eitaa logo
در حرم یار
1.5هزار دنبال‌کننده
663 عکس
35 ویدیو
3 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین @DarharameyarAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
(ره): حضرت امیرالمومنین علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند همه بزرگان می‌دانند که من با رسول الله (ص) چگونه بودم همه می‌دانند روح حضرت قبض شد در حالی که سرش بر سینه من بود روح رسول الله در دست من از بدنش مفارقت کرد و دست را بر صورتم کشیدم حضرت رسول فرمود یا علی آنوقت که روح از بدنم خارج میشود سرم را بر دامنت بگیر با دستت بگیر انشاالله بفهمید اصلاً مسئله روح چیست با دست گرفتن چیست چه معنایی منظور است انشالله نکته‌ها را بسنجید و بفهمید که باید در دامن علی باشد باید به دست علی باشد آن وقت حضرت امیر صلوات الله علیه هم آن دست را باید بر روی خود بکشد این‌ها را اهلش می‌دانند چه سری هست اینکه دست بر صورتت بکش یا روحم بر صورت تو تماس بگیرد (یکی از این دو ) بعد چشم‌های مرا ببند و لباس‌های مرا تنظیم کن خودت اولین کسی باش که بر من نماز می‌خوانی و غسل را هم خودت بده و از من مفارقت نکن تا مرا به خاک بسپاری با من باش و در این کارها از خدا کمک بگیر این وصیت‌ها را به صورت اجمال به حضرت فرمود و چشم‌ها را بست و حضرت امیر سر رسول الله را گرفت بر سینه‌اش چسباند آنچه که زیاد یاد کرده‌اند گریه حضرت سلام الله علیهاست (س) در گوشه‌ای نشسته بود و نگاه می‌کرد و در رسای رسول الله چیزهایی میگفت و سخت گریه می‌کرد گریه (س) طوری زیاد و شدید بود که نظر رسول الله (ص) را جلب کرد حضرت در این حال چشم‌های خود را باز کرد و با صدای ضعیف فرمود یا این آیه را بخوان وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...... ۱۴۴ آل عمران و حضرت هم امتثال فرمود (س) گریه‌اش شدید شد رسول الله (ص)دید حضرت خیلی گریه می‌کند چشم‌ها را باز کرد و اشاره کرد که بیا حضرت (س) کاملاً نزدیک شد رسول الله (ص) دهان خود را به گوش حضرت (س) گذاشت و مطلبی را گفت که وضعیت حضرت کاملاً تغییر کرد حالا شما می‌توانید بفهمید یکی بودن حضرت و پیامبر یعنی چه چقدر برای ایشان سخت و سنگین بوده است مسائل زیادی را حضرت (س) دیده اما این مسئله ای نبود که بتواند تحمل کند در ظاهر مسائلی شد که باید حضرت زهرا زودتر وفات بکند اما اگر کسی رموز را در نظر بگیرد می‌تواند تصور کند که شیفتگی بالا و وحدت و عشق بالای حضرت به پدر بزرگوارش به عنوان اینکه نور حق است موجب شد حضرت در ۱۸ سالگی برود و نمی‌شود نرود.... Eitaa.com/darharameyar
(ره): قلب حضرت مسکن مشیت حضرت حق بود اگر دعا می‌کرد می‌شد آنچه که باید بشود ولی دعا نکرد و مسئله اساسی علاوه بر خبرهایی که رسول الله(ص) به او داده بود آن وصفی است که در مصحف (س) بود مقام بالای حضرت و اینکه راضی به قضای خداوند متعال بود این بسیار مقام‌ بالایی بود لب به دعا نگشود اصلاً دعایی نکرد حتی بعد هم دعا نکرد این یکی از خصوصیات بالای حضرت که یک کلمه دعا نکرد که اگر برای رفع همه مصائبی که برای ائمه پیش آمد دعا می‌کرد دعایش به سرعت اجابت می‌یافت رضای به قضا مسئله‌ای است که من و شما نمی‌فهمیم و نه اهل آن هستیم و شما هم ناشی‌گری نکنید نگویید خدایا من راضی به قضای تو هستم این جمله را هیچ وقت نگویید ما اهلش نیستیم یک وقت می‌بینید اصرار می‌کنید و بعد مسائلی پیش می‌آید