eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
⁣ژاپنیها میگویند: اگر فریاد بزنی؛ به صدایت گوش میدهند... و اگر آرام بگویی؛ به حرفت گوش میدهند... قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگین ترین باری که با خود حمل میکنیم افکار منفی و ناسالمی است که در سر داریم..... ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش در زندگی نتیجه سه عبارت است: 🔹تجربه دیروز 🔸استفاده از امروز 🔹امید به فردا اما اغلب ما با این سه عبارت زندگی می‌کنیم: 🔸حسرت دیروز 🔹اتلاف امروز 🔸ترس از فردا در حالی که آفریدگار 🔹 گذشته را عفو 🔸امروز را مدد 🔹و فردا را کفایت می‌کند ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
10 راز از دکتر انوشه...🌱💚 که فکر کنم هر روز به دردمون بخوره 🌸💥 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . همه بیدار شدن ودور سفره نشستن .خاله هم یه وری نشسته بود
📜 🩷 . بعد از ناهار برادر بزرگ وزن برادر حسین هم اومدن .مادر حسین شروع کرد به حرف زدن بچه های حسین همه کوچیک هستن تو این چندماه که زنش مرده ما خونه وزندگی نداشتیم نوبتی میرفتیم کارهای بچه ها رو انجام میدادیم ولی گفتیم دیگه نمیشه بالاخره ما هم زندگی داریم .همه چی هم حسین داره خونه وظرف وظروف هرچیزی که بگی هست تو فقط میخوای بیای سر زندگی حاضر وآماده . آقام وخالم اینقدر عجله داشتن از دست من خلاص بشن که مهریه چیزی تعیین نکردن وگفتن مهریه نمیخواد بابا این حرفا چیه .ولی حسین گفت بدون مهریه نمیشه که حاجی صدتومن مهریه من شد ویه اجاق گاز ویه یخچال هم قرار شد پشت عقدنامم باشه .همین مهریه من شد ولی برای شیربها از حسین چهارتا قوچ بزرگ گرفتن و چندکیلو شیرینی ویه لنگه قند کله ای وپنج کیلو شکر ودو حلب روغن وپانصد تومن پول نقد .برای گرفتن شیربها حسابی سنگ تموم گذاشتن حتی چند بسته کبریت و چند پاکت سیگار هم گرفتن از حسین بدبخت .دیگه از روی حسین خجالت میکشیدم بخاطر رفتارهای اقامینا وندید بدید بازی هایی که درمیوردن . بعد از نوشتن شیربها ومهریه وحسین اینا رفتن وقرار شد فردا بیان منو ببرن خرید . از حسین بدم نیومده بود یعنی مرد بدی به نظر نمیرسید سربه زیر واقا بود هرچیزی هم برای مهریه وشیربها آقام گفته بود حسین بیشتر از گفته هاشون بهشون داد پس خسیس هم نبود . فردا صبح با شنیدن صدای در تپش قلب گرفتم صدای  کوبیده شدن قلبمو به سینه میشنیدم .لباس درست وحسابی که نداشتم به زور یه دست لباس پیدا کردم پوشیدم ورفتم تو حیاط ولی با دیدن سکینه وآقام وخالم خشکم زد لباس پوشیده تو حیاط آماده بودن تا با ما بیان خرید برادروزن برادر حسین هم بودن .واین شد که یه ایل برای خرید راه افتادیم .سکینه وخالم تا شهر یه کله پچ پچ کردن وخندیدن  تودلم گفتم ای خدا امروز زودتر تموم بشه اینا ابرو برای من نمیزارن اصلا به این فکر نمیکنن که من با این خانواده میخوام زندگی کنم. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔷تصمیم با خودته ... 🎙 جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها اونقدر برای زندگی میجنگند که فرصتی برای زندگی کردن ندارن ... 🖌 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
