eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
#ضرب_المثل 😅 آستین نو، بخور پلو در پست بعد بخوانید •┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
😋🔷😀♻️💠♻️😋🔷😀 آستين نو ، بخور پلو روزي ملا نصرالدين به يك مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت . صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد . او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت . اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد . ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست . آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو . صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني . ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري . پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من . پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .. 📚 @Dastan 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امشب علی و فاطمه لبخند میزنند 🎉پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند 🌸این سبط مصطفی است به دامان دخترش 🎉این زاده علی است فرا دست همسرش 📚 @Dastan 📚
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 💐🍃💐 🌹در شب ولادت با سعادت کریم اهل بیت علیهم السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام، 🌹در جوار کریمه اهلبیت حضرت معصومه سلام الله علیها، 🌹دعاگوی همه شما عزيزان هستم شما هم مرا از دعای خیر فراموش نکنید 🔸🔹🔻🙏🔻🔹🔸 خدايا عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر و شهادت بگردان 🙏🙏🙏 اللهی آمین 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔺برات آزادی از آتش جهنم ... #حجت_الاسلام_فرحزاد #نکته_های_صلوات •┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هان اى مردم! كسى كه براى خدا نصیحت كند و كلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیكویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بى‌یاور است و با ذكر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید. تحف العقول #امام_حسن‌مجتبی_علیه‌السلام •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠🌿💠🌿🌿🌿🌿💠🌿💠 روزی جمعی از در محلّی نشسته بودند و در جمع ایشان یک نفر از اهالی شام نیز حضور داشت. و به همراه عدّه ای از بنی هاشم از آن محلّ عبور می کردند، مرد شامی به دوستان خود گفت: این ها چه کسانی هستند، که با چنین هیبت و وقاری حرکت می کنند؟! گفتند: او حسن، پسر علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ و همراهان او از بنی هاشم می باشند. مرد شامی از جای برخاست و به سمت امام حسن مجتبی علیه السلام و همراهانش حرکت نمود؛ و چون نزدیک حضرت رسید گفت: آیا تو حسن، پسر علی هستی؟! حضرت سلام اللّه علیه با آرامش و متانت فرمود: بلی. مرد شامی گفت: دوست داری همان راهی را بروی که پدرت رفت؟ حضرت فرمود: وای بر تو! آیا می دانی که پدرم چه سوابق درخشانی داشت؟! مرد شامی با خشونت و جسارت گفت: خداوند تو را همنشین پدرت گرداند، چون پدرت کافر بود و تو نیز همانند او کافر هستی و دین نداری. •✾📚 @Dastan 📚✾• در این لحظه، یکی از همراهان حضرت سیلی محکمی به صورت مرد شامی زد و او را نقش بر زمین ساخت. امام حسن علیه السلام فورا عبای خود را روی مرد شامی انداخت و از او حمایت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستید، بروید در مسجد نماز گذارید تا من بیایم. پس از آن امام علیه السلام دست مرد شامی را گرفت و او را به منزل آورد و پس از رفع خستگی و خوردن غذا، یک دست لباس نیز به او هدیه داد و سپس روانه اش نمود. بعضی از اصحاب به حضرت مجتبی علیه السلام گفتند: یا ابن رسول