eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
379 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://abzarek.ir/service-p/msg/1955759 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 کتاب  🏴 🖊 اثر: 🏴شرح زیبایی از زندگی (س) در قالب زندگی یک روزنامه‌نگار 🗞 🏴در این کتاب شرح زندگی حضرت زینب (س) بسیار شیرین‌ و دلچسب و صمیمی نوشته شده و خواننده را بیشتر از هر اثری وارد زندگی و خانه‌ی اهل‌بیت پیامبر (ص) می‌کند. 🏴ماجرای کتاب درمورد زندگی پسری روزنامه‌نگار، به اسم مسعود است، مسعود از دار دنیا فقط یک خواهر به اسم عارفه دارد. دوستی هم دارد که مدام برای سفرهای معنوی او را دعوت می‌کند اما مسعود دست رد به سینه‌اش می‌زند زیرا اعتقاد زیادی به طلبیده شدن دارد. بلاخره یک بار که دوستش برای سفر از او دعوت می‌کند، مسعود بخاطر رودربایستی قبول می‌کند که همسفرش شود. اما عارفه به علت ناامنی مانع او می‌شود و سفر مسعود را کنسل می‌کند. عارفه همان شب خواب صادقه‌ای از حضرت زینب (س) می‌بیند که از دست او بخاطر ممانعت از سفر برادرش ناراحت است و همچنین خانم زینب در این خواب، مقداری آب در لیوانی برای عارفه می‌ریزد. از این‌جا به بعد عارفه موافق صد در صدی با سفر برادرش می‌شود درحالی که مسعود اصلا تمایلی به رفتن ندارد...  (ادامه‌ی داستان و نوع ارتباط‌دهی زیبای داستان با زندگی حضرت زینب (س) را خودتان مطالعه کنید.😉 البته یه جاهایی از کتاب جای عارفه با مسعود عوض می‌شه که من واقعا یاد رمان‌های ترسناک افتادم.) 🏴در این کتاب به سوالات مبهمی از زندگی خانم زینب، پاسخ داده می‌شود. مثلا این سوال که چرا عبدالله (همسر حضرت زینب (س)) همراه با کاروان (ع) و همسرشان به کربلا نمی‌آیند؟ 🏴همچنین علاوه‌بر زندگی حضرت زینب (س)، نویسنده با استفاده از شیوه‌ی جالبی به یک شرح کلی از ۵سال حکومت (ع) نیز می‌پردازد. به گونه‌ای که دور شدن از زندگی خانم زینب و پرداختن به این امر مهم را تقصیر مسعود می‌اندازد. (خیلی جالبه، البته شاید تا خودتان نخوانید متوجه نشوید موضوع از چه قرار است...)
📖 کتاب  🏴 🖊 اثر: 🏴شرح زیبایی از زندگی (س) در قالب زندگی یک روزنامه‌نگار 🗞 🏴در این کتاب شرح زندگی حضرت زینب (س) بسیار شیرین‌ و دلچسب و صمیمی نوشته شده و خواننده را بیشتر از هر اثری وارد زندگی و خانه‌ی اهل‌بیت پیامبر (ص) می‌کند. 🏴ماجرای کتاب درمورد زندگی پسری روزنامه‌نگار، به اسم مسعود است، مسعود از دار دنیا فقط یک خواهر به اسم عارفه دارد. دوستی هم دارد که مدام برای سفرهای معنوی او را دعوت می‌کند اما مسعود دست رد به سینه‌اش می‌زند زیرا اعتقاد زیادی به طلبیده شدن دارد. بلاخره یک بار که دوستش برای سفر از او دعوت می‌کند، مسعود بخاطر رودربایستی قبول می‌کند که همسفرش شود. اما عارفه به علت ناامنی مانع او می‌شود و سفر مسعود را کنسل می‌کند. عارفه همان شب خواب صادقه‌ای از حضرت زینب (س) می‌بیند که از دست او بخاطر ممانعت از سفر برادرش ناراحت است و همچنین خانم زینب در این خواب، مقداری آب در لیوانی برای عارفه می‌ریزد. از این‌جا به بعد عارفه موافق صد در صدی با سفر برادرش می‌شود درحالی که مسعود اصلا تمایلی به رفتن ندارد...  (ادامه‌ی داستان و نوع ارتباط‌دهی زیبای داستان با زندگی حضرت زینب (س) را خودتان مطالعه کنید.😉 البته یه جاهایی از کتاب جای عارفه با مسعود عوض می‌شه که من واقعا یاد رمان‌های ترسناک افتادم.) 🏴در این کتاب به سوالات مبهمی از زندگی خانم زینب، پاسخ داده می‌شود. مثلا این سوال که چرا عبدالله (همسر حضرت زینب (س)) همراه با کاروان (ع) و همسرشان به کربلا نمی‌آیند؟ 🏴همچنین علاوه‌بر زندگی حضرت زینب (س)، نویسنده با استفاده از شیوه‌ی جالبی به یک شرح کلی از ۵سال حکومت (ع) نیز می‌پردازد. به گونه‌ای که دور شدن از زندگی خانم زینب و پرداختن به این امر مهم را تقصیر مسعود می‌اندازد. (خیلی جالبه، البته شاید تا خودتان نخوانید متوجه نشوید موضوع از چه قرار است...)
هوالحی🥀 🏴 بخش هفتم 🔆 و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ ... ... 💬 عمر سعد آدم عجیبی است. آدم فکر نمی‎کند کسی مثل او فرمانده‎ تاریک‌ترین سپاه تاریخ بشود. ما تصور می‎کنیم سردسته‌ آدم‌هایی که مقابل می‎ایستند، باید آدم خیلی عجیب و غریبی در ظلم و قساوت باشد. ظاهراً اما این‌طور نیست. عمر سعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. ما شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچ‌وقت ! اما رگه‌هایی از شخصیت عمر سعد را خیلی‌هایمان داریم ! رگه‌هایی که وسط معرکه می‌تواند آدم را تا لبه‌ پرتگاه ببرد. از همان لحظه‌ اول ورود به شک دارد به آمدنش،به جنگیدنش با ؛ حتی جایی آرزو کرده که ای کاش خدا مرا از جنگیدن با نجات بدهد. ⚠️ عمر سعد عِلم دارد به این‌ که حق است ! به این‌‎که جنگیدن با ، یعنی قرار گرفتن در سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» می‌لنگاندش . زن و بچه‌هایش، مال و اموالش،‌ خانه و زندگی‌اش و مهم‌تر از همه‌ این‌ها، گندم‌های ری؛ وعده‌ شیرین فرمانداریِ ری ! 📌 شب دهم امام می‌کِشدش کنار، حرف می‌زند با او. حتی دعوتش می‌کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش ! می‌گوید می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند،‌ امام جواب می‎دهند : خانه‌ دیگری می‌‎سازم برایت. می‎گوید می‎ترسم اموالم را مصادره کنند. امام دوباره می‎گویند بهتر از آن‌ها را در حجاز به تو می‎دهم. می‎گوید نگران خانواده‌ام هستم، ‌نکند آسیبی به آن‌ها برسانند... 🔨🔔 ما هم «شک» داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل ، با آن‌ که به حقانیت حق واقفیم اما مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم؛‌ از دست دادنشان خیلی برایمان نگران‌کننده است و این‌ها نشانه‌های هستند. نشانه‌های سیاهی از شباهت ما با عمربن ‌سعدبن‌ابی‌وقاص؛ هزاری هم که هر بار در لعنتش کنیم ! ⇦ عمر سعد از آن بود که تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهی‌ها و دیگر همان‌جا ماند ! ⚠️ از مهمترین عبرت های همین ماجرای سیاه شدن خاکستری های تاریخ هست. تاریخ معاصر کشور ما پر از خاکستری‌هایی است که عاقبت به شر شدند ! آدمهای خاکستری فقط مسئول و نماینده و وکیل و قاضی نیستند ! آدمهای خاکستری اتفاقا در متن مردم فراوانند ! همان‌هایی که ممکن است در بزنگاه یک انتخاب مهم بلغزند و امام جامعه را تنها گذارند ! " فاعتبروا یا اولی الابصار " این وجیزه ادامه دارد اگر خدا خواهد 😊 ✍🏻 "صــالح‌ادیب" کانال ↫ ♡فرصــت‌حضـــور♡ گروه ↫ ♡فرصــت‌حضـــور♡
هوالحی🥀 🏴 بخش هفتم 🔆 و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ ... ... 💬 عمر سعد آدم عجیبی است. آدم فکر نمی‎کند کسی مثل او فرمانده‎ تاریک‌ترین سپاه تاریخ بشود. ما تصور می‎کنیم سردسته‌ آدم‌هایی که مقابل می‎ایستند، باید آدم خیلی عجیب و غریبی در ظلم و قساوت باشد. ظاهراً اما این‌طور نیست. عمر سعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. ما شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچ‌وقت ! اما رگه‌هایی از شخصیت عمر سعد را خیلی‌هایمان داریم ! رگه‌هایی که وسط معرکه می‌تواند آدم را تا لبه‌ پرتگاه ببرد. از همان لحظه‌ اول ورود به شک دارد به آمدنش،به جنگیدنش با ؛ حتی جایی آرزو کرده که ای کاش خدا مرا از جنگیدن با نجات بدهد. ⚠️ عمر سعد عِلم دارد به این‌ که حق است ! به این‌‎که جنگیدن با ، یعنی قرار گرفتن در سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» می‌لنگاندش . زن و بچه‌هایش، مال و اموالش،‌ خانه و زندگی‌اش و مهم‌تر از همه‌ این‌ها، گندم‌های ری؛ وعده‌ شیرین فرمانداریِ ری ! 📌 شب دهم امام می‌کِشدش کنار، حرف می‌زند با او. حتی دعوتش می‌کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش ! می‌گوید می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند،‌ امام جواب می‎دهند : خانه‌ دیگری می‌‎سازم برایت. می‎گوید می‎ترسم اموالم را مصادره کنند. امام دوباره می‎گویند بهتر از آن‌ها را در حجاز به تو می‎دهم. می‎گوید نگران خانواده‌ام هستم، ‌نکند آسیبی به آن‌ها برسانند... 🔨🔔 ما هم «شک» داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل ، با آن‌ که به حقانیت حق واقفیم اما مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم؛‌ از دست دادنشان خیلی برایمان نگران‌کننده است و این‌ها نشانه‌های هستند. نشانه‌های سیاهی از شباهت ما با عمربن ‌سعدبن‌ابی‌وقاص؛ هزاری هم که هر بار در لعنتش کنیم ! ⇦ عمر سعد از آن بود که تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهی‌ها و دیگر همان‌جا ماند ! ⚠️ از مهمترین عبرت های همین ماجرای سیاه شدن خاکستری های تاریخ هست. تاریخ معاصر کشور ما پر از خاکستری‌هایی است که عاقبت به شر شدند ! آدمهای خاکستری فقط مسئول و نماینده و وکیل و قاضی نیستند ! آدمهای خاکستری اتفاقا در متن مردم فراوانند ! همان‌هایی که ممکن است در بزنگاه یک انتخاب مهم بلغزند و امام جامعه را تنها گذارند ! " فاعتبروا یا اولی الابصار " این وجیزه ادامه دارد اگر خدا خواهد 😊 ✍🏻 "صــالح‌ادیب" کانال ↫ ♡فرصــت‌حضـــور♡ گروه ↫ ♡فرصــت‌حضـــور♡