eitaa logo
در محضر علما
131.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
86 فایل
🌷روزی چند جمله عالی از اهلبیت؛ علما و شهدا در این کانال به شما 🎁هدیه می‌کنم تا روی آن‌ها تفکر کنیم و آرامش معنوی پیدا کنیم.♥️ کپی از مطالب این کانال مشروط بر صلوات بر محمد و آل محمد حلال است. 💌ارتباط با من: @Admine_etemad . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ علامه طباطبایی (ره) : 🍃 من از #سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کرده ام . #چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 📖 خودسازی آیت الله امینی ص 248 @ganjeneh_marefat
❌ دروغ يك بيماري رواني است كه فراواني مي تواند داشته باشد كه مهم ترين آنها ازروبه رو شدن با واقعيات يا مكافات عمل يا سرزنش مردم و است بدين معنا كه دروغگو گمان مي كند با راستگويي , شخصيت خود را از دست مي دهد يا با دروغ گفتن شخصيت تازه و بهتري به دست مي آورد. بدين ترتيب , اولين راه ترك اين عادت , علت ابتلابه آن است پس از آن انسان بايد با توجه به كه انجام مي دهد و شدت و حدّت عذابي كه در آخرت دارد و ضرر و زيان هاي فراواني كه در اثر كشف دروغ عايدش مي گردد, از گفتن دروغ اجتناب كند. ⭕️ با اين حال سه مرحلهء مهم را در بايد سپري نمود: 1_ آگاه بودن از لحظه لحظه زندگي و آن چه روي داده است , به جهت دوري از غفلت و 2 _ اختيار نمودن , مگر در حال ضرورت , و عادت به آن🤫 3 _ قبل از سخن گفتن و انتصاب بهترين و كوتاه ترين راه براي انتقال مفهوم و معنا🤔 مسلّماً اين سه راه در ترك ساير گناهان زبان مانند , , , , ياوه گويي و... مؤثر و مفيد خواهد بود = 🌴کانال گنجینه عرفان🌴 @ganjeneh_marefat
امام جواد علیه ‌السلام: چنان‌چه افراد جاهل ساکت باشند، مــــردم دچـار اختـلافـات نمـى‌شوند. 📗بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱ @dar_mahzare_olma
🌹 علیه السلام فرمودند : ده جزء دارد که نُه جزء آن در  است مگر این که - و سخنی كه مطابق دستور خداست- باشد. و یک جزء عافيت و صحت نيز در ترک همنشینى با سفیهان است. و همچنین فرمودند: سکوت در برابر احمق[ که نمیخواهد واقعیت را قبول کند] بهتر از جواب دادن به اوست. 📘 بحارالانوار ج۷۴ ص۲۳۷ 📘 غررالحکم ص۷۷ ح۱۲۵۶ 🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود.. و میدانستم باید زحمتم را کم کنم..😔 که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم... سحر زمستانی سردی بود.. و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد... و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید _چیزی شده خواهرم؟ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد _چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟ صدای ✨تلاوت قرآن مادرش✨ از اتاق کناری به جانم میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم _من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.😔😞 سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم _البته برسم ایران، پس میدم! که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم با سرانگشتانش بازی میکند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد... دلم بی تاب پاسخش پَرپَر میزد.. و او در ، سجاده اش را پیچید و بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت... این همه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم... پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که درهمان پاشنه در،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 کانال در محضر علما⇩⇩⇩ 🆔 @dar_mahzare_olma ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