روایت پیشرفت ایران
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۱ گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشس
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۱
گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشسته جهان
🏐امروز، موفقیتهای تیم ملی والیبالِ نشسته مدیون جانبازانی است که با ورودشان به عرصه ورزش قهرمانی، آن روحیه جهادی و خستگیناپذیری را از خط مقدم به زمینبازی آوردند. حاج علی کشفیا نماد آن انسانهای پرتلاش است که زمانی با بازی و حالا نیز با سرپرستی تیم ملی، آن روحیات را هنوز در این تیم حفظ کرده است.
💠بخشی از مصاحبه با «علی کشفیا»:
🔸علی کشفیا، متولد آذرماه سال 42 تبریز هستم. مرحوم پدرم، آقا محمدحسین کارمند اداره مخابرات بود. پدرم بهصورت حرفهای کُشتی میگرفت و در زورخانهی محلهمان صاحب نام بود. وقتی نه سال داشتم، پدرم به دلیل اختلال کلیه ناشی از رژیمهای کُشتی، از دنیا رفت. علاوه بر پدرم، دایی من آقای گوهرخانی یک آدم ورزشی بود و من به واسطه ایشان به والیبال علاقه پیدا کردم. بعدها در مدرسه قدس تبریز توی زنگ ورزش از معلممان آقای عزیزی، حرکات اصولی والیبال را یاد گرفتم. کمکم در والیبال جدیتر شدم. در ایام نوجوانی هم توی مدرسه و هم توی کوچه تور میکشیدیم و والیبال بازی میکردیم و حتی با پسرداییام و بچههای محل یک تیم والیبال تشکیل دادیم.
🔸چند سال نگذشت که در والیبال آنقدر پیشرفت کردم که عضو یکی از تیمهای حرفهای تبریزشدم. الگوی من در آن زمان آقا «یدالله کارگرپیشه» بود. آقا یدالله کاپیتان تیم ملی والیبال بود. از چند جهت او را خیلی دوست داشتم، هم بازیکن خوشتکنیکی بود و هم اینکه تنها بازیکن شهرستانی تیم ملی بود. آقایدالله و غیرتاش در زمینبازی را خیلی دوست داشتم. شماره پیراهنم در تیم ملی هم از روی شماره ایشان برداشتم و همیشه شماره 4 میپوشیدم.
🔸اواخر سال 61 داوطلبانه خودم را به حوزه نظام وظیفه معرفی کردم. بعد از دوره آموزشی، در تیپ مهاباد لشگر 64 ارومیه شروع به خدمت کردم. در مهاباد قبل از اعزام به مناطق عملیاتی دورههای فشرده مینیابی و تخریب را آموزش دیدم. در اکثر مناطق شمالغرب حضور داشتم و خاطرات تلخوشیرین زیادی از آن دوران به یاد دارم. فعالیت بدنیام در دوران خدمت هم مثل قبل زیاد بود مثلاٌ روزانه حدود 20 کیلومتر پیاده روی میکردم و همین پیادهروی در مسیرهای کوهستانی آمادگی جسمانیام را بسیار بالا برده بود.
🔸17 ماه از خدمت من در مناطق شمالغرب میگذشت. اول فروردین سال 64 چند ساعتی از تحویل سال گذشته بود و من به همراه بعضی همرزمهایم، توی جنگل آلواتان سردشت مشغول مینیابی بودیم که رفتم روی مین... موج انفجار مرا از زمین کند و به بالا پرت کرد ولی من لحظه اول چیزی متوجه نشدم، فقط حس کردم دارم از بالا به پایین میآیم. افتادم داخل یک چاله و بعد دیدم یکی از دوستانم بالای سر من است و گریه میکند؛ آن صحنه خیلی برایم غم و سنگینی عجیبی داشت. چندثانیه گذشت ناگهان از شدت درد فریاد زدم. نگاهی به پایین انداختم و آنموقع بود که متوجه شدم چه بلایی سرم آمده است؛ جفت پاهایم قطع شده بودند!
🔸واکنش مادرم به مجروحیت من خیلی روی من تأثیر مثبت گذاشت و خودم هم با این مسئلهای که پیش آمده بود، کنار آمدم. روزی که مرخص شدم خواهش کردم مرا ببرند ورزشگاه. لحظاتی را آنجا برای تماشا ماندم و بعد از ورزشگاه به خانه رفتم. برخلاف دیگران که فکر میکردند من تا ابد خانهنشین میشوم، اما دوباره به ورزش بازگشتم. این بار با والیبالِ نشسته! اولین تمرین رسمیام تنها 4 ماه پس از مجروحیتم بود. اواخر سال 63 به عنوان بازیکن یکی از تیمهای تبریز در مسابقات کشوری اصفهان شرکت کردم و بعد آن مسابقات به اردوی تیم ملی والیبال نشسته دعوت شدم.
#دانشمند۸
#ورزش_قهرمانی #پارالمپیک
#روایت_ورزش #علی_کشفیا
#روایت_پیشرفت #والیبال_نشسته
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۲ گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشسته
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۲
گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشسته جهان
🏐بخشی از متن:
🔸سال 64 تیم تازه تشکیلشده والیبال نشسته قرار بود برای اولین بار به مسابقات جهانی در نروژ اعزام بشود. یک روز قبل اعزام، در خانه عمهام در تهران مهمان بودم که تهران بمباران شد و من آنجا هم مجروح شدم. شیشههای خانه عمهام بر اثر موج انفجار شکست و ریخت روی من و من با حدود 30 بخیه در پشتم اعزام شدم. روز اعزام هم مجدداٌ تهران بمباران شد و پرواز به تأخیر خورد. قرار بود با پرواز اول به فرانکفورت آلمان و با پرواز دوم از آنجا به اسلو پایتخت نروژ برویم. به خاطر تأخیری که کرده بودیم، زمانی در فرودگاه فرانکفورت به زمین نشستیم که هواپیمای ما از آنجا به اسلو پرواز کرده بود.
🔸سرپرست تیم ملی برای مسئولان برگزاری مسابقات تلگرافی فرستاد که اگر امکانش هست بازی فردای ما با آلمان را به وقت دیگری موکول کنید. آنها هم دلشان به حال ما سوخت و قبول کردند. فردایش وقتی به شهر «کریستیان ساند»، محل برگزاری بازیها رسیدیم درخواست کردیم که ما را مستقیم به سالنی که مسابقات در آنجا برگزار میشد ببرند. جلوی در سالن مسابقات از ماشین که پیاده شدیم همگی عکس امام را به سینه زده بودیم. رفتیم که وارد سالن بشویم جلوی ما را گرفتند. گفتند باید برگردید به کشورتان! شما دارید کار سیاسی میکنید. سرپرست تیم هم گفت برمیگردیم.
🔸برگشتیم توی اتوبوس و چند دقیقهای مشورت کردیم، گفتیم آقا ما این همه راه نیامدهایم که برگردیم. بالاخره کوتاه آمدیم و گفتیم فعلا تبلیغ بماند به وقتش. چند نفر از بچهها رفتند داخل ورزشگاه و برگشتند و گفتند که این تیمها هم مثل ما هستند و احتمالاٌ بتوانیم بعضی از آنها را ببریم. صبح روز بعد ساعت 11 صبح با سوئد بازی داشتیم. 5 بعد از ظهر هم با نروژ مسابقه داشتیم. ساعت 10 صبح که وارد زمین شدیم تا خودمان را گرم کنیم، آنجا برای اولین بار توپ اورجینال از نزدیک دیدیم. اولین بار بود که روی کفپوش بازی میکردیم. ما در کشور خودمان روی پارکت تمرین میکردیم.
🔸بازی اول را 3-2 به سوئد باختیم اما همه تیمها حساب دستشان آمد. هیچ کس انتظار نداشت که ما حتی بتوانیم یک گیم هم از سوئد ببریم. بازی ما حدود ساعت 13 تمام شد. آمدیم برای استراحت که به ما خبر دادند تیم آلمان درخواست کرده که آن مسابقه عقب افتادهمان الان انجام بشود و ما بدون اینکه فرصتی برای استراحت و ناهار خوردن پیدا کنیم، نیم ساعت بعد دوباره وارد زمینبازی شدیم.
🔸آلمان را با نتیجه 3بر2 شکست دادیم. برگشتیم برای استراحت و در رختکن برای ناهار نان خالی با گوجه خوردیم و یک ساعت بعد 3-2 نروژ را هم بردیم. بازی که تمام شد دو نفر آمدند دستمان را گرفتند. گفتیم چه شده؟ گفتند باید تست دوپینگ بدهید. چطور ممکن است یک فرد معلول 15 گِیم بدون استراحت بازی کند؟! چند نفر از بچهها را بردند تست دوپینگ و دیدند دوپینگی در کار نیست.
