eitaa logo
در مسیر رشد
366 دنبال‌کننده
511 عکس
293 ویدیو
20 فایل
کانال رسمی ارتباطی گروه تبلیغی پژوهشی«فُلْکِ حَصین» فلک حصین مجموعه ای است از روحانیونی با سابقه تبلیغ و تدریس در دانشگاه،اردوهای جهادی، راهیان نور و دوره های تشکیلاتی و... جهت درخواست دعوت از اساتیدبه ادمین مراجعه فرمایید https://eitaa.com/admin4575
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسید الان دلت چی میخواد؟ _گفتم: از دو کوهه بروم به سمت گردان تخریب و مثل رزمنده ها یک گوشه کوچکی آنجا پیدا کنم و تا خود صبح مناجات کنم شاید اینگونه به من نیز رزق شهیدانه زیستن و شهادت دادند! @darmasirroshd ➕▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همراه با کاروان راهیان نور مجازیِ «مسیر شهادت» از ۲۰الی ۲۸ اسفند۹۸ 🔰اینستاگرام 🌿https://instagram.com/masir_shahadat?igshid=7hq1h9lq8vih
داهاش مجیدسوزوکی رو میشناسی؟ همون که اصلا تو خط نبود و اومد توی خط همون که تهش پاشد اومد وسط میدون اومد و محکم گفت من میرم پشت سرم بیاین...! ، توی جنگ به این اینجور آدما میگن 'تخریبچی' داهاش مجید تخریبچی فیلم بود و بس اما تخریبچی های دیگه ای بودن که مال دنیای حقیقی بودن، ، بهشون میگفتن 'لوتی' از اون جرات دار های بامرام از اونا که باید خطو بشکنن، بی ترس! باید فقط مرام بذارن و بیان وسط،..... ، دوکوهه که بری یه حسینیه داره به اسم 'حاج ابراهیم همت' همه ی رزمنده ها همش اونجا جمع میشدن، اما لوتی های قصه ما محفلشون یجای دیگه بود!.... ، بغل حسینیه حاج همت یه باریکه راهی بود که میرفت و میرفت تا میرسید به پاتوقِ لوتیا 'حسینیه گردان تخریب' گویی که باید تو این حسینیه ی دور از همه، خاص و مخلص میشدن و پر میکشیدن ، دور بودن از همه، خاص بودن نسبت به همه خاص بودن پیش خدا ✍ @darmasirroshd
تخریب - دین شعاری.mp3
2.86M
🎧داستان_صوتی 🔸خاطره ای از شهیدحاج محسن ، فرمانده لشکر ۲۷محمدرسول الله @darmasirroshd
🔅 که باشی دیدن این صحنه ها برایت دیگر یک اتفاق نیست، یک عادت است. 🔶ترس و وحشتت را در مناجات های شبانه ات در آن قبری که برای خود در نزدیکی کنده ای ، حل کرده ای که اینچنین با ابهت به دوستت می‌نگری 💡تازه فهمیدم راز چشم های حماسه ساز چه بوده است آدم که اهل باشد، استادان خوبی پیدا می کند. ای مرد! مرا هم به شاگردی میپذیری!!؟ @darmasirroshd ➕▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همراه با کاروان راهیان نور مجازیِ «مسیر شهادت» از ۲۰الی ۲۸ اسفند۹۸👇👇👇 🔰اینستاگرام 🌿https://instagram.com/masir_shahadat?igshid=7hq1h9lq8vih
برگرد دستـی بـرآر و برای ما هم تخریب گری کن ! تامعـبرِ آسمان ، به روی ما هم باز شود... نماهنگ زیبای برگرد👇👇👇 @darmasirroshd
4_167583232978584358.mp3
7.7M
🎧 برگرد... 🎤با نوای حاج صادق آهنگران @darmasirroshd ➕▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همراه با کاروان راهیان نور مجازیِ «مسیر شهادت» از ۲۰الی ۲۸ اسفند۹۸👇👇👇 🔰اینستگرام 🌿https://instagram.com/masir_shahadat?igshid=7hq1h9lq8vih
طنز-اعزام خواهر کاتبی.mp3
5.27M
۱ 🎧 ماجرای جالب و بسیار شنیدنی اولین اعزام خانم مریم کاتبی معروف به به جبهه @darmasirroshd ➕▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همراه با کاروان راهیان نور مجازیِ «مسیر شهادت» از ۲۰الی ۲۸ اسفند۹۸👇👇👇 🔰اینستگرام 🌿https://instagram.com/masir_shahadat?igshid=7hq1h9lq8vih
