🌿🌿
#قصص_قرآن
#حضرت_آدم علیه السلام #قسمت_پنجم
🔹وسوسه های ابلیس🔹
ابلیس از آسایش آدم و همسرش و محرومیت خویش از رحمت خدا و بهشت برین سخت غضبناک بود، لذا تصمیم گرفت کاخ سعادت آدم را واژگون سازد و او را از نعمتهای بهشتی محروم گرداند! زیرا به نظرش این آدم بود که او را از اوج عزت به زیر کشید و از رحمت خدا و خشنودی او محروم ساخت و اکنون که او از بهشت رانده شده و آدم در کامیابی از نعمتهای بهشت بسر می برد، پس باید این شکست را جبران کند و با فریب آدم، او را نیز از این موهبت محروم سازد.
ابلیس برای فریب آدم و همسرش مخفیانه به بهشت راه یافت و با حیله و نیرنگ مشغول صحبت با آدم شد و به او وانمود کرد که در رفاقت خود با آدم صادق و در پند و اندرز ناصحی مشفق است. ابلیس برای حصول اطمینان آدم هر راهی را پیمود و هر دری را که می پنداشت امیدی در آن باشد کوبید، مهر و محبت خویش را بر آدم و همسرش عرضه داشت و از راه دلسوزی، ایشان را از زوال نعمتشان ترساند و به آنان گفت: «رمز اینکه خدا شما را از میوه این درخت منع کرده این است که اگر از آن استفاده کنید، فرشته خواهید شد و یا در بهشت جاویدان خواهید بود!»
ابلیس چون دید، آدم و همسرش از رأی و مشورت او گریزانند و وسوسه اش در این زن و شوهر مؤثر نمی افتد، و گوش ایشان به حرفهای او بدهکار نیست، برایشان سوگند یاد کرد که من خیرخواه و امین شما هستم و قصد ضرر و زیان به شما را نداشته و نمی خواهم به شما صدمه ای وارد شود تا بدین ترتیب بر صحت قصد و رأی خود تأکید کند.
سپس ابلیس در کار خود افراط و اصرار ورزید و به فریب آدم و همسرش ادامه داد تا به هر طریق بتواند دست آدم و حوا را به میوه ممنوع برساند و ادامه داد:
بوی این میوه بسیار مطبوع و طعم آن بی نظیر است و رنگی بسیار زیبا و جالب دارد.
سرانجام مکر و حیله شیطان، آدم و همسرش را فریب داد و کلمات زیبا و وعده های شیرین ابلیس این زن و شوهر را اغوا کرد و عاقبت ایشان از رأی او متابعت کردند و خود را به آنچه خدا نهی کرده بود، رساندند.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
5.ماجرای حسین علیه السلام قسمت پنجم.mp3
19.63M
ورق در کوفه به تدریج بر میگردد؛
به نفع بنی امیه!
و برای امام و یارانش نا امن میشود‼️😔
ادامه «ماجرای حسین» بر اساس کتاب لهوف سید ابن طاووس
5⃣روایت پنجم: آن روی دیگر کوفه!😞
#ماجرای_حسین
#قصة_الحسین
#قسمت_پنجم
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌿🌿🌷 #قصص_قرآن #حضرت_نوح علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹نفرین نوح علیه السلام🔹 برای آنکه پیغمبران ال
🌿🌿
#قصص_قرآن
#حضرت_نوح علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹کشتی نوح علیه السلام🔹
خدا خواسته نوح را برای عذاب قوم برآورده ساخت و به او وحی کرد:
«بنا به دستور، و در حضور ما به ساختن کشتی بپرداز. به شفاعت آنان که ستم کرده اند با من سخن نگو، که البته آنها بایستی غرق شوند.»
