eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
243 دنبال‌کننده
226 عکس
7 ویدیو
0 فایل
🌱 مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) با نگاه «روایت پیشرفت» 🌱 کاری از خانه هنر و رسانه پیشرفت ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پیشرفت ایران
⭕ جاودانگی کوانتومی دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن⬇️
جاودانگی کوانتومی دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن: 🔻اوایل دهه هفتاد مسعود با دوستانش برای شرکت در کنفرانس علمی سفری داشتند به روسیه. بعد از برگشت از ارتباطات علمی با دانشمندانی می‌گفت که برایشان بسیار مغتنم بود. دانشمندانی که به‌غیراز یک کنفرانس بین‌المللی امکان دیدار نبود و این بار توانسته بودند یک سیری از مسائل علمی که داشتند را مطرح کنند. یکی از مراکزی که همکاری داشت مرکز تحقیقات فیزیک نظری بود. مجموعه‌ای از نوابغ که کنار هم مشغول مطالعه و تحقیق بودند. طی آن چند سال 11 مقاله ISI را توانست به نتیجه برساند و چاپ کند. همیشه می‌گفت: "وقتی دورهم هستیم حتی باندازه خوردن چای و قهوه هم از کار فارغ نمی‌شیم و اتفاقا اون زمان خوبیه برای رد وبدل کردن نتیجه‌ها و مسایلی که ذهنمون درگیرشه" گاهی اوقات دلم می‌سوخت یک نفر چطور این اندازه خودش را وقف کار می‌کند. درست است خودش لذت می‌برد ولی جسمش خسته می‌شد. نه تفریحی نه استراحتی. 🔻مسعود در نامه‌ای برایم نوشته بود: "منصوره. ما انسان‌ها در همه چیز شهوت داریم و می‌خواهیم به اوج برسیم. البته که شهوت در بعضی مسائل خطرناک است. ولی ما می‌توانیم شهوت علمی داشته باشیم. همیشه از کوچک‌ترین فرصت‌ها برای آموختن استفاده کنیم." خودش هم همیشه به این نگاه پایبند بود محال بود فرصتی دقیقه‌ای برایش فراهم بشود و استفاده نکند. حتی آن روزی که باهم رفته بودیم دندان‌سازی تا برایم دندان مناسبی درست کند. مسعود ایستاده بود و از مسئول آنجا سؤال می‌پرسید که این وسیله با چه سرعت و دمایی می‌چرخد؟ چگونه تغییر رنگ می‌دهید و با اشتیاق جواب‌ها را می‌شنید. حتی یادم هست گفتم: " مسعود تو مگه بیکاری به چه دردت می‌خوره راجع به هر چیزی سؤال می‌پرسی؟" گفت: "تو نمی‌دونی دانستن چه لذتی داره؛ فهمیدن هر چیزی خوب و لازمه و یک‌وقتی به کار می‌آید." 🔻یکی از روزهای پاییزی سال 74 بود مسعود آمد خانه و خیلی جدی گفت: "منصوره حالا نوبت توئه! دیگه باید بنشینی و درس بخونی و کنکور قبول بشی!" متعجب مانده بودم! نه به آن قطعیتی که سال اول زندگیمان هرچه رشته بودم را پنبه کرد و گفت: " اگر خانم دانشجو می‌خواستم که دور و برم زیاد بود. من دارم درس می‌خونم و تمام تمرکزم رو باید برای تحصیل بگذارم. اگه تو هم درس بخونی کی زندگی رو جمع بکنه" نه به این‌که بی مقدمه آمد و گفت امسال کنکور بده. مسعود برایم مشخص کرده بود هر درسی چقدر ضریب دارد. بعد هم قول داد ریاضی و فلسفه و زبان را برایم تدریس کند. هرچه گفتم برایم این دروس سخت است با روی باز گفت خودم همه را درس می‌دهم و کمکت می‌کنم. هروقت فرصتی پیدا می‌کرد خودش کتاب را می‌گذاشت مقابلش و درس می‌داد. بقدری جدی و کامل که انگار در دانشگاه درس می‌دهد. فلسفه و ریاضی و زبان روی دوش خودش بود. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ جاودانگی کوانتومی ۲ دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن⬇️
جاودانگی کوانتومی ۲ دانشمند هسته‌ای شهید مسعود علیمحمدی به روایت همسر  💠بخشی از متن: 🔸خودش همیشه می‌گفت درس‌های پایه دوره کارشناسی خیلی مهم هستند؛ اگر بچه‌ها خوب یاد بگیرند و به رشته‌شان علاقه‌مند بشوند، آینده خوبی خواهندداشت؛ به‌همین‌خاطر بود که معمولا واحدهای پایه‌ی کارشناسی را خودش تدریس می‌کرد. هرچند بعضی اساتید کسر شأن می‌دانستند، ولی مسعود بااشتیاق این واحدها را درس می‌داد تا خانه از پایبست کج ساخته نشود. 🔸استادتمام شده‌ بود اما برخلاف همکارانش، معمولا تعداد کمی دانشجوی دکتری قبول می‌کرد. با کسی هم تعارف نداشت؛ آشنا و غیرآشنا هم برایش فرقی نمی‌کرد. خیلی راحت ایستاد و به آن بنده خدا توضیح داد که عذر می‌خواهم اما امکان پذیرفتن دامادتان را ندارم. می‌گفت «مملکت به مدرک محتاج نیست که همین‌طور فارغ‌التحصیل دکتری از دانشگاه بفرستیم بیرون. این الگو آورده‌ای برای کشور ندارد. ما نیازمند محقق هستیم. هرکس را ببینم و بفهممم که افق دورتری از مدرک‌گرفتن دارد، می‌پذیرمش. ما نیازمند عملیاتی کردن علوم هستیم تا مملکت پیشرفت کند.» 🔸هرچند این‌ کار باعث می‌شد از جهت مالی عقب بیفتد، اما مگر مسعود در زندگیش به مادیات توجه کرده بود که این‌بار توجه کند؟! از هر راهی که می‌توانست، برای دانشجوهایش مایه می‌گذاشت. فهمیده بود یکی از دانشجوهای دکترایش به‌دلیل مضیقه مالی مجبور است روزهایی در هفته را خارج از تخصصش کار انجام بدهد و به‌اندازه لازم، فرصت مطالعه و پژوهش ندارد. یک روز صدایش زده بود در دفترش و از او خواسته بود برای درسش تمام‌وقت تمرکز کند و درعوض ماهانه پولی برایش واریز کند. 🔸همان‌قدر که دانشجوها و شرایطشان برایش مهم بود، ساختار درست برای پیشرفت کشور را هم این‌گونه می‌دید. یادم هست برای یک مرکز علمی که به مشکلاتی برخورده بود و اجازه نمی‌دادند کارهای تحقیقاتیشان را انجام دهند، هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام داد. سعی کرد از مجموعه‌های مختلف بودجه بگیرد و مسائل اداری را حل کند؛ اما درنهایت به درِ بسته خورد. روزی که فهمید واقعا کاری از پیش نمی‌برد، اگر کسی او را می‌دید فکر می‌کرد عزیزی ازدست داده است؛ صورتش گرگرفته و اعصابش ناراحت بود. در خانه راه می‌رفت و برایم حرف می‌زد که اگر این مرکز کارش را ادامه بدهد، در کشور چنین می‌شود و چنان می‌شود، اما نمی‌دانند و نمی‌گذارند. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند