بعضی وقتا سر کلاس یه سوالهایی می پرسم،
به بچه ها میگم کتاب رو باز کنند و زیر و رو کنند و جواب بدن😊
در انتظار رویش🌱
راستی چندتا سوال می پرسم ببینم جوابشو میدونین😉👇👇 ۱)چرا به کلاس های دین و زندگی، میگم بلاد کفر؟🤔 ۲)
اینم فصل امتحانات یه آزمون کانال باز
(معادل open book )😅 برا شما
مثل عزیزی که پشت صحنه داره تقلب میکنه و جواب میده، شما هم تقلب کنید😂
حلااااال😅👌
سلام و وقت بخیر 🍁
ان شاء الله که حالتون خوب باشه🌹
برخی عزیزان چند روزی است در ناشناس سوال پرسیدن، صبور باشید، به مرور پاسخ میدم ان شاء الله
سلام. از نوع سوال بر می آید که این فرد باید در مبانی خداشناسی( بالاخص حکمت و عدل خدا) و خویشتن شناسی و حتی بحث معاد بازنگری کند😊
چون سوال، جنبه اعتراضی و گلایه دارد.
اعتراض نسبت به سکوت خدا در برابر ظالم( تازه اگر خدا سکوت کرده باشد😉) بیانگر ریشه مشکل در شناخت خداست.
خداشناسیِ فلسفی و برهان علت و برهان نظم و استدلال های خشک و... هم جواب و راه حلِ این ضعف در خداشناسی نیست؛
بلکه این عزیز باید خدای فطری را در درون خویشتن بیابد.
تعیین زمان برای جبران ظلم ظالم( تو این دنیا میخواد مجازاتش رو ببینه) نشان دهنده ضعف در مسیر بندگی است
،چون بنده باید بندگی کند، نه اینکه شرط و شروط و زمان و مکان و نوع مجازات را تعیین کند.
علاوه بر اینها، صرف نظر از خواست ما، برخی گناهان( ظلم به خود یا دیگران ) آثار سوئشان در دنیا هم دامن گیر گناهکار میشود.
و البته اگر همه میخواستند همه مجازات همه ظالمان در این دنیا اتفاق بیفتد( که امکان ندارد) ، دیگر باور به معاد بی معنا میشد❗️
#پاسخ_به_پیام_ناشناس
از نوع سوالها تشخیص دادم ۳ سوال برا یه نفر هست، برا همین ضمن این سوال، به سوالی که قبلا هم جواب داده بودم، گریزی زدم👆👆
سوال سوم این عزیز رو هم سر فرصت جواب میدم.
سوال سوم هم مهمه
و سوال خیلی از دانش آموزان هم هست( از جمله شاگرد عصیانگر خودم😊)👇👇
راستی به این صاحب سوال عزیز توصیه میکنم دوره قصه من و خدا رو ثبت نام کنند👌😍
در انتظار رویش🌱
فرض کنید این سوال رو از شما پرسیدند، چه جوابی دارید؟❗️ چرا ؟!
ضمن تشکر از جواب هایی که نفرستادید(❗️😐😅)
سعی میکنم که دیگه ازتون سوال نکنم.
فقط به سوالاتون جواب بدم😊
نیم نگاهی به تاریخ گذشته بشر فریاد می زند که:
عقل برای رفتن در مسیر ، لازم هست ولی هرگز کافی نیست.
در قرن 19 جریان پوزیتویسم( حس گرایی) حرف حسابش این بود که انسان با اتکا به علم تجربی و حواس تجربه پذیر خودش می تواند سر کند؛ لذا به انکار غیب و وحی(دین) رو آوردند.
نتیجه اش چه شد؟!
بحران معرفتی❗️
چون علم و عقل و حواس بشر و ...فقط بخشی از ابزارهای شناخت و معرفت بودند و این جریان با حذف مهمترین ابزار شناختی، انسان قرن بیستم را ابتدا در بحران معرفتی به تنگنا رساند و سپس وی را به بحران های اخلاقی، معنوی و روانی کشاند.
شاهد این مدعا، آمار بالای فساد، بزهکاری و انحراف های اخلاقی ، افسردگی، پوچی و در نهایت خودکشی است.
پس، انسان علاوه بر عقل، به ابزار دیگری نیاز دارد.
عقل به تنهایی نمیتواند از پسِ جوابِ سوال های مهم و بنیادی که هر انسان اهل فکری(دقت شود) باهاش مواجه هست، بر بیاد.