اللّه! او دشمن شما بود، نباید چنین محبّتی در حقّ او شود. حضرت فرمود: من ناموس و آبروی خود و دوستانم را با مال دنیا خریداری کردم. همچنین در ادامه روایت آمده است: پس از آن که مرد شامی رفت، به طور مکرّر از او می شنیدند که می گفت: روی زمین کسی بهتر و محبوب تر از حسن بن علی علیهما السلام وجود ندارد. ترجمة الامام الحسن عليه السلام : ص 149، به نقل از طبقات ابن سعد. چهل داستان و چهل حديث از إمام حسن مجتبى عليه السلام عبداللّه صالحى •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔶 گمان مبر که حسن بی‌ضریح و بی‌حرم است، کریم آل‌عبا هرچه هست می‌بخشد ‌ ۱۵رمضان ولادت امام‌حسن‌مجتبی علیه‌السلام، مبارک🎊 •┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
💠♻️⚜♻️💠♻️⚜♻️💠 امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حاکم 1⃣ قسمت اول 💢در دهه های اول سال هجری قمری، مقارن با زمان زندگی امام حسن (علیه السلام) ، حاکمی در یکی استان های چین حکومت می کرد که دیکتاتور عجیبی بود 👳♀پسر صدر اعظم عاشق 👸دختر حاکم بود که هر چه وزیر برای خواستگاری پسرش به شاه اصرار می کرد، می گفت من می خواهم دخترم را به یکی از 🔱شاهزادگان دنیا بدهم که بعد از من سلطنتم باقی بماند ⚜چون غیر از این دختر وارثی ندارم آن پسر و دختر به حکم مصاحبت و مجالست پنهائی، رابطه ای نامشروع برقرار می کنند ، پس از چندی زمانی این خبر به گوش حاکم می رسد در حالی که حاکم مست بود •✾📚 @Dastan 📚✾• 😤حاکم در آن حال حکم می دهد که هر دو آنها را گردن بزنند و می گوید اگر کسی از این حکم سرپیچی کند او نیز کشته خواهد شد 🌀حکم اجرا می شود و هر دو آنها کشته می شوند 😟 پس از ساعتی که حاکم از حالت مستی خارج می شود، متوجه کار خود می شود و بسیار پشیمان می شود و بسیار گریه می کند و در این حال بنای داد و فریاد گذاشته و به حاضرین مجلس می گوید: اگر پزشکی پیدا نکنید که این دو نفر را به حال خود بازگرداند همه را قتل عام می کنم 👺حاکم مثل دیوانه ها فریاد می زد و پا بر زمین می کوبید وزرا گفتند این چه حرفی است سری که از بدن جدا شده چگونه ممکن است به حال اول باز گردد گفت من نمی دانم اگر این ها زنده نشوند همه را به خاک و خون می کشم در بین مسئولین حکومت فردی بود به نام عبدالله که فردی میانسال و از شیعیان امام حسن (علیه السلام) بود (عده ای از مسلمانها از زمان پیامبر که فرموده بود « اطلب العلم ولو بالصّین » به کشور چین سفر کرده بودند که برای مدینه کاغذ و باروت می خریدند ) اما عبدالله تا آن زمان از ترس حاکم تقیه کرده بود و دین خود را مخفی نگه داشته بود •✾📚 @Dastan 📚✾• پیش خود گفت اگر کسی بتواند در دنیا این کار را بکند آن فرد کسی نیست جزء ولی خدا و وصی پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، ✳️این کار فقط از دستان امام حسن (علیه السلام) انجام شدنی است، اما آیا اگر به حاکم بگویم و بداند من مسلمانم و دین او را ندارم با من چه خواهد کرد . در دلش آشوبی بود آیا بگوید یا نگوید و برخورد حاکم چگونه خواهد بود، دل را به دریا زد و به خدا توکل کرد و به حاکم گفت: قربان زنده شدن این دو نفر محال است مگر اینکه عیسی مسیح از آسمان بیاید و آنها را زنده کند که این محال است ، اما در حال حاضر اگر کسی در دنیا بتواند مرده زنده کند او کسی نیست جزء نوه پیامبر مسلمانان که ساکن مدینه است تا این جمله را گفت ، حاکم دستش را گرفت بلند نمود گفت : همین الان باید بروی به هر قیمتی شده است ایشان را بیاوری و الاّ تو را و اهل و عیالت را قتل عام خواهم کرد گفت نه عیسی از آسمان و نه امام حسن مجتبی از مدینه می تواند به این سرعت به چین آمده و مرده را زنده کند... ، تا دقایقی بعد •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا