eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
14.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
28.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اصول همسرداری 💞 محبت عمیق و اثرگذار 🔹حجت الاسلام سید روح الله حسینی @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . راستش هم حرفهای سکینه درست بود ودلم میخواست برم پی زندگ
📜 🩷 . چند روزی از ماجرای اومدن خواستگار گذشته بود با وجود تموم غر غر های اقام وطعنه های سکینه باز هم به زندگی ادامه میدادم .تا اینکه از تو کوچمون صدای خاموش کردن یه موتور رو شنیدم سریع رفتم اتاقی که روبه کوچه پنجره داشت وتو کوچه رو نگاه کردم دوتا مرد بودن یکی سیاه وچاق وقد کوتاه .اون یکی هم کوتاه قد بود وچاق ولی نه به اندازه اون یکی کمی هم سبزه بود .اومدن به طرف درخونه ما در زدن .قلبم از جا کند شده دستام شروع به لرزیدن کرد وپاهام یخ کرده بود .زانو هام میلرزید تو همین حین سکینه صدا کرد مریم مریم باز کدوم گوری رفتی در میزنن  مگه کری .بیا برو باز کن دیگه مریم . معلوم نیست این دختره سربه هوا کجا باز داری چه غلطی میکنه اومدم بابا درو ازجا کندی . مریم راستش شنیده بودم در میزنن غر غر های سکینه هم شنیده بودم ولی نمیتونستم راه برم انگار خشک شده بودم .مات ومبهوت کوچه رو نگاه میکردم .که سکینه از دراومد وگفت تو اینجایی کری اینهمه صدات میکنم بیا برو لباستو عوض کن یه دست به سر وروت بکش مهمون داریم .مریم:کین اینا از دوستای آقامن؟سکینه:نه بابا از طرف اون خواستگار اومدن  میخوان تورو ببینن وشرایط رو بگن به نظر ادمای خوبی میان انگاری شانست زده دختر .بدو بریم یه چایی تمیز وخوش رنگم بریز بیار بریم آقات منتظر دیر بریم باز عصبانی میشه ودادوهوار راه میندازه . مریم:سکینه نمیشه من نیام تو چایی هارو ببر من روم نمیشه .دستامم میلرزه میترسم سینی رو چپه کنم روشون ابروم بره توروخدا تو ببر . سکینه:نمیشه دختر چایی بهونه است اونا اومدن توروببینن اگه نیای آقات بیچارمون میکنه بیا یه توکه پا خودتو نشون بده من زود بهت میگم مریم برو به غدا سر بزن که مجبور نباشی زیاد بمونی بیا . مریم:باشه پس تو برو من یکم دیگه میام .لباس هامو عوض کردم  تو سرم هزارن فکر وصدا میچرخید .خدایا چیکار کنم خدایا به امید خودت اگه صلاحم دراینه خودت جور کن اگه نیست خودت به هم بزن  میدونی که من نمیتونم رو حرف آقام حرف بزنم .لباسهامو مرتب کردم ونفسمو بیرون دادم ویه چندتا چایی ریختم ورفتم تو اتاق .باصدای که از ته چاه درمیومد سلام دادم وچایی هارو تعارف کردم .مرد سبزه که بعدا فهمیدم اسمش حسین هست  سرش پایین بود ولی مرد که عیسی اسمش بود ودوست حسین بود خیره منو نگاه میکرد وبا صغلمه به حسین میزد تا سرشو بالا بیاره .با پاهای لرزون رفتم نشستم کنار سکینه .عیسی شروع کرد به حرف زدن .این دوست من اسمش حسین هست بیست وهفت سالشه ولی شش تا بچه داره .چهار ماه پیش زنش سر زا مرد .چون بچه هاش کوچیک هستن میخوایم براش زن بگیریم بعد از مرد.
نگاﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ! یک نفر ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺏ؛ ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ و ﺩﯾﮕﺮی ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ! یک نفر تو را دوست دارد و دیگری از تو متنفر است! ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ... خــــدا پـرونده ای را کـه مردم مینویـسند،نمی خوانـد! ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
22 پند ارزشمند 🔹آنچه را گذشته است، فراموش کن؛ 🔸و بدانچه نیامده است، رنج و اندوه مبر. 🔹پیش از پاسخ دادن، بیندیش. 🔸هیچ‌کس را تمسخر مکن. 🔹به ضرر کردن کسی خوشنود مشو. 🔸دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی. 🔹نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی. 🔸هرگز ترشرو و بدخو مباش. 🔹تا جایی که می‌توانی، از مال خود به دیگران ببخش. 🔸کسی را فریب مده تا دردمند نشوی. 🔹از هرکس و هرچیز مطمئن مباش. 🔸فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی. 🔹بی‌گناه باش تا بیم نداشته باشی. 🔸سپاس‌دار باش تا لایق نیکی باشی. 🔹با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی. 🔸راستگو باش تا پایدار باشی. 🔹فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی. 🔸مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی. 🔹جوانمرد باش تا آسمانی باشی. 🔸روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز. با همین کارهای ساده می‌توان به خوبی زندگی کرد. رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨 @daneshanushe✍️
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرستین برای آدما های سبز زندگیتون ... ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
❤️‍🔥✨خانوما رفتارتون رو مثل یک ملکه مقتدر کنید. ✍🏻یادتون باشه ملکه نیازی به جیغ و داد اصرار بی مورد ،غز زدن نداره •● ارام باشید و با مرد زندگیتون به سان یک پادشاه قدرتمند رفتار کنید. ❤️·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌ ⁣ ‌   پنج كليد رابطه موثر ۱- به جای پنهان كردن ، "تعمير" كنيد. از مشكلات ، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد. ۲-"با یکدیگر همكاری" كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند. ۳- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و "انتقاد" را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به سردی خواهد گذاشت. ۴- تمركز خود را بر قسمتهای "مثبت "رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن ۵-برقراری "درست" رابطه را بياموزيد. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
خسته شدی انقدر گاز سابیدی؟؟😩 هربار میخوام گاز و هود تمیز کنم انقدر چربیاش سخت پاک میشه که بیزار میشم😰 ✅باورت میشه چدن های گازمو تو ۲ دقیقه برق انداختم😁 فقط خانومایی که میخوان دست به سیاه و سفید نزنن خونه ی تمیز تحویل بگیرن بیان اینجا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/139198864Cc255f799e7 ------------------------------------------------------ 🔥تبلیغات در مجموعه کانالهای کوثر😍
☘داستانی تمثیلی وزیبا☘ 🔥شیطان نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمي‌داشت. شخصی به اوگفت: «ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده‌ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده‌اند.» 🔥شيطان گفت: «خود را بازنشسته کرده‌ام، پيش از موعد.» 🌱گفتم: «به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای يا سنگ بندگی خدا به سينه می‌زنی؟» 🔥شيطان گفت: «من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسان‌ها، آنچه را من شبانه به ده‌ها وسوسه پنهانی انجام مي‌دادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام مي‌دهند. اينان را به شيطان چه نياز است؟» ☄شيطان در حالي که بساط خود را برمي‌چيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت: «آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمي‌دانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت، تا کجا مي‌تواند فرا رود و گرنه در برابر آدم به سجده می‌ افتادم
