیکی را و من را واگذاری از آن حسن نظر بر خود پس از مرگ شوم آخر چسان نومید و مایوس که جز یک عمر زیبا سرپرستی در این دنیا نگشتم از تو ملموس برس بر کار من مولا تو آن سان که باشی در خور و شایسته ی آن به فضل خویش بر این بنده برگرد که بر تن از جهالت کرده خفتان تو پوشاندی برایم بارلها گناهان بزرگی را به دنیا که من محتاج تر باشم از اینها به پوشانیدن آنها به عقبی ز جود و بخشش تو یافت وسعت خدایا بهر من دریای آمال گذشتت برتری دارد بلاشک بر آن چیزی که دارم من ز اعمال در آن روزی که بین بندگانت قضاوت می کنی پروردگارا به دیدارت مرا مسرور گردان (مکن از روی خود محروم من را) به عذر خود نِیَم چون بی نیازان پذیرا باش عذرم را خدایا که از حیث کرم بالاترینی که سوی او به عذر آیند بدها مسازم رد و مایوسم مگردان از آنچه از تو دارم چشم بر آن مسازم قطع این زنجیر آمال که دارم من تو را ای نیک یزدان اگر می خواستی بهرم تو خواری نمی کردی مرا هرگز هدایت اگر می خواستی رسوایم از تو نمی شد عافیت بر من عنایت مرا هرگز خدایا این گمان نیست که روزی توبرانیم از در خود در آن حاجت که می دانی تو من را به دنبالش تمام عمر سر شد خدایا تا ابد شایسته ی توست سپاسی تا ابد، جاوید و سرمد که هی افزون شود نه کم، به سانی که محبوب تو، مرضی تو گردد بگیری گر مرا بر جرمهایم به عفوت ای خدا گیرم تو را راه اگر من را بگیری بر گناهم بگیرم دامن غفرانت آنگاه و (ای مولا) اگر روزی تو من را کنی وارد به نار (و دوزخ) خویش کنم بر اهل آن آنگاه روشن تو را من دوست دارم (از همه بیش) خدایا گر بود اعمالم اندک کنار آنچه شاید بهر طاعت بود بهر من امید فراوان به تو بهر رجائم بر برائت خدایا باز می گردانیم تو چگونه از درت مایوس و محروم کسی را که ز جودت خوش گمان است که گردد با نجاتش از تو مرحوم الهی عمر خود را کرده ام من به حرص غفلت از تو محو و نابود جوانی را سپردم دست پیری به مستی فراق از چون تو معبود الهی من نگشتم هیچ بیدار در ایامی که بودم بر تو مغرور که در راهی گذارم پا که در آن برایم می شود خشم تو منظور و من عبد تو ابن عبدت اینک تو را باشم الهی در مقابل کسی گردیده در نزد تو حاضر که بسته او به لطف و بخششت دل من عبدی عاصی و آلوده هستم که باشد بی حیا در محضر یار تو پاکم کن الهی عفو فرما که باشد بهر تو نعتی سزاوار خداوندا ندارم من توانی که از میدان عصیانت در آیم مگر بر حب خود بیدار سازیم که کاری را که می خواهی نمایم تو را پس شکر می سازم که من را به شهر لطف خود وارد نمودی و از آلودگی غفلت از خود دل و قلب مرا یا رب زدودی خداوندا به من آن گونه بنگر چو آنکه خواندی و آورد اجابت گرفتی تو به کارش جنب یاریش و او امر تو را آورد اطاعت قریبی که نگردی هیچ گه دور از آنکه گشت بر لطف تو مغرور جوادی که نورزد هیچ گه بخل بر آنکه دارد از تو اجر منظور به من قلبی عطا کن تا ز شوقش به تو نزدیکتر گردم خدایا زبانی که به صدقش گشته اعلا نگاهی حق سبب بر قرب مولا
دعای کمیل منظوم قسمت اول به احسانی که هستی زان تو لبریز فرا بگرفته از لطف تو هر چیز تو را بر آن تواناییت سوگند که قدرت ها همه مغلوب اویند خداوندا خدایا قدرتت را که چیره باشد آن بر هر توانا قسم بر عزتت ای حی داور نباشد عزتی بر عزتت سر بزرگی تو را سوگند یزدان که هر شیئی بود لبریز از آن خدا سوگند بر فرمانرواییت نباشد برتری ز آنرا طواغیت به وجه ماندگار تو یگانه پس از نابودی کل زمانه به اسمایت که پر کرده است ارکان به هر چیزی خدای پاک سبحان به نور وجه تو پروردگارا که گشته روشن از آن کل اشیا به درگاه تو رو آوردم ای نور تو ای قدوس ای از عیبها دور تو ای اولترین اولین ها تو که آخرتری آخرترین را بیامرزم بیامرز آن گناهان که می درد مهار نفس شیطان عذاب آرند و سختی ها بر انسان دهد تغییر نعمت های رحمان گناهی که دعا شد حبس از آن سبب شد بر بلا و خشم یزدان ببخشا هر گناهی کرده ام من خدا هر اشتباهی کرده ام من به ذکر تو نظر بر قرب دارم شفاعت بهر نفسم خواستارم به حق بخششت ای رب رحمن به سوی خود مرا نزدیک گردان نما قسمت که شاکر بر تو آیم به دل الهام، یاد خود، نمایم خدا دارم سوالی خاضعانه چو بندی ذلیلی خاشعانه که آسانم بگیری رحم سازی به قسمت قانعم سازی و راضی تواضع پیشه سازم ای خدایا همیشه چون غلامی نزد مولا خدا می خواهم از تو چون گدایی که شدت یافت او را بینوایی فرود آورده بر درگاه مهرت همه حاجات خود درراوج عسرت شده بر آنچه باشد نزد یزدان امید و آرزوی او فراوان بزرگ آن حشمت و آن حکمرانی مکان تو علا مکرت نهانی تو فرمانت نمایان است و ظاهر بود غالب فقط قهر تو قاهر تو را قدرت بود ساری و جاری نباشد ممکن از ملکت فراری نه آمرزنده ای جز تو خدایا نه پوشاننده ای بهر خطایا که زشتی را بگرداند به خوبی؟ به جز ابراز آن لطف ربوبی به جز تو نیست ربی کردگارم تو سبحانی و شکرت می گزارم به حق خود نمودم من ستمها دریدم از جهالت پرده ها را به منّ و لطف و احسان تو بر من شدم از یاد دیرین تو ایمن چه زشتی ها که پوشاندی تو مولا بلا هایی که دفعش کردی از ما چه لغزش ها که از آنم رهاندی چه مکروهی که از این بنده راندی چه مدحی که نبودم در خور آن بگستردی برم از لطف و احسان خدایامشکلم از حد فزون است بد احوال من از حد برون است چه ناچیز است من را وزن اعمال علایق بر زمینم زد چو اغلال به زندان برد نفعم بعد آمال به زیورهای دنیا گشتم اغفال فریبم داد نفسم با جنایت نمود امروز و فردا در انابت قسم بر عزت و مجد تو یزدان که هستم من ز درگاه تو خواهان تبهکاری و سوء فعل و عصیان دعایم را نپوشاند ز رحمان مگردان مفتضح من را تو یزدان به آنچه آگهیم ازسر پنهان مکن تعجیل در کیفر رساندن بر اعمال بد پنهانی من به زشتی ها که کردم من به کردار اسائت ها که کردم من به رفتار به کوتاهی و بر این جهل پایا به بسیاری غفلت بر هواها تو باشم در همه حالم رئوفا تو باشم در همه کارم عطوفا خدای من و ای پروردگارم به عالم من به غیر تو که دارم؟ كزو خواهم گشاید مشکلم را نماید تا بر احوالم نظرها الهی حکم کردی چونکه بر من در آن دادم هوای نفس را تن من از آرایش نیروی دشمن نترسیدم وَ زد او حقه بر من قضا هم بود در این کار با او و آن نفس گرفته با گنه خو که بعضی از حدودت را شکستم خلاف امر تو در کار بستم تو صاحب اختیاری عاجزم من بر آن چه می کنی بر من معین که لازم شد بر این پرده دری ها ز حکم تو مرا کل بلایا الهی گشته ام نزد تو حاضر پس از عمری که بودم بر تو قاصر پس از اسرافها بر خواهش تن به نزدت عذرخواه و نادمم من به قلبی منکسر بر عفو جویا پی آمرزش از درگاه مولا به حال توبه و اقرار و اذعان به نزدت معترف بر جرم و عصیان مفری نیست از این حال من را پناهی تا که رو آرم به آنجا مگر عذر مرا باشی پذیرا کنی در بحر لطف خویش من را قبول ای حق نما پس عذر من را مرا بر فرط مشکل رحم بنما مرا از بند بدکاری رها کن نحیفم پس به من با رحم تا کن به جلد نازکی که من در آنم به باریکی که دارد استخوانم تویی که کردی از بهر من آغاز بنای خلقت و این یاد و آواز مرا نیکی نمودی ،پروراندی خداوندا غذا بر من خوراندی به آن