:
#یک_داستان_یک_پند
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد #فاطمی نیا نقل می کنند از زبان #علامه جعفری و او از زبان #آیتاللهخویی، که:
در شهر خوی حدود 200 سال پیش #دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد #مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام #علیباباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا #حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که #همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در #امانتی که به من سپرده بودی #خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.
❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک✨
❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد✨
❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم❀
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 کرونا محصول کدام گناه نو ظهور است؟
امام عوالم هستی، حضرت رضا علیه السلام میفرمایند:
«کُلَّما اَحدَثَ العِبادُ مِنَ الذُّنوُبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُونَ، اَحدَثَ اللهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ ما لَم یَکوُنوا یَعرِفُونَ»
«هرگاه بندگان، گناهان تازهای را پدید آورند که قبلاً مرتکب نمیشدند، خداوند هم بلای تازهای برای آنان پیش میآورد که قبلاً نمیشناختند.»
📗الکافي ج 2، ص 275
📗الوافي ج 5، ص 1007
📗بحارالأنوار، ج 70، ص 343
📗وسائل الشیعة، ج 15، ص 304
✍شرح حدیث:
این سخن، از کلمات شگفت و حکمتهای ناب حضرت رضا علیهالسلام است.
گناهان نوظهور و تازه، سبب پیدایش بلاهای جدید و بی سابقه میشود.
این چیزی است که به چشم خویش میبینیم. در گذشته، گناهان عبارت بود از قتل، سرقت، دروغ، گران فروشی، ظلم، فریب؛ اما امروز، هم این گناهان شکلها و شیوههای جدید و مدرن پیدا کرده است، هم گناهان بی سابقهای در جامعهی بشری رواج یافته است. گناهانی که از طریق ماهواره و اینترنت و گوشیهای همراه و تکنیکهای نو صورت میگیرد، شگفت است در پی آن، گرفتاریها و بحرانهای جدیدی هم دامنگیر بشریت میشود. در گذشته اگر وبا، سرطان بود؛ امروز، ایدز، افسردگی، پوچ گرایی، بی هویتی و بیماریهای ناشناخته و مرموزی چون کرونا و بلاهای نو وجود دارد.
دریغ بر بشر که این چنین جدا شد از خدا؛
اگر بشر ز رهنمود آیه ها نمیگریخت؛
اگر که راه خویش را از آسمان نمیبُرید؛
این چنین به خاک تیره عبث نمینشست؛
و این چنین تهی از خویشتن نبود؛
بشر کنون به جرم دوری از خدا چنین جریمه میدهد....
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه چیز انسان را شاد میکند
#نخست دوست خوب و مهربان
#دوم طبیعت است بهخصوص گلها و گیاهان
#سوم، خندیدن است
هر سه به آسانی و مجانی در دسترس شما هستند.
از زندگی لذت ببرید
#صبحتون_شاد
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚میروم به آخیه
این اصطلاح در مواردی به کار میرود که شخص متکبر و قدرتمندی به منظور تایید حرف خود از دیگران نظر میخواهد ولی طاقت شنیدن نظر مخالف یاانتقاد را ندارد.
پادشاهی شعری ساخت و به ملکالشعراء دربار خویش داد تا بخواند. شاعر گفت این شعر متوسط است و در خور پادشاه نیست. ملک برآشفت و امر کرد او را به آخیه بستند.
(آخیه ریسمانی است که استران را به آن میبندند. یا میخ طویله)
بعد از چند روز با شفاعت دیگران او را آزاد کردند و مجددا به دربار آوردند. پادشاه دوباره شعر دیگری که سروده بود به وی داد تا بخواند. ملکالشعراء پس از خواندن بدون اینکه چیزی بگوید اقدام به خروج از قصر کرد. ملک پرسید کجا میروی. وی پاسخ داد "میروم به آخیه".
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتاخت
گفت "شهشه" و آن شه کبرآورش
یک یک از شطرنج میزد بر سرش
که بگیر اینک شهت ای قلتبان
صبر کرد آن دلقک و گفت الامان
دست دیگر باختن فرمود میر
او چنان لرزان که عور از زمهریر
باخت دست دیگر و شه مات شد
وقت "شهشه" گفتن و میقات شد
بر جهید آن دلقک و در کنج رفت
شش نمد بر خود فکند از بیم تفت
زیر بالشها و زیر شش نمد
خفت پنهان تا ز زخم شه رهد
گفت شه هی هی چه کردی چیست این
گفت "شهشه" "شهشه" ای شاه گزین
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشمآور آتشسجاف
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚حکایت مشهدی غفار
پیرمردی به نام مشهدی غفار ،حدود صد و بیست سال پیش ، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان شهر خوی،سالها بود ڪه اذان می گفت. پسر جوانے داشت ڪه به پدرش می گفت: ای پدر صدای من از تو سوزناڪ تر و دلنشین تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره رفته و اذان بگویم.
پدر پیر مےگفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. بدان در بالای مناره چیزی نیست . من مےترسم از آن بالا سقوط ڪنے ،مےخواهم همیشه زنده بمانے و اذان بگویے. بگذار تو جوان هستے عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو.
از پسر اصرار بود و از پدر انڪار. روزی نزدیڪ ظهر پدر پسر خود بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را ڪنترل مےڪرد. دید پسرش هنگام اذان گاهے چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر مےڪند.
وقتی پایین آمد مشهدی غفار به پسر جوانش گفت: فرزندم من می دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست، می دانم دلنشین تر از صدای من است. و هیچ پدری نیست بر ڪمالات و هنر فرزندش فخر نڪند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانے چون تو نیست و برای تو خیلے زود است.
آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی دهد، نفسے ڪشته و پیر مے خواهد ڪه رام موذن باشد . تو جوانے و نفست هنوز سرکش است و طغیان گر، برای تو زود است این بالا رفتن. به پایین مناره ڪفایت ڪن، و بدان همیشه همه بالا رفتن ها به سوی خدا نیست. چه بسا شیطان در بالاها ڪمین تو ڪرده است ڪه در پایین اگر باشے ڪاری با تو ندارد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔵 اهمیت ارتباط صمیمانه پدر و دختر
بسیاری از زنان موفق در دوره کودکی و نوجوانی، پدرانی داشتهاند که استعداد و احساسات مربوط به جذابیت و دوستداشتنی بودن را در آنها پرورش دادهاند. در واقع، این زنان در طول زمان شکلگیری شخصیت، به طور مستمر از جانب پدرانشان مورد احترام بوده و هیچگاه به خاطر زن بودن، ضعیف شمرده نشدهاند.
دخترانی که در سن بلوغ رابطه بهتری با پدرانشان دارند، بدون شک در تحصیل و دوستیابی موفقتر بوده و متعاقب آن، رابطه زناشویی بهتری نیز با همسرانشان خواهند داشت.
به عبارتی، حاکمیت بهداشت روان در خانواده میتواند دخترانی نیرومند را تربیت کند که همگام با قوانین خانه، شرایط اجتماعی و چارچوبهای آن را درک کرده و بدون اینکه تسلیم هیجانات عاطفی شوند، مسیر موفقیت را طی میکنند.
از اینرو، پدر نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت زنی دارد که خود و اطرافیانش او را موفق میدانند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی
در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه
دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار
از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت
كه اگر خود را كنار نمیكشیدم،
خطرناك بود
به مسجد رفتم و فكر میكردم
همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه
آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطاییانجامندادم
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد،
حتی یک تفکر منفی میتواند
تاثیری منفی ایجاد کند...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
⚡️زیبا و پند آموز⚡️
✍پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت .دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد ،چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت ، پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه ،اى پير ،من شيطان هستم
براى بار اول كه بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم براى باردوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!!!
گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃﷽🍃🌸
✍ هواپیما
گاهی هواپیما برای فرود آمدن به طرف فرودگاه میاد ولی به خلبان پیغام میدن به علت شلوغ بودن و فرود هواپیماهای زیادی در فرودگاه،🛬🛬فعلاً فرود اومدن ممکن نیست❌ ✈
#شب_قدر هم، ملائکه بر قلب ما نازل میشن، ولی اگر جای خالی برای فرود اومدن پیدا نکنند ممکنه برگردند 😱😓
📣📣 پس قلب خودت رو از هر چی غیر خداست (محبت دنیا، نامحرم، ماشین، پست و مقام ، پول و حب معروفیت و مشهوریت و ..) خالی کن تا نور خدا و ملائکه بر قلب تو نازل بشه.
🔻امام صادق(ع) فرمودند:
💢الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه
👈قلب، حرم خداوند است پس در حرم او غیر او را ساکن نکن.
📚بحارالأنوار، ج25
#التماس_دعا
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 اعمال شبهای قدر
🔻 اعمال مشترک
▫️ غسل
▫️ دو رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید و بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ .
▫️ احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) .
▫️ صد رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام)
▫️ خواندن دعای «اَللهمَّ اِنّی اَمسیتُ لَکَ عَبداً...»
▫️ قرائت دعای جوشن کبیر
▫️ زیارت امام حسین(ع)
▫️ قرآن به سر گرفتن و خدا را به چهارده معصوم سوگند دادن
💢 شب نوزدهم
▫️ صد بار ذکر «اَستَغفِرُاللهَ رَبّی و اَتوبُ اِلیهِ»
▫️ صد بار ذکر «اَلّلهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرِالمُؤمِنینَ»
▫️ دعای: «اَللّهُمَّ اْجْعَلْ فیما تَقْضی وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَْمْرِ الْمَحْتُومِ...»
💢 شب بیست و یکم
▫️ خواندن دعاهایی که مربوط به دهه آخر ماه رمضان است.
▫️ دعای: یا مُولِجَ اللَّیلِ فِی النَّهارِ...
💢 شب بیست و سوم
▫️ خواندن دعاهایی که مربوط به دهه آخر ماه رمضان است.
▫️ خواندن سورههای عنکبوت، روم و دُخان
▫️ هزار مرتبه خواندن سوره قدر
▫️ خواندن دعاهای جوشن کبیر، مکارم الاخلاق و افتتاح
▫️ غسلی در ابتدای شب و غسلی در انتهای آن
▫️ دعای: اَللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی...
▫️ دعای: اَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ فِیمَا تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ...
▫️ دعای: یا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ وَ یا ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ ...
▫️ خواندن دعای سلامتی امام زمان(عج).
#شب_قدر
#ماه_مبارك_رمضان
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
داستانی بسیار زیبا
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .
ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست! !!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از آیت الله العظمی علوی گرگانی قدس سره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴السلام علیک یا ولی الله اشهد انّک انت اول مظلوم، و اول من غصب حقه صبرت و احتسبت حتی اتاک الیقین
تاریخ انسانیّت، مظلومی چون امام امیرمؤمنان علی علیه السلام به خود ندیده است، اگر شرائط و اوضاع زندگانی امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را همانگونه که بوده بررسی کنیم، این حقیقت برای همه مجسم خواهد شد.
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آداب_اجتماعی
🔹 در جمع کسی را نصیحت نکنیم
🔸به هرچیزی نخندیم و به هر قیمتی جمع را نخندانیم!
🔹 بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم.
🔸میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد
🔹 خودمان را صاحب نظر ندانیم و تا به کسی رسیدم در موردش اظهار نظر نکنیم
🔸 لهجه دیگران را مسخره نکنیم.
🔹 بعد از بیرون آمدن از خانه کسی شروع به عیب جویی نکنیم
🔸دوستهایمان را مقابل دیگران ضایع نکنیم.
🔹از ماشین آشغال را داخل خیابان پرت نکنیم!!!!
🔸 از چت خصوصی اسکرین نگیریم
🔹 در ماشین به پشت صندلی جلویی فشار نیاوریم
🔸 از چشمی درب خانه مان رفت و آمد همسایه ها را چک نکنیم.
🔹 اگر کسی برایمان کادو خرید سریع قیمت آن را در نیاوریم.
🔸 به خاطر 1 دقیقه پیاده روی دوبل پارک نکنیم.
🔹 رعایت نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰
یکی از علمای مشهد می فرمود :
روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید .
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم
و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت .
بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد .
بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم .
از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟
گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود.
.
حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) :
یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که
برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند .
📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 )
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📚#تفحص_شهدا
🌸شهیدی که بعد از تفحص جنازه اش سالم بود و از پهلویش خون تازه می ریخت...🌸
شهید محمد اسلامی نسب
عملیات کربلای 4 به اتمام رسیده بود...
اطلاع یافتیم که دشمن تعدادی از شهدا را در زیر خاک های گرم و سوزان شلمچه دفن کرده است...
جمعی از اسرای عراقی را برای تفحص از جسد این عزیزان در منطقه نگه داشتیم...
مدتی را به جستجو پرداختند، اما اثری نیافتند...
نا امیدانه دست از تلاش برداشتند و آستین به عرق خیس کردند...
در راه رفتن به اردوگاه بودند که ناگهان فریاد یکی از آنها به هوا خواست و مفهوم کلام عربی اش این بود که من جای دفن شهدا را به خاطر آوردم، برویم تا نشانتان بدهم...