که تحمل آن را ندارید و هم دنیا و هم آخرت را از دست می‌دهید ما باید بگوییم و از خدا بخواهیم که (ربنا لا تحملنا ما لا طاقه لنا به ) خدایا آنچه ما طاقت نداریم را برای ما پیش نیاور یکی از شرایط اساسی و ارکان جدی این حقیقت که شیطان به کسی اصلاً راه نداشته باشد این است که آن شخص راضی به قضای حق باشد وقتی رضای به قضای حق نبود از این منظر راه شیطان به سوی انسان باز است حالا ابعاد دیگر در جای خود محفوظ اگر فرصت بود توضیح می‌دادم آنها که شیطان به آنها راه ندارد یکی از خصوصیات آنها راضی بودن به قضای حق است این‌ها همه رموز است در جای دیگر نمی‌توانید بیابید و این یکی از خصوصیات حضرت (س) در آن مصحف بود حساب کنید مادری که آن مصائب از طریق جبرئیل (س) به او گفته شد در حالیکه فرزندانش مقابل چشم ایشان بود و اینکه با امام حسن(ع) با امام حسین (ع)چه می‌کنند و چه می‌شود و ..... که اگر جزئی دعا کند مسئله برطرف خواهد شد به عنایت خدا ولی دعا نمی‌کند این مادر اصلاً راضی بود به آنچه که پیش خواهد آمد و این از شرایط و ارکان ادب عبودی است و بسیار فضیلت است ادب است بنده در مقام بندگی این چنین است آنچه خدا می‌خواهد در برابر او حرفی نداشته باشد این ادب را صاحبان ادب داشتند و ما اهلش نیستیم.... Eitaa.com/darharameyar
ما زالَتْ بَعْدَ ابيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ، باكِيَةَ الْعَيْنِ، مُنْهَدَّة الرُّكْنِ». (س) را بعد از پدر نديدند كه هيچ وقت عصابه‏اى را كه به سر بسته بود از سر باز كند. روز به روز (س)لاغرتر و ناتوانتر مى‏شد. بعد از پدر هميشه (س) را با چشمى گريان ديدند. «مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ» اين جمله معنى عجيبى دارد. «ركن» يعنى پايه، مثل يك ساختمان كه پايه‏هايى دارد و روى آن پايه‏ها ايستاده است. از نظر جسمانى، پا و ستون فقرات ركن انسان است، يعنى انسان كه مى‏ايستد روى اين بناى استخوانى مى‏ايستد. گاهى از نظر جسمى، اين ركن خراب مى‏شود، مثل كسى كه فرض كنيد پاهايش را بريده باشند يا ستون فقراتش درهم شكسته باشد. ولى گاهى انسان از نظر روحى آنچنان درهم كوبيده مى‏شود كه گويى آن پايه‏هاى روحى كه روى آن ايستاده است خراب شده است. (س) را بعد از پدر اينچنين توصيف كرده‏اند. «مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ» Eitaa.com/darharameyar
(ره): یکی از خصوصیات حضرت (س)خوف بالای حضرت بود از خدا به نحوی که هنگام نفس‌های ایشان پی در پی به شماره می‌افتاد وقتی انسان زیاد می‌ترسد نفس عادی را هم نمی‌تواند بکشد وقتی به شدت می‌ترسد نفس به شماره می‌افتد این حالت برای حضرت در بود تنهج فی الصلوه این حالت دائمی ایشان بود در در اینجا می‌خواستم تذکری بدهم چون دلم هم به شما و هم به خودم می‌سوزد در کتاب‌های بزرگان خوانده‌اید و شنیده‌اید همینطور در جلسات که در محضر کبریایی و عظمت حق در نماز باید چه حساب و چه کتابی و چه حالتی داشت توصیه می‌کنم در حدی که می‌توانید از اینکه در به بازی بپردازید بسیار بپرهیزید وقتی به می‌ایستید به یاد بیاورید حالت حضرت زهرا سلام الله علیها را به یاد بیاورید حالات امیرالمومنین علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام را که حضرات وقتی نزدیک می‌شد چه حالی داشتند به که می‌ایستید چند دقیقه به مانده از غفلت برگردید لااقل ۱۰ دقیقه قبل که وضو می‌گیرید از غفلت برگردید