لطف نخستم پس ببخشا به آن احسان که از تو رفته بر ما خدایا سرورم پروردگارم پس از توحید اندازی به نارم پس از آنکه شدم روشن دل و جان به نور معرفت ، از نور عرفان زبان گویا به ذکرت شد چو از آن درونم پر شد از عشق تو ای جان پس از اینکه تو را بر باب خانه نمود این اعتراف صادقانه و بعد از آنکه بر درخواست کردن خداوندیت را او شد فروتن نه هرگز نه تو والاتر از آنی که صُنعت را به نابودی کشانی کسی که پیش خواندیَّش برانی کسی که مأمنش بودی پرانی و بودی آنکه را بر عهده داری تو کافی، دادیش با رحم یاری خداوندا به آتش می سپاری به دامان بلا وا می گذاری
دعای کمیل منظوم قسمت دوم و من ای کاش می دانستم آیا الهی، سرورم، من را تو مولا که آتش را مسلط می نمایی در آن دنیا برای چهره هایی که بر مجد و بزرگی تو یزدان همه بودند جزو سجده سازان زبانهایی که از روی حقیقت به توحید تو ناطق بود و مدحت بر آن دلها که با تحقیق یزدان خداوندیت را آورد اذعان به جانهایی که خاضع گشت و لرزید چو از عرفان به تو لبریز گردید به اعضایی به شوق از بهر طاعت بیامد در مکانهای عبادت اگر چه بر گناهش دارد اذعان اشارت می کند از بهر غفران نه هرگز بر تو مولا این گمان نیست خبرهامان ز فضلت این چنان نیست تو که پروردگاری بس رحیمی تو خشاینده ای ربی کریمی مکافات قلیل این جهان را تو میدانی ضعیفم ای توانا به پایان می رسد آخر مشقت که اندک هست و کوتاه و موقت چگونه می توانم صبر آیا کنم بر رنج آن دنیا خدایا در آنجایی که طوفان مصائب بزرگ است و بر اهلش سخت صائب که طولانی و پا برجا و ماناست نه تخفیفی بود بر آنکه آنجاست که مولا نیست بر این رنج و محنت سبب جز انتقام و خشم و قهرت همان چیزی که از فرط مکافات ندارد تاب آن ارض و سماوات چه باشد دیگر ای مولا مرا کار که هستم بنده ای با ضعف بسیار همان عبد ذلیل عبد حقیرت همان درمانده مخلوق فقیرت خداوندی که هستی سرور من تو ای مولای بنده پرور من کدامین کار را آرم شکایت شوم نالان بگریم از انابت برای شدت درد و عذابم برای طول آلام و عقابم اگر با دشمنانت روزگاری مرا بهر عقوبت جمع آری مرا همراه با اهل بلایت خدا گرد آوری گر در نهایت جدا سازی اگر بهر عقوبت مرا از عاشقان، یاران خوبت خداوندی که هستی سرور من تو ای مولای بنده پرور من بگیرم بر عذابم بود طاقت چگونه صبر سازم بر فراقت شکیبایی کنم بر سوز نارت نظر سازم چسان بر آن کرامت چگونه من در آن آتش بمانم که بر عفو تو دلبسته است جانم به صدق ای سرورم سوگند سوگند اگر اذن سخن گفتن بدادند کنم زاری زنم فریاد آن جا به سبک آرزو مندان خدایا چونان فریاد رس خواهان عالم به درگاه تو من فریاد آرم چونان گم کردگان سازم نوایی ولی المومنین اکنون کجایی امید عارفان را هم تو پایان تو ای فریادرس بر داد خواهان حبیبی با قلوب راستگویان اله العالمین ای نیک یزدان و آیا این چنین باشد خدایا تو را حمد و سپاس از جانب ما به دوزخ بشنوی ای جان جانان صدای یک مسلمان را ز زندان برای آنکه بنمود این مسلمان خلاف آنچه ربش داد فرمان چشد طعم عذاب دوزخت را از آن خبطی که عامل شد به دنیا به اطباق جهنم گشت زندان ز دست جرم و گستاخی و عصیان اگر چه بر تو نالان است یزدان چو آنکه رحمتت را باشد عطشان بنالد او چنان یکتاپرستان خداوندیت را دلبسته ای جان چگونه در عذاب تو بماند کسی که سبقه حلم از تو دارد بیازارد چگونه آتش آن را که دارد چشم فضل و رحم مولا چگونه شعله ها می سوزد آنی که صوتش بشنوی، جایش بدانی چسان در نار می گردد گرفتار کسی که هستی از ضعفش خبردار به اطباقش به