eitaa logo
دقیقه های آرام
88 دنبال‌کننده
2هزار عکس
938 ویدیو
18 فایل
ارتباط با ما؛ @Mohajer1310
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_پنجم البته تصمیم گرفت
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 📖 من روزهای بچگی‌ام را فراموش نکرده‌ام اما قابل خاطره‌گویی هم نیست. هم بازی کردم هم حتما پدرِ مادرِ مظلومم را درآورده‌ام. هم کتک زدم و هم خوب تلافی سرم درآوردند اما مهدی «قید خاص این جملات من است و من این قید خاص را دارم کم کم لمسش می‌کنم. اثلا نوشتن درباره‌اش دارد می‌شود یکی از علایق من. بالاخره بچه‌ای که بلد باشد دیگران را ببیند و با محبت هم نگاهشان کند، خیال همه را راحت می‌کند که حسادت وجود این بچه، یک معنی دارد؛ محبت. در همان عوالم بچگی حاضر باشد دوچرخه جدیدش را دو دستی بدهد به برادر کوچکترش که بغض نکند و بعد از دادن، خودش هم بغض نکند. من اگر با اصرار پدرم پاک‌کنم را می‌دادم به کودک گریانی، خودم بعدش گریه می‌کردم! اما در همان بچگی می‌شود مهدی را سرپرست بچه های دیگر هم کرد. امانت‌دار مهربانی می‌شود. حتی می‌شود از او خواست برای بچه های اطرافش و برای بزرگترها هم چند کلمه‌ای صحبت کند، مطمئن باشید کـه عاقلانه تر از بزرگترها کارها را پیش می‌برد. وقتی فکر می‌کنم که می‌ایستاده وسط برنامه، هم‌خوانی می‌کرده و جمعیت با اشتیاق با او همراه می‌شدند، فکر می‌کنم من جلوی شما، چهار کلمۀ حق را با زبان باز و محکم نتوانستم بگویم. بعد مهدی در ایام بچگی می‌ایستاده در مسجد، اذان می‌گفته. می‌ایستاده وسط کوچه، بین همبازی های فوتبالیش، می‌ایستاده بالای پشت‌بام... اذان می‌گفته. این ایستادن و صدا بلند کردن دوتا مولفه است که من ندارم. نه بلدم بایستم محکم، نه بلدم صدا بلند کنم برای بیان حرف حق. نه بلدم اذان بگویم. 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلقت محبت را اگر دریابی… از لحظه لحظه بودنت در دنیا، آن هم کنار خدا، زیر نگاه نزدیک خدا، پر فایده می شوی... 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠 💠💠 💠 شب‌های تعطیل😁 جوان و نوجوان دلش می‌خواهد کاری غیر از درس انجام بدهد🧐 به ما اعتماد کنید و داستان بلند ✨✨کانال ساحل رمان ✨✨ رو بخونید. حتما لذت می‌برید👇👇 @saheleroman الان عضو شوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه شغل خاص! با شرایط خاص‌تر! حاضری قبول کنی؟! ا🧐 پ. ن: و محبت؛ تمام این خستگی‌ها و سختی‌ها را شیرین می‌کند🙃 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_ششم من روزهای بچگی‌ام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 📖 و تیر خلاصی که به جان و تن من نشاند از خاطرات کودکی‌اش؛ پول هایش را جمع می‌کرد و برای بچه‌ها هدیه می‌خرید. آقای قاضی من از کودکی گذشته‌ام. یعنی کودکی‌ام گذشت و الآن جوانم... اما عقلم اندازۀ یک سال کودکی مهدی نیست. پول‌های تو جیبم را نگه داشته‌ام برای خودم، اینها مهم نیست‌ها. مهم این است که مهدی یک خصلتی نداشته و یک خصلتی