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . چند روزی از ماجرای اومدن خواستگار گذشته بود با وجود تموم
📜 🩷 . اسمش حسین سی ویکی دوسالشه ولی شش تا بچه داره  چهارماه پیش زنش سر زا مرد و بچهاش هم کوچیک هستن وخونه زندگیش بهم ریخته وکسی نیست از بچه ها مراقبت کنه برای همین دنبال یه ادم مورد اعتماد وبا حجب وحیا میگشتیم که زندگی حسین هم سروسامون بگیره که یکی از فامیلا دختر شما رو معرفی کرد ما اومدیم که همدیگه رو ببینن اگه خوششون اومد وشما هم موافق بودید خواهر ومادر حسین بیان برای باقی مراسمات .حالا هم ما درخدمتیم حاجی ریش وقیچی دست خودت . اقام گفت صاحب اختیارید هرچی شما بگید ماهم قبول داریم .نگاهی به سکینه انداختم هاج وواج مونده بود .با دهن باز نگاه میکرد بعد نیم ساعتی حسین وعیسی سوار موتور شدن ورفتن . من داشتم استکانهارو با اب دبه میشستم که زد به پشتمو گفت بگو ببینم از کجا میدونستی میاد تورو میگیره که اون روز گفتی؟ببینم راستشو بگو ورپریده نکنه خودت بهشون گفته بودی ؟ مریم :چرت وپرت نگو سکینه اونروز من همینجوری یه چیزی گفتم از کجا میدونستم که اتفاق میوفته هنوز اینقدر بدبخت نشدم که به مرد زن مرده بگم بیا منو بگیر .ببین سکینه تو از من بدت میاد میدونم ولی یه بارم که شده طرف من باش ببین این شش تا بچه داره من نمیخوام باهاش عروسی کنم .نمیتونمم به اقام بگم نمیخوام اگه بفهمه قیامت به پا میکنه پس تو یه جوری آقامو راضی کن من الان نمیخوام برم ازاین خونه لطفا کمک کن جون بچهات .سکینه سری تکون داد وگفت تو دیوونه شدی دختر مرده خونه وزندگی داره همه چی حاضر وآمادست تو خوشت میاد که خودت خرکاری کنی اره از زندگی راحت وبی دردسر فراری هستی بدبخت .مرد بدی هم که به نظر نمیرسید خالنم خیلی تعریف کرد ازشون .از فامیلهای دور ننت هم که هستن .تو ده ننت زندگی میکنی واونجا پر از فک وفامیل ننت هستن وهواتو دارن .چرا میخوای لگد به بختت بزنی.مگه چه عیبی داشت مرد بدبخت .؟ بعد هم سکینه کمی خندید وگفت به جز اینکه طرف عجله داشته انگاری هفته ای یکی زاییده آخه جوون بود ولی شش تا بچه داره حالا خدا رحم کرده اون یکی مرده وگرنه اونم داشتی .به جز این عیب دیگه ای نداشت پس اصلا نمیشه آقاتو راضی کرد بیخیال شو ومنم تو دردسر ننداز . مریم:ترسیده بودم خیلی حال بدی داشتم دلم آشوب بود انگار تو دلم رخت میشستن .انگار خدا از وقتی منو افریده گفته این باید مادر باشه از بچگی برای خواهر برادرم مادر بودم الانم برای بچه های یکی دیگه باید مادر باشم .
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، به پایان زندگی اش رسیده بود. کاغذ و قلمی برداشت تا وصیت نامه ی خود را بنویسد. او نوشت: « تمام اموالم را برای خواهر می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.» اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل و ان را نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟ برادرزاده ی او تصمیم گرفت وصیت نامه را این گونه تغییر دهد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.» خواهر او که موافق نبود، آن را این گونه نقطه گذاری کرد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم. نه برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.» خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و ان را روش خودش نقطه گذاری کرد:« تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام؟ هرگز! به خیاط. هیچ برای فقیران.» پس از شنیدن این ماجرا، فقیران شهر همگی جمع شدن تا آنها هم نظر خود را اعلام کنند: «تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام؟ هرگز! به خیاط؟ هیچ! برای فقیران.» نتیجه: به واقع زندگی نیز چنین است. خداوند نسخه ای از هستی و زندگی به ما می دهد که در آن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید با عملکرد و روش خودمان آن را نقطه گدذاری کنیم و بخوانیم. از زمان تولد تا مرگ، تمام نقطه گذاری ها دست ماست. به خاطر داشته باشیم که فارغ از هرگونه باور و تفکری به هستی و زندگی، از علامت تعجب تولد تا علامت سوال مرگ، همه چیز بستگی به روش نقطه گذاری ما دارد! ⚘|❀ ❀|⚘