هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
✅زنان حق دفاع ندارند!
🔻در متون زرتشتی به صراحت بیان شده است که همه افراد جامعه اجازه اتخاذ راهکار قانونی در واکنش به تهاجم رو ندارند. در کتاب زرتشتی و بسیار معروف دینکَرد(دینکرد هشتم) آمده است که (کور، کر) و زنان و کودک اگر مورد ضرب و جرح قرار گیرند حق #دفاع قانونی ندارند (فقط از طرف قاضی حکمی مبنی بر صدور توقف ضرب و جرح صادر می شود اما آنها حق شکایت و پیگیری ندارند)
📚https://b2n.ir/f93116
📚https://b2n.ir/e45546
🔻خیلی جالب است در ادامه بیان شده که بیگانگان، راهزنان و مرگ ارزانان نیز حق دفاع ندارند و کشته شدن آنها عملی نیک محسوب میشد.
گروه پژوهشی آرتا
https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
✅زنان حق دفاع ندارند! 🔻در متون زرتشتی به صراحت بیان شده است که همه افراد جامعه اجازه اتخاذ راهکار ق
با مطالعه مطالب این کانال بسیار متعجب میشوم.
فهم جدیدی پیدا میکنم و درک من نسبت به پدیدهها تغییر میکند.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🖼 #سخن_نگاشت | رهبر معظم انقلاب:
🔸 «سیّد عزیز ما [شهید نصرالله] به مقامات عالیهی شهدا عروج کرد و او خود به آنچه آرزوی آن را داشت رسید، لکن یک یادگار ماندگاری هم در اینجا گذاشت و آن «حزبالله» است.» ۱۴۰۳/۰۸/۱۷
#انا_علی_العهد
@rahbari_plus
هدایت شده از کلبه اندیشه و فرهنگ
💠رزم عشق
ما هنوز نمیفهمیم که رزمندگان مقاومت واقعاً چگونه میجنگند و چگونه زندگی میکنند و چگونه روز را به شب میرسانند. رابطه سربازان با یک فرمانده نظامی یا رهبر نظامی قاعدتاً نباید این چنین باشد. جهان به ما میگوید که نظام دیگری بر رزم و جنگ و حتی زندگی حاکم است اما مقاومت میگوید کلا انسان دیگری در کار است. به راحتی نمیتوان فهمید که واقعاً چه چیزی انسان مقاومت را این گونه کرده اما احتمالاً آن چیز تنها چیزی است که لیاقت زندگی کردن دارد.
در ادامه متن نامهای را میخوانید که رزمندگان حزبالله برای رهبرشان پیش از شهادتش نوشتهاند:
«ای حضرت عشق! ای معنای صدق و اخلاص! ای پدر رزمندگان و شهدا! درود و تکریم ما نثار تو باد! سلام و دعای ما تقدیم تو باد! تمام عشق و دوستی ما وقف تو باد!
با تحیت و سلام ما را راهی کردی و دعایت را نثار ما؛ همین [دعای تو] یاور و تکیهگاه ما در میدان بود؛ خستگی شب و روزهایمان را زدودی؛ به دستهای ما که روی ماشه بود، قوت دادی؛ و ما لبیک گفتیم. پاسخ ما در میدان بود؛ آن گاه که تیر میانداختیم و ندایمان این بود: «و چون تیر افکندی، تو نیفکندی بلکه خدا افکند» یا الله! بخشی از قدرت خود را به دشمنمان چشاندیم؛ عرق جبینمان با عطر خون آمیخته شد. نه سرما خستهمان میکند و نه گرما سد راه ماست. ابرها به ما سایه میبخشند؛ مِه با ما انس میگیرد و یاور ما میشوند در مبارزه با دشمن.
ای آقای ما! ای محبوب ما! ای آقای رزم و عشق! شجاعت و بیپروایی را از تو آموختیم؛ دلاوری و اقتدار و شکوه را از تو آموختیم؛ از هیچ دشمنی نمیهراسیم؛ هیچ لشگری تن ما را نمیلرزاند. تو آنچنان دعایمان میکنی، گویی ما اهل و عیال تو هستیم. دعای تو راز ایستادگی ماست؛ با دعای تو پیروزی را به چنگ میآوریم و با صبر و اخلاص. به شما و مردم استوارمان قول میدهیم که در تعهد به وصایای شهدا امین باشیم. عهد میبندیم که پرچم جهاد همیشه برافراشته باشد حتی اگر آخرین قطره خونمان برای احقاق حق و یاری مظلومان ریخته شود.
