eitaa logo
" دهه پنجم "
263 دنبال‌کننده
568 عکس
1هزار ویدیو
0 فایل
#دهه_پنجم_انقلاب_اسلامی #جوان_مومن_انقلابی_مستقل #بازخوانی_ارزش_ها_و_آرمان_های_فراموش_شده_ی_انقلاب_اسلامی_در_دهه_پنجم_انقلاب #مطالبه_گری_انقلابی سوره قصص آیه ۵ "ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم"
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍂🍂 🔹🔸 شهید علی چیت سازیان: کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که از سیم خاردارهای نفس خویش عبور کرده باشد.   🌷 ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۲۴
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 #💬 در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه حاجی را خطاب قرار داده و در مقابل همه با لحنی اهانت آمیز سر حاجی فریاد می کشید. وسط حرف هایش پریدم و گفتم :« مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده ی لشکر حرف میزنی ها. گیریم حق با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟» گفت:« بشین سرجات! تو دیگه چی کاره ای؟» بعد هم دوباره به حرف هایش ادامه داد. سر مسئله ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر میدانست که چرا توجه نمی کند. 🔸در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد می کشید، حاجی ساکت و آرام نشسته بود و بدون کوچکترین عکس العملی به حرف های او گوش می کرد. آخر سر هم وقتی حرف هایش تمام شد، به او گف :« حق با شماست، ناراحت نباش، خونسردی خودت را هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پی گیری میکنم. انشاءالله درست میشه.» 🔹همه از این نحوه برخورد حاجی درس گرفتیم که او چطور توانست خودش را کنترل کند و در کمال آرامش و ادب جواب او را بدهد و خشمگین نشود. 🌷 ... 🔶 با حضورتان از کانال   حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۴۱
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔹 ماشین بیت‌المال 🔹 🔻بعضی از قوم و خویش‌هایمان که از شهرستان می‌آمدند، رسیده و نرسیده گله می‌کردند: «آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشه، اون وقت ما از ترمینال با تاکسی بیایم؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم❗️» 🔻اما گوشِ پدر به این حرف‌ها بدهکار نبود؛ می‌گفت: «طوری نیست؛ فوقش دلخور می‌شن. اونا که نمی‌خوان جواب بِدن، منم که باید جواب بدم. باید جواب بدم با ماشین بیت‌المال چیکار کردم». 🔻 آیت‌الله بهاءالدینی اومده بودند شیراز طلبه‌های شیراز از ایشون درخواست درس اخلاق کردند آقا فرمودند: "بروید صیاد شیرازی شوید، اگر صیاد شیرازی شدید هم دنیا دارید و هم آخرت..." 🌷 ... 🔶 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۵۱
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🔹نزدیک ظهر بود. از شناسایی بر می‌گشتیم. از دیشب تا حالا چشم روی هم نذاشته بودیم. آن قدر خسته بودیم که نمی‌تونستیم قدم از قدم برداریم؛ کاسه زانوهامون خیلی درد می‌کرد. 🔸حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خوندن. صبر کردم تا نمازش تموم شد. گفتم: "زمین این طرف چمنیه، بیا این جا نماز بخون." گفت: "اون جا زمین کسیه، شاید راضی نباشه..." 🌷 ..‌. 🔶 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۵۳
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 ⭕️سکانس یک: - حسین خاکی و خسته از خط برگشته بود و می‌خواست بره قرارگاه. از یک راننده‌ی تانکر آب خواست که شلنگ رو روی سرش بگیره تا شسته بشه. حسین با یک دست سرش رو می‌شست که راننده برای شوخی آب رو گرفت تو یقه حسین و خیسش کرد! وقتی حسین رفت راننده هنوز نمی‌دونست چه کسی رو خیس کرده! ⭕️سکانس دو: - الو سلام. - سلام علیکم، بفرمایید! - من علی سُلگی هستم از روستای کهریز، نزدیکی نهاوند، سال ۶۵ با جهاد اعزام شده بودم فاو. خاطره‌ای نوشته بودید از شهید خرازی که من در روزنامه خوندم. - بله، هجده سال از اون زمان گذشته. من آن راننده‌ی تانکر آب هستم، تماس گرفتم که بگم: جز لبخند چیزی نگفت! من منتظر واکنش بودم، ولی او فقط خندید.. 🌷 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۶۱