طلب مغفرت بکنید خودتان را جمع بکنید با ادب به سوی بیایید وقتی می‌خوانید سعی کنید با دست و اعضا و جوارح بازی نکنید به این طرف آن طرف مشغول نشوید بدانید محضر چه کسی ایستاده‌اید مسئله بسیار خطرناک است اگر یک بحث مستقل در این باب داشتیم می‌گفتم که این چه لطمه‌ها می‌زند خیلی مواظبت کنید از اینکه محضر چه کسی هستید از خودتان بدتان بیاید به خاطر رفتارهایی که دارید بیدار شوید و خودتان را جمع کنید در این دنیا وقتی شما می‌خواهید به سوی یک صاحب منصبی صاحب سمتی رئیسی بروید بینکم و بین الله چه می‌کنید؟؟؟ اگر به سوی کسی بروید و عازم محضر کسی باشید که قدرت دارد منصب دارد چگونه خودتان را جمع می‌کنید؟؟ در کیفیت لباس در حرکات و اطوار چقدر دقت می‌کنید؟ در مقابل او چگونه حرف می‌زنید؟ قبل از ملاقات فکر میکنید چه چیز را بگویم چه چیز را نگویم ؟ حتی اگر جمله‌ای را خراب کردید می‌آیید منزل غصه می‌خورید شرم می‌کنید از خودتان بدتان می‌آید که چرا اینطور حرف زدم و.... اینجا در این عالم در برابر یک بنده خدا آنطور ! اما در اینطور ؟؟؟!!! بدانید در کجا ایستاده‌اید آیا شده در آن غصه‌ای که در پیش یک رئیس که یک جمله را خراب کردید و غصه خوردید برای هم آن ناراحتی را داشته باشید که در لقلقه زبان می‌کنید و بازی می‌کنید آیا غصه این را می‌خورید ؟؟ حتی یک بار این ناراحتی را داشته‌اید؟؟ با وجود اینکه شما همیشه اینگونه بوده وقتی به سوی می‌روید بعد از اینکه وضو گرفتید اول خودتان را جمع کنید با تضرع از خدا بخواهید که خدایا مرا مواخذه نکن گناهانم را ببخش مرا از سوء ادب در نماز حفظ کن و دیگر هیچ سخنی نگویید یک مقداری قبل از به عالم باطن خود بروید استغفار کنید سکوت داشته باشید آماده بایستید که در محضر کبریا هستید حجزه است یعنی آن چیزی که منع می‌کند و نگهداری می‌کند انسان را از آتش و جهنم و عقوبت‌های اخروی و وحشت‌های مختلفی که هست روایت می‌گوید اینجا به حجزه خودت نگاه کن ببین آیا اینجا حجزه هست یا نیست تا بدانی بعد از مرگ هم برای تو حجزه خواهد بود یا نخواهد بود یعنی آنچه در اصل شما را از آتش حفظ می‌کند نماز است البته یکی از آنها این است یعنی مانع حصول آتش و جهنم و عقوبت‌ها و وحشت‌هاست حالا ببینید اینجا این به فریاد شما می‌رسد یا خیر اگر دیدی اینجا به فریادت نمی‌رسد بدان آنجا هم نخواهد رسید به فریاد رسیدن این حجزه در اینجاست ظهورش در آنجاست.... Eitaa.com/darharameyar
به علی(علیه‎السلام) وصیت کرد: «غسلنی باللیل و کفننی باللیل» من را شب تجهیز کن و کسی را هم خبر نکن. به اسماء هم سپرد و وصیت کرد که تو بیا علی را کمک کن. علی(علیه‎السلام) می‎گوید خودم شخصاً آمدم متکفل شدم که زهرا را تجهیز کنم. خود این کار، خیلی کار مشکلی است؛ کسی بخواهد همسر جوانش را با آن وضع غسل بدهد، کفن کند، دفن کند. در روایت دارد حضرت فرمود به این که من (سلام‎الله‎علیها) را از زیر پیراهن غسل می‎دادم. اسماء آب می‎ریخت من هم غسل می‎دادم، حالا از خصوصیات می‎گذرم. چند جمله بیشتر نمی‎گویم. بعد می‎گوید: «فلما حممت عن اعقد الردا» وقتی کارم تمام شد خواستم بند کفن را ببندم «نادیت یا ام کلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین حلموا تزودوا من امکم» بچه‎های را صدا زدم که بیایید از توشه برگیرید «و هذا الفراق و اللقا فی الجنه» شما دیگر را نمی‎بینید مگر در بهشت. می‎گوید این بچه‎ها آمدند، حسن