eitaa logo
در حرم یار
1.6هزار دنبال‌کننده
762 عکس
36 ویدیو
3 فایل
کلاس مباحث آیت الله محمدشجاعی(ره) و گزیده ای از نکته های بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی از لسان استاد سیدعربی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین : @DarharameyarAdmin «تبادل و تبلیغ نداریم»
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسات درس‌هایی از نهج البلاغه (سیدعلی سیدعربی ) آنچه كه در عالم وجود دارد فعل خدا است. شما نمي‌توانيد يك چيزي پيدا كنيد كه فعل خدا نباشد. هيچ كس نمي‌تواند. هر چه وجود دارد فعل خدا است. سلطنت تكويني او همه جا رسوخ كرده است. تكويناً نه تشريفاتي.... هر چه كه در اين عالم اتّفاق بيفتد اين فعل خدا است و از شئون الهيت است. كسي كه رابطه‌ي او با خدا درست باشد رابطه‌ي او قطعاً با جميع شئون موجودات برقرار  و مثبت است...... اين‌گونه نيست كه امير المؤمنين گزاف حرف بزنند. «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» اين كلام، كلام كسي است كه خود او اسم اعظم خدا است. بنابراين اگر كسي با خدا هماهنگ بود با همه‌ي عالم هماهنگ است و لذا در روايت هم دارد كه اگر كسي بنده‌ي صادق بود خدا محبّت او را در آب‌ها مي‌اندازد و مردم اين آب‌ها را مي‌خورند، و به او محبّت پيدا مي‌كنند. اين تشبيه است و ما از اين نوع روايات زياد داريم.... چرا برای بدست آوردن خیلی چیزها دنبال روابط تکوینی آن نمیگردید از اين نوع نمونه‌ها خيلي زياد داريم كه كساني كه با خدا رابطه درست داشته باشند «يَهَابُهُ كُلُّ سَبُعَاً زَارَ» خيلي عجيب است. «يَهَابُهُ كُلُّ سَبُعَاً زَارَ» درنده با او كاري ندارد..... وقتي امير المؤمنين حرف مي‌زنند دست مي‌گذارند روي رابطه‌هاي  تكويني نه رابطه‌هاي قراردادي..... علم شيمي نمي‌تواند يك رابطه ابداع کند كه اگر مردم نماز شب خواندند ابر مي‌آيد روي مراتع مي‌بارد. اين را علم شيمي، فضاشناسي، علم هواشناسي نمي‌تواند اثبات كند كه اگر ما نماز خوانديم، نماز شب خوانديم، مردم داراي تقوا بودند، «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب.... اين را هيچ كس نمي‌تواند محاسبه كند. يا «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً» اين را يك فضاشناس نمي‌تواند محاسبه كند كه اگر مردم در خانه‌ي خدا توبه كردند ابر مي‌آيد روي آسمان مدراراً يعني به شدّت مي‌بارد. اين را نمي‌توانند اثبات كنند امّا اين رابطه وجود دارد. امير المؤمنين دست روي اين‌گونه رابطه‌ها مي‌گذارند كه از دسترس علوم بشري علي الإطلاق به دور است اين گرفتاري كه مردم دارند بي‌دليل نيست. از اين جالب‌تر «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاه » اگر كسي آخرت را مقدّم بر دنياي خود داشت خدا هم دنياي او را مقدّم مي‌كند. چطور؟ «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» باور مي‌كنيد روزي‌هاي من حيث لا يحتسب خيلي بيشتر از روزي‌هاي من حيث يحتسب است ؟ گاهي از اوقات آدم از آن‌جايي كه نمي‌داند اداره مي‌شود. می‌خواهید در این دنیا آسایش صحیحی داشته باشید و یک زندگی با آرامشی داشته باشی ، زندگی با آرامش پول می‌خواهد، سواد می‌خواهد، مقام می‌خواهد، خانه می‌خواهد، شغل می‌خواهد، بچّه‌ی خوب می‌خواهد، همسر خوب می‌خواهد، دوست خوب می‌خواهد امّا یک اصل دیگری هم کنار این می‌خواهد و آن مقدّرات دقیق الهی است آن را هم می‌خواهد، گاهی از اوقات همه‌ی آن‌ها هست این یکی نیست اوضاع خراب است، اگر چه همه آنها نیز از همین اصل است و مستقلاً وجود ندارند هستی ندارند به هر حال این دنیا یک صاحبی دارد، صاحب آن می‌گوید: من همه کاره هستم، همه چیز دست من است، با صاحب آن هم نمی‌توانیم بجنگیم، می‌گوید: با من بیا حساب خود را درست کن، امیر المؤمنین از طرف خدا پیغام آورده « مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ عَلَانِيَتَهُ» اگر کسی باطن خود را درست کرد خدا ظاهر او را هم درست می‌کند، «مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ» اگر کسی به خاطر دین کار کرد خدا دنیای او را درست می‌کند، دنیای او در چالش نمی‌افتد،...... اما اگر كسي رابطه‌ي خود را بريد اگر كسي عبادت نكرد، اطاعت نكرد و پشت به درگاه او کرد فرمود  من اين را رها مي‌كنم «لَا أُبَالِي بِأَيِّ وَادٍ هَلَك‏»... Eitaa.com/darharameyar
حضرت امیر صلوات الله علیه در خصوص اهل تقوی فرمود بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ كناره‏ گيرى او از كسانى كه دورى مى ‏كند از روى زهد و به خاطر پاك ماندن است و معاشرتش با آنان كه نزديكى دارد توأم با مهربانى و نرمش است ،. دوریش از وى تكبّر و خود برتر بينى نيست، و نزديكيش به خاطر مكر و خدعه نخواهد بود. با علم به این که هم نشینی و مصاحبت با افراد، روی انسان تأثیر به سزائی دارد، و بسیاری از مشکلات تربیتی و اخلاقی ما به خاطر معاشرت ها و همنشینی های نامطلوب است خب اهل تقوی در رفاقتها و رفت و آمدها خیلی دقت میکنند و حضرت میفرمایند اگر میبیند این مومنین از بعضی افراد کناره گیری میکنند از روی تکبر نیست برای پاک ماندن است یا اگر هم با عده ای از مومنین گرم و با محبت هستند باز از روی طمع و چاپلوسی و حیله کردن نیست.... امّا مسئله مهمّ اين است که هر انساني چقدر امر را آگاهانه انجام مي‌دهد لذا اصل با ديگران يک امر فطري و به يک معنا غريزي است؛ امّا گاهي خارج از انتخاب و بدون فکر اتّفاق مي‌افتد، و گاهي انسان مي‌نشيند فکر مي‌کند که با چه کساني کند، و چرا؟ ..... هر مقدار عنصر آگاهي در اين مرحله دخالت داشته باشد، در رشد انسان چه در بعد مثبت و چه در بعد منفي مؤثرتر است. اينکه حضرت مي‌فرمايند : «يُخَالِطُ النَّاسَ بِعِلْمٍ»؛ شايد اشاره به اين مطلب باشد که انتخاب انسانها در مورد معاشر و رفيق و همسر در اثر يک برخورد و اتّفاق نيست؛ بلکه از روي حساب و آگاهي باید باشد .... مؤمن از روي معيارهاي صحيح، اصلح را انتخاب مي‌کند.... مؤمن وقتي هم مي‌خواهد از کسي جدا شود، همين گونه است. اسلام اجازه و برقراری ارتباط با هر کسی را نداده و برای با دیگران معیارهایی را مطرح نموده ..... هم‌نشین بد کسی است که با او، انسان را به غفلت، بیماری روح، آلودگی و گناه و ... می‌کشاند. حقیقتاً تنهایی، بسیار بسیار بهتر از همراهی و همصحبتی با یک انسان غافل است. حتی اگر انسان، هیچ گاه ازدواج نکند، بهتر از آن است که با یک انسان غافل، زندگی مشترکش را آغاز نماید. روح انسان به قدری حساس است که محال است در مصاحبت با کسی تأثیر نپذیرد. انسان در تمام انتخاب‌هایش باید، این مسئله را کاملاً رعایت کند؛ بعنوان مثال، در انتخاب پرستار کودک، انتخاب یک کارمند، انتخاب یک خدمتکار، در انتخاب فروشگاه‌هایی که انسان برای تهیه‌ی مایحتاج خود به آنها مراجعه می‌کند، انتخاب پزشک و ... باید به نوع شخصیت باطنی و رفتاری او دقت کرده و از همراهی با غافلان جداً پرهیز کرد. امّا توجه داشته باشیم که اگر از نعمت همنشین صالح برخوردار هستیم، این همنشینی، بسیار بهتر از تنهایی است. بنابراین مراقب باشیم به بهانه‌ی تنهایی،‌ از برکات و خیراتِ هم‌نشینانِ صالح، جا نمانیم. به پیغمبراکرم ص گفته شد: بین همنشینها، کدام یک از آنها خوب است؟ حضرت فرمود: آنکه دیدارش شما را به یاد خدا بیاندازد، کلامش فهم شما را بارور کند و کردارش رغبت شما را به آخرت بیافزاید. سه خصوصیت را پیغمبر فرمودند؛ 1- دیداری، 2- گفتاری، 3- رفتاری. اول از نظر دیداری..... ظاهر انسانها پیام دارد.... شکل و قیافه خودش زبان حال است. اوّل حضرت لسان حال را مطرح کرد، که در این شبهه ای نیست. حال سؤال این است که چرا اول به لسان حال اشاره کردند؟.... Eitaa.com/darharameyar
اولا ما فقیریم و محتاج و نیازمند و طبیعتا دنبال مبدائی هستیم که نیازهایمان را فقرمان را پوشش بدهیم و چون موحد حقیقی نیستیم و توحید را نفهمیدیم برطرف شدن فقرمان را در غیر خدا و غیر او میبینیم و مشرک میشویم لذا غیر خدا برای ما عظمت دارد و در قلب ما جای گرفته و باعث تعلق و محبت ما و توجه تام ما به غیر او شده که همه از مصادیق شرک ماست تا جاییکه اگر این انسان نفهمد و برنگردد و قلب خود را اصلاح نکند میرسد به درجه استکبار و عجب و نفاق و استکانتی که باید در برابر خدا داشته باشد ذلتی که باید در برابر او به خرج بدهد تواضع و خوف و خشیتی که باید داشته باشه اضطرار و مسئلتی که باید داشته باشد همه اینها را از دست میدهد یا فقط صورتی از آن را تصویر میکند توخالی میشود به هر حال قصه این است که ما نه که فقیر بلکه عین فقریم یعنی چیزی نیستیم که بگوییم فقر به ما چسبیده بلکه خود فقریم ثانیه ای پیش نمی آید که ما غنی باشیم اما خب فقر خیلی برای ما چیز خوبی است. راه ما به سوی خدا فقر ما است. ما چون فقیر هستیم نیاز به الله داریم، در واقع الله آن قدرتی است که فقیرها به سوی او فقیرند لهذا اولا من و شما پیوسته باید متوجه فقر خودمان باشیم متوجه عجز حقیقی خودمان باشم ثانیا اینکه مرتفع شدن این نیازها را به خودمان و اسباب و دیگران نسبت ندهیم انسان اگر این حالت فقرش را به یقین فهمید و درک کرد وقبول کرد آنوقت خیلی از رفتارهاو تفکراتش و زاویه نگاهش و توقعاتش اصلا همه چیزش تغییر میکند تکبرش میرود عجبش میرود غنایش میرود جایش تواضع می آید استکانت می آید ذلت در برابر خدا و درک عظمت او می آید خوف و خشیت می آیدو... انسان واقعاً فکر بکند در نظام هستی چه موقعیتی دارد من که خودم را صاحب کمال و قدرتی می‌دانم در منزل این رفتار را دارم در بیرون این رفتار را دارم ببینم در نظام وجود چه موقعیتی دارم انسان ها چه هستند در برابر عظمت خدا چقدر ذلت دارند چقدر عاجز هستند چقدر ضعیف هستند در سوره عبس می‌فرماید مرگ باد بر این انسان که چقدر نفهم و جاهل است و چقدر کفران می‌ورزد چقدر روی حقیقت‌ها را می‌پوشاند و خود را به نفهمی می‌زند نمی‌بیند که خدا او را از چه چیزی خلق کرده از چه انسان را بیرون آورد به ما چیزی در وجود ندادند. شما حساب کنید اوّل و حالا و بعد ما چیست؟ اصلاً من و شما در این عالم چه داریم؟ چه اختیاری به ما دادند؟ چه چیزی از دست ما برمی‌آید؟ چه عجزی از این می‌تواند بیشتر باشد؟ گفتیم ما را خلق بکنید؟ نخیر نگفتیم، از ما دعوت کردند؟ نخیر، به حساب آوردند؟ خیر مثل این‌که همین‌طور خواستند ما بشویم شدیم، ما را نطفه کردند بد و ناچیز ، بعد وارد دنیا کردند مرض به سراغ ما می‌آید هیچ کاری از ما بر نمی آید مگر آن وقت که خودشان بخواهند شفا را در وسیله ای قرار دهند همه چیز انسان را تهدید می‌کند دل او چیزی را می‌خواهد در صورتی که به ضرر او است، از چیزهایی بدش می‌آید در صورتی که به نفع او است آنچه را می‌خواهد نمی‌دهند آنچه را نمی‌خواهد می‌شود خبر از آینده ندارد و نمی‌تواند جلوی مرض ها و حوادث را بگیرد بی‌اختیار گرسنه می‌شود بی‌اختیار تشنه می‌شود اراده می‌کند مطلبی را یادش نگه دارد نمی‌تواند فکر خود را نمی‌تواند کنترل کند یک لحظه خودش را از چیزی نمی‌تواند ایمن نگه دارد همه چیز ما کج و نادرست است، همین‌طور هم در حال حرکت و رفتن است بالاخره می‌برند به همان جا که برای ما تدارک دیده اند دیگر چه چیزی در این بین برای انسان است؟ حتی اگر هم مومن ‌باشد به واسطه عفو وفضل وشفاعت نجات پیدا می‌کند که آن هم یک امری محتمل است انسان به چیز خود ببالد؟ خلاصه چه دارد؟ البتّه این به آن معنا نیست که ما در کارهای خود مختار نیستیم، توضیح میدهم . Eitaa.com/darharameyar
لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ متقین آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمى سازد حفظ و اداي آن يكي از توصيه‏هاي اساسي و محوري اسلام است. قرآن كريم مي‏فرمايد: اگر كسي شما را امين شمرد، بايد را به او برگردانيد؛ خداوند نه تنها اداي و ردّ آن را لازم دانسته، بلكه تلاش براي حفظ و نگه‏داري از آن را ضروري شمرده است. از اين رو يكي از خصال مؤمنان و نمازگزاران واقعي را حفظ و تلاش براي نگه‏داري آن از هرگونه گزند و آسيب معرفي كرده است امااین چیست؟ شما چقدر پیشتان هست ؟ برخي از افراد گمان مي‏كنند حفظ تنها به اين است كه اگر كسي مثلاً كتابي را نزد آنها به رسم گذاشت در آن تصرّف غير مجاز نكنند در حالي كه دايره با توجّه به شمول آن نسبت به عاريه بسيار وسيع‏تر از اين است. زيرا همه اشيا و اشخاص، مِلك حقيقي خدا هستند و خداوند نسبت به آنها مُلك و سلطنت واقعي دارد. برخي از مصاديق آن كه در آيات و روايات آمده، از اين قرار است: اموال و ثروت مردم پست و مقام اعضا، جوارح و جان اولاد مجالس و محافل دوستانه وحي الهي مردم و.... مثلاً کسی کتابی را به شما می دهد و می گوید این باشد بعد من می آیم و می گیرم . به دیگری شاخه گلی به دیگری لیوان آبی و به همه می گوید این دست شما باشد بعداً می آیم و می گیرم . اینجا این سوال پیش می آید که چرا به یک نفر این لیوان که خالی است را داد؟ به دیگری یک دسته گل داد؟ به نفر اول یک کتاب داد چرا اینگونه تفاوت ایجاد کرده است؟ اینها امانتی است که در اختیار ما گذاشته است و آئین نامه ی استفاده از آن را نیز فرستاده است . تو که لیوان داری اینگونه باید آن را نگهداری . تو که کتاب داری سبک نگهداری آن اینگونه است . تو که گل داری ، سبک نگهداری آن این است . ما موظف هستیم به وظایفی که برای ما گفته اند عمل کنیم اما دیگر اینکه به تو چه داد ؟ به من چه داد ؟ مطرح نیست هست ؟؟؟ در مبحث ما هیچگاه چرا چرا نمی کنیم ولی مثل اینکه ما خود را مالک همه چیز در این عالم دانسته ایم نه دار فرزند را مملوک خود می دانیم ثروت را مقام را همسر را آبرو را و ..... بنابراین می گوییم که چرا ثروت من باید اینطور باشد وثروت آن دیگری با من متفاوت است و علی هذا مگر اینها مملوک ما هستند؟ امانت های الهی هستند که باید آنها را نگاه داریم آن فردی هم که ندارد یا کمتر دارد نگران نباشد رضای خدا را در این ببیند که من باید به وظیفه ی خود عمل کنم . گاهی این در ظاهر فرزند بیمار است همسر نااهل است فقر است ثروت است ... خداوند تو را امین دانسته و داری از آن را در اختیار تو گذاشته است . به وظیفه و داری باید عمل کرد. فراتر از همه این امانات که شمردیم که گردن ماافتاده یک بزرگی را قبول کردیم که همه اینها که گفتیم در واقع ذیل همان است «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً می‌گوید ما امانتی را عرضه کردیم بر آسمان‌ها و زمین و بر کوه‌ها، همه از این مضطرب شدند، قبول هم نکردند، این بسیار بزرگ را انسان قبول کرد و انسان ظلوم و جهول است اين چيست؟ كدام است؟ چگونه عرضه كرديم؟ بر چه کسی عرضه كرديم؟ معلوم مى‏شود نوع نوعى است كه اين موجودات كه اين بر آنها عرضه شده است بايد تحمل كنند، به دوش بگيرند، نه صرف اينكه بپذيرند. شما در امانتهاى معمول مى‏گوييد كه فلانى فلان را پذيرفت، نمى‏گوييد به دوش گرفت. اما اينجا قرآن كريم مى‏فرمايد آسمان و زمین امتناع كردند از اينكه اين را به دوش بگيرند مگر انسان ولی ما این همه انسانها را مى‏بينيم ولى روى دوش آنها چيزى نمى‏بينيم. كدام بار است كه بر دوش انسانها گذاشته شده است؟ پس معلوم مى‏شود اين شكل ديگرى است. يك جسمانى نبوده است‏ حالا آن چيست؟ ما از خود همين كلمه يَحْمِلْنَها مى‏توانيم بفهميم چيست. معلوم مى‏شود يك امرى است كه به دوش گرفتنى است. تحمل كردنى است.... Eitaa.com/darharameyar
«سَهْلاً أَمْرُهُ» از صفات متقيان سادگى امور و كم خرجى آنها است. آنها با مسائل، ساده و آسان برخورد مى كنند، نه با سختى و شدت و تكلّف و اين، ناشى از روح بلند و ايمان قوى آنها است. کسانى را مى بينيم که براى يک مسافرت و يا يک مهمانى دادن چه تکلّفاتى قائل مى شوند و عذاب اليم براى خود فراهم مى سازند و يا در برابر مردم براى اندک حقّى ماهها و سالها به کشمکش ادامه مى دهند انسان گاهى افرادى را مى بيند كه وقتى مى خواهند از خانه خارج شوند يا به ميهمانى بروند يا مسافرتى كنند، بسيار ساده امور خود را ترتيب مى دهند و سريع به كار خود مى رسند؛ ولى بعضيها براى يك ميهمانى رفتن یا میهمانی دادن آن قدر خود را در چهارچوب آداب و رسوم تجملاتى محصور مى كنند و چنان خود را به تكلف و زحمت مى اندازند كه میهمانی و مسافرت رفتن آنها نيز با مشقت و زحمت همراه است، زندگی هر یک از ما همراه با معاشرت و مسافرت، مقام و موقعیت، و یا ثروت و وصلت است و اسلام برای هریک برنامه دارد؛ اما در هیچ یک از عرصه های عبادی و اخلاقی، مادی و معنوی تکلیف توان فرسا ندارد. پیامبر عظیم الشأن اهل تکلف نبود و نه اهل تکلف را دوست می داشت از این رو، خود را برای میهمان به مشقت و سختی یا تکلّف وادار نمی کرد و علاقه نداشت میهمان را نیز به تکلف وا دارد تکلف و تلاشی از سر خودنمایی و خودبینی انجام می دهیم که هیچ پاداش و ثوابی ندارد و براساس حقیقت اسلام نیست؛ بلکه همراه با نفاق و دورویی و دروغ و خودآرایی است. ما خودمان هم گير خودمان هستيم. يعني