مثل چی؟ مثل سرنوشت ما پس از مرگ!!
عقل بشر کجا میتونه به این سوال مهم جواب بده؟!!
عقل ، نه تنها محدودیت داره، بلکه با درک این محدودیت، جالبه که خودِ عقل انسان، ضرورت وحی رو درک میکنه👌
#پاسخ_به_پیام_ناشناس
✅ مادامی که من احساس نیاز به دین نداشته باشم...
🔶استاد #علی_صفایی_حائری:
آن چه من را به حركت وادار مىكند، علم به چيزى نيست، اضطرار به آن است.
احتياج به آن است.
مادامى كه من، دين را حتى اگر قبول كردم، خدا را حتى اگر باور كردم كه هست، اگر به آن نياز نداشته باشم و بگويم بدون دين مىتوانم راهم را بروم و مىتوانم بدون دين زندگى كنم، طبيعتاً دين يا در متن نمىآيد ،بر كنار مىشود،
يا اگر هم مىآيد، متن بىبديلى نيست، مىتواند نسخه بَدَل داشته باشد.
اينجاست كه تو از دين مىتوانى كنار بكشى. ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد.
يك روز باشى يك روز نباشى. اين ديگر مربوط است به شرايطى كه تو دارى. دين متن تو نيست. يك روز آن را دارى، يك روز ندارى.
حاشيهى زندگى توست.
اما اگر آدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است، چرا؟
چون علم من در حوزهى هفتاد سال مىتواند كارگشا باشد، فلسفهى من هم در حوزهى علم من مىتواند روشنگر باشد و عرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطههاى آسيب و آفتى كه در دل من هست با مجموعهى راهى كه در پيش دارم و اهدافى كه دارم جمعبندى و شناسايى مىشود،
آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم،به وحى روى مىآورم، اين نياز را مىفهمم.
اينجاست كه در خدا جدال نمىكنم.
✍#استاد_علی_صفایی_حائری
📚 #روابط_متکامل زن و مرد ص۶۴
من حركتم به سوى دين به اندازۀ دركم از ضرورت و اضطرارم در رابطه با دين است؛
من كه فهميدم امكانات من نارساست؛
چه امكانات حسىام، امكانات غريزىام، امكان تجربى و علمىام،
امكان برهانى فلسفى عقلىام و امكان قلبى شهودى عرفانىام.
اين مجموعۀ امكانات، براى مجموعۀ روابط من و نيازهاى من ناتوان است،
اينجاست كه من به چيز ديگرى روى مىآورم، به وحى روى مىآورم؛
در حالى كه اگر من اين ارتباطهاى پيچيده را قائل نباشم، استمرار را براى خودم قائل نباشم،
نه تنها وحى زايد است،
حتى عقل هم زايد است، كه با غريزه مىشود زندگى كرد.❗️❗️
✍#استاد_علی_صفایی_حائری
📖 تو می آیی، ص ۵۸
وقتی بخاطر سرمای هوا، دیشب اطلاعیه مجازی شدن کلاسها صادر میشه😩👇
طبق قانون پایستگی آموزش: 👇👇
بعد از کرونا ، مدرسه ها هرگز تعطیل نمی شوند، بلکه از حالتی( حضوری) به حالت دیگر(مجازی) تبدیل میشوند😂😅
وقتی مجبوری بری تو شاد 😅👇
طبق قانون پایستگی اختلال اینترنت: 👇👇
اختلال نت هرگز از بین نمی رود، بلکه از شدتی به شدت دیگر تبدیل میشود😂
طبق قانون پایستگی طنز: 👇👇
طنزها هرگز از بین نمی روند، بلکه از سوژه ای به سوژه دیگر منتقل میشوند.
تا قانون پایستگی دیگر ...
.
.
.
فکر کردید میگم بدرود؟!✋😅
نخیررر😂
تا قانون پایستگی دیگر، جایی نمی روم؛ بلکه از موضوعی به موضوع دیگر منتقل میشوم😉👇
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام 🌸🍃
در همین ابتدای مطلب از تمام عزیزان تقاضا دارم قبل از مطالعه مطالب ، چنان که قصد دارید به کلاسهای باحالمون و رفاقت قشنگمون و ... غبطه بخورید ، همین ابتدای کار یک ماشاالله لاحول و لا قوه الاباالله قرائت کنید و از همونجا که نشسته اید فوت کنید به جونمون 😅😂 والا به خدا
نگران نباشید میاد میرسه!!!