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🔹محمدرضا که از جبهه می‌اومد و چند روز خونه بود، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم. 🔸می‌دیدم نماز شب می‌خونه و حال عجیبی داره! 🔹یه جوری شرمنده خداست و زاری می‌کنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده! 🔸یه روز ازش پرسیدم: "چرا انقدر  استغفار می‌کنی؟ از کدوم گناه می‌نالی؟" 🔹جواب داد: "همین که این همه خدا بهمون نعمت داده  و ما نمی‌تونیم شکرش رو به جا بیاریم، بسیار جای شرمندگی داره..." 🔸می‌گفت من تو عملیاتی شهید میشم که رمزش "یا زهرا(س)" است. منم فرمانده گردان "یازهرا(س)" هستم! 🔹همینم شد! شهید شد، در حالی که تیر به پهلو و بازوش اصابت کرده بود؛ مثل مادرش حضرت زهرا(س)... 🌷 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۶۴
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔹چند تا از بچه ها، کنار آب جمع شده بودند. یکی­شون برای تفریح، تیراندازی می‌کرد توی آب. آقا مهدی سر رسید و گفت: "این تیرها بیت الماله. حرومش نکنین." جواب داد: "به شما چه؟" و با دست هلش داد. 🔸آقا مهدی که رفت، صادقی اومد و پرسید "چی شده؟" بعد گفت: "می دونی کیو هل دادی اخوی؟" 🔹دویده بود دنبالش برای عذر خواهی که آقا مهدی جواب داده بود: "مهم نیست. من فقط امر به معروف کردم؛ گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته." ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۶۸
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 #💬 یک روز همان‌طور که سرگرم کار روی نیروهای گردان حمزه در محوطه‌ دوکوهه بودیم حاج احمد از راه رسید. او می‌خواست با محک زدن بچه‌ها بفهمد که آموزش‌های ما تا چه اندازه توانسته برای آنها مثمر ثمر باشد؛ به همین منظور، به یکی از بچه بسیجی‌ها گفت برادر جان، شما بیا و برای من توضیح بده که ظرف این مدت چه آموزش‌هایی دیدین؟ آن بنده‌ خدا با دیدن حاج احمد و هیبت خاص او، دست و پایش را گم کرده و نتوانست توضیحات قابل قبولی ارائه دهد. وقتی او از تشریح محورهای آموزشی عاجز ماند، حاجی خیلی عصبانی شد، طوری که بلافاصله دستور داد، او روی زمین سیمانی میدان صبحگاه سینه خیز برود. بعد از اینکه تنبیه تمام شد حاج احمد جلو رفت و او را در آغوش گرفت، صورتش را بوسید و گفت برادر جان، تموم این سخت گیری‌ها به خاطر اینه که می‌خوایم توی عملیات حتی المقدور کمترین تلفات رو داشته باشم  منم شما رو تنبیه نکردم، کمی تمرین دادم. ظهر وقت نماز، دیدم حاج احمد وضو گرفت و رفت پشت سر همان بچه بسیجی ایستاد و به او اقتدا کرد. نمازش را خواند. او با این کار، ضمن زیر پا گذاشتن غرور خود، به همه ما درس خوبی آموخت." 🌷 ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۶۹۶
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔹 تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده، من خاک پاهای شماهام، من خیلی کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم، 🔸 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام. 🌷 ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۷۰۹
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 ➖ می گفت: این کار باید پیش بره ، درست؛اما کار که تموم بشو نیست حواستون باشه خلاف قاعده و قانون و اسلام و مسلمونی کاری نکنین هدف وسیله روتوجیه نمی کنه. 🌷 ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۷۱۵
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 ❇️ قسمتی از وصیتنامه ❇️ " افراد پاک دست و معتقد و خدمتکار به ملت را به کار گیرید، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کنند..." 🌷 ... 🔶 کانال را به دوستانتان معرفی کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۷۲۲
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 ➖ آمد به خط فاطميون سر بزند. شب که شد، گفتيم لابد می‌رود جايی دور از هياهوی رزمنده‌ها استراحت کند. کفش هايش را گذاشت زير سرش؛ گوشه اتاق دراز کشيد. خودمان خجالت کشيديم، اتاق را خلوت کرديم که چند ساعت استراحت کند. به نقل از (کانال رسمی فاطمیون) 🌷 ... 🔷 با حضورتان از کانال حمایت کنید 🌹 🔰🔰🔰 @daheye5 # پُست ۱۷۲۳