نوح علیه السّلام مکانی دور از شهر انتخاب کرد، ابزار کار و تخته و میخ را آماده ساخت و بکار کشتی سازی پرداخت درحالی که از سرزنش و استهزای قوم خویش آسایش نداشت، یکی از مخالفین نوح به او گفت:
تو قبلا گمان می کردی پیغمبر و رسول خدایی، چه شد که امروز نجار شده ای و کشتی می سازی! آیا از پیغمبری بیزار شده ای یا عشق به نجاری پیدا کرده ای؟
دیگران گفتند: ای نوح چه شده، کشتی خود را دور از دریا و رودخانه می سازی؟
آیا گاوهای نر آماده کرده ای تا کشتی تو را به دریا ببرند و یا باد را مجبور می کنی که آن را به دریا انتقال دهد؟!
نوح اعتنایی به سرزنش ایشان نکرد و از حرفهای بیهوده آنان با بزرگواری گذشت و به آنان گفت:
«شما امروز ما را سرزنش و مسخره می کنید ولی بدانید که ما هم بزودی شما را به باد استهزاء و تمسخر می گیریم!».
نوح علیه السّلام به ساختن کشتی پرداخت، تخته های آن را به جای خود استوار ساخت و اجزاء آن را به یکدیگر متصل کرد، تا کشتی محکمی از تخته ها و میخها مهیا گشت و منتظر دستور ثانوی خداوند نشست.
خدا به نوح وحی کرد:
چون فرمان ما صادر و علائم عذاب ما آشکار شد باید به سوی کشتی خود رهسپار شوی و از میان قوم و خاندان خویش هرکس را که بتو گرویده انتخاب کنی و از هر موجودی که روی زمین وجود دارد یک جفت فراهم کن تا دستور خدا ابلاغ گردد.
چیزی نگذشت که درهای آسمان باز شد و آب جاری گشت، چشمه ها بجوش آمد و سیل تپه ها و بلندیها را فراگرفت. نوح با سرعت هرچه بیشتر به سوی کشتی خود شتافت و بنام خدا سوار کشتی شد و با یاد خدا حرکت کرد.
گاهی کشتی در میان امواج دریا و زمانی در میان باد و طوفان قرار می گرفت، خروش امواج دریا در دل گردابهای خود برای مخالفین نوح قبر می ساخت و کفهای دریا برایشان کفن می دوخت.
آنان با مرگ مبارزه می کردند درحالی که مرگ بر آنان پیروز و غالب می گشت، تلاش کردند بر موجها سوار شوند، درحالی که موج آنها را بزیر می کشید تا بالاخره مخالفین نوح همانند خاطراتی که در قلب انسان مخفی است، در میان امواج آب ناپدید شدند!
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌿🌿🌷 #قصص_قرآن #حضرت_هود علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹هود علیه السّلام و اتهام دیوانگی! «۱»🔹 هود علی
🌿🌿
#قصص_قرآن
#حضرت_هود علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹هود علیه السّلام و اتهام دیوانگی! «۲»🔹
هود گفت:
ای قوم! مرا به سفاهت متهم نکنید، من روزگاری طولانی در بین شما زندگی کردم و شما عیبی بر من نگرفتید، هیچگاه سوء رفتار و تندخویی از من ندیده اید. تعجبی ندارد که خدا یک نفر را از میان قومی برای رسالت انتخاب کند و او را پرچمدار دعوت خود نماید، بلکه تعجب در این است که مردم بدون رسول و راهنما باشند و خداوند سرنوشت آنها را بدست هرج ومرج بسپارد و آنان را بدون قانون و آیین بگذارد!
بدانید که من از گرایش شما به حق ناامید نیستم. از سوء رفتار و اهانتهای شما دلتنگ نشده ام، فقط از شما انتظار دارم با عقل خود فکر کنید و با بصیرت به حقایق بنگرید تا ببینید، یگانگی خدا در تمام نظام آفرینش آشکار است: نظم فلک گردون، مخلوقات شگفت انگیز، گردش ستارگان و «در هر آفرینشی، علامتی برای اثبات یگانگی خدا مشهود است.»
