فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساکنان قلبمون رو
به دقت انتخاب کنیم
چون هیچ کس جز خودمون
بهای سکونت اینها رو
پرداخت نمیکنه...
📕به کانال دکتر سوگل مشایخی بپیوندید
🎙
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
@daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت110 . تا گفت مطهره باز یاد پروانه و حرفاش درباره مطهره افتادم و آ
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت111
آخ از اون لحظه و من به واقع شکستم! شکستم و تمام تنم شد پر از احساس حقارت، بی ارزشی و شکست! خیلی سخته اونی که جونته رو عینا ببینی که داره بهت حیانت میکنه! امید و آتوسا سرگرم بازی توی سالن بودن و احمد توی اتاق بغلی خوابیده بود! دلم درد داشت و مرور این خاطرات نابودم کرد و تمام رنج این لحظه به جنین من هم منتقل میشد! بچه بیگناهی که نمیدونست میخواد وارد چه دنیای نامردی بشه! مونده بودم چه کنم، فشارم افتاد، تصمیم گرفتم به خانواده ام و خانواده اش خبر بدم اما زود پشیمون شدم چون خانواده احمد که هیچ کاری برای من نکرده بودن و اوج هنر سینا برادر شوهرم این بود که مثلا اون زنک رو نصیحت کنه و برادر های خودمم غیرتی بودن مطمن بودم از فیلم خبردار بشن شر میشه و یکی مثل علیرضا تا خو.ن احمد رو نمیریخت ساکت نمیشد و من اینو نمیخواستم! آره باید کوتاه نمی اومدم و حسابش رو میرسیدم! باید ابروش رو میبردم اما نه الان و با هارت و پورت! باید اروم اروم مدرک بیشتری جمع میکردم و بعد توی دادگاه یا به خانواده ها نشون میدادم! توی همین فکرا بودم که احمد با مهربونی به بچه ها گفت نقل های من کو مامانی؟! سریع دوربین رو گذاشتم توی کیف و لبه تخت نشستم که احمد وارد شد و در حالی آتوسا بغلش بود لبخندی به من زد و تا چهره رنگ پریده و دستپاچه منو دید نیم نگاهی به ساکی کرد که درش باز شده و گفت چیزی از ساکم میخواستی؟ با تته پته گفتم لباس چرک هات رو میخوام بشورم! اومد کنارم و با مهربونی و گفت ممنون میشم عزیزم! اینو گفت و منتظر موند لباس ها رو از کیف دربیارم و تا دست کردم به لباس ها بوی عطر زنانه مشامم رو پر کرد! با اخم برگشتم و گفتم احمد این عطر تو نیست! مال کیه؟ با خونسردی گفت بده ببینم! لباس رو بویی کرد و لبخندی زد و گفت آهان مال اون اصغر دیوونه است! از بس خره اومده عطر زنش رو زده بود به لباسش و من و بچه ها هم کلی مضحکه اش کردیم! با تنفر نگاهی بهش کردم که متوجه شد باور نکردم و خواست چیزی بگه که به سرعت بلند شدم و رفتم سمت آشپزخونه و احمد دنبالم اومد که مثلا قضیه رو سرپوش بزاره و با من من گفت ببین عزیزم! نگاه! الان به اصغر زنگ میزنم اون تایید میکنه ...با خشم پریدم تو حرفش و گفتم اصغر چه خریه من شعور دارم اون اصغر آقای شما هزار برابر بیشتر از تو اهل مد و کلاسه و هیچوقت این کار رو نمیکنه! احمد تو داری به من حیانت میکنی و نمیخوای دم بزنی!
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
🌿🌺﷽🌿🌺
«آرام زندگى كن!»
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست؛ با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!
نرمى بر سختى غلبه مىكند و لطافت بر خشونت. همه اين را مىدانند، ولى كمتر كسى به آن عمل مىكند!
انسان، نرم و لطيف زاده مىشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مىشود.
🍃گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مىآورند، نرم و انعطافپذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده؛ پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگى است.
آرام زندگى كن!
هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانى تلافى كن.
🦋پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و نرمى و مهربانى كردن با آنان نصف زندگى است.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت111 آخ از اون لحظه و من به واقع شکستم! شکستم و تمام تنم شد پر ا
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت112
.
این چند روز ماموریت هم پیش اون کثافت بودی و حالا میخوای انکار کنی؟ دیگه خر نیستم! میدونم شبها میری پیش..اینکه مردهای بی سر و پا رو تور کنه و باهاشون وقت بگذرونه! من میگفتم و احمد هر لحظه سرخ تر میشد و بچه ها هم ترسیده بودن چون خیلی مراعات میکردم جلوشون دعوا نکنیم آخه این اواخر امید خیلی ترسو شده بود و من اجازه نمی دادم بحث های من و احمد رو ببینه اما این بار زده بودم به سیم آخر ولی میدونستم که هنوز نباید از فیلم چیزی بگم که ای کاش میگفتم و احمد دیگه طاقت نیاورد و منو با همون وضع بارداری گرفت به باد کتک و تا میخوردم جلوی بچه ها منو زد طوری هم میزد که به جنین آسیب نرسه و دست و پاهام رو کبود کرده بود! آخ پسر کودک و بیچاره من! آخ امید ساده و مهربون و مظلوم من! احمد میزد و امید در حالی تمام بدنش میلرزید اشکش بند نمی اومد و گوشه ای زار میزد و من تمام حواسم فقط به بچم بود! بچه ای که توی زندگی کوتاهش زیاد رنج کشیده بود! احمد منو کبود کرد و زد بیرون! بدون توجه به درد تنم سمت امید پرواز کردم و به آغوش کشیدمش و با تمام وجود گفتم چیزی نشده اما مگه میشد دروغ گفت؟ امید من با دو چشم خودش دیده بود! اصلا مجال فکر کردن به بدبختی های خودم نبود و سریعا رفتم و به بچه ها پرداختم و نزاشتم بیش از پیش بترسن! شد آخر شب و دوتا هدیه خدا رو خوابوندم و همونطور بیصدا اشکم جاری شد و فکر کردم چه کنم و تنها راهی به ذهنم میرسید این بود که رهاش کنم و طلاق بگیرم! نمیدونم کی خوابم برد ! روز بعد وسایل بچه ها رو جمع کردم و منتظر نوبت دکترم شدم که بعدش برم.تا دو روزی خبر از احمد نبود و حتم داشتم رفته باشه باز پیش اون عفریته! همش میگفتم اره من مدرک دارم ازش و با فیلم رسواش میکنم رفتم یه سر دیگه فیلم رو ببینم و یه دل سیر دیگه برای خودم اشک بریزم که توی ساک نگاه کردم اما دوربین نبود و احمد شب که من خواب بودم اومده بود و با خودش برده بودش!بعد از دو روز احمد اومد درحالی شلخته و کثیفه و معلوم بود حسابی حالش بده اما محلش ندادم و امید هم با اخم ازش رو برگردوند! اومد داخل و بدون سلام سریع رفت سمت آتوسا که داشت بازی میکرد اما اونم تا دیدش زد زیر گریه اما احمد کوتاه نیومد و به زور بچه رو بغل کرد و بچه همش سمت من دست دراز میکرد که با خشم رفتم سمتش و گفتم بچم رو بده ه..وس باز و تا اینو گفتم احمد باز آتوسا رو زمین گذاشت و کشیده دیگه ای منو زد که سرم گیج رفت و نشستم زمین و امید این بار با همون دست های کوچیکش حمله کرد سمت احمد و با خشم گفت برو بیرون!
.
#متأهل_ها_بخونن...!🌷
❌ وقتی یه مشکل یا مسأله ای رو با همسرت مطرح میکنی ، هرگز نگو تو با هیچ کس نمی تونی کنار بیای
🌀چون همین جمله باعث میشه ، هیچ وقت مسأله و مشکلش رو با شما در میون نذاره
#واقعا_زيباست
وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند
و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم
بعد از مرگ فراموش ميشه
مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...
نه مغرور و متكبر...
پس به چه مینازید؟!
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تا كه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!
بر درِ خانه نوشتند؛ درگذشت
⚘|❀ ❀|⚘
🌱
#موضوع
💠💠 ۴ راه برای مقابله با افسردگی بعد از ازدواج
روانشناسان برای مقابله با افسردگی بعد از ازدواج ۴ راه حل مهم را پیشنهاد می کنند:
🔹با یک مربی یا مشاور مشورت کنید:
مشاور می تواند افکار منفی را از شما دور و افکار مثبت را جایگزین کند که در چنین شرایطی شما می توانید در کنار شریک عاطفی خود زندگی بهتری داشته باشید.
🔸یک چشم انداز جدید کشف کنید:
برای درمان افسردگی بهترین راهکار این است که زوجین اهدافی را برای زندگی مشترک خود مشخص کنند. با همسر خود همکاری و معاشرت داشته باشید.
🔹اهداف زندگی زناشویی را مشخص کنید:
وقتی از زندگی مجرد وارد مرحله جدیدی از زندگی متاهلی می شوید باید یک زندگی آرام و رضایت بخش را برای خود و دیگران فراهم سازید.
🔸گریه کردن را از خود دریغ نکنید:
اگر غم و اندوه به سراغ شما آمد بهتر است با گریه کردن خود را تخلیه کنید.
#سیاستهای_همسرداری
💕همسرت را ببخش
بعد از یک مشاجره سخت، اینگونه همسرتان را ببخشید
💌 اگر واقعا خشمتان در حدی است که نمی توانید بنشینید و با همسرتان چهره به چهره شوید، برایش یک نامه بنویسید یا پیام بفرستید و توضیح دهید چرا و چقدر از او صدمه دیده اید.
💌 یک زمان اختصاص دهید و با هم بحث کنید، ببینید چکار باید کرد که در آینده شاهد این موقعيت ها نباشید.
💌 به امتیازات و نکات مثبت همسرتان بیشتر توجه کنید. همانگونه که مرور اشتباه دیگران باعث غلیان احساسات و هیجانات منفی می شود، مرور خوبی هایشان نیز باعث ایجاد محبت بیشتر به آنها می گردد.
💌 وقتی همسرتان به خاطر اشتباهش از شما عذرخواهی کرد، برای بخشش وی خیلی سرسختی به خرج ندهید و با بخشش به موقع فرصت اصلاح رفتار را به وی بدهید.
✍ "فراموش نکنید همان اندازه که بخشش سریع و بی قید و شرط همسرتان مهم است، نحوه برخورد پس از آن نیز بسیار مهم است. اگر همسرتان را بخشیدید، نباید طوری با او برخورد کنید که حس به رخ کشیدن اشتباه، سرکوفت و یا شرمندگی در او زنده شود".
رابطه زناشویی👩❤️👨
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·