ای آقای ما! ای وعدهی صادق خدا! و ای گواه عزت او! سربازانت جمجمههای خود را به خدا سپردهاند و قدمهایشان بر زمین استوار است و به دوردستها چشم دوختهاند؛ آنها در گروِ اشارهی تو هستند تا خدا به دستان آنها دشمنان را عذاب کند و سینهی مؤمنان را التیام بخشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته - از طرف فرزندانت، رزمندگان مقاومت اسلامی.»
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بوسیدن اسیر اشغالگر را از نیروی مقاومت دیدم، یاد آن شعر افتادم که:
من از آن روز که در بند تو ام آزادم
هدایت شده از لفظ قلم | زهرا محسنیفر
چگونه سی سال رنگ آفتاب به خود ندیدی، اما روشنی چشم مقاومت بودی؟ بگو ای شجاعدل که چگونه در کوران حوادث و جنگها، از مزارع شبعا و حرب تموز تا طوفان الاقصی و وعدهی صادق، گرانیگاه و قوت قلب رجال الله فیالمیدان بودی؟ در غرب آسیا، آنجا که کوتولههای شیخنشین قربة الیالطاغوت، گاو شیرده کدخدا شدند و با سگ هار آن عادیسازی روابط را پیشه کرده و غیرت را قورت داده و مسلمانی را قی کردهاند، تو ای بلندمرتبه! چه باشکوه بر کرسی رهبری آزادیخواهان و مردصفتان تکیه زدی و شرافت عربی را با ملاحت نبوی و فصاحت علوی به هم آمیختی و یگانهی روزگار شدی...
#إنا_علی_العهد
✍ زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
شاید باورش سخت باشد اما واقعیت دارد...
همیشه به گذشته و خاطراتش میاندیشم. چیستی و چرایی تصمیمات تاریخی برایم اهمیت دارد.
تاریخ معمولا توسط قدرتهای غالب نوشته میشود. توسط حکومتها. کمتر راجع به مردم از چشم مردم و حکومتها از چشم مردم نوشته میشود. اساسا مردم وقت این کارها را ندارند. پولش را هم. انگیزهاش را هم. آدمها نگاههای بلند و گامهای بلند را به حکومتها سپردهاند. اما گره کار مردم زمانی باز میشود که بدانند اگر قرار است کاری برایشان صورت داده شود، باید خودشان آستینها را بالا بزنند.
از نظر من تاریخ مردم، از تاریخ حکومتها بسیار بسیار بسیار مهمتر و ارزشمندتر است. به گمان رایج اتفاقات اصلی در حکومتها میافتد؛ اما به گمانم لااقل طی انقلاب اسلامی ما ثابت کردهایم که اتفاقات اصلی در مردم میافتد.
بیایید فرض کنیم همیشه همینطور بوده و روایتها در این باره وارونه یا جانبدارانه است.
شاید بگویید چگونه میتواند چنین باشد در حالی که مردم ضعیف و مظلومند و حکومت قوی و غالب!!؟
البته که اگر مردم را ضعیف بدانی چنین قضاوت خواهی کرد. اما اگر یک روز کشف کنی که مردم بر خلاف روایت مشهور قوی هستند چه؟!
آنگاه ناگهان تمام صفحه دگرگون خواهد شد. اگر بدانی که حکومت تنها بخشی از قدرت مردم است، تاریخ را جور دیگری خواهی فهمید.
ما همیشه خیال کردهایم این زیادهطلبی و برتریطلبی و کامجویی است که استبداد را برمیکشد. اما هر گاه تاریخ را ورق میزنی و میان خطوط را میخوانی با پدیدهای عجیب مواجهی. استبداد مردمی. راحتطلبیهای عمومی بیشترین انباره قدرت برای حکومتهای مستبد بوده است.