و فی کلّ شیء له آیة تدلّ علی أنّه واحد
شما به چنین خدایی ایمان آورید و از او طلب آمرزش کنید تا بارش آسمان را همیشه برای شما جاری سازد و شما را یاری کند تا بر ثروتتان بیفزایید و نیروی شما را افزایش دهد. پس بکوشید تا مانند مجرمان از حق روگردان نباشید.
سپس هود علیه السّلام قوم را خطاب قرار داد و گفت:
بدانید که پس از مرگ زنده می شوید، هرکس کار نیکو انجام داده باشد، سود می برد و هرکس به کار زشت پرداخته باشد به کیفر می رسد. برای نجات خویش تدبیری کنید و برای رستاخیز خود توشه ای بیندوزید. من مأموریت خود را درباره شما به پایان رساندم و به وضوح رسالت خود را به شما اعلام کردم.
قوم هود گفتند:
بدون تردید یکی از خدایان ما بر تو غضب کرده و عقل تو را مختل نموده و طرز تفکر تو را درهم ریخته است و بهمین دلیل هزیان می گویی، به تصوراتی که فقط در ذهن خودت وجود دارد زبان می گشایی و خیالبافی می کنی و به بیان خرافات می پردازی.
قوم هود گفتند:
آن استغفاری که پس از آن باران می آید و به ثروت ما افزوده می گردد و نیروی ما دوچندان می شود چیست؟ و آن روز قیامتی که گمان می کنی پس از پوسیدن استخوانهای ما و متلاشی شدن کالبدمان برپا می شود، چیست؟
افسوس که وعده ها و پند و اندرزهای تو بعید و غیر معقول است! ما غیر از زندگی دنیوی و طبیعی چیز دیگری نداریم. ما طبق قوانین طبیعت بوجود می آییم، زندگی می کنیم و می میریم و همه چیز در دست طبیعت است.
بعلاوه آن عذابی که ما را به آن تهدید می کنی و انتظار داری که ما به آن گرفتار شویم چیست؟ ما گفتار تو را تصدیق نمی کنیم، از عبادت خدایان خود باز نمی گردیم، اگر راست می گویی آنچه ما را به آن تهدید می کنی بیاور و آن عذاب کذایی را بر ما نازل کن.
آنگاه که هود علیه السّلام لجاجت را از گفتارشان و اصرار به مخالفت را از اعمالشان دریافت، ایشان را خطاب کرد و گفت:
من خدای خود را گواه می گیرم که وظیفه خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود کوتاهی نکردم. هیچگاه براثر ترس، دست از کار خود برنداشتم و در راه این رسالت آسمانی و جهاد مقدس نهایت سعی خود را به خرج دادم.
من از جمعیت شما باکی ندارم، از غضب شما نمی ترسم، از این به بعد علیه من هر طرح و نقشه ای دارید اجرا کنید و هرآنچه در قدرت دارید بکار گیرید، توکل من به خدایی است که پروردگار من و شما است. آن خدایی که زندگی هر جنبنده ای در ید قدرت اوست، و پروردگار من بر صراط مستقیم، و حکیم است.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌿🌺🌿 #قصص_قرآن #حضرت_صالح علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹وحشت مخالفین🔹 گروهی از مردم خردمند و بی غرض ق
🌿🌿💐💐
#قصص_قرآن
#حضرت_صالح علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹شتر صالح علیه السلام «۱»🔹
آنگاه که مخالفین صالح دریافتند که زنگ خطری علیه حکومت و دولت آنان به صدا درآمده تصمیم گرفتند عجز صالح را بر مردم آشکار سازند، لذا از وی درخواست معجزه ای کردند که دعوت او را تایید و رسالتش را تصدیق نماید.
صالح علیه السّلام از شکم کوه شتری را برانگیخت و گفت آیت و علامت صدق دعوت من این شتر است، این شتر را رها کنید یک روز سهم آب شهر را بخورد و روز دیگر، آب مورد استفاده عموم قرار گیرد. پس او را در استفاده از آب و مرتع آزاد بگذارید تا صدق گفته های مرا دریابید.
بی تردید، صالح که سالیان متمادی اصرار قوم خود را بر کفر و پیروی از باطل آنان را به خاطر داشت، می دانست آنگاه که حجت وی بر ضد بت پرستان آشکار گردد، آنان را ناراحت میسازد و از ظهور برهان صالح به وحشت می افتند و آنگاه که گواه رسالت او هویدا گشت، کینه و حسادت مخفی آنان ظاهر میگردد و از دیدن معجزه او عصبانی می شوند، لذا ترسید که مردم دست به کشتن این شتر بزنند.
همین نگرانی وی را ناگزیر ساخت قوم را از کشتن این حیوان برحذر دارد و از این رهگذر بود که صالح به آنان گفت: زنهار که موجبات آزار این شتر را فراهم سازید که به عذابی نزدیک گرفتار می شوید.
شتر صالح مدتها به چرا مشغول بود و به نوبه خود از آب استفاده می کرد، یک روز آب محل را می آشامید و روز دیگر از صرف آب خودداری می نمود.
جای تردید نیست، که بوجود آمدن شتر و رفتار عجیب آن، عده ای را متوجه صالح کرد، و با مشاهده این شتر صحت رسالت وی برایشان آشکار گردید و یقین کردند که صالح در نبوت خود راستگو است. این گرایش جدید، خودخواهان را به وحشت انداخت و ترسیدند دولت آنان متلاشی و سلطنتشان واژگون گردد. مخالفین صالح به آن دسته از حق گرایان که نور ایمان جان و دلشان را منور کرده و افکارشان را به سوی صالح سوق داده بود گفتند: آیا شما می دانید که صالح پیغمبر خدا است؟
پیروان صالح پاسخ دادند:
(ادامه دارد...)
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌿 #قصص_قرآن #حضرت_ابراهیم علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹ابراهیم علیه السّلام و آزر بت تراش🔹 آزر جد
🌿🌿🌷🌿🌿
#قصص_قرآن
#حضرت_ابراهیم علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹تهدید ابراهیم علیه السّلام🔹
آنگاه که ابراهیم راه حق را به آزر پیشنهاد کرد و او را پند داد، آزر زیر بار پیروی از رأی او نرفت، بر کفر و عناد خود اصرار ورزید و با لجاجت و پرخاش و دشمنی با ابراهیم برخورد کرد و رسالت او را منکر شد، مهربانی و لطف ابراهیم را نادیده گرفت و روی خود را درهم کشید و با بی اعتنایی به مقام ابراهیم و اظهار تعجب از دعوت او و انکار رسالت وی، به ابراهیم گفت: آیا تو از پرستش خدایان من سرپیچی کرده ای؟
اگر دست از این روش برنداری، و از این رویه بازنگردی و به راه عقلایی و طریق قوم خود رجوع نکنی، تو را سنگسار می کنم. تو سزاوار هر ناسزایی هستی، از عواقب خشم و غضب من بپرهیز و برای مدتی طولانی از من دور شو، زیرا در منزل من جایی برای تو نیست و تو در قلب من اثری از مهربانی و احسان نخواهی یافت.
ابراهیم علیه السّلام تهدید آزر را با آغوشی باز و روحی مطمئن پذیرفت. سپس با تواضع و فروتنی که نشان از اخلاص او داشت روبه آزر کرد و گفت: «درود بر تو، بزودی برای تو از پروردگارم طلب آمرزش می کنم زیرا او نسبت به من مهربان است. از شما و آنچه غیر از خدای یکتاست کناره گیری می کنم و پروردگار خود را می خوانم، شاید که دعای من نزد او مستجاب باشد».