رشد کردن یعنی : - یاد بگیریم که برای ارتباط با افرادی که به عمد در دسترس نیستند، دست و پا نزنیم. - شجاعت این را داشته باشیم که داستانمان را با کسی که به او اعتماد داریم، در میان بگذاریم. - بتوانیم رشته افکار منفی خود را پاره کنیم تا نگذاریم ما را در خود غرق کنند - به نقطه ای برسیم که دیگر هر فکری که به ذهنمان خطور کرد را باور نکنیم - قادر باشیم قبل از هر حرکتی، کمی مکث کرده و شرایط را واقع بینانه بررسی کنیم - به اندازه کافی شجاع باشیم تا گفتگویی را که همیشه از آن اجتناب میکردیم انجام دهیم - بدون اینکه خودمان را سرزنش کنیم، مسئولیت کارهایمان را بر عهده بگیریم 🖌 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . بعد از ناهار برادر بزرگ وزن برادر حسین هم اومدن .مادر ح
📜 🩷 . وقتی به شهر رسیدیم .هرکدوم نظری میدادن .حسین هرمغازه ای میرفت که برای من چیزی بخره آقام وخالم جلوشو میگرفتن ومیگفتن چیه بابا خرج اضافه مریم احتیاجی نداره  استفاده نمیکنه اصلا ولش کن پول حروم کنن اینا . ولی سکینه وخالم با پول حسین برای خودشون لباس خریدن وکفش خریدن سکینه برای مرضیه وجواد هم لباس خرید ومیگفتن سر خریدی باید برای ما هم یه چیزی بخره یانه .زنداداش حسین هم چپ چپ نگاه میکرد ونیشخند میزد .ازخجالت داشتم آب میشد .انگار برای خالم وسکینه اومده بودیم خرید نه برای من .من هنوز چیزی نخریده بودم ولی اونا دستشون پر بود از خرید . من اصلا روم نمیشد چیزی بگم یعنی اجازه حرف زدن نداشتم مثل بره  فقط پشت سرشون راه میرفتم . تا اینکه همه مشغول حرف زدن ونگاه کردن به مغازه ها بودن که حسین سرعت راه رفتن رو کم کرد وتا به من برسه .وگفت هرچیزی میخوای بگو تا بخریم  ظهر شده ولی تو چیزی نگرفتی .ازهر چیزی خوشت اومد فقط با سر به من اشاره کن من میفهمم باشه .؟ سرمو به نشونه باشه تکون دادم وحسین رفت .سکینه اومد کنارم وبا شونه زد بهمو گفت چی بهت میگفت خجالت نمیکشی هنوز هیچی نشده پچ پچ راه انداختی ؟ مریم:برو سکینه پا روی دم من نزار .برو خرید عروسیتو بکن هرچی باشه عروس شمایی . سکینه:نه بابا حالا خوبه دوتا تیکه لباس من خریدم .خوب هنوز هیچی نشده اینجوری هوای جیبشو داری چه برسه عقد کنی وچندسال باهاش زندگی کنی .چیه زورت اومده یعنی من به اندازه دوتا تیکه لباس برای شما زحمت نکشیدم ؟مادری نکردم ؟ مریم:خندیدم وگفتم نمیدونم والا خودت چی فکر میکنی ؟ به طلا فروشی رسیدیم حسین گفت بریم حلقه والنگو بخریم .برادرش وقتی دید خانواده من خودشون اصلا به فکر من نیستن ودست به هرچیزی میزنم میگن نمیخواد نیاز نداری .اونم گفت ما چرا تو خرج بیوفتیم گفت نه بابا حسین یه انگشتر ازاون خدابیامرز هست اونو میاریم دیگه تو این شرایط چقدرم خرج ختم و دفن وکفن دادی ازکجا میخوای بیاری شکم بچه هاتو سیر کنی .؟سرشو رو به آقام چرخوند وگفت نه حاجی دروغ میگم نظر شما چیه ؟ آقام سرشو تکون داد وگفت چی بگم والا خودتون میدونید هرچی صلاحه اونو انجام بدید ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞توجه و پذیرایی از همسر/ دکتر نبی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