سرعت چون دوان است که می دانی که صادق در بیان است چگونه عاملان دیو مانند به فریاد و نهیب او را برانند در آن حالیکه او را هست بر لب برای خواندن تو ذکر یا رب و یا آخر چگونه ممکن آید کسی که آرزو در دل نماید ز نار از فضل تو یابد رهایی تو وابگذاری و ترکش نمایی نه هرگز بر تو مولا این گمان نیست خبرهامان ز فضلت این چنان نیست نه مثل آنچه از نیکی و احسان نمودی بهره ی یکتا پرستان یقین دارم نبود ار حکمت ای یار همان حکم عذاب اهل انکار همان فرمان که باید دشمنانت در آتش تا ابد آرند اقامت نمی کردی به جز برداً سلاماً تو با آتش خدای خوب دانا نمی شد آتش تو جای ماندن برای هیچ موجودی معین ولی ای آنکه اسماء تو پاکند قسم خوردی تو ای دادار دلبند کنی از کافران آکنده نیران چه جن باشند چه از جنس انسان و خوردی همچنین یا رب تو سوگند معاندها در آتش جاودانند و ای آنکه ثنای او نمایان به نعمت بندگان را کردی احسان نمودی این جنین حرف خود آغاز سوالی و جوابی را به آواز که باشد مومن و کافر برابر؟ نه این سان نیست حکم حی داور الهی سیدی من مسألت گر شوم از محضرت ای حی داور به آن قدرتت که بنمودی مقدر قضایی را که بنمودی مقرر به حکم حتمیت از بهر اجرا که کردی چیره به هر چیز یارا خدایا تا به امشب بخش در دم هر آن چه از گناهان کرده باشم هر آن چه از قبیحم گشته پنهان همه جرمم نهانی یا نمایان گناهانی که گفتی کاتبان را که بنویسند اندر نامه آن را همانها که گرفتی عهد از آنان شوند از بهر کردارم نگهبان بر اعضایم به سان دیده بانان نمودی شاهد و کردی تو عنوان نگهبانی نما خوب از ورایش تو شاهد باش بر امر خفایش همان امری که خود مخفي نمودی به احسان خودت پوشیده بودی
دعای کمیل منظوم قسمت سوم نصیبم را ز هر خیری که یزدان تو آن را می فرستی کن فراوان از آن احسان که آن را نشر دادی به رزقی که در آن وسعت نهادی گناهی را که آوردیش غفران خطایی را که آوردیش پنهان خدای من خدای من خدایا عنایت کن به یارب یارب ما (یارب یارب یا رب) الهی سرورم ، آقا و مولا که هستی مالک و ارباب من را تو ای آنکس که او را بی گمان هست عنان اختیارم در کف دست تو ای آگاهم از هر ناگواری ز هر سختی ز هر رنج و نداری تو ای آنکس که می باشد خبردار به فقر و فاقت این بنده ی زار خدای من خدای من خدایا عنایت کن به یارب یارب ما (یارب یارب یا رب) ز در گاه تو دارم من تقاضا به حق تو به قدست بارلها به حق آن صفات و نامهایت که باشد در بزرگی بی نهایت که از هر روز و شب من را فرازی به ذکر و یاد خود آباد سازی نگهداری مدامم بهر خدمت و اعمالی که مقبول است نزدت که قول و فعل من باشند هم سو مداوم خدمت من در ره هو تو ای آقای من پروردگارم و ای آنکه بر او من تکیه دارم و ای انکس که حال خویش تنها به سوی او برم از بهر شکوا خدای من خدای من خدایا عنایت کن به یارب یارب ما (یارب یارب یا رب) قوی کن بهر خدمت بر من اعضا نما محکم خدا عزم دلم را خداوندا مرا حالی ببخشا که باشم بهر پروای تو کوشا دوام اتصالم را به خدمت خدا بر درگهت بنما عنایت چنانچه در میان پیشتازان برانم سوی قرب و عشق یزدان  به سرعت آنچنان باشم به میدان شوم شاخص میان نامداران میان جمله مشتاقان کویت به شوق قرب تو آیم به سویت بیایم تا شود نزدیک تر ها چو آن یاران مخلص نزد مولا چو خوف موقنین از جایگاهت شوم من هم خدایا در مخافت شوم همراه من با اهل ایمان به گردت مجتمع ای نیک یزدان و آنکه قصد بد آورد بر من تو قصد بد کنش باشش تو دشمن و آنی که به من بنمود نیرنگ به نیرنگش نما یارب تو آهنگ به قسمت سازم