🌷 دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
🥀 بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
🌸 فردا که کسی را به کسی کاری نیست
🌹 دامان علی اگر نگیرم چه کنم
💐 ولادت با سعادت امیر المومنین، حضرت علی (ع) بر محضر امام زمان (عج) و بر همه عاشقان آن حضرت مبارک باد
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خشم شيطان در برابر سكوت
جابر بن عبداللّه انصارى آن مرد صحابى و يار با وفا حكايت كند:
روزى مولاى متّقيان اميرالمؤمنين ، امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليه از محلّى عبور مى نمود، ناگهان متوجّه شد كه شخصى مشغول فحش دادن و ناسزاگوئى ، به قنبر غلام آن حضرت است ؛ و قنبر مى خواست تلافى كند و پاسخ آن مردبى ادب و تحريك شده شيطان و هواى نفس را بدهد.
ناگهان اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام بر قنبر بانگ زد كه : آى قنبر! آرام باش و سكوت خود را حفظ كن و دشمن خود را به حال خود رها ساز تا خوار و زبون گردد.
سپس افزود: ساكت باش و با سكوت خود، خداى مهربان را خوشنود گردان و شيطان را خشمناك ساز و دشمن خويش را به كيفر خود واگذارش نما.
امام علىّ عليه السلام پس از آن فرمود: اى قنبر! توجّه داشته باش كه هيچ مؤمنى نتواند خداوند متعال را، جز با صبر و بردبارى خشنود سازد.
و همچنين هيچ حركت و عملى همچون خاموشى و سكوت ، شيطان را خشمگين و زبون نمى گرداند.
و بدان كه بهترين كيفر براى احمق ، سكوت در مقابل ياوه ها و گفتار بى خردانه او است .(1)
حقير گويد: تأييد و مصداق بارز آن ، نيز كلام خداوند متعال است كه فرمود: (اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)(2)؛
وقتى با افراد نادان و بى خرد مواجه گشتيد، او را بدون پاسخ رها سازيد.
📚1-الكنى و الا لقاب : ج 2، ص 294.
2-سوره فرقان : آيه 63.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼
#داستان_آموزنده
🔆ظهور بى دينى 69 نفر با دو كرامت
حضرت ابو جعفر امام محمّد، باقرالعلوم صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
روزى امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام در بين جمعى از اصحاب حضور داشت ، يكى از افراد اظهار نمود : يا اميرالمؤ منين ! اگر ممكن باشد كرامتى براى ما ظاهر گردان تا بيشتر نسبت به تو ايمان پيداكنيم ؟
امام علىّ عليه السلام فرمود: چنانچه جريانى عجيب را ظاهر نمايم و شما شاهد آن باشيد كافر خواهيد شد؛ و از ايمان خود برمى گرديد و مرا متّهم به سحر و جادو مى كنيد.
گفتند: ما عقيده وايمان راسخ داريم كه همه چيز، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ارث برده اى و هر كارى را كه بخواهى ، مى توانى انجام دهى .
حضرت فرمود: احاديث و علوم سنگين و مشكلِ ما اهل بيت ولايت را، هر فردى نمى تواند تحمّل كند بلكه افرادى باور مى كنند كه از هر جهت روح ايمان آن ها قوى و مستحكم باشد.
سپس اظهار نمود: چنانچه مايل باشيد كه كرامتى را مشاهده كنيد، هر وقت نماز عشاء را خوانديم همراه من حركت نمائيد.
چون نماز عشاء را خواندند، حضرت امير عليه السلام به همراه هفتاد نفر كه هر يك فكر مى كرد نسبت به ديگرى بهتر و برتر هست حركت نمود تا به بيابان كوفه رسيدند.
در اين لحظه امام علىّ عليه السلام به آن ها فرمود: به آنچه مى خواهيد نمى رسيد مگر آن كه از شما عهد و ميثاق بگيرم كه هر آنچه مشاهده كنيد، شكّ و ترديدى در خود راه ندهيد و ايمانتان را از دست ندهيد و مرا متّهم به امور ناشايسته نگردانيد.
ضمنا، آنچه من انجام مى دهم و به شما ارائه مى نمايم ، همه علوم غيبى است كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ارث گرفته ام و آن حضرت مرا تعليم فرموده است .
پس از آن كه حضرت از يكايك آن ها عهد و ميثاق گرفت ، دستور داد تا روى خود را بر گردانند؛ و چون پشت خود را به حضرت كردند، حضرت دعائى را خواند.