لطف مکرر میشه وظیفه مقرر ..! عاقبت کمک به این سه دسته پشیمانی است؛ تنبل طلبکار ناسپاس ...! ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
۷ نشانه مهم یک نامزدی یا ازدواج اشتباه : ۱. خودتون نیستید : یعنی بخاطر اینکه مورد پذیرش شخص مقابلتون باشید باید خلاف میل و واقعیت شخصیتون رفتار کنید ۲. تلاشی برای رابطه نمی‌کنید : یعنی دو طرف رابطه هیچ اقدام درستی برای حفظ و ترمیم رابطه نمی‌کنید ۳. به شریک عاطفیتون اعتماد ندارید ۴. به رابطه جایگزین فکر می‌کنید ۵. بیش از اندازه باهم تفاوت دارید ۶. همدیگر رو مقصر می‌دونید ۷. جرو بحث مداوم و احساس ضعف ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . وقتی به شهر رسیدیم .هرکدوم نظری میدادن .حسین هرمغازه ای
📜 🩷 .مریم ولی حسین گفت نمیشه که هرزنی ارزو داره حلقه خودشو خودش انتخاب کنه .داداش من پول دارم خداروشکر تنم سالمه کار میکنم باز .داداش حسین وقتی دید حسین سفت وسخت سر حرفش هست سرشو تکون داد وگفت هرچی خودت میدونی . از طلافروشی حسین برای من یه انگشتر ویه گوشواره وشش تا النگو گل گندمی گرفت .آروم هم گفت این چندماهه یکم دست وبالم خالی شده وگرنه بیشتر برات میخریدم  شرمنده ام ایشالا ازاین به بعد برات میخرم . مریم:رفتار آقامو که با ننم دیده بودم از همه مردا بدم میومد ومیترسیدم .اصلا فکر نمیکردم یه مرد از زنش عذر خواهی کنه  وقتی دیدم حسین اینقدر سربه زیره وبخاطر اینکه برای من طلا کم خریده عذر خواهی میکنه تعجب کرده بودم و یکمم ترسیده بودم از رفتارش فکر میکردم من اینجور مردارو نمیشناسم وکارهاش برام غریبه بود .از طرفی هم خوشحال بودم که به زن احترام میزاره وبراش مهمه که من چیزایی که میخرم دوست داشته باشم . موقع خرید لباس سکینه دویید یه دست کت ودامن سبز تیره که مشخص بود یه چهارپنج سالی هست پشت ویترین مونده وکسی طرفش نرفته برداشت وگفت بیا مریم اینو بخر .لباس اینقدر کهنه ورنگ ورو رفته بود که نگاش میکردی هم دلت میگرفت چه برسه بپوشی.آروم به سکینه گفتم تو دخالت نکن این چیه آخه قاب دستمال انتخاب کردی .سکینه اخمی کرد ورفت زیر گوش اقام چیزی گفت که اقام اومد وگفت همین که سکینه انتخاب کرده خوبه کوتاه هم نیست همینو بخر . حسین وقتی دید من چیزی نمیتونم بگم ونگاهمم به لباس یه جوریه .اومد جلو گفت حالا خودت یه نگاه کن شاید یه چیزی به دلت نشست  .پیدا هم نکردی میریم یه مغازه دیگه .آقام به حسین نگاه کرد وگفت همین خوبه دیگه ازالان اینقدر بهش رو نده به زن رو بدی پس فردا سوار گردنت میشه .کی زمان ما خرید میرفتیم وازاین دلقک بازیا بود .حسین سرشو پایین انداخت وگفت حاجی من یه بار ازدواج کردم و ازمن دیگه گذشته ولی دختر شما ازدواج اولشه وآرزو داره بزارید خودش انتخاب کنه نمیخوام فردا حسرت یه خرید عروسی ویه دست لباس به دلش بمونه .همین که منو با شش تا بچه  قبول کرده ازش ممنونم ودنیا رو به پاش میریزم .ازحرفای حسین دلم قنج رفت خوشحال شدم اولین بار بود مردی دیده بودم که از زن دفاع کنه .سکینه نیشخندی زدو گفت خدا شانس بده والا .طرف با شش تا بچه ملا از اب دراومد وسخنرانی هم میکنه .ای بخت برگشته سکینه که ازهیچ جا شانس نیوردی .