و حسین می‎آمدند «واحسرتا» می‎گفتند. جملاتی می‎گویند این دو تا بچه و همین‎جوری می‎دوند. آمدند خودشان را روی بدن این انداختند. متن روایت این است «أنی اشهد الله» علی(علیه‎السلام) می‎گوید من خدا را گواه می‎گیرم. «انها قد أنّت و مدت یدیها» خدا را گواه می‎گیرم چنان ناله‎ای زد، دست را از کفن بیرون آورد «فذمتهما الی صدرها ملیا» یعنی این دو تا پسر را بغل کرد به سینه‎اش چسباند امّا خیلی آرام. می‎گوید اینجا بود که منادی ندا داد یا علی اینها را بردار، ملائکه‎ آسمان‎ها به گریه افتادند. Eitaa.com/darharameyar
⬛⬛⬛ مصيبت بر على فوق العاده سخت و دشوار است. حضرت حالشان نامساعد بود و در بستر بودند. على (ع) بالاى سر نشسته بود. شروع كرد به سخن گفتن. متواضعانه جمله‏هايى فرمود كه على (ع) از اين تواضع فوق العاده رقّت كرد و گريست. مضمون تعبير حضرت اين است: على جان! دوران زندگى ما دارد به پايان مى‏رسد، من دارم از دنيا مى‏روم، من در خانه تو هميشه كوشش كرده‏ام چنين و چنان باشم، امر تو را هميشه اطاعت كنم، من هرگز امر تو را مخالفت نكردم، و تعبيراتى از اين قبيل. آنچنان على را متأثر كرد كه فوراً را در آغوش گرفت، سر را به سينه چسبانيد و گريست: دختر پيغمبر! تو والاتر از اين سخنان هستى، تو والاتر از اين هستى كه اساساً گفتن اين سخنان از سوى تو صحيح باشد؛ يعنى چرا اينقدر تواضع مى‏كنى؟! من از اين تواضع تو ناراحت مى‏شوم. محبت‏فوق العاده‏اى ميان على و سلام الله علیها حكمفرماست كه قابل توصيف نيست، و لهذا مى‏توانيم بفهميم كه تنهايى على بعد از با على چه مى‏كند. فقط چند جمله‏اى را كه خود مولاى متقيان على(ع) روى قبر فرمود كه جزء كلمات ايشان در نهج البلاغه است. همچنين وصيت كرده بود: على جان! بعد كه مرا به خاك سپردى و قبر مرا پوشانيدى، لحظه‏اى روى قبر من بايست و دور نشو كه اين، لحظه‏اى است كه من به تو نياز دارم. على در آن شب تاريك تمام وصاياى را مو به مو اجرا مى‏كند. حالا بر على چه مى‏گذرد؟؟ نمیتوان توصیف کرد خود را با دست خود دفن كند و با دست خود قبر او را بپوشاند؛ ولى اين قدر مى‏دانم‏ كه تاريخ مى‏گويد: «فَلَمّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ» على قبر را پوشاند و گرد و خاك لباسهايش را تكان داد. تا آن لحظه مشغول كار بود و اشتغال به يك كار قهراً تا حدى براى انسان انصراف ايجاد مى‏كند. كارش تمام شد. حالا مى‏خواهد وصيت را اجرا كند، يعنى بماند. تا به اين مرحله رسيد، غمهاى دنيا بر دل على روآورد؛ احساس مى‏كند نياز به درد دل دارد. گاهى على درد دل‏هاى خودش را با چاه مى‏گفت، سرش را در چاه فرو مى‏برد. ولى براى درد دلى كه در زمينه دارد، فكر مى‏كند هيچ كس بهتر از پيغمبر نيست. رو مى‏كند به قبر مقدس پيغمبر اكرم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللَّهِ عَنّى وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ فى جِوارِكَ وَ السَّريعَةِ اللِّحاقِ بِكَ. قَلَّ يا رَسولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرى.» ⬛⬛⬛ Eitaa.com/darharameyar
(ره): قلب حضرت مسکن مشیت حضرت حق بود اگر دعا می‌کرد می‌شد آنچه که باید بشود ولی دعا نکرد و مسئله اساسی علاوه بر خبرهایی که رسول الله(ص) به او داده بود آن وصفی است که در مصحف (س) بود مقام بالای حضرت و اینکه راضی به قضای خداوند متعال بود این بسیار مقام‌ بالایی بود لب به دعا نگشود اصلاً دعایی نکرد حتی بعد هم دعا نکرد این یکی از خصوصیات بالای حضرت که یک کلمه دعا نکرد که اگر برای رفع همه مصائبی که برای ائمه پیش آمد دعا می‌کرد دعایش به سرعت اجابت می‌یافت رضای به قضا مسئله‌ای است که من و شما نمی‌فهمیم و نه اهل آن هستیم و شما هم ناشی‌گری نکنید نگویید خدایا من راضی به قضای تو هستم این جمله را هیچ وقت نگویید ما اهلش نیستیم یک وقت می‌بینید اصرار می‌کنید و بعد مسائلی پیش می‌آید که تحمل آن را ندارید و هم دنیا و هم آخرت را از دست می‌دهید ما باید بگوییم و از خدا بخواهیم که (ربنا لا تحملنا ما لا طاقه لنا به ) خدایا آنچه ما طاقت نداریم را برای ما پیش نیاور یکی از شرایط اساسی و ارکان جدی این حقیقت که شیطان به کسی اصلاً راه نداشته باشد این است که آن شخص راضی به قضای حق باشد وقتی رضای به قضای حق نبود از این منظر راه شیطان به سوی انسان باز است حالا ابعاد دیگر در جای خود محفوظ اگر فرصت بود توضیح می‌دادم آنها که شیطان به آنها راه ندارد یکی از خصوصیات آنها راضی بودن به قضای حق است این‌ها همه رموز است در جای دیگر نمی‌توانید بیابید و این یکی از خصوصیات حضرت (س) در آن مصحف بود حساب کنید مادری که آن مصائب از طریق جبرئیل (س) به او گفته شد در حالیکه فرزندانش مقابل چشم ایشان بود و اینکه با امام حسن(ع) با امام حسین (ع)چه می‌کنند و چه می‌شود و ..... که اگر جزئی دعا کند مسئله برطرف خواهد شد به عنایت خدا ولی دعا نمی‌کند این مادر اصلاً راضی بود به آنچه که پیش خواهد آمد و این از شرایط و ارکان ادب عبودی است و بسیار فضیلت است ادب است بنده در مقام بندگی این چنین است آنچه خدا می‌خواهد در برابر او حرفی نداشته باشد این ادب را صاحبان ادب داشتند و ما اهلش نیستیم.... Eitaa.com/darharameyar
هدایت شده از در حرم یار
(ره): یکی از خصوصیات حضرت (س)خوف بالای حضرت بود از خدا به نحوی که هنگام نفس‌های ایشان پی در پی به شماره می‌افتاد وقتی انسان زیاد می‌ترسد نفس عادی را هم نمی‌تواند بکشد وقتی به شدت می‌ترسد نفس به شماره می‌افتد این حالت برای حضرت در بود تنهج فی الصلوه این حالت دائمی ایشان بود در در اینجا می‌خواستم تذکری بدهم چون دلم هم به شما و هم به خودم می‌سوزد در کتاب‌های بزرگان خوانده‌اید و شنیده‌اید همینطور در جلسات که در محضر کبریایی و عظمت حق در نماز باید چه حساب و چه کتابی و چه حالتی داشت توصیه می‌کنم در حدی که می‌توانید از اینکه در به بازی بپردازید بسیار بپرهیزید وقتی به می‌ایستید به یاد بیاورید حالت حضرت زهرا سلام الله علیها را به یاد بیاورید حالات امیرالمومنین علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام را که حضرات وقتی نزدیک می‌شد چه حالی داشتند به که می‌ایستید چند دقیقه به مانده از غفلت برگردید لااقل ۱۰ دقیقه قبل که وضو می‌گیرید از غفلت برگردید طلب مغفرت بکنید خودتان را جمع بکنید با ادب به سوی بیایید وقتی می‌خوانید سعی کنید با دست و اعضا و جوارح بازی نکنید به این طرف آن طرف مشغول نشوید بدانید محضر چه کسی ایستاده‌اید مسئله بسیار خطرناک است اگر یک بحث مستقل در این باب داشتیم می‌گفتم که این چه لطمه‌ها می‌زند خیلی مواظبت کنید از اینکه محضر چه کسی هستید از خودتان بدتان بیاید به خاطر رفتارهایی که دارید بیدار شوید و خودتان را جمع کنید در این دنیا وقتی شما می‌خواهید به سوی یک صاحب منصبی صاحب سمتی رئیسی بروید بینکم و بین الله چه می‌کنید؟؟؟ اگر به سوی کسی بروید و عازم محضر کسی باشید که قدرت دارد منصب دارد چگونه خودتان را جمع می‌کنید؟؟ در کیفیت لباس در حرکات و اطوار چقدر دقت می‌کنید؟ در مقابل او چگونه حرف می‌زنید؟ قبل از ملاقات فکر میکنید چه چیز را بگویم چه چیز را نگویم ؟ حتی اگر جمله‌ای را خراب کردید می‌آیید منزل غصه می‌خورید شرم می‌کنید از خودتان بدتان می‌آید که چرا اینطور حرف زدم و.... اینجا در این عالم در برابر یک بنده خدا آنطور ! اما در اینطور ؟؟؟!!! بدانید در کجا ایستاده‌اید آیا شده در آن غصه‌ای که در پیش یک رئیس که یک جمله را خراب کردید و غصه خوردید برای هم آن ناراحتی را داشته باشید که در لقلقه زبان می‌کنید و بازی می‌کنید آیا غصه این را می‌خورید ؟؟ حتی یک بار این ناراحتی را داشته‌اید؟؟ با وجود اینکه شما همیشه اینگونه بوده وقتی به سوی می‌روید بعد از اینکه وضو گرفتید اول خودتان را جمع کنید با تضرع از خدا بخواهید که خدایا مرا مواخذه نکن گناهانم را ببخش مرا از سوء ادب در نماز حفظ کن و دیگر هیچ سخنی نگویید یک مقداری قبل از به عالم باطن خود بروید استغفار کنید سکوت داشته باشید آماده بایستید که در محضر کبریا هستید حجزه است یعنی آن چیزی که منع می‌کند و نگهداری می‌کند انسان را از آتش و جهنم و عقوبت‌های اخروی و وحشت‌های مختلفی که هست روایت می‌گوید اینجا به حجزه خودت نگاه کن ببین آیا اینجا حجزه هست یا نیست تا بدانی بعد از مرگ هم برای تو حجزه خواهد بود یا نخواهد بود یعنی آنچه در اصل شما را از آتش حفظ می‌کند نماز است البته یکی از آنها این است یعنی مانع حصول آتش و جهنم و عقوبت‌ها و وحشت‌هاست حالا ببینید اینجا این به فریاد شما می‌رسد یا خیر اگر دیدی اینجا به فریادت نمی‌رسد بدان آنجا هم نخواهد رسید به فریاد رسیدن این حجزه در اینجاست ظهورش در آنجاست.... Eitaa.com/darharameyar
به علی(علیه‎السلام) وصیت کرد: «غسلنی باللیل و کفننی باللیل» من را شب تجهیز کن و کسی را هم خبر نکن. به اسماء هم سپرد و وصیت کرد که تو بیا علی را کمک کن. علی(علیه‎السلام) می‎گوید خودم شخصاً آمدم متکفل شدم که زهرا را تجهیز کنم. خود این کار، خیلی کار مشکلی است؛ کسی بخواهد همسر جوانش را با آن وضع غسل بدهد، کفن کند، دفن کند. در روایت دارد حضرت فرمود به این که من (سلام‎الله‎علیها) را از زیر پیراهن غسل می‎دادم. اسماء آب می‎ریخت من هم غسل می‎دادم، حالا از خصوصیات می‎گذرم. چند جمله بیشتر نمی‎گویم. بعد می‎گوید: «فلما همت ان اعقد الدا» وقتی کارم تمام شد خواستم بند کفن را ببندم «نادیت یا ام کلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم» بچه‎های را صدا زدم که بیایید از توشه برگیرید «و هذا الفراق و اللقا فی الجنه» شما دیگر را نمی‎بینید مگر در بهشت. می‎گوید این بچه‎ها آمدند، حسن و حسین می‎آمدند «واحسرتا» می‎گفتند. جملاتی می‎گویند این دو تا بچه و همین‎جوری می‎دوند. آمدند خودشان را روی بدن این انداختند. متن روایت این است «أنی اشهد الله» علی(علیه‎السلام) می‎گوید من خدا را گواه می‎گیرم. «قد حنت و انت و مدت یدیها» خدا را گواه می‎گیرم چنان ناله‎ای زد، دست را از کفن بیرون آورد «فضمتهما الی صدرها ملیا» یعنی این دو تا پسر را بغل کرد به سینه‎اش چسباند امّا خیلی آرام. می‎گوید اینجا بود که منادی ندا داد یا علی اینها را بردار، ملائکه‎ آسمان‎ها به گریه افتادند. Eitaa.com/darharameyar