از آن بنده هایی که یارب بهترین را می نمایی ز حیث منزلت ز آنان که یارب از آنها نیست در نزد تو اقرب از آنهایی که بر درگاهت آنان اخص در رتبه هستند و به عنوان به جز احسان تو ای بنده پرور نگردد این همه هرگز میسر به جود خود خدا بر من ببخشای به مجد خود نظر بر من بفرمای به رحمت ای خدا من را نگهدار به ذکرت آورم مولا به گفتار به حب خود دلم را ساز بی تاب به زیر منتم با حسن ایجاب گناه و لغزشم نادیده انگار گذر از جرمهای این گنهکار که فرمان داده ای بهر عبادت خداوندا تو از بهر عبادت نمودی امر از بهر دعایت اجابت را بدان کردی ضمانت به تو پس روی کردم من خدایا و پیش آوردمت من دست خود را به حق عزتت بر آن صلابت دعایم را نما یا رب اجابت مکن از فضل خود نومید من را مکش من را به بند یأس مولا كفايت كن مرا از شر اعدا ز شر جن و انسم بارلها تو اى أنكس كه مى گردی بسی زود ز دست بندگان خویش خشنود بیا بگذر تو از آن عبد زاری که باشد جز دعا او را نداری همانا ای خدا هستی تو کوشا چو می خواهی که امری گردد اجرا تو ای نامت دوا یاد تو بهبود غنا باشد اطاعت از تو محمود بیا رحمی نما بر روز و حالش بر آن عبدی که مولا رأس مالش بود تنها رجا، امیدواری سلاحش نیست غیر از اشک و زاری تو که نعمت کنی بر بنده ساطع نقم را می شوی از بنده دافع تو آن نوری که در غوغای ظلمت رهانی بنده را از بند وحشت تو داری گرچه علم بی شماری نباشد بهر تو آموزگاری محمد را و آل اطهرش را درودی کن خداوندا تو اعطا نما با من به رسم خود مدارا نه آن رسمی که باشد ماسوا را درود کردگار پاک و یکتا برآن پیغمبر پاک مصفا امامان مبارک از تبارش درودی و سلام بی شمارش سال ۷۶ آخرین تصحیح ۱۹ اردیبشت۹۹
زیارت آل یاسین به شعر نو سلامٌ علی آل یاسین سلامم به تو داعی حق که مرآت آیات حقی سلامم به تو باب فیض الهی نگهبان دینش سلامم به تو حجت حق که بر میل ایزد نشانی سلامم به تو ای تلاوتگر مصحف وترجمانش سلامم به تو در همه لحظه های شب و روز سلامم به تو ای که بر این زمین بهر حقی بقیه سلامم به تو وعده ی حق که بر آن ضمانت نموده سلامم به تو ای برافراشته رایت حق و علم چو باران به خلق خداوند ریزان تو ای دادرس بر جهان، رحمت واسعه،وعده ی غیر مکذوب سلامم به تو چون که برخیزی از جا سلامم به تو چون به جا می نشینی سلامم به تو چون بخوانی و تبیین نمایی سلامم به تو چون به حال نمازی به ذکر قنوتی سلامم به تو در رکوع و سجودت سلامم به تو وقت تهلیل و تکبیر پروردگارت سلامم به تو حین حمد الهی و آن لحظه ای که طلب می کنی از خدا مغفرت را سلامم به تو چون شود شب فراگیر و روزت بود در تجلی سلامم به تو ای امام امینم سلامم به تو آرزوی مقدم سلامی تو را جامع از من بر این امر مولای من شاهدم باش که بر این گواهم که غیر از خدا نیست معبود و باشد یگانه و بر او نباشد شریکی محمد بود عبد پروردگار و رسولش حبیبی به جز او و اهلش نباشد تو شاهد بر این باش مولا که گویم علی میرِ بر مومنان، حجت از بهر حق است حسن حجت حق حسین حجت حق علی زینت عابدین حجت حق محمد شکافنده ی علم و جعفر، علی بن موسی بود حجت حق محمد جواد الائمه علی النقی حجت حق حسن ابن او حجت حق و مولا شما حجت الله بر ما شمایید اول وَ آخر و حق است از بهرتان رجعت و نیست شکی در آنم به روزی که نفعی نباشد بر ایمان آن کس که از پیش مومن نبوده است و حاصل نیاورده خیری از ایمان بَرِ خویش و مردن بود حق ملکهای آن که نکیر است و منکر بود حق قیامت که سازند زنده در آن مردگان را صراط خدا حق و مرصاد و میزان و حشر خدا حق حساب