ما از دلگیری روزهایمان ، به شب پناه می بردیم ، و از دلتنگی شب هایمان ، به روز و اینگونه بود که تمام جوانی مان ؛ در ناتمام یک انتظار ، "تمام" شد ! شب تون بخیر
تقویم نجومی اسلامی ✴️ پنجشنبه 👈17 آبان/ عقرب 1403 👈5 جمادی الاول 1446👈7 نوامبر 2024 🕋 مناسب های دینی و اسلامی. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ولادت با سعادت پیامبر کربلا عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیها السلام " 5 هجری.قمری " روز پرستار. این روز را به تمامی فرشتگان سفید پوش کشورمان تبریک و شاد باش عرض میکنیم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🎇 امور دینی و اسلامی. 📛از قسم دروغ. 📛 و دیدارهای سیاسی پرهیز گردد. 📛 و مسافرت هم همراه صدقه باشد. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 مناسب زایمان و نوزاد حالش خوب است . 🔭احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج جدی است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️کاشت و برداشت محصول. ✳️نو بریدن و نو پوشیدن. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️وام و قرض دادن و گرفتن. ✳️تشکیل شرکت ✳️صید و شکار و دام گذاری ✳️ و کندن چاه و کانال نیک است. 🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب نیست. 👩‍❤️‍👩مباشرت امروز (روز پنجشنبه) مباشرت هنگام زوال ظهر برای سلامتی مفید است و فرزندش عاقل و سیاستمدار خواهد شد و نادرستی در وجودش نباشد. ان شاءالله. 💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ،فرزند پس از فضیلت نماز عشای شب جمعه سخنوری توانا و کلامش به جا و موثر واقع گردد. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود. 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث زردی رنگ می شود. 😴 تعبیر خواب امشب: اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 6 سوره مبارکه " انعام" است. الم یروا کم اهلکنا من قبلهم... و چنین برداشت میشود که خواب بیننده اندک آزردگی ببیند صدقه بدهد تا رفع شود. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
شکر برای یک روز زیبای دیگر شکر برای سلامتی جسم و جان شکر و هزاران شکر برای وجود ارزشمند عزیزانم🌸 سلام. صبحتون بخیر مهربانان ❤️
13.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حالت‌های خلقی نوجوانان - کج خلقی و استقلال طلبی/دکتر عزیزی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا دکتر انوشه هم در زندگی غم دارد؟🤔 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم ولی حسین گفت نمیشه که هرزنی ارزو داره حلقه خودشو خو
📜 🩷 .مریم بعد از تموم شدن خرید قرار شد ناهار بریم خونه داداش حسین .دروغ چرا اصلا دلم نمیخواست با سکینه وخالم با این همه ابروریزی برم .ولی چاره ای نبود رفتیم .چنددقیقه ای ازرسیدنمون میگذشت که یه خانم قد کوتاه وخیلی خیلی چاق اومد تو آقام با دیدنش  از نوک پا تا سر شو نگاه کرد وگفت یا حضرت حق این دیگه کیه ؟از قیافه آقام خندم گرفته بود بعدا فهمیدم خواهر حسینه .حسین اینا پنج تا برادر بودن ودوتا خواهر .این خواهرش فاطمه بود وشهر زندگی میکرد اون یه خواهرش عصمت بود ویکی از دهات های اطراف ما شوهر کرده بود .بعد ازظهر خواهرشو زنداداش  منو صدا کردن تو اتاق وازم از گذشتم واینکه چرا تا الان شوهر نکردم میپرسیدن .زنداداش گفت اگه چیزی میخوای یا شرطی داری بگو ما به حسین بگیم اگه خودت روت نمیشه .ولی من چیزی نمیخواستم یعنی من دختر ساده وکم سواد روستایی ازکجا میدونستم شرط وشروط چیه .فقط گفتم چایی چی میخورن؟زنداداش حسین تعجب کرد از حرفمو گفت برای چی؟ گفتم:اگه چایی گلابی ویا ایرانی میخورن من نمیتونم از این چایی ها بخورم سر درد میگیرم .اگه نخورم هم میمیرم من معتاد چایی هستم وباید سروقت باشه چاییم و خارجی باشه .