#ترک_گناه
❌ #دروغ ❌
دروغ يك بيماري رواني است كه #دلايل فراواني مي تواند داشته باشد كه مهم ترين آنها ازروبه رو شدن با واقعيات يا مكافات عمل يا سرزنش مردم و است بدين معنا كه دروغگو گمان مي كند با راستگويي , شخصيت خود را از دست مي دهد يا با دروغ گفتن شخصيت تازه و بهتري به دست مي آورد.
بدين ترتيب , اولين راه ترك اين عادت , #شناسايي علت ابتلابه آن است پس از آن انسان بايد با توجه به #حرمت_گناهي كه انجام مي دهد و شدت و حدّت عذابي كه در آخرت دارد و ضرر و زيان هاي فراواني كه در اثر كشف دروغ عايدش مي گردد, از گفتن دروغ اجتناب كند.
⭕️ با اين حال سه مرحلهء مهم را در #ترك_اين_عادت بايد سپري نمود:
1_ آگاه بودن از لحظه لحظه زندگي و آن چه روي داده است , به جهت دوري از غفلت و #غلبهء_احساسات_بر_افكار
2 _ اختيار نمودن #سكوت , مگر در حال ضرورت , و عادت به آن🤫
3 _ #تفكر قبل از سخن گفتن و انتصاب بهترين و كوتاه ترين راه براي انتقال مفهوم و معنا🤔
مسلّماً اين سه راه در ترك ساير گناهان زبان مانند #ناسزا, #تهمت , #غيبت , #تمسخر, ياوه گويي و... مؤثر و مفيد خواهد بود
#ترک_هر_گناه = #یک_قدم_بسوی_ظهور
🌴کانال گنجینه عرفان🌴
@ganjeneh_marefat
❣امام جواد علیه السلام:
چنانچه افراد جاهل ساکت باشند،
مــــردم دچـار اختـلافـات نمـىشوند.
📗بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱
#جهل
#سکوت
#حدیث_گرافی
@dar_mahzare_olma
﷽
#سکوت_عافیت_دنیا_و_اخرت_است
🌹 #امیر_مومنان علیه السلام فرمودند :
#عافیت ده جزء دارد که نُه جزء آن در #سکوت است مگر این که #ذکر #خدا - و سخنی كه مطابق دستور خداست- باشد.
و یک جزء عافيت و صحت نيز در ترک همنشینى با سفیهان است.
و همچنین فرمودند:
سکوت در برابر احمق[ که نمیخواهد واقعیت را قبول کند] بهتر از جواب دادن به اوست.
📘 بحارالانوار ج۷۴ ص۲۳۷
📘 غررالحکم ص۷۷ ح۱۲۵۶
#برای_دیگران_ارسال_کنید
🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94
در محضر علما
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_وهشت در هم صحبتی با مادرش لهجه عربی ام هر روز بهتر میشد..☺️
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ونه
در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود..
و میدانستم باید زحمتم را کم
کنم..😔
که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم...
سحر زمستانی سردی بود..
و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد...
و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید
_چیزی شده خواهرم؟
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد
_چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟
صدای ✨تلاوت قرآن مادرش✨ از اتاق کناری به جانم #آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم
_من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.😔😞
سرم پایین بود و
ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم
_البته برسم ایران، پس میدم!
که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم #سربه_زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد...
دلم بی تاب پاسخش پَرپَر میزد..
و او در #سکوت، سجاده اش را پیچید و بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت...
این همه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم...
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود.
انگار دنبال چشمانم میگشت که درهمان پاشنه در،...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 کانال در محضر علما⇩⇩⇩
🆔 @dar_mahzare_olma
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