eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆مسلمان بيگانه از مسجد شخصى در ظاهر مسلمان بود، ولى به اصطلاح ، مسلمان شناسنامه اى ، او در امور و احكام اسلام كاملا بى تفاوت بود، مثلا اصلا با مسجد ميانه نداشت ، مسجد رفتن براى او بسيار سخت بود و اگر احيانا از كنار آن رد مى شد، با كمال بى اعتنائى عبور مى كرد. روزى با يكى از پسرانش كه كودك بود، بر سر موضوعى نزاع كرد و بلند شد تا پسرش را كتك بزند، پسر از دست او فرار كرد، و پسرش را دنبال نمود، تا اينكه پسر به طرف مسجد آمد و مى دانست كه پدرش با مسجد ميانه ندارد، رفت داخل مسجد، آن پدر تا نزديك در مسجد آمد، ولى وارد مسجد نشد و در همانجا فرياد زد بيا بيرون ، بيا بيرون ، من در تمام عمر به مسجد نيامده ام ، نگذار اكنون وارد مسجد شوم بيا بيرون !! آرى افرادى هستند كه رابطه آنها با مسجد اين گونه است ، و بعضى تنها هنگام مجلس ترحيم بستگانشان به مسجد مى روند، گوئى مسجد را براى مردگان ساخته اند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
بخونید قشنگه😎📩 🌸بانوی محجبه ای در یکی از  سوپر مارکت های  زنجیره ای فرانسه خرید می کرد. خرید که تموم شد برای پرداخت پول به سمت صندوق رفت🛒💶💵 صندوق دار یک خانم بی حجاب و اصالتا ایرانی بود... (از اون عده افرادی که فکر می کرد روشن فکره بود) صندوق دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همانطور که داشت بارکد اجناس رو با تکبر به گوشه ی میز می انداخت... اما خانم محجبه که رو بند به چهره داشت خونسرد بودو چیزی نمیگفت صندوق دار هم بیشتر عصبانی شد و گفت : اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل داریم😖 این نقابی که تو زدی خودش یه مشکله که تو و امثال تو عاملش هستید😡 ما اینجا اومدیم برای زندگیو کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ😐 اگه می خوای دینت رو به نمایش بگذاری برو کشور خودت🤭👊🏻 🌸خانم محجبه اجناسی که خریده بود رو داخل نایلون گذاشت و نگاهی به صندوق دار کرد😇🙃 رو بند رو از چهره برداشت و در پاسخ به خانم صندوقدار ( که از دیدن چهره اروپایی و چشمان سبز او جا خورده بود) گفت: خانم عزیز من فرانسوی هستم😲 اسلام دین من است...🌹 اینجا هم وطنم تو دینت را فروختی و من خریدم ✾📚 @Dastan 📚✾
35.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️فارَ التنور.... 🔸اعتماد به خدا 🎤حجه الاسلام اسماعیل رمضانی ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله حسن‌ زاده آملی 🔹 حسن حسن‌ زاده آملی، در ۱۳۰۷ ش در آمل متولد شد. در سال ۱۳۲۳ ش دروس حوزوی را آغاز کرد و درس‌ های مقدماتی را در آمل آموخت. بعد از مقدمات حوزه، در ۲۲ سالگی، وارد حوزه تهران شد و فقه و اصول و فلسفه و عرفان را از علمای بزرگ فراگرفت. ▫️ تفسیر،‌ رجال، درایه، ریاضی، هیئت، نجوم و طب را نیز از علامه شعرانی آموخت. ۱۱ سال نزد مهدی الهی قمشه‌ ای، در فلسفه و قرآن شاگردی کرد. در قم به مدت ۱۷ سال در دروس علامه طباطبایی حاضر شد و سپس به تدریس دروس فلسفه و عرفان و ... مشغول شد. 🔸 آیت الله حسن‌ زاده آملی به گفته خودش، پیش از تبعید امام خمینی به ترکیه در سال ۱۳۴۲ ش، به قم رفته و با ایشان بیعت کرده است. به گفته علی معلمی شاگرد او، وی در شکست اتحادیه کمونیست‌ ها که در سال ۱۳۶۰ در آمل اقدامات مسلحانه داشتند، مؤثر بود. 🔻 ایشان از رهبری آیت‌ الله خامنه‌‌ای حمایت می‌کرد. مقام معظم رهبری در پیام تسلیتی، از او با عنوان عالم ربانی، سالک توحیدی و دانشمند ذوفنون یاد کرده است. سرانجام در ۳ مهر سال ۱۴۰۰ ش در شهر آمل درگذشت و در منزل شخصی خود در روستای ایرا دفن گردید. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی 🔹 مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، سازمانی متشکل از عالمان دینی جهان اسلام است که با هدف نزدیک کردن مذاهب اسلامی شکل گرفت. این تشکّل در سال ۱۳۶۹ ش به‌ دستور آیت‌ الله خامنه‌ ای تأسیس شد. اعضای شورای عالی و دبیرکل آن را ایشان منصوب می‌‌کنند و مرکز آن در ایران قرار دارد. ▫️ احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی، دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر، تفاهم بیشتر بین علمای جهان اسلام در زمینه‌ های اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی، تشکیل جبهه واحد در مقابل توطئه‌ های دشمنان اسلام، رفع بدبینی‌ ها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلامی و ... از جمله اهداف این مجمع می باشد. 🔻 برگزاری همایش‌ های بین‌ المللی تقریبی در کشورهای مختلف، کنفرانس وحدت علما و متفکران شیعه و اهل‌سنت در هفته وحدت، دانشگاه مذاهب اسلامی، پژوهشگاه مطالعات تقریبی، انتشار مجله‌ های رسالة التقریب، رسالة الاسلام، ثقافة التقریب و خبرگزاری تقریب و ... از جمله فعالیتهای این مجمع می باشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