🌺یه وقتایی دلت میخواد شهدا یه کمک بزرگ بهت بکنن...! مثلا بلندت کنن از زمین... ببرن یه جایی که بوی خدا بیاد... یه جایی که مث جبهه ها باشه... یه جایی که حس نشاط صبح گاه دوکوهه همه وجودتو بگیره... @darmasirroshd
🔶خاطره شنیدی از سردار شهید از صبحگاه دوکوهه👇👇👇
🔰آنگاه که حاج احمد نرمش میدهد!!! همه باید صبحگاه می‌آمدند و در ورزش شرکت می‌کردند. حاج احمد تأکید داشت که همه بچه‌ها باید مرتب باشند، هیچ فرقی هم بین نیروها نمی‌گذاشت. شهید همت و شهید شهبازی که جانشین و رییس ستاد تیپ بودند و حتی خودش هم باید در صبحگاه شرکت می‌کردند. قرار شد که روز سوم یا چهارم که در دوکوهه مستقر بودیم، صبحگاه انجام دهیم. برادران برای صبحگاه جمع شدند. باران هم به‌شدت می‌بارید. لباس‌ها و پوتین‌ها خیس شده بودند. حاج احمد پس از دویدن پشت میکروفون رفت تا از بالا نظارت کند. گودال‌های زمین صبحگاه پر از گِل و آب بود. حاج احمد گفت نیروها سینه‌خیز بروند. همه می‌دانستند که وقتی حاج احمد دستوری می‌دهد باید انجام شود. حدود 8 نفر از جمله بنده، شهید دستواره، شهید همت، شهید علی تهرانی، سید باقر حسینی، شهید محسن نورانی و چند تن از برادران که از مریوان به‌همراه حاج احمد آمده بودند داخل ساختمان مانده و به صبحگاه نرفتیم. حاج احمد وارد ساختمان شد و از هر فرد سؤال می‌کرد که "چرا به صبحگاه نیامدید؟". شهید دستواره که جثه کوچکی داشت در قفسه داخل کمد و آقای میرکریمی هم پشت در پنهان شدند. در آن لحظه نمی‌دانستم چه‌کار کنم، یک کتری را که برای پذیرایی تهیه کرده بودیم و آبی داخل آن نبود به‌همراه یک لیوان پلاستیکی در دست گرفتم. حاج احمد گفت "برادر مجتبی، چرا به صبحگاه نرفتی؟" گفتم "بساط صبحانه را آماده می‌کردم". پاسخ داد "ابتدا صبحگاه را برو بعد بساط صبحانه را آماده کن. حالا یک چایی برای من بریز." لیوان را از دست بنده گرفت. هرچه کتری را کج کردم آبی از آن خارج نشد. حاج احمد، شهید دستواره و حاج همت و بقیه را جمع کرد. به ما که در ورود به صبحگاه تأخیر کرده بودیم، گفت "از همین جلوی درب ساختمان سینه‌خیز بروید". از نظر سن، من تقریباً از حاج احمد، شهید همت و محمود شهبازی بزرگ‌تر بودم. حاج احمد و بقیه بیشتر به من احترام می‌گزاردند. احساس کردم که دیگر به من چیزی نمی‌گوید. بچه‌ها برای این که گِلی نشوند، سینه‌هایشان را نمی‌کشیدند با دست و پا می‌رفتند. حاج همت داشت برای اینکه گِلی نشود چهار دست و پا می‌رفت. حاج احمد پایش را پشت کمرش گذاشت و گفت "روی زمین بخواب". در نهایت حاج همت با وضع ناجوری خارج شد. محمود شهبازی وقتی وضعیت را دید، خودش روی زمین افتاد. من هم تصمیم گرفتم تا به من نگفتند خودم دراز بکشم. بعدها حاج احمد به من گفت "برادر همدانی، اگر آن لحظه سینه‌خیز نمی‌رفتید شما را بیشتر از بقیه راه می‌بردم". برای اینکه غرور بچه‌هایی که از پاوه آمده بودند شکسته و بچه‌های مریوان خوشحال نشوند، حاج احمد روی گِل خوابید و سینه‌خیز رفت. این مردانگی حاج احمد را نشان می‌دهد. @darmasirroshd
🇮🇷شعار سراسری راهیان نور امسال از سوی دبیر راهیان نور ستاد کل نیروی های مسلح اعلام شد:
سلام.... ▪️زائران فتح المبین خوش اومدید... قربونتون برم ...اصلا قربونتون رفتم...۳۶ سال پیش...یادتون هست خیلی منتظرتون بودیم ما شهدا... ▪️آره...! اینجا اولین منطقه عملیاتی که میاین... امسال هم مهمونی ویژه براتون داریم... ▪️چی شد حالا که همه به فکر فرار از کرونان، شما به فکر ما افتادید... اصلا عشق دوطرفه اش قشنگه‌، باور کنید ما هم خیلی به فکر شما بودیم... ▪️خلاصه خیلی مخلصیم.... بفرمایید مهمونی.... @darmasirroshd
عملیات فتح‌المبین در ساعت سی دقیقه بامداد روز دوشنبه ۲ فروردین ۱۳۶۱ با رمز یا زهرا علیها السلام در جبهه جنوبی در منطقه غرب شوش و اندیمشک با وسعت حدود ۲۵۰۰ کیلومتر مربع انجام شد. طرح‌ریزی عملیات فتح المبین از اواسط آبان ۱۳۶۰ آغاز شده بود. بسیاری بر این باورند که این عملیات نقطه عطف جنگ ایران و عراق است که در نهایت منجر به بیرون راندن نیروهای عراقی از بخش بزرگی از خاک خوزستان شد. هر چند برخی دیگر از مفسران جنگ عملیات بیت‌المقدس تعیین‌کننده‌ترین عملیات جنگ ایران و عراق می‌دانند. این عملیات باعث آزادسازی ۲۴۰۰ کیلومترمربع از سرزمین‌های اشغالی، شامل ده‌ها بخش و روستای منطقه و چند جاده و تنگه مهم شد و همچنین شهرهای دزفول، شوش، اندیمشک و پایگاه هوایی دزفول از دید و تیر موثر دشمن بیرون آمدند. @darmasirroshd
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتح المبین، فتح الفتوحِ خرمشهر دلها بود، دل های دلداده های خمینی.... 🎙 @darmasirroshd
  ❇️ صدام در آستانه اسارت 🔰روایتی محاصره شدن صدام و افسران عالی رتبه عراق توسط قهرمان فتح المبین شهید محسن وزوایی و نیروهای گردان حبیب در عملیات فتح المبین   👈در یکی از اسناد بجا مانده از رژیم بعث آمده: ژنرال «حسین کامل مجید» وزیر صنایع نظامی رژیم سابق عراق و داماد معدوم صدام حسین، درباره آخرین لحظات پیش از سقوط قرارگاه مقدم سپاه چهارم ارتش بعث می گوید: « در عملیات شوش – دزفول (فتح المبین) هنگامی که نیروهای ایرانی در منطقه سپاه چهارم عراق پیشروی، کردند واحدهای پشتیبانی این سپاه رزمی از بین رفت و چیزی نمانده بود صدام و همراهان او، که من هم جز آن‌ها بودم به اسارت نیروهای ایرانی درآیند، در آن لحظات، رنگ از چهره ی صدام پریده بود و بسیار نگران بود. صدام در حالی که به ماه نگاه می کرد گفت: «از شما می خواهم در صورتی که اسیر شدیم من و  خودتان را بکشید.» 👈  در سند دیگری سرلشکر ستاد «عبد حمید محمود الخطاب» رئیس دفتر ریاست جمهوری عراق از همراهان دائمی صدام، طی دوران جنگ با ایران در خصوص چند و چون همین ماجرا شهادت داده است: «در جریان آخرین مرحله از عملیات شوش – دزفول که ایرانی‌ها نام فتح المبین را روی آن گذاشته بودند، روز بیست و هشتم مارس 1982 (هشتم فروردین 1361) نیروهای ایرانی به عمق منطقه استقرار سپاه چهارم و مواضع ستادی این سپاه رسیدند.آقای رئیس جمهور–صدام –هم درهمین منطقه بود.سپهبد خلبان «عدنان خیر الله طلفاح» -وزیر دفاع- هم بود.   فهمیدیم که نیروهای ایرانی، ما رادورزده اند.احساس همه ما این بودکه به زودی به اسارت نیروهای ایرانی درخواهیم آمد. آقای رئیس جمهور مظطرب ازسپهبد عدنان خیرالله پرسید:«عدنان، بگو چه باید کنیم؟»   عدنان خیر الله جواب داد: «سرورم جای دیگری برای فرار و پنهان شدن پیدا می کنم.»  دوباره رئیس جمهورپرسید:«سلاح و مهماتی هم به همراه دارید؟»   من جوان دادم: «فقط یک قبضه تفنگ داریم»   ایشان با خشم و غضب گفت: «اگر ایرانی‌ها مرا پیدا کنند،می‌دانید چه می‌شود؟»افراد همراه همگی سعی می‌کردند آقای رئیس جمهور را آرام کنند. او درحالی که به لاشه‌های تانک‌های ما که در شعله‌های اتش می سوختند، نگاه می کرد، دایم زیر لب می‌گفت:«لعنت به آن ها ! ما را در ورطه جنگ گرفتار کردند.»   آن روز ما برای چند ساعتی در محاصره بودیم؛اما ناگهان یک دستگاه خودرو را که حامل افراد مجروح بود، پیدا کردیم. افراد زخمی را بیرون کشیده، خودمان سوار شدیم. رئیس جمهور وقتی سر جایش نشست گفت: «زخمی ها اگر به دست ایرانی‌ها بیفتند توسط آنها مداوا خواهند شد، اما اگر ما اسیر ایرانی‌ها می‌شدیم، چه باید بکنیم؟»  ‌ @darmasirroshd
✍اگر نتوانستید جنازه ام را به دست آورید آن را به روی مین های دشمن بیاندازید تا حداقل جنازه ی من كمكی به حاكمیت اسلام كرده باشد.🌹 "آخرین دست نوشته ی شهید وزوایی" @darmasirroshd
عباسعلی فتاحی- احمدیان.mp3
3.47M
🎧روایت شنیدنی و جانسوز حاج محمد احمدیان از شهادت شهید عباسعلی فتاحی ، تخریبچی لشکر ۱۴ امام حسین در قبل از عملیات فتح المبین @darmasirroshd
⬅️ارسالی از برادر جانباز حجت الاسلام حاج بهزاد زارع: ▪️هوالعالم 🔻حسین کامل دامادملعونِ صدامِ لعین وعضو برجسته حزب بعث وفرمانده گاردریاست جمهوری عراق میگوید : روزی که آیت الله خمینی قطع نامه ۵۹۸ راپذیرفت صدام دستورجلسه اضطراری سران اصلی حزب بعث راداد ودراین جلسه خیلی عصبانی بودطوری که نمی توانست بنشیند ۳ ساعت سرپاراه می رفت وحرف میزد ! 💥 دراین جلسه صدام گفت: « دونفردرتاریخ خطاکردن وخطای این دونفرموجب گسترش شیعه شد اول یزیدابن معاویه خطاکرد که زینب رادرآن مجلس نکشت اگرکشته بود همه چیزتمام شده بود و دوم هم محمدرضاپهلوی خطاکرد که خمینی رادستگیرکرد ولی او رانکشت اگرکشته بود شیعه دوباره جان نمی گرفت و... » ❇️ برژنسکی : « معنویت دردنیامرده بودولی خمینی دراوج مرگ معنویت انقلابی رادردنیاآغاز کرد که محورومدارش معنویت بود » ✍بهزادزارع @darmasirroshd
⬅️محمود کاوه . در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مرده‌ی او جایزه تعیین کردند... و در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید! . . ⬅️ مهدی زین‌الدین . در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد در سن ۲۲سالگی فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به شهادت رسید! . . ⬅️شهید علیرضا موحد دانش . از فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا در عملیات والفجر دو با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با دندان سیم ارتباطی آن‌ها با عقبه‌شان قطع کرد. و در نهایت در ۲۸ سالگی به شهادت رسید! . . ⬅️شهید حسن باقری چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛ . فرمانده اطلاعات،عملیات جنگ در سن ۲۴ سالگی فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های فتح المبین،بیت المقدس،رمضان و در نهایت در سن ۲۷ سالگی به شهادت رسید! . . ⬅️شهید محمد ابراهیم همت سردار خیبر،فرمانده ۲۴ ساله سپاه شهر پاوه فرمانده ۲۷ ساله لشگر۲۷ محمد رسول الله؛ که در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید! . . ⬅️شهید حسین علم الهدی فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛ . در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود! در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار. کرد. و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به شهادت رسید! . . ⬅️شهید عبدالحمید دیالمه دیده بان ولایت و انقلاب؛ . در بزرگی او همین بس که می گوید: گناه من این است که حرف‌هایم را زودتر از زمان خودم گفتم... در سن۲۵ سالگی نماینده مجلس بود و در سن ۲۷ سالگی به شهادت رسید! . . 🔔فتح الفتوح امام و انقلاب فتح المبین نبود، فتح الفتوح امام و انقلاب تربیت انسان هایی در تراز آوینی و باقری و همت و کاوه بود. ‌ @darmasirroshd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞روایت حاج محمد احمدیان از شهیدی که باز شدن یکی از معیارهای فتح المبین مدیون اوست ، اهل اصفهان @darmasirroshd
🌴شهید صیاد شیرازی میگفت بعد از عملیات فتح المبین به دیدار امام رفتم. در آن دیدار خاطره ای از شب عملیات فتح المبین برای امام تعریف کردم و امام بعد از استماع خاطره سخن عجیبی گفتند. گفتم : وقتی شب عملیات کار گره خورد و یک گردان از لشکر ۲۷ در منطقه گم شد ، همه فرماندهان دور هم جمع شدیم و شروع به توسل کردیم صدای گریه های یکی از فرماندهان خیلی مرا متأثر کرده بود.سرم را که بالا آوردم،آنچه را که می دیدم باورم نمی شد! آن فرماندهی که بیشتر از همه زار میزد و اشک می‌ریخت همان سرهنگ قدیمی ارتش شاهنشاهی بود که حالا در اتاق فرماندهی کنار ما نشسته بود وقتی این خاطره را برای امام تعریف کردم، بلافاصله امام فرمود آقای صیاد این چیزی که شما دیدی همان «بازگشت انسان به فطرت خویش»است. 🔔و بزرگترین فتح الفتوح امام و انقلاب همین بود: «بازگشت انسان به فطرت خویش» @darmasirroshd ➕▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ خاطره ای عجیب و خواندنی از عظمت شخصیتی شهید منفرد نیاکی در ایام دفاع مقدس ⬅️حتما مطالعه بفرمایید و داشته باشید 👇👇👇
🌿چند روز قبل از شروع عملیات بود و فرمانده ها جلسه های فشرده برای طرح ریزی عملیات داشتن ... از خونه ی سید تماس گرفتن: +سلام آقا سید دخترتون مریض شده بیا ببرش دکتر -نمیشه حاج خانوم من تو ماموریتم خودت ببرش دو روز بعد دوباره تلفن دفترش زنگ خورد: +آقا سید دکتر گفته باید بستری بشه بیا دست تنهام -نمیشه عزیزمن اینجا به من نیاز دارن فردا دوباره تماس از رده بالا گرفتن که: +سید دخترت رو بردن مراقبت های ویژه برو بهت نیاز داره -نه حاجی اینجا پسرای من بیشتر بهم احتیاج دارن روز اول عملیات تماس از مرکز رسید ب سید بگین دخترش ساعت های آخرشه بگین بیاد واس آخرین بار دخترشو ببینه... سید گفت: بچه های من الان زیر آتیش توپ و گلوله ان ... کجا برم؟ روز اخر عملیات بود تماس گرفتن : +سید بیا تشییع جنازه بچه ات نمیخوای واسه اخرین بار ببینیش؟ -جنازه بچه های من تو خط رو خاکه کدومو میخواین تشییع کنین؟ دو روز بعد، عملیات تموم شد... سید که برگشت خونه مستقیم رفت تو اتاق دخترش... سه روز از اتاق بیرون نیومد و فقط صدای گریه هاش بود ک از اتاق میومد... سید عاشق دخترش بود... اونقد که ما نمیفهمیم... . . . 💡رفیق! میدونم باورت نمیشه یه پدر همچین کاری کنه... خیلی سخته باورش نه؟ اما این داستان تخیلی نیس... واس سی سال پیشه... یه وقت فکر نکنی سید دخترشو دوست نداشتا... نه! سید مثل همه ی پدرای رزمنده دل نداشت یه خار تو دست دخترش بره... جونشو واس دخترش میداد... اما موند تو خط مقدم چون نیروهاش بهش نیاز داشتن... موند که امروز تو با خیال راحت واسه پدرت جشن بگیری... داغ دخترش به دلش موند تا داغ پدرت رو به دلت نزارن... آره... کاش قدر خونی که برای من و تو ریخته شده رو بدونیم... روایتی از @darmasirroshd