داشته. نداشته‌اش، خودخواهی‌اش بود. همه‌ چیز را نخواسته برای خودش. اما من یک خود، گذاشته‌ام وسط و مدام دور زده‌ام، دور زده‌ام، دور زده‌ام دور خودم، خفه شده‌ام از بس که دور خودم چرخیدم. یک چیزی هم داشته؛ آن هم ذهن خالی از گیر و گرفت دنیا. من یک بسته آدامس می‌خرم، دانه دانه‌اش را حساب می‌کنم که به چه کسی می‌دهم و تمام که می‌شود بلند اعلام می‌کنم چند هزارتومان پرید! آقای قاضی شما عضو کدام دسته‌اید: مالتان را دو دستی چسبیده‌اید؟ یا دلتان دریای محبت است و دلتان را چسبیده‌اید که رد مال و منال و مقام نرود؟ ✨🌖| روز سوم پایم روی سنگی لغزید و دردناک پیچید. کوه‌گیر شد‌ه‌ام. دلم می‌خواست بروم بالاتر از مکان دیروز اما کمی صعب ‌العبور بود و من با خیال دیروز، راحت گام برمی‌داشتم. دل‌خوش کردنم به دیروز، شد بی‌توجهی امروز و کار دستم داد. می‌خواستم در هر وعده نوشتن دوگام بالاتر بروم تا هم ‌پای قهرمانم رفته باشم؛ اما انگار دنبالش رفتن کمی سخت است. فعلا که انقدر درد دارم نمی‌توانم درست فکر کنم. فقط می‌ماند قسمت خوش‌ِ حالم که موبایل آنتن داد و شاهرخ را خبر کرده‌ام. با این پا دیگر نمی‌شد نه بالا و نه پایین رفت. گیر افتاده‌ام. مجبورم خودم را مشغول کنم تا هم درد کمتر اذیتم کند، هم کلافه نشوم؛ پس از حال و روزم می‌نویسم : ... خلقت محبت را اگر دریابی… از لحظه احظه بودنت در دنیا، آن هم کنار خدا، زیر نگاه نزدیک خدا، پر فایده می شوی... 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| اصل معجزه میلاد حضرت مسیح از دعای یک مادر شروع شد. مادر حضرت مریم، در دوران بارداری، فرزند خود را وقف خدا کرد و خدا پذیرفت. وقتی دید فرزندش دختر است نامش را مریم گذاشت و برای فرزند او هم دعا کرد و خدا مستجاب کرد. دوهزارسال است که جهان تحت تاثیر دعای یک مادر است؛ همسر عمران. @Panahian_ir
ببینید و ارسال کنید برای دوستان 👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_هفتم و تیر خلاصی که به
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 📖 کودکی راحت می‌گذرد و بی‌دغدغه، همه چیز را بازی می‌بینی و ساده و خوب. یک قهرمان و تکیه‌گاه داری به نام پدر و مادر و یک مشت اسباب‌بازی! اما در نوجوانی یک لحظه حواست پرت بشود، یک پیچ می‌افتد وسط راهت و می‌روی... البته درست این است که دیگر متوقف می‌شوی. نوجوانی فصل زنده شدن حس‌هاییست که نه می‌توانی بگویی مزخرف است و نه می‌توانی سرت را بیندازی پایین و دنبالش بروی. فصل سردرگمی بین غرایز است و یک پدر و مادر باحال می‌خواهد تا حالت را بفهمند و همراه خودشان تو را بکشانند و دنبالت راه بیفتند تا یک وقت گم نشوی. شاید هم نوجوانی فصل شناخت است و انتخاب. چون خیلی دلت می‌خواهد یک کنجی داشته‌باشی و ساعت‌ها در این کنج تنهایی کز کنی و به هر چه هست و نیست و باید و نباید فکر کنی. غرق خیالاتی بشوی که قهرمان تمامش خودت هستی و شکست‌ناپذیری خودت یک اعتماد به نفس خوبی هم، راهی زندگیت می‌کند. همین هم باعث می‌شود که قدرت ریسک کردن را پیدا کنی؛ بالاخره تو قهرمان خیالت کج و کول‌هات هستی و در عالم واقع می‌خواهی آن خیالت را به حقیقت پیوند بزنی. اما کسی نمی‌داند که نوجوانی خودش یک درد است. مرز بین بچگی‌ها و ریش و سبیل است. من این مرز را هدر دادم؛ نه بچه ماندم، نه به ریش و سبیلم رسیدم همه‌اش شد دعوا و درگیری بین دو تیم پایتخت‌نشینی که پول پارو کردند و من را بین هیچ و پوچ تنها گذاشتند. من محصول برنامۀ نود و مجریی هستم که شور می‌انداخت در دل من بدون یک اندیشه و هدفی. با صدا و سیما قرارداد میلیونی داشت، من اما ساعت‌ها پا دراز خودش که حتما کردم مقابل تلویزیون و عربده کشیدم بابت هر گل و خطا و پنالتی و... نفهمیدم که هیچ است و بدون مایه زندگیم فطیر شد. همین هم شد که نه خودم را شناختم، نه استعدادم و نه قدرت ریسکی درونم جوانه زد. کل شب تا صبحم و برعکسش، صفحات مجازی بود و کانال‌ها و کل کل‌های هیچش. 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق بیست‌و‌هــ🦋ــشت ساله‌ی گلزار شهدای کرمانــ... عارف بیست‌و‌هشــ🦋ــت ساله‌ی خوابیده بر زمینــ... 🌹 عبدالمهدی مغفوری🌹 سالروز شهادتت گرامی باد + داستان شیرین دلدادگی و عاشقی را در کتاب بخوانیم😊 📚 آیدی سفارش👇👇👇 @Mohajer1310 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کسی که در آغوش خدا نباشد و بیرون بیاید، هم کمبود محبت، او را خفه می کند و هم تنهایی! 📚 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_هشتم کودکی راحت می‌گ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 📖 کی جوان شدم که بخواهم توصیفش هم بکنم، نمی‌دانم. فقط یکهو دیدم که از هیچ رسیدم بـه هیچ. از هیچ هستم، آن هم وسط دانشگاه و دیگر هیچ! واقعا برنامه ای برای آینده رسیدم به هیچ لذتی از این آینده. با این مدل فکر کردن من، نتیجه می‌شود پرت کردن خودم از کوه. سر بلند می‌کنم بلکه بتوانم یک روزنۀ امیدی پیدا کنم که صدای شاهرخ را می‌شنوم و البته قد و قامتش هم پیداست. بلند بلند برای خودش صحبت می‌کند، یا شاید هم دارد به من غر می‌زند. می آید و مرا که می‌بیند نچ نچ بلندی می‌کند: ُ- یه خرده، فقـط یـه ذره اگر فکر کنی من آدم اینم کـه تو رو کول کنم ببرمت پایین. کولت مال خودت. گردنت رو می‌خوام. زانو می‌زند مقابل پایم و بی‌رحمانه جوراب از پایم درمی آورد. لب می‌گزم تا ناله نکنم و دوباره لغز نشنوم. پای ورم کرده‌ام را که می‌بیند می‌گوید: - در رفته. کار خودمه. دستش را می‌گیرم و می‌گویم: - چی چی کار خودته. ناکارم نکنی. آستین هایش را بالا می دهد و می گوید: - ببین، داداشت خیلی آدم نیست. اما دیگه بی هنر هم نیست. و چنان دردی می‌پیچد در پایم که ناله ام را بلند می کند. دستی به سر و روی پایم می‌کشد و می‌گوید: - بچۀ با طاقتی هستی؟ فقط صبر کن تا من برم پایین آذوقه بیارم. تا شب موندگاری. 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشفتگان عشقت، گیرم که جمع گردند جمع از کجا توان کرد دل های پاره پاره؟! 🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8