بعضي‌ها گير خودشان هستند. انسان پرهيزكار در معامله با مردم آسان مى گيرد، در قرض دادن و كارهاى خير ديگر سخت گيرى نمى كند، در گرفتن طلب و قرض خود شدت به خرج نمى دهد، در مسئله ازدواج بسيار راحت برخورد مى كند، و از تنگ نظرى به دور است نه خود را به زحمت مى اندازد و نه ديگران را به دردسر و...... و همين نيك نفسى موجب مى شود كه رحمت الهى بر او نازل شده و خداوند نيز با او همان گونه محاسبه كند. از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه مردم در قيامت به دو گروه تقسيم مى شوند: گروهى هستند كه خداوند حساب آنها را به آسانى و سهولت رسيدگى مى كند و هيچ گونه سختگيرى در موردشان نخواهد كرد و به عكس كسانى هستند كه با شدّت به حساب آنها رسيدگى مى شود در مورد عده اى که در زندگى دنيا و رسيدگى به حساب ديگران فوق العاده سختگيرند، و به اصطلاح مو را از ماست مى كشند و سعى دارند حق خود را تا آخرين دينار به هر قيمتى كه شده بگيرند و به هنگامى كه خطائى از ديگرى سر زد تا آخرين حدّ ممكن او را مجازات كنند، اينها كسانى هستند كه در زندگى كمترين گذشتی حتى در مورد زن و فرزند و برادر و دوستان ندارند و از آنجا كه زندگى در جهان ديگر بازتاب و انعكاسي از زندگى اين جهان است خداوند نيز در حساب آنها چنان سختگيرى مى كند كه بايد در برابر هر كارى كه كرده اند جوابگو باشند، بى آنكه كمترین گذشتى درباره آنها بشود! امّا به عكس، در دنیا كسانى هستند آسانگير و پرگذشت و بزرگوار، مخصوصاً به هنگامى كه در برابر دوست و آشنا و يا كسانى كه بر آنها حق دارند و يا افراد ضعيف قرار مى گيرند، آن قدر بزرگوارند كه سعى مى كنند، در بسيارى از موارد خود را به تغافل زنند و خطای دیگران را ناديده بگيرند، خداوند در مورد اين گونه اشخاص آسان مى گيرد و آنها را مشمول عفو بى پايان و رحمت وسيع خود قرار مى دهد و با حساب يسير و آسان آنها را محاسبه مى كند و اين درسى است بزرگ براى همه انسانها، مخصوصاً كسانى كه در مصدر كارى هستند و با گروه زيادى سر و كار دارند Eitaa.com/darharameyar
متقین حریص در کسب علم و دانش هستند چرا ؟ وقتی بنده ای اهل تقوا باشد و بخواهد در مسیر رضای خدای متعال و رسیدن به مقام عبودیت قدم بردارد به شدت احساس نیاز میکند برای بدست آوردن علم ودانش مفید ونافع ، وقتی انسان نسبت به چیزی حریص میشود که خود را نیازمند آن بداند و هر قدر احساس نیاز بیشتر باشد حرص انسان هم به همان میزان کثرت پیدا می کند. فلذا کسانی که در اندوختن علم نافع حریص نیستند این یک نقص است در وجود آنها ، حکایت از این میکند که در قلب آنها عشق و علاقه وافر نسبت به رسیدن به مقام بندگی وجود ندارد کما اینکه در خودمان میبینیم. انسان اگر احساس نقص و فقر در يك گوشه زندگى خود مى‏كند، تا حد امكان تلاش مى‏كند كه آن نقص را تكميل و آن فقر را برطرف سازد. مثلا فلان فرش را ندارم، فلان ماشین را ندارم، فلان ظرف را ندارم ، خب این کمبودها را انسان احساس می‌کند و پی آن می‌رود نقصها و فقرهاى مادى خيلى واضح و محسوس است، برخلاف فقرها و نقصهاى معنوى. فقرهاى معنوى از قبيل فقر در تربيت و ادب، فقر در علم، فقردر طاعت و عبودیت ، اینها كمتر براى خود شخص قابل ادراك است. كسى كه فاقد ادب معاشرت و اخلاق انسانى و تربيت صحيح اجتماعى است خودش كسرى خودش را از اين لحاظ نمى‏فهمد، غرض اين كه اگر بگويند لازم ترين و مفيدترين داناييها و توجه‏ها براى بشر چيست؟ بايد گفت توجه به فقر علمى و توجه به نادانى..... علم و فكر غذاى روح است. آدمى بايد به همان اندازه كه درباره معاش خود فكر مى‏كند درباره غذاى روح خود نيز بينديشد و همان مقدار مراقبتى كه در غذاهاى جسمى لازم و ضرورى است، در غذاهاى روحى نيز لازم و ضرورى است. همان طورى كه غذاهاى جسمانى بعضى مقوّى و بعضى ضعف‏آور است، بعضى نشاط انگيز و بعضى سستى‏آور و بى‏حال كننده است، بعضى موجب سلامت و بعضى مسموم كننده است، غذاهاى فكرى نيز همين‏طور است. تعليماتى كه آدمى فرا مى‏گيرد و كتابهايى كه مطالعه مى‏كند و مقالاتى كه مى‏خواند و سخنرانيهايى كه گوش مى‏كنند، جلساتی که می‌رود، از لحاظ اثر همه يكسان نيستند؛ بعضى‏ از اینها فكر و اراده را در جهت درست قوّت مى‏بخشد و بعضى يأس و نوميدى مى‏بخشد. بعضى از تعليمات ، بعضی از صحبتها بعضی از مقالات و اخبار بعضی از کتابها هست كه آدمى را به حيات و زندگى و نظام آفرينش و اسلام و نظام و غیره خوشبين مى‏كند. بعضی بدبین میکند اینجاست که امام حسن عليه السلام فرموند: عجبا كه مردم درباره مأكولات خود مى‏انديشند كه مثلًا غذاى مسموم نخورند و اگر كسى غذاى مسموم به خورد آنها بدهد او را تحت تعقيب قرار مى‏دهند اما درباره افكار و معلومات و معقولاتى كه به مغز خود فرو مى‏كنند هيچ نمى‏انديشند و توجه ندارند، و بسا هست كه تا زنده هستند نسبت به آن شخص مسموم كننده علاقه‏مند هم هستند و به او ارادت مى‏ورزند. طرف با حرفهایش با کتابش مغز من را شستشو داده، از راه درست منحرف کرده، منِ جاهل عاشق آن کتاب ونویسنده هم شدم عجب‏تر و مهمتر اين است كه فكر مسموم و خطرناك، رنگ دينى و صبغه مذهبى هم داشته باشد؛ ديگر خطر او چندین برابر است در تاريخ گذشته ما متأسفانه چقدر افكار مسمومى که با رنگ و شكل دينى وارد بازار شده و خريداران زياد پيدا كرده و كمتر كسى هم متوجه شده كه اين متاع تقلّبى است. راههای ریاضت وسلوک من درآوردی چقدر زیاد شده دکان باز کردنها چقدر زیاد شده حتی باور مى‏كنيد كه اين روحيه تنبلی و جامد و سرد و خشك ما و اراده نداشتن ما، خوف نداشتن ما، معلول همان متاعهاى تقلّبى است معلومات غلط و یا پر از اشکالی که از کودکی به خورد ما رفته والان که حق را میفهمیم میبینیم چقدر عقب افتادیم... Eitaa.com/darharameyar
نامه 31 نهج البلاغه یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ پسر دلبندم، بین خودت و بین دیگران ، خودت را میزان قرار بده. در رفتار خود و تعامل خود با دیگران ، خودت را ملاک قرار بده. این جا نمیفرماید خدا را ملاک قرار بده. به این معنا که «لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك‏» برای دیگران همانی را دوست بداریم که برای خودت دوست میداریم . «وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا» و برای دیگران نپسندیم آنچه برای خود نمی پسندیم آنقدر این جمله از کودکی برای ما تکرار شده که عظمتش از بین رفته در حالیکه درمان بسیاری از آسیبهای خانوادگی و اجتماعی است فکر خود را مشغول واقعیاتی کنیم که خدا گفته است مشغول آنها باشیم اگر فقط همین عبارت را در متن زندگی خود بیاوریم و ناموس زندگی خود کنیم یک قاعده‌ای ایجاد کردیم که به هیچ وجه در آن خدشه وارد نمیشود دوست داری چه طور با تو رفتار کنند؟ همان طور با بقیه برخورد کن. دوست دارید به شما دروغ بگویند؟ دوست دارید نسبت به شما سوءظن داشته باشند ؟ دوست دارید به شما بی‌احترامی کنند؟ دوست دارید شما را مسخره کنند؟ دوست دارید شما را قضاوت کنند ؟ بعضی مواقع همان موقعی که داریم در مورد دیگران قضاوت می‌کنیم ، تمسخر میکنیم ، بی احترامی میکنیم ، اگر بشنویم که آنها درباره ما یک قضاوتی کرده اند یا بی احترامی کرده اند چنان عصبانی می‌شویم که نمی‌توانیم جلوی خود را بگیریم چه کسی می‌تواند بگوید من این قاعده را قبول ندارم؟ این قاعده و قانون بسیار فطری است و به خاطر فطری بودن آن، بین المللی‌ترین و عمومی‌ترین قاعده‌ای است که در اخلاق و تربیت در هر دین و مذهب و نگرشی میتوان پیاده نمود متاسفانه بعضی حرف‌ها را از بچگی زیاد میشنویم و همین تکراری شدن آن، باعث از بین رفتن ابهت آن کلا‌م است. ما از بچگی شنیدیم آن چیزی که برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. ولی از بس تکرار شده است، روی دیوار مدرسه دیدیم، در مسجد دیدیم، معلم دینی به ما گفت و.... مدام که تکرار شد انگار عظمت خود را از دست داد. به آن فکر نکردیم رابطه‌های خود را، حرف‌های خود را مرور کنیم. بعد خودمان را جای کسانی بگذاریم که این نوع رفتارها را با آنها داشتیم... Eitaa.com/darharameyar
قرآن خطاب به پیامبر ما فرمود «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»(نمل/80) یعنی‌ ما این کلام را به شما عطا کردیم و شما «الْمُكَلَّمَ‏ مِنْ‏ وَرَاءِ الْحُجُب‏» صحبت می کنید، اما نمی توانید به گوش مرده گان برسانید. برای اینکه این کلام را بشنوند، باید زنده باشند. یعنی حجاب هایی بین کلام پیامبر و گوش ها وجود دارد، که متفاوت است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم می فرماید: «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً»(اسراء/45) یعنی هنگامی که شما قرآن می خوانی، بین شما و آن کسانی که به آخرت ایمان ندارند حجابی قرار می دهیم که پوشیده است و دیده نمی شود. و این حجاب انواعی دارد: ما می پنداریم هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام خطبه می خواندند و مردم در محضر ایشان بودند، همگی به یک گونه و مساوی می شنیدند. اما اصلا به یک شکل نمی شنیدند. به عنوان مثال، در خطبه ای که سلمان از محضر حضرت علی علیه السلام می شنود، امیرالمومنین علیه السلام با او بدون حجاب صحبت می کنند و سلمان هم بدون حجاب این حقیقت علم را از امیرالمومنین دریافت می کند. اما هنگامی که شخص دیگری می خواهد همین کلام را بشنود، حجاب هایی وجود دارد. قرآن کریم نیز به گونه ای است که آن چه ما می شنویم، غیر از قرآنی است که سلمان می شنود. خداوند متعال می فرماید «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا»(اعراف/204). با توجه به توضیحات فوق، این سؤال مطرح است که انسان تا چه اندازه می تواند استماع قرآن کند؟ با کدام گوش استماع می کند؟ کدام گوش باز شده تا کدام ندا را بشنوند؟ پاسخ این است که: سمع ما درجاتی دارد. اما کدام درجه سامعه ما کار می کند و غالب است تا کدام مرتبه قرآن را بشنود، آن نیز منوط به پیشرفت انسان است و الّا فرمود: «حَدِيثُنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏» کلام ما سخت و دشوار است و آن کلام را برای کسانی که جزو موارد مذکور نباشند القا نمی کنند... Eitaa.com/darharameyar