eitaa logo
دارالقرآن فاطمه زهرا (س) شهرستان کازرون
131 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تفسیر قرآن، احکام شرعی مبتلابه، اخلاق، خانواده و تربیت.
مشاهده در ایتا
دانلود
سلمان فارسی و جوان بیهوش روزی سلمان فارسی در کوفه از بازار آهنگران می گذشت، جوانی را دید که بی هوش روی زمین افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند. مردم خدمت رسیده از او تقاضا کردند که بر بالین جوان آمده دعایی به گوش او بخواند! هنگامی که سلمان نزد جوان آمد، جوان او را دید به حال آمد و سرش را بلند کرد و گفت: یا سلمان! این مردم تصور می کنند من مرض صرع (عصبی) دارم و به این حال افتاده ام، ولی چنین نیست، من از بازار می گذشتم، دیدم آهنگران چکش های آهنین بر سندان می کوبند، به یاد فرموده خداوند افتادم که می فرماید: و لهم مقامع من حدید: بالای سر اهل چکش هایی از آهن هست. از ترس خدا عقل از سرم رفت و این حالت به من روی داد. سلمان به آن جوان علاقه مند شده و محبت وی در دلش جای گرفت و او را بردار خود قرار داد. و همیشه در کنار یکدیگر بودند تا جوان مریض شد، در حال جان کندن بود، سلمان به بالین او آمد و بالای سرش نشست. آنگاه به ملک الموت خطاب کرد و گفت: ای ملک الموت! با برادرم و مهربانی کن! از ملک الموت جواب آمد که ای سلمان! من نسبت به همه افراد مؤمن مهربان و رفیق هستم. 📚(داستان98بحار الانوار) •✾📚 @darol_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پل فراموش شده! یک وقتی، یک عرب بی‌ادبی، پشت سر حضرت سلمان یک حرفی زد. محاسن حضرت سلمان را تشبیه به عضو یک حیوانی کرد. خبر به حضرت سلمان رسید. گفتند: فلانی، پشت سرِ شما گفته ریشِ شما مثل عضوِ فلان حیوان است. عاقل، سلمان است. ببینید ایمان، این‌جا خودش را نشان می‌دهد. حالا بنده‌ی نوعی بودم، کم‌ظرفیت، می‌گفتم: خودت و بابایت و اخلافت و اجدادت همینی هستید که گفتی. حواله می‌کردم برای خودش. سلمان گفت:..... @darol_quran