1_1088094720.mp3
2.39M
💠روایتگریشهدا💠
حاجحسینیکتا🌱
🎧 تیرخلاص . . . .
#شبتون_شهدایی
🆔️ @darentezareshahadat
🌺 به رسم هر روز 🌺
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
◾️◈◆--💎--◆◈--◽️
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🍃
🆔️ @darentezareshahadat
#سلام_امام_زمانم 💚
صبح ڪہ ميدمد
زمیڹ، رو بہ خورشید ميایستد؛
تا درسایہ نگاهش،نور بگیرد
و مڹ با طلـوع هرصبح،
قلب خاليام را سوے تو ميگیرم
تا پراز نور شود
🆔️ @darentezareshahadat
نامشان
در دنیــا
" #شهیــد است
و در آخرت #شفیـع"
بہ امیـد شفاعتشــان...
#شهید_مرتضی_کریمی 🕊
#شهید_مجید_قربانخانی🕊
#صبحتون_شهدایی 🌷
🆔️ @darentezareshahadat
دوم شهریور آغاز #هفته_دولت و یاد و خاطره شهیدان بزرگوار #رجایی و #باهنر گرامی باد. 🥀
دوم تا هشتم شهریور ماه که با نام و یاد شهیدان والامقام رجائی و باهنر مزین و با عنوان «هفته دولت» نامگذاری شده، یادآور ماندگاری بزرگ مردانی است که خدمتگزاری بی ادعا، سیره، منش و روش آنان بود. شهیدان رجائی و باهنر تجلی راستینی از روحیه خدمتگزاری به مردم هستند، آنانی که پرچم پرافتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در مسیر انقلاب برافراشتند که تا به امروز در گذار وزیدن نسیم تدبیر، با امید، صلابت و اقتدار در اهتزاز باشد.
🆔️ @darentezareshahadat
4470647875.mp3
2.43M
#پیشنهاد_دانلود
🌱سلامبه امام عصر🌱
💠 #علی_فانی
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ
وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#سهشنبه_های_مهدوی
-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-
🆔@darentezareshahadat
-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از این هوا
از این خاک خسته شدم..
دلم میخواد تنهای تنها برم
برم همون شلمچه که بوی شهدا میده..
همون طلائیه..
فکه..
کانال کمیل..
دلم اونجارو میخواد..
شهدا بطلبید..:)💔
🆔️ @darentezareshahadat
#جانم_میرود
#قسمت9
با امدن مریم سریع از جایش بلند شد
ـــ بیا بریم عزیزم داداشم میرسونتمون
مهیا همراه مریم از پایگاه خارج شدن و به سمت یک پژو مشکی رفتند
سوار شدند
مهیا حتی سلام نکرد
داداش مریم هم بدون هیچ حرفی رانندگی کرد
مهیا می خواست مثبت فکر کند اما همه اش فکرهای ناجور به ذهنش می رسید و او را آزار می داد
نمی دانست اگر برود چگونه باید رفتار مے ڪرد یا به پدرش چه بگویید و یا اصلا حال پدرش خوب است
ــــ خانمی باتوم
مهیا به خودش اومد
ـــ با منے ??
ـــ آره عزیزم میگم ادرسو میدی
ـــ اها، نمیدونم الان کجا بردنش ولی همیشه میرفتیم بیمارستان .....
دیگر تا رسیدن به بیمارستان حرفی زده نشد
به محض رسیدن به بیمارستان پیاده شد با پیاده شدن داداش مریم
مهیا ایستاد باورش نمی شود داداش مریم همان سیدی باشد که آن روز در خیابان با آن بحث کرده
باشد ولی الان باید خودش را به پدرش می رساند بدون توجه به مریم و برادرش به سمت ورودی
بیمارستان دوید وخودش را به پذیرش رساند
ــــ سلام خانم پدرمو اوردن اینجا
پرستار در حال صحبت با تلفن بود با دست به مهیا اشاره کرد که یه لحظه صبر کند
مهیا که از این کار پرستار عصبی شد خیزی برداشت و گوشی را از دست پر ستار کشید
ـــ من بهت میگم بابامو اوردن بیمارستان تو با تلفن صحبت میکنی
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
🆔️ @darentezareshahadat
═══✼🍃🌹🍃✼══
1_1026055193.mp3
6.15M
💠🍂 #حالخوبباآسمانیان 🍂💠
حاجمهدیرسولی🌱
🎧 شرمندهایمآیشهدا. . . .
#شبتون_شهدایی
🆔️ @darentezareshahadat
🌺 به رسم هر روز 🌺
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
◾️◈◆--💎--◆◈--◽️
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🍃
🆔️ @darentezareshahadat
~🕊
#روایت_عشق
گفتم:
ببینمتوی دنیاچهآرزویی داری؟»
قدری فڪرڪردوگفت:
«هیچی»
گفتم:
یعنی چی؟مثلاًدلتنمیخوادیهڪارهای بشی،ادامهتحصیلبدی یاازاینحرفهادیگه؟!
گفت:
«یهآرزودارم.ازخداخواستمتاسنمڪمه
وگناهم ازاینبیشترنشده،شهیدبشم.»
#شهید_نورالله_اختری🕊
🆔️ @darentezareshahadat
«🧡🖇»
•
•
همیشهمیگفت🖐🏻-!
ڪارخاصینیازنیستبڪنیم
ڪافیهڪارهاۍروزمرهمونرو
بهخاطرخداانجامبدیم🙂°•
اگهتواینڪارزرنگباشۍ
شڪنڪنشهیدبعدۍتویۍ...🔗-
#شهیدانه
🆔️ @darentezareshahadat
#جانم_میرود
#قسمت10
* به قلم فاطمه امیری زاده *
#قسمت_دهم
پرستار از جاش بلند شد و تا خواست جواب مهیا را بدهد مریم و داداشش خودشان را به مهیا رساندن مریم اروم مهیا را دور کرد و شروع کرد به اروم کردنش
ــــ اروم باش عزیزم
ـــ چطور اروم باشم بهش میگم بابامو اوردن اینجا اون با اون تلفنش صحبت میکنه
مهیا نگاهی به پذیرش انداخت که دید سید با اخم دارد با پرستار حرف می زد به سمتشان امد
ــــ اسم پدرتون
ــــ احمد معتمد
مهیا تعجب را در چشمان سید دید ولی حوصله کنجکاوی را نداشت سید به طرف پذیرش رفت اسم را گفت پرستار شروع به تایپ ڪردن کرد
و چیزی را به سید گفت ،سید به طرفـ آن ها امد
مریم پرسید
ـــ چی شد شهاب
مهیا باخود گفت پس اسم این پسره مرموز شهاب هستش
ـــ اتاق ۱۱۱
مهیا دوباره سریعتر از همه به سمت اتاق رفت
به محض رسیدن به اتاق استرس شدیدی گرفت نمی دانست برگردد یا وارد اتاق شود
بالاخره تصمیم خودش را گرفت
در را ارام باز کرد و وارد اتاق شد پدرش روی تخت خوابیده بود ومادرش در کنار پدرش رو صندلی
خوابش برده
ارام ارام خودش را به تخت نزدیک کرد نگاهی به دستگاه های کنار تخت انداخت از عددها وخطوط چیزی متوجه نشد به پدرش نزدیک شد
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
🆔️@darentezareshahadat
═══✼🍃🌹🍃✼══
1_1145631398.mp3
694.8K
💠🍂 #حالخوبباآسمانیان 🍂💠
شهیدصدرزاده🌱
🎧کسی که از همه نوکرتره
درجه اش بالاتر است
#شبتون_شهدایی
🆔️ @darentezareshahadat
🌺 به رسم هر روز 🌺
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
◾️◈◆--💎--◆◈--◽️
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🍃
🆔️ @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 دلِ مادرِ شهید...
🎬 برشی از روایتگری حاج سعید اوحدی در بزرگترین گلزار شهدای جهان
🗓 ۵شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰
📍اینجا مرکز دنیاست...
🆔️ @darentezareshahadat
#مادر بزرگوار
🌹شهیدان زینالدین:
جبهه ماااااا امروز در گوشیها ، کامپیوترها و به طور کلی در فضای مجازی است که باید خود را در این جبهه تقویت کنیم که مبادا شرمنده خون شهدا شویم ...
🆔️ @darentezareshahadat
مادر می گفت:
«با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو #شلمچه روز عید قربان در راه خدا قربانی شد....
وصیت نامه: مادر جان! شفاعت شما را در روز قیامت نزد فاطمه زهرا(س) می کنم....
#بسیجیشهید_عباس_رمضانیقرا🕊
🆔️ @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی
❣ #عند_ربهم_یرزقون
⚠️ همین یه حرف برای ما کافیه..
ما انجام تکلیف الهی را میخواهیم
هیچ چیز دیگر نمیخواهیم..
🌹شهید مهدی زینالدین
🆔️ @darentezareshahadat
🕊 شب جمعه است
شادی روح پاکِ سردار دلها،
شهدای عزیزمون،🌷
جمیعِ اموات،صلواتی همراه با سوره حمد قرائت کنیم.
یاد ِعزیزایِ رفته بخیر💔
#حاج_قاسم
#شب_جمعه
#صلوات
🆔️ @darentezareshahadat
#جانم_میرود
#قسمت11
طبق عادت بچگی دستش را جلوی بینی پدرش گذاشت تا مطمئن شود نفس مے کشد با احساس گرمای
نفس های پدرش نفس آسوده ای کشید
دستش را پس کشید اما نصف راه پدرش دستش را گرفت
احمد آقا چشمانش را باز کرد لبان خشکش را با لبش تر کرد و گفت
ــــ اومدی بابا منتظرت بودم چرا دیر کردی
و همین جمله کوتاه کافی بود تا قطره های اشک پشت سر هم بر روی گونه ی مهیا بشینند
ــــ ای بابا چرا گریه میکنی نفس بابا
اصلا میدونی من یه چیز مهمی و تا الان بهت نگفتم
مهیا اشک هایش را پاک کرد و کنجکاوانه پرسید
ـــ چی؟؟
احمد اقا با دستش اثر اشک ها را از روی صورت دخترکش پاک کرد
ـــــ اینکه وقتی گریه میکنی خیلی زشت میشی
مهیا با خنده اعتراض کرد
بابا
ـــ اِ
احمد اقا خندید
ـــ اروم دختر مادرت بیدار نشه
دکتر گوشی ها را از گوشش دراورد
ــــ خداروشکر آقای معتمد حالتون خیلے بهتره فقط باید استراحت کنید و ناراحت یا عصبی نشید پس
باید از چیزهایی که ناراحتتون میکنه دوربشید
ـــــ ببخشید آقای دکتر کی مرخص میشن
ــــ الان دیگه مرخصن
مهیا تشکر کرد
احمد آقا با کمک مهیا و همسرش اماده شد و پس از انجام کارهای ترخیص به طرف خانه رفتند مهیا به
دلیل شب بیداری و خستگی بعد از خوردن یک غذای سبک به اتاقش رفت وآرام خوابید
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
🆔️ @darentezareshahadat
═══✼🍃🌹🍃✼══