ابراهیم علیه السّلام که از ارشاد آزر ناامید گشته بود، با او وداع و از او کناره گیری کرد و در این هنگام با دلی آزرده و قلبی اندوهگین بازگشت، زیرا او گوشهایی شنوا در آزر نیافته بود، ابراهیم او را ترک کرد تا حد اقل در کفر وی شریک نباشد و در شرک با او همراهی نکند.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌸✨✨✨🌿🌸 #قصص_قرآن #حضرت_لوط علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹کیفر قوم لوط «1»🔹 لوط از پروردگار خویش درخ
🔸🔹🔹🔸
#قصص_قرآن
#حضرت_لوط علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹کیفر قوم لوط «2»🔹
فرشتگان گفتند: ما به سوی قوم لوط که دعوت پیغمبر خدا را نپذیرفته اند و از مجرمین و مفسدین گشته اند، رهسپاریم. بزودی عذاب دردناک و شکنجه سختی به آنان می دهیم و این عقوبت به خاطر جنایاتی که مرتکب شده اند و مفاسدی که عادت کرده اند متوجه آنان می گردد.
اندوه ابراهیم افزایش یافت و درباره قوم به وساطت پرداخت تا مگر بلا را از ایشان به تأخیر افکند و شاید به آنان مهلت بیشتری داده شود. شاید انتظار ابراهیم این بود که مردم سدوم به سوی خدا بازگردند و دست از گناهانی که مرتکب می شدند بشویند و خط عذری بر لوح گناهان خویش کشند و شاید ابراهیم می ترسید که لوط نیز در عذاب گرفتار گردد، زیرا لوط مردی است که از اخلاق و رفتار قوم خود بیزار است و به همین جهت نباید به او گزندی برسد و او مستحق عذاب نیست.
لذا فرشتگان خدا به ابراهیم گفتند: آسوده خاطر باش و از اندوه خویش بکاه و به خاطر مردمی که به گناه اصرار می ورزند و به معاصی چنگ زده اند، به درگاه خدا وساطت مکن که ایشان توبه پذیر نیستند. سپس فرستادگان خدا به ابراهیم اطمینان دادند که لوط به عذاب گرفتار نمی شود و صدمه ای نمی بیند و به زودی لوط و بستگانش بجز همسر وی نجات می یابند و همسر لوط نیز بخاطر اینکه با قوم خود همفکر است و از آنان پیروی می کند به عذاب ایشان گرفتار می گردد.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
✨🌻✨🌻✨ #قصص_قرآن #حضرت_یعقوب علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹آرزوهای فراوان در پهنه بیابان«۱» 🔹 سخنان اس
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
#قصص_قرآن
#حضرت_یعقوب علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹آرزوهای فراوان در پهنه بیابان«۲» 🔹
یک روز با طلوع خورشید، بادهای سوزانی وزیدن گرفت، به حدی که رمل های داغ بیابان را به حرکت درآورده بود و خورشید نیز با آتشبار سرخ خود، زمین را هدف قرار می داد، لذا ادامه سفر برای یعقوب ممکن نبود. راه او طولانی بود و هنوز فاصله زیادی با مقصد خویش داشت. یعقوب به مسیر خود نظر می افکند و تا آنجا که چشم کار می کرد در جلوی خود بیابانی گسترده می دید. در مقابل او تپه هایی از رمل وجود داشت که راه عبوری بر آن آشکار نبود. در همین موقع بود که خستگی بر او چیره شد و ناراحتی و سختی او را به تنگ آورد. یعقوب، علیه السّلام ساعتی مردد و متحیر بود که آیا به این سفر ادامه دهد و یا به خاطر مشکلات و مصائب موجود از آن صرف نظر کند؟ آیا به راهپیمایی خود ادامه دهد و مشکلات راه را تحمل کند و امید به آینده روشن را در خود تقویت کند تا قدرتش فزونی یابد و یا بقای جان و توان خود را به این سفر سخت و طولانی مقدم دارد و از سود این سفر بگذرد و نزد پدر و مادر خود بازگردد.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
#درمحضرقرانکریم #باقرانبیشترآشناشویم ❣ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام او که ب
#درمحضرقرانکریم
#باقرانبیشترآشناشویم
❣ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام او که به سویش باز میگردیم
❣سلام بر عاشقانِکلامخدا☺️
انشاءالله لحظه لحظه زندگی
و عمرتون سرشار از عمل صالح ، باشد
و نور قران روشنی بخش
روح و جانتان..