هنگامى كه دعايش پايان يافت ، فرمود: اكنون روى خود را برگردانيد و نگاه كنيد.
همين كه چرخيدند و روى خود را به حضرت علىّ عليه السلام برگردانيدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد.
پس چون به سمتى ديگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را ديدند، با ديدن چنين صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اءذهان و اءفكارشان ياد آور شد، همگى يك صدا گفتند: اين سحر و جادوى عظيمى است ؛ و ايمان خود را از دست دادند و كافر شدند، مگر دو نفر كه همراه حضرت باقى ماندند و با يكديگر به شهر كوفه مراجعت نمودند.
در بين راه ، حضرت به آن دو نفر فرمود: حجّت بر آن گروه به اتمام رسيد و فرداى قيامت ، آنان مؤ اخذه و عقاب خواهند شد.
سپس در ادامه فرمايشاتش افزود: قسم به خداى سبحان !كه من ساحر نيستم ، اين ها علوم الهى است كه از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله آموخته ام .
و چون خواستند وارد مسجد كوفه شوند، حضرت دعائى را تلاوت نمود، وقتى داخل شدند، ديدند ريگ هاى حيات مسجد دُرّ و ياقوت گشته است .
آن گاه حضرت به آن ها فرمود: چه مى بينيد؟
گفتند: دُرّ و ياقوت !
فرمود: راست گفتيد، در همين لحظه يكى ديگر از آن دو نفر از ايمان خود دست برداشت و كافر شد و نفر آخر ثابت و استوار ماند.
امام علىّ عليه السلام به او فرمود: مواظب باش كه اگر چيزى از آن ها را بردارى پشيمان مى گردى ؛ و اگر هم بر ندارى باز پشيمان مى شوى .
به هر حال او يكى از آن جواهرات را، به از چشم حضرت برداشت و در جيب خود نهاد، فرداى آن روز، نگاهى به آن كرد، ديد دُرّى گرانبها و ناياب است .
هنگامى كه خدمت امام علىّ عليه السلام آمد اظهار داشت : من يكى از آن درّها را برداشته ام ، حضرت فرمود: چرا چنين كردى ؟
گفت : خواستم بدانم كه آيا واقعا اين جواهرات حقيقت دارد يا باطل و واهى است .
حضرت فرمود: اگر آن را بر گردانى و سر جايش بگذارى خداوند رحمان عوض آن را در بهشت به تو عطا مى كند؛ و گرنه وارد آتش جهنّم خواهى شد.
امام باقر عليه السلام در ادامه فرمود: چون آن شخص ، دُرّ را سر جايش نهاد؛ تبديل به ريگ شد.
و بعضى گفته اند: كه آن شخص ميثم تمّار بود؛ و برخى ديگر او را عَمرو بن حمق خزاعى گفته اند.
📚مختصر بصائر الدرجات : ص 118 119، هداية الكبرى : ص 129، س 3
✾📚 @Dastan 📚✾
آب حیات، حامد جلیلی.mp3
5.86M
🎧 آب حیات
🎙 حامد جلیلی
🌸 به مناسبت سالروز ولادت امیر المومنین حضرت علی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ایمان یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
#امیر_المومنین_علیه_الاسلام
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•°
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»
مهم نیست چقدر اندوهت عمیق است،
زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد،
قلبت دوباره لبخند خواهد زد...💜✨
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی بسیار جذاب و دیدنی
عیدتون مبارک👏
توسط نزارالقطری
✾📚 @Dastan 📚✾
#وقت_تیر!!
🌷تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور، حسن، غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند. ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم. یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچههاش برسونیم. چراغ موتورش روشن میرفت. چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناصها بزنند. خندید. من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم: مارو میزنند.
🌷....دوباره خندید و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی که گفته شب روى خاکریز راه میرفت و تیرهاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین تیر میخورى!! در جواب میگفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده و شهید مصطفى میگفت: حسن میخندید و میگفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده. و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم حسن قاسمی دانا
راوی: شهید معزز مدافع حرم مصطفی صدرزاده
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استقبال از ماه رجب در نسلهای گذشته چگونه بود؟
خاطره شهید مطهری از دوران کودکی خود
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆توكّل يا بى عارى
روزى امام علىّ بن ابى طالب ، اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليه عبورش به گروهى از مسلمان ها افتاد كه در گوشه اى از مسجد را اشغال كرده بودند و به عبادت مشغول بودند.
حضرت علىّ عليه السلام نزديك ايشان رفت و فرمود: شما چه كسانى هستيد؟ و چه مى كنيد؟
در پاسخ به حضرت ، اظهار داشتند: ما بر خداوند توكّل كرده ايم و عبادت او مى كنم .
حضرت فرمود: خير، چنين نيست ؛ بلكه شما بى عار و مُفت خور مى باشيد، چنانچه راست مى گوئيد و توكّل برخداوند متعال داريد، بگوئيد كه در چه مرحله اى از توكّل قرار داريد؟
گفتند: اگر چيزى به ما برسد، مى خوريم و قناعت مى كنيم و چنانچه چيزى به ما نرسد، صبر و تحمّل مى نمائيم .
سپس امام علىّ عليه السلام خطاب به ايشان كرد و با صراحت فرمود: سگ هاى محلّه ما نيز چنين روشى را دارند.
آنان با خون سردى گفتند: پس ما چه كنيم ، شما بفرمائيد كه چه رفتارى داشته باشيم ؟
حضرت فرمود: بايستى آنچه را كه ما يعنى ، پيامبر خدا و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام انجام مى دهيم ؛ شما مسلمان ها نيز چنان كنيد.
گفتند: شما چه كارهائى را انجام مى دهيد، تا ما تبعيّت نمائيم ؟
امام عليه السلام فرمود: ضمن سعى و تلاش و كار و عبادت ، آنچه به ما برسد پس از مصرف ، اضافه آن را بذل و بخشش مى كنيم .
و اگر چيزى درآمدى نيافتيم ، خداوند منّان را؛ در هر حال شكر و سپاس مى گوئيم .
📒مستدرك الوسائل : ج 11، ص 220، ج 20، به نقل از تفسير ابوالفتوح رازى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی//
بابی انت و امّی//
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی//
بابی انت و امّی//
"مرحوم استاد شهریار"
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹👌
✍️ برکت از مهمونیهامون رفته
🔹اون موقعها که ما بچه بودیم، حتی سینک ظرفشویی دوتایی نبود. تو مهمونیهای فامیلیمون که ظرف و ظروف زیاد بود، از اون لگن قرمز گندهها میاوردن، توش آبوکف درست میکردن، یکی مینشست زمین کف میزد و میداد بالا آبکشی میکردن.
🔸تا یه هفته بعد همیشه انگشتری، ساعتی چیزی جا میموند. جدیدترین اخبار مخابره میشد.
🔹همون موقع یکی از آقایون داوطلب میشد سفره رو پاک کنه.
🔸بچهها هم مشغول ترکوندن یه اتاق بودن و اصلا نمیفهمیدن کی این چند ساعت گذشته و دارن کاپشنوکلاه تنشون میکنن.
🔹الان نهایت ظرفی که برای یه مهمونی کثیف بشه ۵،۶ تا دونه بشقاب و ۲،۳ تا دیسه. هیچ صدای حرفزدن و شلوغکردن بچهای نمیاد. یکی چرت میزنه. یکی سرش تو گوشیه.
🔸پسرها میپیچونن به گردش خودشون برسن. خبر خاصی هم نداریم. یعنی اگه داشته باشیم هم نه کسی حال گفتن داره، نه کسی حال شنیدن.
💢خلاصه که برکت از مهمونیهامون رفته..
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆يك خلاف ، پنج نوع مجازات !
اصبغ بن نباته كه يكى از اصحاب حضرت اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام است حكايت كند:
روزى عمر بن خطّاب نشسته بود كه پرونده پنج نفر زِناكار را نزد او آوردند تا حكم مجازات هريك را صادر نمايد.
عمر دستور داد تا بر هريك ، حدّ زنا اجراء نمايند.
امام علىّ عليه السلام كه در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر كرد و فرمود: اين حكم به طور مساوى براى چنين افرادى صحيح نيست و قابل اجراء نمى باشد.
عمر گفت : پس خود شما هر حكمى را كه صلاح مى دانى صادر و اجراء نما.
امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : بايد اوّلين نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمين نفر سنگسار گردد، سوّمين نفر صد ضربه شلاّق بخورد، چهارمين نفر پنجاه ضربه شلاّق و پنجمين نفر را تعزير يعنى ، مقدارى شكنجه نمايند.
عمر و حاضرين در مجلس ، از صدور چنين حكمى بسيار تعجّب كرده ؛ و علّت اختلاف مجازات را براى يك معصيت جويا شدند؟
اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام فرمود: شخص اوّل مشرك بود و حكم مرد زناكار مشرك با زن مسلمان اعدام است .