#دانشمند۸
#ورزش_قهرمانی #پارالمپیک
#روایت_ورزش #علی_کشفیا
#روایت_پیشرفت #والیبال_نشسته
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۳ گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشسته
🏆 با اولین حضور، قهرمانِ جهان شدیم ۳
گفتوگو با علی کشفیا، رکورددار قهرمانی پارالمپیک والیبال نشسته جهان
🏐بخشی از متن:
🔸در آن مسابقات سال ۶۴، 11 نفر اعزام شده بودیم که 5 نفر ما را جانبازان و بقیه را معلولین تشکیل میدادند. ما واقعاٌ برای پیروزی و برای بالا بردن پرچم کشورمان بازی میکردیم و این انگیزه و اتحاد و عشق وطن بود که به ما انرژی میداد. روز بعد انگلیس را سه هیچ زدیم و بازی بعدی به پست هلند خوردیم. هلند آن زمان پرافتخارترین تیم والیبال نشسته جهان را داشت. 14 دوره قهرمان جهان شده بودند و قویترین تیم دور مسابقات بودند.
🔸بازی ما با هلند شروع شد. دو سِت پیاپی باختیم و در ست سوم 12 بر 7 عقب بودیم. در سالن بعضیها فریاد میزدند {ایران – پیکان}؛ به زعم خودشان میخواستند جایزهای که وزارت ورزش وعده داده بود را به ما یادآوری کنند تا انگیزه بگیریم. بچهها را صدا زدم و گفتم که یک ملت منتظر نتیجهی این بازی است. ما باید این مسابقه را ببریم. با هم عهد بستیم تا تمام توانمان را بگذاریم. شاید باورش برایتان سخت باشد ولی ما به بازی برگشتیم و نتیجه از این رو به آن رو شد. ما هلند را در عین ناباوری 3 بر 2 شکست دادیم. کل ورزشگاه ایستاده ما را تشویق کردند. در فینال نیز یوگسلاوی یا همین تیم بوسنی امروزی را 3 بر 1 بردیم و در اولین حضورمان در مسابقات جهانی قهرمان شدیم.
🔸خبر قهرمانی ایران در دنیا مثل بمب صدا کرد. هیچ کس باور نمیکرد ایران، یک کشور جنگزده در اولین حضورش در مسابقات که آنهم با تأخیر رسید، بتواند قهرمان جهان بشود. وقتی خبر قهرمانیمان را به مسئولان ورزشی کشورمان مخابره کردیم کسی باور نمیکرد که ما توانسته باشیم به چنین موفقیتی دست پیدا کنیم. بعد از آن هم این توفیق نصیبم شد که با تیم ملی والیبال نشسته ۴ بار قهرمان پارالمپیک شوم. توی دو دوره پارالمپیک (بارسلون ۱۹۹۲ و آتلانتا ۱۹۹۶ ) پرچمدار کاروان ورزشی ایران انتخاب شدم و در پارالمپیک آتن ۲۰۰۴، به عنوان سرپرست تیم ملی والیبال نشسته ایران در مسابقات حضور داشتم.
🔸سال 2000 بود که کمیته بینالمللی المپیک لوزان 5 ورزشکار برتر قرن ایران را معرفی کرد که اسم من را هم در بین آنها آورده بود. از سالها حضورم در تیم والیبال نشسته مقامهای دیگری مثل چهار مدال طلای قهرمانی جهانی، مدال طلای مسابقات قهرمانی اروپا اسپانیا و همچنین چهار مدال طلای قهرمانی جهان (نروژ ۱۹۸۵؛ هلند ۱۹۹۰؛ آلمان ۱۹۹۴ و تهران ۱۹۹۸)، و چندین طلای تورنمنتهای مختلفی از سراسر دنیا را در کارنامهام ثبت کردهام. الان هم که در کسوت مسئول هیئت جانبازان و معلولین استان آذربایجان شرقی خدمت میکنم، همچنان سرپرست تیم ملی والیبال نشسته هستم.
#دانشمند۸ #ورزش_قهرمانی #پارالمپیک
#روایت_ورزش #علی_کشفیا
#روایت_پیشرفت #والیبال_نشسته
@daneshmand_mag | مجله دانشمند