✅.با ایه مبارکه...👇
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ...
آشنا شویم...👌
❣ بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
✅... بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
💥ميان همه مردم جهان رسم است
كه هر كار مهم و پر ارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز میكنند،
و نخستين كلنگ هر مؤسسه ارزندهای را به نام كسی كه مورد علاقه آنها است بر زمين میزنند، يعنی آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط میدهند.
👌ولی آيا بهتر نيست كه برای پاينده بودن يك کار و برنامه
و جاويد ماندن يك تشكيلات،
آن را به موجود پايدار و جاويدانی ارتباط دهيم كه فنا در ذات او راه ندارد،
👌چرا كه همه موجودات اين جهان به سوی كهنگی و زوال میروند، تنها چيزی باقی میماند كه با آن ذات لا يزال بستگی دارد.
👌 بسم الله الرحمن الرحيم. يعني اسم خدا ،اسم یعنی نشانه..
یعنی نشانه خدا..
👌وقتي شما خوراک مي خوريد
مي گوييد:بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
👈یعنی،با اسم خدا که زبانم است غذا مي خورم اين زبان مال من نيست.
👈وقتي قلم دست مي گيريد و چيزي مي نويسيد مي گوييد:
بسم الله يعني با قلم که اسم خداست مي نويسم.
اين قلم مال من نيست مال خداست.
با دستم که اسم خداست مينويسم.
👌همين که انسان بداند از خودش نيست جور ديگري رفتار مي کند.
ما فکر ميکنيم مالک هستيم
و هر جوري که دلمان خواست
رفتار مي کنيم❌
👌 ولي وقتي مي گويم: بسم الله يعني مال من نيست امانت است...
پس سعی میکنم با امانت خدا خیانت نکنم به خدا..
با امانتِ خدا گناه نکنم..‼️
✅. عادت کنید، پیش از هر حال
و هر کار و خوردن و آشامیدن
”بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ“ بگویید
که در آن کار خیر و برکت میآید
و نیز از اثرات شیطان در امان میماند؛
‼️ زیرا شیطان همیشه به فکر
آزاررسانی انسانهاست
و از هر فرصتی برای ضرررسانی به آنان استفاده میکند...
✅ ادامهدارد...☺️.
#قسمت_پنجم
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan
دارالقرآن الکریم زنجان
🌿🌿 #قصص_قرآن #حضرت_یوسف علیه السلام، #قسمت_چهارم 🔹مشورت برادران یوسف علیه السّلام «۱» 🔹 بالاخره آ
🍃🌸🍃🌸🍃
#قصص_قرآن
#حضرت_یوسف علیه السلام، #قسمت_پنجم
🔹مشورت برادران یوسف علیه السّلام «۲» 🔹
شاید از جهت آن است که مادرشان راحیل را بیش از مادران ما دوست می داشت، ولی گناه فرزندان چیست؟ اگر چنین باشد در این صورت او به طور آشکار، حق را زیر پا می گذارد و در گمراهی و جوری آشکار بسر می برد.
برادر دیگر گفت: دوستی یوسف و بنیامین در قلب یعقوب همانند انگشتانی که در دست می روید، رشد کرده است و حتی اگر ما علت این دوستی و مهر و محبت را سؤال و به یعقوب اعتراض کنیم، نتیجه ای نمی گیریم و سودی نخواهیم برد. زیرا دوستی بر قلبها حاکم است و نمی توان مانع آن شد و در جایی که عشق و علاقه قلبی حاکم باشد، حدیث عقل مانند فرمان حاکم معزول است. زیرا دوستی عاطفه ای است که می تواند بر عقل نیز حکومت کند.
بنابراین تا یوسف زنده است و در جمع ما وجود دارد، او و برادرش در قلب پدر جای دارند و هر روز آنها بین قلب پدر و ما حجاب های تیره بیشتری ایجاد می کنند.
(ادامه دارد...)
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌟 دارالقرآن الکریم زنجان 🌟
💢 @darolquranzanjan