شخص دوّم مسلمان بود ولى چون همسر داشت ، زناى او محصنه بوده است و مى بايست سنگسار شود.
شخص سوّم نيز مسلمان بود، و چون ازدواج نكرده بود، حدّ آن صد ضربه شلاّق است .
شخص چهارم غلام و عبد بود و حدّ او نصف حدّ افراد آزاد مى باشد.
و شخص پنجم ديوانه است و بر ديوانه حدّ جارى نمى گردد؛ بلكه بايد او را تعزير و شكنجه نمايند.
📚وسائل الشّيعة : ج 28، ص 64، ح 16، تهذيب شيخ طوسى : ج 10، ص 50، ح 188.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خـدایـا
⭐️چقدر لحظه های
💫با تو بودن زیباست است
💫الهی...
⭐️مشگل گشای تمام
💫گرفتاریهای بندگانت باش
⭐️مسیر زندگیشان را
💫همـوار کن
⭐️و صندوقچه سرنوشت شان
💫را پرکن از سلامتی
⭐️شبتون آرام
💫فرداتون بروفق مراد
✾📚 @Dastan 📚✾
نیایش صبحگاهی
❄️خدایا
✨یقین داریم آنچه برای ما
❄️رقم خواهد خورد
✨در دستان قدرت توست
❄️پس امروز
✨برای همه لحظات زندگیمان
❄️آنچه را كه خير و صلاح
✨و موجب خشنودی توست
❄️طلب ميكنیم…🙏
❄️مهربانم
✨امروز گره ازمشکلات
❄️همه عزيزان باز فرما 🙏
✨آمیــن
✾📚 @Dastan 📚✾
🖤قيلَ : لَما كانَ العَبّاسُ وزَينَبُ ـ وَلَدَي عَلِىٍّ عليه السلامـ صَغيرَينِ ، قالَ عَلِيٌّ لِلعَبّاسِ : قُل : واحِدٌ، فَقال: واحِدٌ ، فَقالَ : قُل : اثنانِ، قالَ: أستَحي أن أقولَ بِاللِّسانِ الّذي قُلتُ واحِدٌ : اثنانِ . فَقَبَّلَ عَلِيٌ عليه السلامعَينَيهِ ، ثُمَّ التَفَت إلى زَينَبَ وكانَت عَلى يَسارِهِ وَالعبَّاسُ عَن يَمينِهِ ، فَقالَت : يا أَبَتاهُ أتُحِبُّنا؟ قالَ : نَعَم يا بُنيَ، أولادُنا أكبادُنا.
فَقالَت: يا أبَتاهُ، حُبَّانِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبِ المُؤمِنِ ، حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الأولادِ، وإن كانَ لابُدَّ لَنا فَالشَّفَقَةُ لَنا وَالحُبُّ للّه ِِ خالِصا.
فَازدادَ عَلِيٌ عليه السلامبِهِما حُبَّا. حديث
مستدرك الوسائل :
✍ نقل شده هنگامى كه عبّاس و زينب عليهماالسلام ، فرزندان امام على عليه السلام خردسال بودند ، امام على عليه السلامبه عبّاس فرمود : «بگو يك» . گفت : يك . فرمود : «بگو دو» . گفت : شرم دارم با زبانى كه يك گفته ام ، دو بگويم .
امام على عليه السلام ميان ديدگان او را بوسيد .سپس به زينب ، كه سمت چپ ايشان بود ، توجّه كرد و عبّاس ، سمت راست بود .
[زينب] گفت : اى پدر جان! ما را دوست مى دارى؟
فرمود : «آرى ، اى فرزندم! فرزندان ما [پاره هاى] جگر ما هستند» .
گفت : پدرجان! در قلب مؤمن ، دو محبّت ، محبّت خدا و محبّت فرزندان ، جمع نمى گردند و اگر چاره اى نباشد ، دلسوزى براى ماست و محبّت خالص براى خدا .
پس محبّت على عليه السلام به آن دو بيشتر شد
📚[ مستدرك الوسائل : ج 15 ص 215 ح 18040 نقلاً عن مجموعة الشهيد. ]
✾📚 @Dastan 📚✾
💛✨💛
✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
موتور کشتی بزرگی خراب شد .
مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را
حل کنند . اما هیچکدام موفق نشدند!
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند
مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود
بیاورند..
وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله
مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد
دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول
تماشای کار او بودند
بعد از یک روز وارسی کامل و سپس خلوت
کردن، فردا صبح مرد از جعبه ابزارش آچار
کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه
ای به قسمتی از موتور زد ، بلافاصله موتور
شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری
از آن مرد دریافت کردند.
صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد :
او واقعا هیچ کاری نکرد!
ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب
را برایشان ارسال کند؟
مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور
برایشان فرستاد :
ضربه زدن با آچار : ۲دلار
تشخیص اینکه ضربه به کجا
باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار
و ذیل آن نیز نوشت :
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه
کجا باید تغییر کند میتواند همه چیز را
تغییر بدهد.
❣قرار نیست همه زندگی ما تغییر کند
تا زندگی مان متحول باشد.
از خودمان بپرسیم کدام بخش از زندگی
من نیاز به ضربه دارد؟
مهارت ارتباطاتی ام را باید بهبود دهم؟
مدرک دانشگاهی باید داشته باشم؟
یک شریک تجاری خوب باید داشته باشم؟
شبکه روابطم را باید گسترش دهم؟
کجاست آن نقطه ای که باید با چکش
کوبیده شود تا تحولی بزرگ
در زندگی ام رخ دهد؟
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
.
✍️ کسانی که نگران بعد از مرگ هستند، حتما تو کانال زیر عضو بشن 👇
https://eitaa.com/joinchat/3520856601C96d0f601e4
https://eitaa.com/joinchat/3520856601C96d0f601e4
✅ اینجا شما به بهشت نزدیک میشوید 👆
#داستان_آموزنده
🔆اهميّت يك ضربت شمشير يا عبادت جنّ و انس ؟!
زمانى كه تمام گروه هاى منحرف و احزاب كفر و نفاق بر عليه انقلاب اسلامى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شوريدند؛ و جنگى را به عنوان ((جنگ احزاب )) برپا كردند؛ كه معروف به جنگ خندق مى باشد.
يكى از جنگ آوران دلير در سپاه دشمن به نام عمرو بن عبدود به ميدان آمد و با صداى بلند نعره كشيد؛ و با نداى ((هل من مبارز))،براى خود، هم رزم طلبيد.
و چون او به عنوان قهرمان و دلير قريش معروف بود، كسى ياراى رزم و مقابله با او را نداشت ، از اين جهت بسيار فخر مى كرد و به خود مى باليد.
هنگامى كه او در وسط ميدان رزم قرار گرفت و براى خود هم رزم طلبيد، تمام افراد در لشكر اسلام سكوت كردند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه با او مبارزه كند من برايش بهشت را تضمين مى كنم ؛ و چون هيچكس جوابى نداد؛ و از ترس سرهاى خويش را به زير افكنده بودند، علىّ بن ابى طالب عليه السلام كه نو جوانى بيش نبود، از جاى بر خاست و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! من آماده ام تا با او مبارزه كنم .
و حضرت رسول صلوات اللّه عليه او را سر جاى خود نشانيد و فرمود: يا علىّ! بنشين ، تو هنوز جوانى ، صبر كن تا بزرگ ترها حركت كنند و پيش قدم شوند.
و چون تا سه مرتبه اين كار تكرار شد؛ اجازه نبرد داد و بر تن او زره پوشانيد و شمشير ذوالفقار را به دستش داد و سپس عمامه خود را بر سر او نهاد و آن گاه وى را راهى ميدان نمود.
و هنگامى كه علىّ عليه السلام براى قتال و مبارزه با عمرو بن عبدود حركت كرد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لب به سخن گشود و فرمود:
((بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلى الشِّرْكِ كُلِهِ)).
يعنى : تمامى ايمان در مقابل تمامى شرك قرار گرفت .
پس از آن كه امام علىّ عليه السلام وارد ميدان نبرد شد و سخنانى بين آن حضرت و عمرو بن عبدود ردّ و بدل گرديد، حضرت عمرو را مخاطب قرار داد و فرمود: قبل از هر حركتى سه شرط را پيشنهاد مى كنم ، كه يكى از اين سه شرط را انتخاب نمائى و بپذيرى :
اوّل آن كه اسلام آورى ؛ و شهادتين : ((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه )) را بگوئى ؟
عمرو گفت : نمى پذيرم .