است حق و بهشت و جهنم و بر آن دو هر وعده داده است حق حق و ای سرور من شقی باشد آنکس که ضد شما شد سعید آنکه فرمان برد امرتان را پس ای سرور من شهادت بده بهر من آنچه بر آن گواهت گرفتم و من دوست هستم تو را و بری از عدویت که حق آن بود که تو راضی بر آنی و منکر همانی که نهیش نمایی که من بر خدا مومنم بر خدایی که او را شریکی نباشد و مومن به پیغمبر او و آنکس که بر مومنان میر باشد و مولا شما را که اول وَ آخر شمایید و آماده ام من که یاری نمایم شما را که در دوستی با شما خالصم من اجابت نمایم اجابت نمایم بیست و دوم خرداد نود و پنج 
بسم الله الرحمن الرحیم مقرر کن در این روزم تو یزدان که سازم مهربانی با یتیمان کنم اطعام یا رب مردمان را سلامم را کنم بر خلق افشا کریمان را شوم من یار دلبند به فضلت ملجأ هر آرزومند چهارم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۲ اردیبهشت۹۹  بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الكِرامِ بِطَوْلِكَ یا ملجأ الآمِلین خدایا روزیم کن در آن ترحم بر یتیمان و طعام نمودن بر مردمان و افشاء سلام و مصاحبت کریمان به فضل خودت ای پناه آرزومندان . O Allah , on this day , let me have mercy on the orphans and feed the hungry , and spread peace and keep company with the nobleminded , O the shelter of the hopeful 
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا نزد من محبوب گردان تو در این روز، نیکویی و احسان نما منفور بر من فسق و عصیان حرامم ساز خشم و قهر و نیران به عون تو به یاری تو الله پناه مردم فریادرس خواه ششم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۲ فروردین ۱۴۰۳  بسم الله الرحمن الرحیم 'اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَيَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَكَرِّهْ اِلَيَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَيَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِكَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثین خدایا دوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکی را و ناخوش دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانی را و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش سوزان را به کمک خودت ای فریاد رس فریاد خواهان O ALLAH, on this day, make me love goodness, and dislike corruption and disobedience, bar me from anger and the fire, by Your help, O the helper of those who seek help
بسم الله الرحمن الرحیم تو در این روز من را کن هدایت به راهی که بدان داری رضایت منه یا رب به پیش روی شیطان رهی تا سلطه یابد بر من از آن خداوندا برای من مقرر مقام و منزلی در جنت آور تو که بر آوری حاجات آنان که از درگاه تو هستند خواهان هفدهم تیر نود و چهار آخرین بازنگری۲۵ اردیبهشت۹۹  بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِكَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین. خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودی‌هایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى و قرار بده بهشت را برایم منزل و آسایـشگاه اى برآورنده حاجت‌هاى جویندگان Ramadan Dua: DAY 21 ALLAH, on this day, show me the way to win Your pleasure, do not let Shaytan have a means over me, make Paradise an abode and a resting place for me, O the One who fulfills the requests of the needy.