زمانی که مردم برای زندگی راحتتر به آدمهای ستمگر فرصت دادهاند.
سخن گفتن در این باره سخت است. زیرا حرکت بر خلاف مسیر به نظر میرسد. معروف آن است که به عصمت مردم شهادت دهی و هر چه را در ظاهر مقابل آن ایستاده تکفیر کنی؛ اما در تاریخ برخی مردمان با اینکه فریاد وامظلومای آنان بلند است در مقابل حکومتهای جائر نیستند؛ بلکه حمل کننده آن بر دوش خویش هستند. به ویژه آن نالهها و فریادهای بخشی از موسیقی متن زندگی آنان است؛ نه بخشی از مبارزه آنان با ستم. آنان غر زدهاند، شکایت کردهاند، اما این بخشی از امتیازخواهی و سهمخواهی و شراکتجویی بوده؛ نه حقطلبی و فسادستیزی و آرمانخواهی و تمنای عدالت.
اکنون در مورد منابع عظیمی از قدرت سخن میگویم که کمتر شناسایی شدهاند و بیشترین سهم استبداد را دارند. به شکلی مرموز و پنهانی و بدون آنکه نیاز بدانند به کسی پاسخ دهند و تنها با مظلومنمایی و ضعیف و ذلیل نشان دادن خود از موقعیتهای محاسبه رها شدهاند و حکومتها را در مواقع بحرانی سپر بلای خود کردهاند تا به سلامت عبور کنند. اما در نهایت اتفاق صاحب خویش را پیدا کرده و افتاده و این باعث نشده تا تغییری در رفتار آنان صورت پذیرد. بلکه معمولا انکار در دستور کار قرار گرفته است.
تقیه...
شاید گمان کنید تقیه مال زمانی است که حکومتهای جائر بر سر کار باشند؛ اما به نظر من تقیه بیشتر جایی به کار میآید که مردمان مستبد در جریان کار قرار بگیرند. تقیه باید از مردمان ستمگری باشد که خود را مظلوم مینامند و مظلوم مینمایند، در حالی که نیستند.
این استبداد آنقدر بزرگ و نافذ است که قطعا نمیتوانی و نباید درباره آن صریح سخن بگویی. هیچ گاه....
به همین دلیل است که تاریخ چیزی در این باره نمینویسد. اما....
خداوند در قرآن با کسی تعارف ندارد. صریح و بیپرده و بدون ترس و تخفیف سهم هر کس را به خودش میدهد.
جالب اینکه استبداد بزرگ، قرآن را هم به نفع خودش میخواند و میداند. قرآن را بر سر نیزه میکند و از مسئولیت فرار میکند.
اما به کجا فرار میکند؟!
آیا فراری از حکومت الله هست؟!
روز قیامت بسبار شگفتانگیز خواهد بود وقتی کرور کرور آدم میآیند و میروند و یک نجاتیافته در میان آنان نیست.
مردمان بسیاری که نه تاج داشتند و نه سلاح.
خداوند در سر تا سر قرآن مردمی را که یادشان رفته مردم خدا هستند، نه مردم حکومتها و حاکم خداست نه کسانی از جنس خودشان، مخاطب قرار میدهد و خاطرات چنین مردمانی را بیان میکند و وعده و وعیدهای شداد و غلاظ به آنان میدهد.
نرم افزار دشمن که روی ذهن سوار شود، تمام اجزاء صحنه نسبت به آن سنجیده میشود. همه دوستانهها، بیگانه و تمام بیگانهها، دوستانه به نظر خواهد رسید. تمام الفتها جدایی و تمام تفرقهها جذاب خواهد بود. کلمات معانی خود را از دست خواهند داد. درک افراد از یکدیگر وارونه خواهد شد. هر چیزی که ما را به ناچیز تبدیل کند ارزش خواهد شد و هر قدمی که بخواهد آوردهای داشته باشد، قلم خواهد شد.
ذهن جایی پایینتر از عقل و قلب و بالاتر از حس و تن، تمام تصویرهای دریافتی ما را تبدیل به تصور میکند و تمام وجدانهای ما را به تبدیل نزدیک میکند. وقتی نرمافزار دشمن روی ذهن سوار شد، این تبدیل و تبادلها تنها برای دشمن نشانهگذاری خواهد شد.
