eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️🌸 ویژگی های مردایده آل برای ازدواج 👈تکیه گاه شماست 🔹️بیشتر بانوان در زندگی مجردی دوست دارند زمانی که ازدواج می کنند به همسر خود تکیه کنند. مرد ایده آل تمام زنان مردی قوی است که همواره مراقب آنهاست و از آنها محافظت می کند. زنان دوست دارند تکیه گاه محکمی داشته باشند. اگر این تکیه گاه متزلزل شود و مرد ضعیف باشد قطعا زن امیدی به آینده با او نخواهد داشت. توصیه ما به شما این است این ویژگی را مورد توجه قرار دهید. ❤️
🌷🌷🌷 ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح. صاحب دلی برو بگذشت و گفت: زورت ار پیش می‌رود با ما با خداوند غیب دان نرود زورمندی مکن بر اهلِ زمین تا دعائی بر آسمان نرود حاکم از گفتنِ او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و برو التفات نکرد، اَخذتهُ ألْعزَّةُ بِألْاثمِ،  تا شبی که آتشِ مطبخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت و از بستر نرمش به خاکسترِ گرم نشاند. اتفاقاً همان شخص برو بگذشت و دیدش که با یاران مي‌گفت:  ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد. گفت: از دودِ دلِ درویشان. به هم بر مکن تا توانی دلی که آهی جهانی به هم بر کند چه سال‌های فراوان و عمر‌های دراز که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت چنان که دست بدست آمده ست مُلک به ما به دست های دگر همچنین بخواهد رفت گلستان باب اول، حکایت ۲۶ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 در زبان فرانسوی ؛« raison d'être » به معنی دلیلی برای وجود داشتن و زندگی کردن . ‌. . دلیلی برای ادامه دادن . . . دلیلی برای پیشرفت کردن . . . مثل وقتی که کسی رو پیدا میکنی که بی دلیل میشه دلیلی برای حال خوبت ! دلیلی برای زندگی کردنت ! مثل‌ تو که شدی دلیلی برای زندگیِ من😘❤️‍🔥🍃💞💋 ❤️
تعمیم تجربه ✅اینقدر تجربه های غلط و حتی درست خودمون رو تعمیم ندیم به دیگران: 🔺اصلاً ازدواج نکن، من جای تو بودم تا آخر عمر ازدواج نمی کردم 🔺من اگه میدونستم اینقدر ازدواج خوبه زودتر ازدواج میکردم و... 1⃣ اولا تجربیات ما دلیل بر درست بودن اون موضوع و یا غلط بودنش نیست که بخواهیم ازش نتیجه گیری کنیم، در بسیاری از موارد ما انتخاب های غلط و تجربیات بدی داشتیم 2⃣ و دیگر آنکه هرکسی شرایط خاص خودش را دارد، ممکنه سنی که شما ازدواج کردید برای فرد دیگر با توجه به شرایطی که دارد نامناسب باشد و برعکس! 👈ما قرار نیست نگاه سیاه و سفید داشته باشیم به موضوعات، بلکه باید نگاهمون خاکستری باشه... 🌷🌸🍃🌺🍃🌸🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلهای شیشه ای 💔 رفتارهای سنگی 🪨/دکتر صاحبی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
🌿🌺﷽🌿🌺 همه‌ٔ ما تا زنده‌ایم بین اوقاتِ غم و شادی تاب می‌خوریم زندگی یک تابِ بازی است دنیا ما را بین غم و شادی تاب می‌دهد تا یاد بگیریم چگونه به تعادل برسیم باید هنگامِ شادی با فروتنی و هنگامِ غم با اُمید خودمان را محکم نگه داریم و به خدایی مطمئن باشیم که ما را نخواهد انداخت پس با آرامش و اطمینان زندگی را بازی کنیم یه نگاه به خودت بنداز ببین خودتو چقدر درگیر چیزای بی ارزش کردی ببین چقدر داری به خودت ظلم میکنی غم میخوری و استرس داری می ترسی از آینده ای که هنوز نیومده می ترسی از اتفاقاتی که اصلا قرار نیست اتفاق بیفتن و دلیل این همه ترس و احساس بی پناهی اینه که یه جایی در اعماق وجودت خدا رو فراموش کردی و فکر میکنی تنهایی چرا خدا رو حس نمیکنی دیگه خدا چه جوری باید بهت بگه که من هستم چقدر آیه و نشانه باید بفرسته که باورش کنی و بفهمی که بالاسرت قدرتی هست به اسم خدا خدایی که بی اذنش برگی از درخت نمی افته و خدایی که اگه برات بخواد هیچکس جلودارش نیست پس خودت رو دست غم و غصه نده و توکل به خدا مطمئن باش خدا خودش بغلت میکنه و آرومت میکنه. جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
📚داستان کوتاه شأن و منزلت بسم الله گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد . شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد. وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید. 📚 خزینةالجواهر ص 612 ✨✨✨
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . خودش که پوست واستخون خیلی بدبختی کشید من تا الان فکر میک
📜 🩷 . لای در باز بود درو باز کردم ورفتم تو حیاط یه بیست تا بچه گوشه حیاط بازی میکردن وگریه میکردن .یه سری لباس میشستن ویه سری سبزی پاک میکردن .دورتا دورحیاط اتاق های کاهگلی وداغون بودو یه پیرمرد با عصای ویه ماه گرفتگی بزرگ روی صورتش روی پلها نشسته بود جلو رفتم وگفتم اتاق عباس کجاست اسم خانمش اعظم هست نگاهی از سر تا پای ما انداخت وبا عصا به یه اتاق کوچیک ته حیاط اشاره کرد .سریع پر کشیدم سمت اتاق در زدم یه دختر بچه درو باز کرد گفتم ملیحه تویی خاله آره تو ملیحه ای ..با شنیدن صدای من اعظم ازتو اتاق گفت بالا خره اومدی مریمم چقدر دلم برات تنگ شد بود .یه نیم ساعتی تو بغل هم گریه کردیم .پا تو اتاق گذاشتم .هیچی هیچی تو اتاق نبود یه گلیم پاره زیر پاشون ویه گاز پیکنیکی ویه کتری داغون گوشه اتاق ودیگه هیچی .گفتم آبجی چی شده چرا اینجوری شدی چرا به ما یه زنگ نزدی .میدونی چه بدبختی کشیدم تا پیدات کنم تو هم مارو فراموش کردی اره .؟ اعظم:ای آبجی زندگیمون خیلی خوب بود وخوش بخت بودیم .یه دفعه عباس شروع کرد بداخلاقی کردن وشبا دیر میومد ووقتی هم میومد میخوابید وقتی هم میگفتم چرا نمیری سرکار هیچی نداریم منو ملیحه رو میگرفت به باد کتک واسه جون بچمم که شده مجبور بودم ساکت بمونم وهیچی نگم .ولی کم کم دیگه هیچی برای خوردن نداشتیم وصابخونه هم پنج شش ماه بود کرایه خونه نداده بودیم .عباس هم دیگه دوسه روزی یه بار میومد خونه اونم با سرو صدا ودعوا .تا اینکه دوباره فهمیدم باردارم ولی با این شرایط ملیحه اصلا نمیخواستم یکی دیگه رو هم بیارم بدبخت کنم واسه همین واسه یه دکتر که بتونم بچه رو سقط کنم گشتم وپیدا کردم ولی نمیدونم کدوم از خدا بی خبر به عباس خبر داد وسر بزنگاه اومد ومنو با کتک آورد بیرون وتموم مطب دکترو هم به هم ریخت .عباس بد درگیر مواد شده مریم دوستای نابابش بیچارش کردن .یه شب دوستاش آورد خونه وهمه مست ونعشه بودن ومن وملیحه از ترس اینکه به ما نزدیک نشن گوشه حیاط کز کردیم تا برن .ولی به عباس گفته بودن که زنت بازم بچتو میندازه وواسه کوتاه کردن زبونش که بهت گیر نده بهش مواد بده تا دیگه نتونه بهت زخم زبون بزنه وبعد از رفتنشون عباس حسابی مهربون شده بود وهی به من تعارف میکرد که حالت خوب میشه وکمردردت خوب میشه واین حرفا وقتی دید زیر بار نمیرم تا میخورد کتکم میزد دنده هام شکسته بود وتموم بدنم زخم وزیلی که از ترس اینکه مرده باشم .منو ملیحه رو میبره جلو بیمارستان وولمون میکنه ومیره که با گریه ملیحه بالای سرم دکترا میفهمن ومارو میبرن..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥با پاک کن نشستن در کنار کودک چه بلایی بر سر فرزندان می‌آورید؟! - احساس اضطراب و ترس می‌کنند و مانند کفگیر به دست گرفتن برای زدنشان عمل می‌کند!/روانشناس پهلوان نشان
گل دختر عزیزم ، پسری که با شما قصد ازدواج 💝 دارد باید این نشانه ها را داشته باشد👇 ✅شما را به خانواده خود معرفی میکند ✅ برای مراسم خواستگاری رسمی اقدام می کند ✅شرایط و محدودیتهای شما بعنوان یک دختر را می پذیرد ✅مدام راجع به مسائل جنسی صحبت نمیکند ✅به دنبال ارتقاء شرایط خود از نظر شغلی - تحصیلی- خدمت سربازی میباشد ✅برای ازدواج با شما شتاب میکند ✅با شما صادق است ✅همه روشهای شناخت را در اختیار شما میگذارد ✅ثبات تصمیم گیری دارد ✅در خصوص خانواده شما سوال زیاد می پرسد ✅سعی در شناخت بیشتر شما دارد ✅برای شما وقت میگذارد ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹فقط خداست 💎 که میشود با دهان بسته صدایش کرد. 💎میشودبا پای شکسته هم به سراغش رفت. 💎تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد. 💎تنها کسی هست که وقتی همه رفتند میماند. 💎وقتی هم پشت کردند آغوش میگشایدو.....
💫 استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟» شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم.» استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟» شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.» سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.» استاد ادامه داد: «هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.» •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🔸زن و مرد در زندگی مشترک باید همراه یکدیگر باشند. هیچکدام از آنها معصوم نیستند و لذا ممکن است در زندگی، صفات و رفتارهای نامناسبی را در شرایط‌ مختلف از خود نشان دهند. 🔸هر صفت زشت و یا اخلاق بد همسرتان را یک بیماری حساب کنید که برای اصلاح یا مدیریّت آن نیاز به همراهی با اوست. نگاهتان به او فرد بیماری باشد که نیاز به کمک و همراهی شما دارد نه بیماری که به حال خود رهایش کنیم. 🔸مهربانی، صبوری، تحریک نکردن صفات زشت همسر، تشخیص نیازهای بجای او در حین بیماری، نیّت خالص و نگاه اخروی از ملزومات و ویژگیهای یک همراه مریض است و البته مراجعه به مشاور متبحّر مذهبی، کمک فراوانی به شما و همسرتان می‌کند. 🔸از امروز نقش همراه را برای همسرتان ایفا کنید تا نتایج زیبای آن را ببینید. ❤️
هر زنی؛ یه صبری داره... صبرش که تموم بشه، خسته میشه و میره... حالا هرچقدر هم که عاشق باشه؛ پس فک نکن تا ابد میتونی اذیتش کنی! @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . لای در باز بود درو باز کردم ورفتم تو حیاط یه بیست تا بچه