زنداداش حسین خندید وگفت نترس  برای تو نیم کیلو چایی خارجی میگیرن . چقدر دلم میخواد زمان به عقب برگرده واز روی سادگی تنها شرط ازدواجم چایی نباشه وچیزای دیگه میگفتم . زیر نگاه های سنگین خالم و سکینه وحرفهای بی ربطی که میزدن ناهار خوردیم  وراه افتادیم بریم ده . عروس خالم برای بچه ها ناهار درست کرده بود .بین نگاههای بچه ها به خریدهای دست سکینه .سکینه بچه های خودشو صدا کرد برد تو اتاق وخریدهارو نشون داد بهشون .دلم برای نگاههای ملیحه  ومریم میسوخت بغلشون کردم وگفتم بازم میخوایم بریم خرید بگید ببینم شما چی میخواید ؟خوشحال پریدن بالا وهرکدوم چیزی میگفتن . فردا صبح طبق معمول لباس مخصوص طویله رو پوشیدم ومشغول رسیدگی به حیوونا بودم که در زدن .وقتی درو باز کردم با دیدن حسین وخواهرش پشت در خشکم زد . زیر لب سلام دادم وگفتم چیزی شده بفرمایید تو الان آقامو صدا میکنم . رفتم آقامو صدا کردم و بعد از سلام واحوال پرسی حسین گفت حاجی اومدیم اگه اجازه بدی مریمو با آبجیم ببریم شهر مثل اینکه این طلا فروشه کلاه سرمون گذاشته  باید بریم النگوهارو عوض کنیم .آقام بعد از کلی سوال وجواب بالاخره رضایت داد وگفت برو آماده شو .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوب بودن مهمتره یا شاد بودن؟؟ 🗣 استاد پناهیان همسرانه ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم بعد از تموم شدن خرید قرار شد ناهار بریم خونه داداش
📜 🩷 .مریم سریع آماده شدم وراه افتادیم .وقتی رسیدیم شهر جلوی طلا فروشی وایسادم گفتم مگه نمیریم عوض کنیم .؟ عصمت وحسین نگاهی به هم کردن خندیدن وعصمت گفت نه بابا حسین  الکی گفت بهونه اورده .حسین هم گفت :دیروز دیدم با خانوادت راحت نیستی وماشالله خاله وزن آقاتم که مجال به تو نمیدادن  فکر کردم شاید چیزی بخوای وروت نشده باشه بگی برای همین با آبجی هماهنگ کردم که طلاهارو بهونه کنیم که دوباره بریم خرید . مریم:با شنیدن حرفش خندم گرفت  ولی خیلی خوشم اومد تا الان همچین حسی رو تجربه نکرده بودم .اینکه یکی به فکرت باشه  و برای خوشحالیت هرکاری کنه خیلی خوب بود .گفتم ولی من دیگه چیزی نمیخوام دست شما درد نکنه دیروز هرچی لازم بود خریدیم .ولی حسین زیر بار نرفت باز هم یه دست لباس وکیف وکفش برام خرید .بعد هم  زیر لب به عصمت یه چیزی گفت و گفت تا شما اینجاهارو نگاه کنید من برم تا این امامزاده اب بخورم وبیام . بعدا فهمیدم به عصمت گفته  ببرش تو مغازه تا لباس زیر هم بخره من هستم روش نمیشه بگه .وقتی عصمت منو برد تو معازه سرخ وسفید شدم اصلا روم نشد حرف بزنم وسرمو بالا کنم .عصمت خودش  دوتا تیکه خرید وگذاشت تو پاکت .حسین ناهار بردمون کبابی .ولی من روم نمیشد غذا بخورم فقط سرم پایین بود که حسین گفت بخور ببین خانواده ما همه چاق هستن واگه نخوری سهمتو میخورن ها.همین غدا نمیخوری که اینجوری لاغری  .آجیم (حسین به مادرش میگفت آجیی (وقتی دیدت ورفتیم خونه گفت این دختره خیلی لاغره از پشت میشه کمرشو گرفت با دست .ما چاق ها کسی که لاغره به چشممون نمیاد فکر میکنیم مریضی چیزی داره .بعد از خوردن ناهار رفتیم ده حسین وعصمت منو جلو در پیاده کردن ورفتن .خوشحال بودم  وبه حرفهای وجاهایی که رفتیم فکر میکردم .برای بچه هام لباس وعروسک خریده بود حسین تو حیاط گفتم ملیحه مریم بیایید ببینید چی براتون خریدم بدو بدو عروسک لباس همه چی .هرچی صدا کردم کسی بیرون نیومد .تو خونه رو نگاه کردم در باز بود وکسی خونه نبود .فکرکنم رفتن خونه خالم خوبه از سوال وجوابهای سکینه درامانم .حالا هی میخواد بپرسه وغر بزنه .خریدهامو دونه دونه نگاه کردم وتا زدم گذاشتم تو یخدون  مثل بچه ها ذوق میکردم از لباسها وخرید هام ..
🌱 مسیر زندگی یک طناب باریک است که اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید سقوط شما حتمی است... ۰ 🖌
همسرانه  | تو زندگی مشترک از این کارها دوری کن 1️⃣ انتقاد کردن بیش از حد سر هر موضوعی و فقط حق رو به خود دادن 2️⃣ هم دردی نکردن و بی‌خیال بودن نسبت به مسائل شریک‌ زندگیتون 3️⃣ نادیده گرفتن شکایت‌های مختلف از طرف همسرتون 4️⃣ توجه بیش‌ از حد به فضای مجازی و کارهای شخصی ❤️