حضرت فرمود: دوّم آن كه برگردى و لشكر مسلمانان را به حال خود رها كنى ؟
عمرو گفت : اگر چنين پيشهادى قبول نمايم و برگردم ، زنان قريش بر من خواهند خنديد؛ و در چنين موقعيّتى بين همگان رسوا و ذليل خواهم شد.
بعد از آن فرمود: پس شرط سوّم را پذيرا باش ؛ و آن اين كه از اسب پياده شوى تا با يكديگر رزم و پيكار كنيم ؟
عمرو آنرا پذيرفت و از اسبش پياده شد؛ و آن دلير حقّ و باطل با يكديگر مقاتله و مبارزه عظيمى كردند.
پس از گذشت لحظاتى حضرت امير عليه السلام با آن سنين جوانيش ، عمرو را با آن هيكل قوى و تنومندى كه داشت بر زمين زد؛ و بر سينه اش نشست و سرش را از بدن جدا كرد
📚بحارالانوار : ج 20، ص 202 239.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
همون جا که نشد ...
همون جا که سخت شد ...
همونجا که کم آوردی ...
یادت بیوفته که خدای ما
رحیم و مهربونه رفیق...💌☘
✾📚 @Dastan 📚✾
2_144200951393746162.mp3
4.86M
♥️ امام زمان علیهالسلام در مجلس روضه سیدالشهدا علیهالسلام
🔘 #داستان_تشرف حاج غلامعلی قصاب به محضر مولای عالَم، در مجلس روضه
✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
#داستان_آموزنده
🔆روش رفتن به ميهمانى
حضرت علىّ بن موسى الرّضا به فرموده پدران بزرگوار خويش صلوات اللّه عليهم ، حكايت نمايد:
روزى از روزها يكى از دوستان اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام حضرت را جهت ميهمانى به منزل خود دعوت كرد.
حضرت امير عليه السلام فرمود: من با سه شرط دعوت تو را مى پذيرم ، ميزبان گفت : آن سه شرط چيست ؟
امام علىّ عليه السلام اظهار نمود:
اوّل : آن كه چيزى از بيرون منزل تهيّه نكنى ؛ و براى پذيرائى خود و خانواده خويش را به زحمت و مشقّت نيندازى ؛ و به آنچه كه در منزل موجود است اكتفاء نمائى .
دوّم : آنچه در منزل ذخيره و آماده دارى ، تمام آن ها را مصرف نكنى ؛ بلكه با برنامه صحيح و در نظر گرفتن نفرات ، مقدار لازم غذا تهيّه گردد.
شرط سوّم : خانواده و اهل منزل در زحمت فوق العادّه اى قرار نگيرد؛ و مبادا كه احساس نارضايتى در ايشان پيش آيد.
ميزبانى كه حضرت را دعوت كرده بود عرضه داشت : يا اميرالمؤ منين ! آنچه فرمودى ، مورد پذيرش و قبول است ؛ و قول مى دهم غير از آنچه فرمودى برنامه اى نداشته باشيم .
و امام علىّ عليه السلام دعوت او را قبول نمود؛ و به همراه يكديگر راهى منزل شدند.
📚بحارالا نوار: ج 27، ص 255، به نقل از عيون اخبار الرّضا عليه السلام
✾📚 @Dastan 📚✾
🟩دروغگو کم حافظست
🔹چون شخص دروغگو سعی دارد پرده بر حقیقت بپوشاند و حرف های غیرواقعی بر زبان بیاورد، قطعا در اوقات دیگری که راجع به آن موضوع صحبت کند نمی داند که چه دلیل غیرواقعی را در گذشته بیان کرده بوده؛ به همین دلیل ممکن است دروغ دیگری بسازد که در این صورت با حرف قبلی اش ناهماهنگی دارد و یا ممکن است ناخواسته حقیقت را فاش کند و به ضررش تمام شود.
🔹یعنی انسان دروغگو حتی دروغ های خودش را هم فراموش می کند و حرفش اعتباری ندارد. همین فراموشی گاهی بلای جان او میشود و آبرویش هم می رود.
🔹کسی که دروغ می گوید، هیچ استدلال محکم و قطعی ای برای سخنانش ندارد. از این رو اگر شنونده دقت کند، در خلال سخنان او خطاهای بسیاری را می یابد که با حرف های گذشته اش همخوانی ندارد.
🔹یعنی کسی که حقیقت را پنهان می کند، غالبا دچار فراموشی گشته و خود، آن حقیقت را ناخواسته بر زبانش جاری خواهد کرد
#دروغگو #کم_حافظه
✾📚 @Dastan 📚✾