📜 🩷 . باصدای گریه ملیحه بالای سرم چند نفر میبینن ومیبرنمون بیمارستان یه دوسه هفته ای بیمارستان بودم .ملیحه هم یه پرستار که بچه نداشت وبا مادرش زندگی میکرد برده بود خونش تا من به هوش بیام . اصلا نمیدونم چرا زندگیمون اینجوری شد تنها انگشتری که داشتم رو به جای هزینه بیمارستان دادم واومدم خونه دیدم هیچی تو خونه نیست همه وسیلها رو عباس با رفیقای نامردش بردن وفروختن وکشیدن .با اون همه درد وکتک وقتی که دنده هام شکست ولی بچم سالم موند گفتم حتما حکمت خداست که این بچه بدنیا بیاد دوروز بعد از مرخص شدنم از بیمارستان رفتم درخونه رقیه خانم که یه کار بده انجام بدم بهم پول بده که نون بگیرم برای ملیحه .طفلک بچم دوروزی بود که هیچی نخورده بود .یه قابلمه پر میکردم اب میزاشتم رو چراغ که فکر کنه غذاست اینقدر میپرسید مامان درست شد یا نه که خوابش میبرد .گفتم :پس چرا نیومدی ده یا یه زنگ میزدی میگفتی چه به روزت اومده خوب .گفت:گفتم رومو به آقام نندازم که بگه حرف من شد ومیخواستی شوهر نکنی ونگه یکی رفتی ودوتا برگشتی فکرمیکنی میومدم ده آقام راهم میداد ؟اگه آقام منو میخواست این خونه ای که من باعث شدم بخره رو میداد من با بچم بشینم نه غریبه که مجبور نباشم سه روز تو کوچه بخوابم .بعدشم که تصمیم گرفتم وبیام زنگ بزنم خبر بدم .گفتم هرچی بشه بالاخره پدره شاید دلش بسوزه .لباسمو پوشیدم واومدم برم سرکوچه که دیدم عباس درا رو قفل کرده رومون دیگه هروقت میخواست بره بیرون قفل میکرد تا برگرده .از روی دیوار دوسه باری رقیه خانم سبزی داد برای همسایه ها پاک کردم وپولشو برام نون میخریدن وازروی دیوار میدادن بهمون .که عباس فهمید ورفت توکوچه هرچی فحش بود بهشون داد وجلوی شوهراشون گرفت که زنمو ازراه بدر کرده زنت .اونا هم ازم رو برگردوندن .تا روزی که صابخونه اومد واسباب اساسیه رو ریخت تو کوچه و چراغ که باهاش گرم میشدیم وغذا میپختم رو جای کرایه برداشت .تا اینکه عباس اومد وگفت اشتباه کردم غلط کردم بیا بریم خونه پیدا کردم واومدیم اینجا.ویه چند روزی با عباس خوب شدم وبا زبون سرشو گرم کردم .تا یه روز ازخونه زدم بیرون وزنگ زدم دهات ولی نگرفت زنگ زدم به رقیه وگفتم که بهتون آدرس بده که اینجاییم وشروع کرد گریه کردن وگفت شرمندتم خواهر اومدی خونه خواهر بزرگت ولی چیزی ندارم جلوت بزارم چیزی ندارم برای پذیرایی .دستاشو گرفتم به اندازه تموم سالهایی که بی مادری وزجر کشیدیم اشک ریختیم .گفتم پاشو پاشو میریم دهات آقامم بدونه چی کشیدی نرم میشه اصلا چند روز خونه خالم
با ملايمت : سخن بگوئيد، عــمــيـــق : نفس بکشيد، شــــــيــک : لباس بپوشيد، صـبـورانه :کار کنيد. نـجـيـبـانه : رفتار کنيد، هــمـــواره : پس انداز کنيد، عــاقــلانـه: بخوريد، کــــافـــى: بخوابيد، بى باکانه :عمل کنيد، خـلاقـانـه: بينديشيد، صـادقانه :کسب کنيد، هوشمندانه :خرج کنيد، ✅خوشبختي يک سفر است نه يک مقصد. هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شادبودن وجودندارد. زندگي کنيد و ازحال لذت ببريد... شبتون زیبا❤️❤️❤️
✴️ سه شنبه 👈17 مهر/ میزان 👈4 ربیع الثانی 👈8  کتبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹ولادت حضرت سید الکریم شاه عبدالعظیم حسنی " 173 هجری.قجری ". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز سه شنبه روز مناسبی برای امور زیر است. ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅خرید و معاملات. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅شکار صید و دام گزاری. ✅خرید وسیله سواری. ✅و صلح دادن و مصاله بین افراد خوب است. 