eitaa logo
در مسیر شهادت
662 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
668 ویدیو
15 فایل
❧ هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زمانی نیست؛ گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند. #سیدنا #راهیان_نور_مجازی ⇢سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین ❥
مشاهده در ایتا
دانلود
 « مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار می‌کنیم، به جز خدا » و اما سردار دلها حاج قاسم اگر دلها را تسخیر کرد چون: خودش، راهش، امکانات و لذتش، اولویت نبود... جانش برای خدا توانش برای خدا و دارایی‌اش در راه خدا بود @darentezareshahadat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••• بعدِمــــالک‌به‌تن‌ِحوصله،سر،سنگین‌است برای شرکت در پویش بین المللی سردار سلیمانی اینجا کلیک کنید👇 http://naslesoleimani.com @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید | دیدار و گفتگوی شهید حاج قاسم سلیمانی با مرحوم علامه مصباح یزدی 🌷دعای علامه مصباح برای حاج قاسم رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض می‌ نمائیم @darentezareshahadat
📟 گفت و گوی مجازی *رییس سازمان بسیج دانش آموزی کشور* *(دکتر مجتبی باستان) در یاسوج* 🎙️ محور صحبت: نسل سلیمانی ها ⏱️ زمان: امروز ۱۳ دی ماه ساعت ۱۴ و ۱۵ دقیقه 📌👈 لینکهای ارتباطی اول(اصلی)(بدون نیاز به adobe connect) http://lish.ir/1N7m 👈 لینک ارتباطی پشتیبان(دوم)(در صورت قطع لینک اول)(با نیاز به adobe connect) http://video.nasraa.ir/r225b38xmyus/ @darentezareshahadat
📍اسامی برندگان مسابقه‌ی حاج قاسم قهرمان دوست‌داشتنی اعلام شد. 📝برگزیدگان بخش دلنوشته👇🏻 ◀️بیتا آرمان‌نیا ◀️مبینا اینانلو خوجالو ◀️آیدا مراردی ◀️محمدمهدی توفیقی ◀️مریم صالحی 🎨برگزیدگان بخش نقاشی👇🏻 ◀️مطهره کاتبی ◀️محمدعلی قاسمی ◀️ابوالفضل قموشی ◀️رضا حسین خانلو ◀️رومینا حاجی زاده 🔴همچنین آثار 20 نفر از برگزیدگان نقاشی و دلنوشته به زودی در قالب کتاب جمع‌آوری و همچنین بصورت نمایشگاه مجازی منتشر خواهد شد. ✅برندگان این دوره از مسابقات می‌توانند برای دریافت جوایز به سازمان بسیج دانش‌آموزی استان قزوین مراجعه کنند. https://eitaa.com/darentezareshahadat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوجوانان و جوانان حاج قاسم از استان قزوین شما را به پویش بین المللی دعوت می‌کنند برای پیوستن به پویش بین المللی و امضای طومار الکترونیکی لینک زیر را لمس کنید: Naslesoleimani.com طومار نسل سلیمانی رو امضا کنید تا به آمریکای مستکبر و رژیم جعلی صهیونیستی نشون بدیم پرچم مکتب شهید بالاست و لشگر نسل سلیمانی ها در راه اند. حتی میتونید یک کلیپ یک دقیقه‌ای از خودتون تهیه کنید و توی کلیپ برای آمریکا خط و نشون بکشید(دوربین رو افقی بگیرید و با کیفیت ضبط کنید) جملتونو با عبارت (آقای ترامپ قمار باز😏) آغاز کنید و به پیامرسان بله ارسال کنید👇🏻 @Soleimanygeneration @darentezareshahadat
+میگفت خُداتو گم نکنۍ، اگـہ گمش کنۍ دیگـہ پیدا کردنش خیلۍ سخت میشـه راهیان نــور سال 1398مدرسه صادقین (روستای دیال آباد) منطقه اسفرورین @darentezareshahadat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻🎙 📞بیسیم چی... ✅علم هدایت تولید و انتشار در رادیو پلاک ((رادیو رسمی ستاد راهیان‌نور کشور)) بمناسبت: ((سالگرد شهادت شهید علم الهدی)) 🖋نگارنده :خانم بیگدلی تدوین : محب الحسین 🎙گوینده: خانم‌نصیر زاده ❇️پیشنهاد دانلود ✅پیشنهاد ارسال 🌷 تقدیم میشود به سیدالشهدای جبهه مقاومت: سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🆔 @darentezareshahadat
🎨 | 🔻 شهید حاج قاسم سلیمانی ... 🔰 کاری از مرکز طراحان راهیان نور 🆔 @darentezareshahadat
🎨 | 🔻 شهیده صدیقه رودباری ... 🔰 کاری از مرکز طراحان راهیان نور 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻 تیزر رونمایی از تولیدات ستاد مرکزی راهیان نور کشور به مناسبت شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🆔 @darentezareshahadat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻🎙 📞بیسیم چی... ✅حاج قاسم سلیمانی تولید و انتشار در رادیو پلاک ((رادیو رسمی ستاد راهیان‌نور کشور)) بمناسبت: ((سالگرد شهادت حاج قاسم ایران)) 🖋نگارنده و تدوین : محب الحسین 🎙گوینده: امیر داوودی ❇️پیشنهاد دانلود ✅پیشنهاد ارسال 🌷 تقدیم میشود به سیدالشهدای جبهه مقاومت: سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🆔 @darentezareshahadat
✍️ 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ▫️اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ الله 🔸 فیلمی منتشر نشده از اولین کاروان راهیان نور هویزه (بازدید و حضور خانواده‌های شهدای هویزه بر مزار شهیدان)، پس آزاد سازی منطقه در سال ۱۳۶۱ @darentezareshahadat
پیام فاطمیه چیست؟! ▪این است که حتی اگر دستت راشکستند  دست از یاری امام زمانت برنداری.. ▪منِ فاطمه، برای امام زمانم، امیرالمؤمنین جان دادم. ❓شمابرای امام زمانتان چه کردید؟! 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌     ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
🗒‌‌‌ آسمانی ‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی "بسم الله الرحمن الرحیم" 🌷 شهادت می‌دهم به اصول دین؛ اشهد أن لا اله الّا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین اثنی عشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله. 💢شهادت می‌دهم که «قیامت» حق است، قرآن حق است... «بهشت و جهنّم» حق است... «سوال و جواب» حق است «معاد، عدل، امامت، نبوّت» حق است...!! ▪️خدایا! تو را سپاس میگویم بخاطر نعمت‌هایت🤲 ▫️خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم.🌹 💠اگر توفیق صحابه رسول اعظمت، محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آن‌ها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.✨ ▪️خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی..... ❣️🍃🌸🍃❣️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══