برادران را به پای تپه ای برد که پرچم عراق بر روی آن نقاشی شده بود ...
زمین را حفر کردند و اجساد را بیرون آوردند...
از قبل به مسئول تعاون لشکر تأکید کرده بودیم که اگر جسد شهید اسلامی نسب پیدا شد به ما اطلاع بدهد...
همین طور هم شد...
سریعاً خودمان را به معراج شهدا رساندیم، حیرت و شگفتی غیر قابل وصفی بر چهره هایمان گل انداخت وقتی آن پیکر مجروح را تازه و معطر دیدم...
خدایا! خیلی عجیب بود...
جنازه بعثی ها که یکی دو روز از آن می گذشت بوی تعفنش بلند می شد اما شهید ما هنوز بعد از سه ماه پیکرش سالم بود...
بعد از سه ماه و هشت روز که شهید اسلامی نسب را برای خاکسپاری آورده بودند پهلوی این شهید شکافته بود و خون تازه بیرون می آمد...
به اين شهيد به دليل آنكه علاقه بسيار زياد به معنای واقعی به حضرت زهرا(س) داشت دوستانش بهش ميگفتند سردار زهرايی...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
وقتی حضرت یوسف میخواهد از دست زلیخا فرار کند میگوید:«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ= [یوسف] گفت پروردگارا! زندان براى من دوست داشتنى تر است از آنچه مرا به آن مى خوانند.»
خدا گفت، اگر میگفتی نجاتم بده و زندان را نمی خواستی، ما تو را زندان نمیانداختیم. ولی چون خودت سخت گرفتی و گفتی زندان بروم، ما هم زندان را برایت در نظر گرفتیم. یعنی تو نگاهت به ما این بود.
خدا میگوید هر کس به ما هر طور نگاه کند، ما همانطور با او رفتار میکنیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#ضرب_المثل
📚من نوکر سلطانم، بادنجان باد دارد. بلی.... ندارد. بلی.
این اصطلاح امروزه بیشتر به این صورت به کار میرود:
من ندیم سلطانم نه ندیم بادنجان.
این مثل را در مورد افراد چاپلوس به کار میبردند که برای خوشآمد اربابان خود هر چه آنها بگویند تایید میکنند و کار زشت خود را اینچنین توجیه میکنند.
میگویند روزی در اوج گرسنگی برای سلطان محمود بورانی بادنجان آوردند. هنگام تناول، سلطان میگفت بادنجان نیک چیزیست. ندیمش در مدح بادنجان سخن گفت. سلطان پس از سیر شدن گفت: بادنجان مضرات زیادی دارد. ندیم نیز در باب مضرات بادنجان کلی سخن گفت.
سلطان به او گفت: مردک، پس همین زمان در مدح بادنجان چه میگفتی؟
ندیم پاسخ داد:
من ندیم سلطانم، نه ندیم بادنجان.
در روایت دیگری آمده دبیر ناصرالدین شاه برای وزیر قصه میکرد که دیروز در خانه فلانالدوله بودیم. سفرهای بزرگ گسترده بودند.
وزیر به واسطه عداوت با آن شخص سخن دبیر را قطع کرد و گفت: مردهشوی او را ببرند با سفرهاش. ...
دبیر بلافاصله پاسخ داد: بلی قربان. همینطور است. سفره بدان بزرگی گستردند ولی فقط دو کاسه اشکنه گذاشتند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚برگی از کتاب منازل الآخره شیخ عباس قمی
و از طرفی هَوْلِ ورود به نَشْأِه ای که غیر از این نَشْأه است و چشمش میبیند چیزهایی را که پیش از این نمی دید؛
«... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید» .
می بیند حضرت رسول و اهل بیت طهارت - صلوات اللَّه علیهم - و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند؟ و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شکّ اندازند جمع شده اند و میخواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود، و از طرفی هَوْلِ آمدنِ مَلَکُ الْمَوْت که آیا به چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان او را قبض خواهد نمود؛ الی غیر ذلک.
«قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام: فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَراتُ الْمَوْتِ فَغَیرُ مَوْصُوفٍ ما نَزَلَ بِه .
شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درد چشمی عارض شد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد، دید او را که صیحه و فریاد میکشد.
فرمود که: آیا این صیحه از جزع و بی تابی است یا از شدّت درد است؟
امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت تر از این درد باشد.
فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم!
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد.
پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح میشود؟
فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•