🚖سفر : مسافرت خوب است و همراه صدقه باشد. 👶مناسب زایمان و نوزاد محبوب و مبارک است. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🔭  احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج قوس است و برای امور زیر خوب است: ✳️امور ازدواجی و عقد و عروسی. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️بردن جهیزیه. ✳️ آغاز به کسب و کار. ✳️و امور مشارکتی و شراکت نیک است. 🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب است.      👨‍👩‍👧‍👦مباشرت امشب شب چهارشنبه : مباشرت کراهت دارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،  باعث غم و اندوه است 💉💉حجامت خون دادن فصد. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث درد در سر می شود. ✂️ ناخن گرفتن. سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 5 سوره مبارکه "مائده "  است. الیوم احل لکم الطیبات... و از معنای آن استفاده می شود که منفعتی به خواب بیننده برسد و به شکلی خوشحال شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🍃💗 زندگیتون متعالی 💗🍃 📚 منابع مطالب: 📔 تقویم همسران ✍🏼 نوشته‌ی حبیب‌ الله تقیان قم: انتشارات حسنین علیهما السلام
صبح، فرصتی برایِ “آغاز” است! و ایرادِ کارِ ما ، دقیقا همینجا بود؛ که بارها، آغاز شدیم و هر بار؛ “تکرار”ِ خودمان بودیم… 🌸صبحتون بخیر و شادی🌸
🍃♥️ 💖 رفتارهای غلط در مقابل اشتباهات همسر ⛔️ 👈🏻به رو آوردن بیش از حد 💠بعضی مواقع برای تغییر رفتارهای همسرمان، به تکرار بیش از حد متوسل می‌شویم و مرتب رفتار او را به رویش می‌آوریم و از او می‌خواهیم آن را تغییر دهد. وقتی مسئله‌ای بیش از حد تکرار شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست می‌دهد و به مسئله‌ای پیش پا افتاده تبدیل می‌شود. زن و شوهر‌ها باید توجه داشته باشند که در صورت متوسل شدن به این شیوه، ضمن عصبی کردن طرف مقابل، امکان موفقیت را از دست می‌دهند❕
👈آدمی که بهش میگی: ✹تنبل؛ ممکنه درحال جنگ با افسردگی و اضطراب باشه که اجازه انجام کاری رو بهش نمیدن ✹شکاک؛ ممکنه یه روزی تمام اعتمادشو پای کسی گذاشته و خیانت دیده و حالا باور کردن دیگران براش سخت شده ✹بی‌احساس؛ ممکنه یه روزی همه حسشو واسه آدم اشتباهی صرف کرده ✹ضعیف و ترسو؛ ممکنه قبلا اتفاق بدی براش افتاده باشه که هنوز درحال جنگ برای کنار اومدن باهاشه "قبل ازینکه خیلی راحت به همدیگه برچسب های منفی بزنیم این رو بدونیم که ما از دنیای درون اون فرد هیچ خبری نداریم" 🖌 @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . باصدای گریه ملیحه بالای سرم چند نفر میبینن ومیبرنمون بیم
📜 🩷 . اصلا یه چندروزی میری خونه خالم تا آقام رو کم کم راضی کنیم .گفت:نمیشه نمیتونم بیام عباس دیگه اون عباس نیست بفهمه رفتم ومیاد وملیحه رو ازم میگیره مریم میاد روزگارمو سیاه میکنه هرچقدر بهش اسرار کردم فایده نداشت ازترس جدایی از ملیحه قبول نکرد .گفتم پس من میرم بیرون وبرمیگردم سکینه اینجا باش تا بیام .رفتم بیرون نه سواد درست وحسابی داشتم نه جایی رو بلد بودم نه پول داشتم اینقدر رفتم رفتم تا از محله های فقیر نشین دور شدم از خونه ها پیدا بود که آدمهای پولدار میشنن .در تک تک خونها رو زدم وگفتم کارگر نمیخواید خونه تمیز میکنم فرش میشورم شیشه پاک میکنم ولی کسی اعتماد نمیکرد به من با اون سروضع داعون .فکر میکردن دزدم .اینقدر خونه هارو زدم وگریه والتماس کردم که خسته شدم نشستم رو زمین وشروع کردم به زمین وزمان لعنت گفتن .که یه زن تقریبا چهل وخرده ای سال اومد ودست گذاشت رو شونمو گفت چی شده دختر جان چته چرا رو زمین نشستی گفتم .کار میخوام پول میخوام خواهرم چندروزه با بچش گرسنه است ولی کسی قبولم نمیکنه زن گفت بیا بریم با من خونه پاشو وقتی رفتم تو حیاط نشستم ویه چایی برام آورد با مقداری پول وگفت بگیر عزیزم برو غدا بگیر .دستشو رد کردم وگفتم بخدا من گدا نیستم من تموم عمر رو ازبچگی کار کردم اینجوری نمیتونم قبول کنم اگه کاری داری بده انجام بدم اگه نه که برم .هرچقدر اصرار کرد قبول نکردم .بلند شدم که برم که گفت بیا یه فرش دارم بشور .با خوشحالی برگشتم وچادرمو به کمرم بستم وشروع کردم فرش شستن ووقتی تموم شد خونه وحیاط رو جارو زدم وشیشه هارو پاک کردم ودست زن رو بوسیدم که بهم اعتماد کرد کلی ازم تعریف کرد.پول رو گرفتم رفتم باهاش یه روغن ودوکیلو برنج ونمک و نون ویه مرغ گرفتم فقط یه مقدار خیلی کمی از پول مونده بود .ماشین گرفتم کاغذی که روش آدرس بود رو دادم به راننده رو رفتم خونه اعظم .تموم همسایه ها کیسه های دست منو نگاه میکردن وپچ پچ میکردن زود ازبین نگاه های بقیه رد شدم رفتم تو اتاق وبقیه پولو با اون یه ذره پولی که خودم داشتم رو گذاشتم تو دست اعظم وگفتم برای خودت ملیحه خرج کن من دیگه باید برم ممدعلی خیلی وقته منتظره تا الانم دیر شده توروخدا بهم زنگ بزن آبجی .الهی بمیرم برای اشک چشمای خواهرم الهی بمیرم برای ملیحه که چقدر ذوق میکرد از دیدن خوراکی ها گفتم شرمنده ام بیشتر ندارم بخدا بازم میام بهت سر میزنم .با گریه ازهم خداحافظی کردیم ورفتیم سمت ترمینال که ممدعلی منتظر بود ...
◽️از زیاد حرف زدن برای فرزندتان جداً خودداری کنید. ▫️اگرچه حرف زدن با کودک لازم و مفید است اما زیاد حرف زدن تاثیر سازنده‌ای ندارد، پس 👇🏻 ▫️آنچه را قبلا گفته‌اید تکرار نکنید. ▫️ چیزی را که کودک خود می‌داند، به او نگویید، بیشترمواقع کودک از اشتباهش آگاه است، پیامد طبیعی رفتار، خود بهترین آموزگار است. ▫️تکرار موجب اختلال در ارتباط سالم، اوقات تلخی، بگو مگو و استیصال می‌شود. ▫️گاهی هنگام خطای کودک سکوت کنید. ▫️زیاده گویی مقدمه‌ی نشنیدن است رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست پروین اعتصامی @daneshanushe✍️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مردها عاشق ساده اند 🌸🍃🍃🍃 مرد های عاشق ساده اند مرد های عاشق بلد نیستند پشت ساختمان دانشگاه شما را متقاعد به گرفتن شماره تلفنشان کنند مرد های عاشق وسط راهرو دانشگاه شما را از بین دوستانتان صدا می زنند و با کمی چاشنی خجالت خیلی بی پروا می گویند که دوستتان دارند مرد های عاشق بهانه های گرفتن جزوه و کتاب را بلد نیستند بلکه مرد های عاشق ساده اند آنقدر ساده که فردای عاشق شدنشان می روند آرایشگاه ، لباس های نو شان را می پوشند و از فردای آنروز صندلی های آخر کلاس را انتخاب می کنند مرد های عاشق خیلی ساده اند تولدتان را اولین نفر حتی قبل از دوست های صمیمی تان تبریک می گویند و این مرد های عاشق تمام معرفتشان را خرج شما می کنند و این ها بدجور هوایتان را دارند اما این مرد های عاشقِ ساده ساده طرد می شوند فقط بخاطر سادگی شان