. زیارت عاشورا قسمت آخر می دهم بر تو سلام یا ابا عبد الله هم هر آنکس بودت در شهادت همراه من سلامی دارم بر تو از جانب یار تا که جانم باقی است هست تا لیل و نهار این زیارت را کاش نکند حق منظور آخرین دیدار و آخرین عهد حضور بر حسین باد سلام بر علی بن حسین یاورانش اولاد هر که اش نور دو عین (این فرازش را هم باز تکرار کنید تا که در پایان بر عدد صد برسید) خاص کن از لعنم اولین ظالم را بر شروع لعنم تا که باشد اولا بارلها بعدش دومی را لعنت تا رسد سومی و چارمی را نوبت ای خدا لعنت کن حال (بسیار) یزید آنکه در ظلم و ستم پنجمین گشت پدید بر عبید اله آن ابن ناپاک زیاد ای خدا لعن تو بر زاده ی مرجان باد بر عمر ابن سعد ، شمر و آل سفیان لعن بر آل زیاد هم بر آل مروان لعنت ایزد بر دشمنان طاها تا قیامت گردد روزگاری بر پا (می رسی چون اینجا کش جبین بر رخ خاک تا رسانی ذکرت را به گوش افلاک) حمد مخصوص شماست ای خدای رحمان حمدِ چون شاکرها در مصیبت هاشان بر خدا شکر که داد بر من این حال عزا که چنین است عظیم بر تبار طاها می نمایم چون در ورطه ی حشر ورود کن شفاعت روزیم از حسین ای معبود سوی خود محکم کن تو قدمهایم را با حسین، اصحابش، هر که گشتش هم پا جمله آنهایی که جان نمودند فدا بر حسین بن علی که سلامش بادا ۲ تیر ۹۹ آخرین بازنگری ۲۲ تیر ۱۴۰۳
دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام هر چه خواهم ز تو خواهم که خدای احدی سلطه و ملک تو بر عالم و آدم ابدی در بزرگی، تو یگانه به بقا هم یکتا عادلی بین خلایق وَ به حُکمت دانا بس که بر خلق تو خوبی و کریمی مولا هی به تاخیر عقوبت بدهی وقت به ما همه حاجات من ای حق به تو دارند نگاه بر درت جمله ی آمال من آورده پناه خیر سر زد اگر از من تو دلیلش بودی بگشودی تو رهم، راه توام بنمودی ای قدیری که سوال از تو خلایق سازد و تو را این همه در رنج نمی اندازد بی نیازی که همه راغب و مشتاق تواند تا که بر درگه امن تو پناهنده شوند من که پیوسته به لطف تو ملازم بودم شاهد عادت احسان و مکارم بودم به همان قدرت بی حد که تو مولا داری که بود بر همه اشیاء نفوذش جاری و به آن حکم که حتمی است و با لطف دعا مانع از آن شده ای خود که بگردد اجرا به نگاهی که بر افراشته کوه است از آن و زمین از قِبَلش آمده هموار این سان آسمانها هم از آن رافع و اعجاب انگیز بشکافند از آن جمله ی دریاها نیز ای که شأنت نبود صید به چشمان گردی و فراتر که بر اذهان تو نمایان گردی سرورم حمد به حق را ز تو توفیق رسید کمترین شکر تو مستوجب یک شکر جدید نیست بر لطف تو کس قادر بر اجر و جزا دست خلق است به جبران عطایت بالا حامد ار حمد کند هم همه از نعمت توست شاکر از شکر تو شد شاکر و شکرت را جست چشم امید به غیر از تو ندارم بر کس اعتمادم به گذشت تو فقط باشد و بس بال ستاری تو ستر گنهکاران است رفع هر سختی و شدت ز برت آسان است از شکیب تو بسی جرم که پنهان ماندند گویی از خاطر خاطی همگی را راندند حُسنم از فضل ولی چند برابر گردید اجر هر خوبی من تا به سموات رسید برتری زانکه بترسند به غیراز عدلت یابه جزفضل امیدی به توبندد امت غرق منّم کن و با من ز در فضل در آ بِنِگَر از در احسان به من، از عدل در آ ارض آگه اگر از خیل گناهانم بود می کشیدم به درون از سر این عصیان زود می شکستند تنم را ز مجازات جبال می ربودند سموات مرا زین اعمال می شدند از گنهم آگه اگر دریاها می نمودند مرا غرق به امواج بلا سیدی سرور من سرور من سرور من شاه من افسر من افسر من افسر من گشت مهمانی ما بر سر خوان تو مدید از ازل تا به ابد مرحمتت طول کشید پس هر آن وعده که دادی بَر خواهشمندان هدیه کن برمن و منما تو دریغم از آن ای که معروف به هر عارف حق آگاهی ای که معبود به هر عابد عبد اللهی ای که مشکور همه شکر گزاران هستی همدم و مونس هر ذاکر یزدان هستی ای که محمود تویی بر همه ی من حمده ای که موجود بر آنی که بجوید به تو ره ای که وصف تو کسی کرد که یکتایت خواند ای تو محبوب دلی کز تو به خود مهر نشاند ای تو مقصود بر آنی که به حق برگردد می شوی دادرس آن را که به تو دلبندد ای که غیر از تو ندارد کسی از غیب خبر جز به میلت ز کسی دور نمی گردد شر ای که هرگز نشود جز به تو تدبیر امور بر گنهکار نگردد احدی چون تو غفور ای که غیر تو کسی قادر بر خلقت نیست ای که باریدن باران هنر غیرت نیست بر محمد و بر آلش تو درودی برسان غافران را بهی آور تو مرا هم غفران مغفرت می طلبم از تو به آزرم و حیا مغفرت می طلبم از تو به امید و رجا با انابت به خداوند ز هر خبط و خطا مغفرت می طلبم از سر شوق به شما مغفرت می طلبم با دل مرعوب ز بیم با اطاعت ز فرامین خداوند کریم مغفرت می طلبم از سر ایمان به خدا با مقر گشتن بر جرم و اسائت و جفا مغفرت می طلبم با دل پر از اخلاص  با تبری ز پلیدی و حذر از انجاس من بر آمرزش خود بر تو توکل دارم بر در چون تو بزرگی چه حقیر و خوارم مغفرت می طلبم تا برت عامل گردم از تو من سوی تو بگریزم و هم برگردم کن بر احمد و بر آلش صلواتی تقدیر توبه ی من وَ پدر، مادر من را بپذیر به همان شیوه که از خلق پذیرا هستی مهربان تر ز همه خلق تو بر ما هستی ای همانی که مسما به غفور است و رحیم ای همانی که مسما به غفور است و رحیم ای همانی که مسما به غفور است و رحیم کن بر احمد و بر آلش صلواتی تقدیم توبه ام را بپذیر و عملم پاک نما و بر این سعی و تلاشم بنما اجر عطا  رحم کن ناله و زاری مرا یا الله مانعی بر سخن من تو میفکن بر راه  ناامیدم مکن از بابت این خواهش خویش تو که فریاد رسی بر دل هر صاحب ریش بر امامان تو سلامی برسانم وَ دعا تا شفیعم بشوند از بَرِ این خواسته ها کن عطا هدیه ای از من که بود در خورشان کم اگر بود خدایا تو بیافزای به آن که خدایا بشود آنچه که در شان تو هست تا شمارش برود از بر غیر تو ز دست که جز الله که بسیار بزرگ است و عظیم نبود قوه و حولی بَرِ این دیر مقیم بر محمد، که بود اطیب پیغمبر ها و بر آن آل مطهر صلواتی ز خدا پانزدهم خرداد نود و پنج آخرین بازنگری ۷ مرداد ۱۴۰۳
نگویندش به هر محفل که گردد بر زمین بر پا و در آن شیعه ای حاضر بود یا دوست دار ما مگر نازل شود رحمت برای جمله ی آنها ملائک تا در آن مجلس فرا گیرند آنها را که بر آمرزش آنها طلب سازند غفران ها و تا هستند در محفل بود این فوز پا بر جا به رب کعبه هم حیدر قسم بنمود یاد آن دم کزین ساعت که مافائز شدیم وشیعه ی ماهم سپس فرمود پیغمبر علی یک نکته ی دیگر قسم بر آنکه مبعوثم نمود، آن خالق داور نباشد هیچگه جایی رود ذکر حدیث ما که حاضرهست یک جمع محب یاشیعه درآنجا بود زان جمع مهمومی مگر بگشایدش الله بود زآن بین مغمومی مگر بنوازدش الله و یا در بین آن عده بود شخص گرفتاری مگر حاجت روا گردد ز لطف حضرت باری علی این بار می گوید که ما و شیعیان ما سعید و رستگار از این به دنیائیم و هم عقبی سوم آذر نود و چهار آخرین بازنگری ۷ مرداد ۱۴۰۳