دود کردن اسپند و .. هم نمی دونم در روایات اومده یا نه ولی میگن بس تاثیرگذار هست!! 😅
والا آخه از پشت صحنه هامون که خبر ندارید 🙊😅
حالا بریم براتون از قشنگی های کلاسمون بگم تا هم از راه دور بهره ببرید و هم دلتون بسوزه 😂😂😂
چون هفته گذشته و این هفته در محضر سوره بروج بودیم ، من هم در یک جلسه ترکیبی از دو جلسه رو تقدیمتون می کنم 😊
به تازگی و به حول و قوه الهی ما اهالی بلاد ایمان هم هجرت کردیم و از خانه ای زیبا و قدیمی با حیاط سرسبز که در همسایهگی مسجد بود ، کوچ کرده و در یک ساختمان تازه تر ساکن شدیم که از قضا با همان مسجد همسایه ترر است 👌
به طوری که برای رسیدن به کلاسهای بلاد ایمان از حیاط مسجد می گذریم 😍
اتفاقا من هم آدرس رو تا حیاط مسجد بلد بودم ولی اونجا که رسیده بودم گیر کرده بودم 🙊
یک زنگ به استاد جان زدم فرمودند یک در شیری رنگ هست , از پله هاش بیا پایین 😑
حالا من وسط حیاطی ایستاده ام که دور تا دورش تمام درها شیری رنگ شده اند و تمام پله هایشان رو به بالاست!!!! 😑
چند باری همون پله ها رو اول بالا و بعد پایین رفتم ولی جایی نمی رسیدم همون کف حیاط بودم 😂😂😂😂
خلاصه یکی از رفقای با مرام اومد دنبالم و باهم رفتیم تو ، تازه اون موقع متوجه شدم یکی از درهای شیری رنگ رو که باز می کنی در لایه های درونی وجودش پله هایی رو به پایین آشکار میشه 😉
#مشق_های_بلاد_ایمان
این جلسه ما در محضر سوره بروج بودیم 😍
تدبر در قرآن ، اون هم با سبک و کلاس داری استاد جان باعث شده فضای کلاس هامون بس نگفتنی باشه 👌
بماند که این جلسه یکی از رفقای فعال و پر سوالمون کنار استاد جان جا خوش کرده و بخش وسیعی از کلاس رو به نفع خودشون خصوصی کرده بودند ، ولی این استاد جان ما هم بیدی نیست که با این بادها بلرزه و خدایی نکرده کلاس از دستشون در بره 😅
هر از گاهی یک سوال می پرسیدند و کلاس رو به چالش می بستند!! تا ما بحثمون بالا می گرفت خودشون آهسته و در نهایت آرامش پاسخ سوالات اون رفیق رو هم می دادند ☺️
بماند که باز هم با این وجود کنجکاوی تمام ابعاد وجود من رو دربر گرفته بود 😁
و کم کم احساسم نسبت به این رفیق داشت تو مایه های #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم می شد!! 😂
که استاد جان با چشمکی ، گوشه ای از شیطنت های خودم رو بهم یادآوری کردند و من هم که دیگه حرفی برای گفتن نداشتم سکوت کردم 🙈
#مشق_های_بلاد_ایمان
این جلسه نکته ای که تک تکمون نسبت بهش اعتراف کردیم ، احساسمون نسبت به قرآن و به این آیات بود
احساس اینکه در مقابل اقیانوس وسیعی ایستاده ایم ، پهناور و با ابعاد گسترده!!
صحبت کردن و به اصطلاح تدبر در آیات سوره کاملا این حس رو بهم می داد!!!
انگار قطره ای از اقیانوس بر کف دستم افتاده و دارم نگاهش می کنم 😊
البته محتوای کلاس ما معمولا مطابق با کتاب پیش نمیره!! ما برای خودمون استاد پل زنی شده ایم!! از یک آیه و یک کلمه به کجاها که نمی رسیم و سر از کجاها که در نمی آوریم❗️
در همین دو جلسه هم انقدر نکات جدید و جالب بود که تا همین حالا که می نویسم تصمیم نگرفته ام از کدامشان و از کجا بنویسم ❗️❗️❗️
#مشق_های_بلاد_ایمان