هدایت شده از لفظ قلم | زهرا محسنیفر
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصرالله، شناسنامه لبنان است و سرزمین مقاومت از او شخصیت گرفته. محبوبیتش مرزهای قومیت و مذهب و ملیت را درنوردیده و سیدالمقاومه بر تارک تاریخ لبنان نشسته. امضای شرافتش پای عهدنامه شهادتش میدرخشد. قهرمان ملی مردمان نجیب خطهی عالمان بزرگ جبل عامل است...
#إنا_علی_العهد
✍ زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
تا حالا آدمهایی را شناسایی کرده بودم که میخواستند خودشان را با لباسی که میپوشند و حرفی که میزنند و صدایی که بلند میکنند و عطری که میپراکنند و رنگی که میپاشند و ادایی که در میآورند خودشان را نشان دهند؛ یا لااقل خود مطلوب و مرغوب و منتخبشان را.
الآن آدمهایی را میشناسم که دارند تلاش میکنند با همه اینها خودشان را پنهان کنند. خود واقعیشان را.
شاید بگویی هر دوی اینها یکیست. میتواند اینطور باشد و میتواند همه اینها در یک ناخودآگاه سرگردان پدید آید.
شناختن آدمها در چنین فضایی سخت است و دوستی با آنان سختتر.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نصرالله، شناسنامه لبنان است و سرزمین مقاومت از او شخصیت گرفته. محبوبیتش مرزهای قومیت و مذهب و ملیت ر
شهادت در مورد زندگیست. تضمین زندگی.
آدمها فضاسازند. به عبارت دیگر حریم دارند. اگر بخواهم تصویرسازی کنم میگویم برخلاف تصور غالب، روحشان، جسمشان را در آغوش گرفته. از هر سو. از بالا و پایین. پس و پیش. درون و بیرون.
هر اتفاقی در انسان، ابتدا در بخش زندگیاش میافتد. سپس وارد ماده مردگیاش میشود. قسمتی که میراست، یعنی تن، همواره نگران است. اما جانب زندگی، یعنی روح، گویی امانتدار بهانهجویی به نام تن است. او دغدغه حیات ندارد. نگران مشغولیتهای میرای بدن است.
این شاید کمک کند که بدانیم باید چکار کنیم. وقتی در یک برهوت بیانتها هستی، اینکه از کدام سو قدم برداری زیاد فرقی ندارد. هر طرف تا مرگ فاصله کافی دارد. هر سو فریب سراب است. تنها امید اینکه زندگی راه را نشانت دهد. آسمانِ یودنت. روحت. جان، جانانهها را مییابد و تو را میراند. اگر نه آنقدر این سو و آن سو خواهی دوید تا تمام شوی.
روح مراقب است تا خودت را تکه تکه، ذره ذره، جا نگذاری. هی ریخت و پاشهایت را جمع میکند و باز توی حواسپرت نمیدانی خودت را کجا جا گذاشتهای.
شهادت در مورد زندگی است. ثبت و ضبط زندگی. حفظ ماندگاری. رهایی از تنانگی و رسیدن به جاودانگی. جانانگی.
آدمها را باید زنده زنده بیابی. هر کس کمتر زنده است، حریم کوچکتری دارد. هم خود آسیب میبیند، هم با تنانههایش، جانانههای دیگران را میخراشد.
شهید اما تا آخر جانانه ادامه میدهد تا اینکه تنش به تنهای بیحریم میخلد. اما حریمش را نمیفروشد.
او کجاست؟!
همینجاست. روحی بزرگ بر تن لبنان. شهید یعنی همین. زندگی بیشتر برای آنانکه در راه رسیدن هستند.
دیگران نه؛ اما مؤمنان میدانند که زنده بودن صفتی از وجود است. هر چه با وجودتر زندهتر.
السلام علیک یا محی المؤمنین
السلام علیک یا مبیر الکافرین...
امروز مردی را در آغوش زمین به امانت سپردیم که نام و نماد تو را برای ما زندهتر میکرد. مردی که در دریای ولایت جاری بود. بی مرز....