www.vaezin.com - آیت الله ضیاءآبادی.mp3
4.38M
✅آیت الله ضیاءآبادی 🔻شاهدان اعمال انسان ها ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹من از اول فکر نکردم که آخر چه می شود و به کجا می رسم؟ با نان خالی درس خواندیم اما رها نکردیم، فقط نیتم این بود که اول خودم با دین آشنا شوم، و اگر شد بعد از آن هم عده ای را با خدا و دین آشنا کنم. 🔹خدا را شکر که این ساختمان های چند طبقه و ماشین های گران قیمت برای ما نیست، اگر بود غصه داشتیم. میتوانستم بهترین منزل را بخرم اما به همین منزل قناعت کردم. اگر این کار را می کردم شما طلبه ها نورانی نمی شدید. 🔸حبّ الدنیا راس کلّ خطیئة. آقا شیخ حبیب الله گلپایگانی یک خانه سی چهل متری داشت. اگر عالمی به علمش عمل نکند حال مناجات را از او می گیرند. 🔹 آیت الله بروجردی می فرمودند: آقایان! عوام مردم دلیل وبرهان محکمی بر عقایدشان ندارند، اعمال ما را نگاه می کنند. دلیلشان همین است؛ اگر اعمال ما خوب باشد در عقیده شان محکم می شوند، و الا عقایدشان سست می شود. 🔸اشتباه ما این است که فکر می کنیم اگر گناه کنیم در آخرت عذاب می شویم؛ اما هیچ خاری در دست انسان نمی رود مگر به واسطه گناه... ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از  طریق المهدی
📣 اطلاعیه| طریق المهدی 🛑﷽| قدم در میگذاریم این بار برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد زمینه سازان ظهور از امام عزیز و شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تا شهیدان مدافع حرم، شهیدان مدافع وطن و همه شهیدان جبهه مقاومت و رزمندگان سلحشور حزب الله، انصارالله، حشدالشعبی و ... 🗓 سه شنبه: ۳ مهرماه ۱۴۰۳ ⏱ آغاز پیاده روی: ساعت ۱۶:۳۰ 🚏مکان: بلوار پیامبر اعظم شهر مقدس قم ( از عمود ۱۲ تا مسجد مقدس جمکران ) 🤝مشارکت در هزینه های برنامه طریق المهدی شامل هزینه های آب،یخ، فضاسازی، سیستم صوت و... تمام مسیر:👈 💳|
5892 1070 4515 1308
روی شماره بزنید کپی می‌شود. 🇵🇸🇮🇷تا جان در بدن داریم؛ هستیم بر آن عهد که بستیم✊ ⛺️ضمناً جهت راه اندازی موکب به صورت خانوادگی و یا گروهی، به @poshtibani پیام دهید. 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم @tariq_almahdi
دلت رو به شادی هات گره بزن اونا زنده نگهت میدارن ... ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆سخاوت شوهر زينب (علیه السلام ) عبداللّه بن جعفر برادرزاده على (ع ) و شوهر حضرت زينب (س ) بسيار با سخاوت بود، روزى وارد نخلستانى شد ديد غلام سياهى در آنجا كار مى كند، هنگام غذا براى غلام غذا آوردند، در اين هنگام سگى نزد آن غلام كارگر آمد، آن كارگر، يكى از نانها را نزد سگ گذارد و او خورد، سپس نان ديگر را نزد سگ گذارد و به اين ترتيب آنچه از غذا آورده بودند همه را جلو سگ نهاد و سگ همه را خورد. عبداللّه به غلام گفت : غذاى تو همين بود، او گفت : آرى ، عبداللّه گفت : براى خود چيزى نگذاشتى و همه را به سگ دادى ، پس چگونه گرسنگى خود را رفع مى كنى ؟ غلام گفت : با همين حال گرسنگى ، روز را به پايان مى رسانم . عبداللّه گفت : اين غلام از من سخاوتمندتر است ، غيرت و جوانمرديش ‍ نسبت به آن غلام سياه به جوش آمد و آن نخلستان را با تمام وسائل و لوازمش از صاحبش خريد و سپس غلام را نيز از صاحبش خريد و آزاد كرد و آن نخلستان را با آنچه در آن بود به آن غلام بخشيد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ملاقات يونس با قارون در اعماق زمين از اميرمؤمنان على (علیه السلام ) نقل شده : هنگامى كه حضرت يونس (ع ) در شكم ماهى بزرگ ، قرار گرفت ، ماهى در درون دريا حركت مى كرد به درياى قلزم رفت و سپس از آنجا به دريا مصر رفت ، سپس از آنجا به درياى طبرستان (درياى خزر) رفت ، سپس وارد دجله بصره شد، و بعد يونس را به اعماق زمين برد. قارون كه در عصر موسى (ع ) مشمول غضب خدا شده بود (و خداوند به زمين فرمان داده بود تا او را در كام خود فرو برد) فرشته اى از سوى خدا ماءمور شده بود كه قارون را هر روز به اندازه طول قامت يك انسان ، در زمين فرو برد، يونس در شكم ماهى ، ذكر خدا مى گفت و استغفار مى كرد، قارون در تحت زمين ، صداى زمزمه يونس (ع ) را شنيد، به فرشته مسلط بر خود گفت : اندكى به من مهلت بده من در اينجا صداى انسانى را مى شنوم . خداوند به آن فرشته وحى كرد به قارون مهلت بده ، او به قارون مهلت بده ، او به قارون مهلت داد قارون به صاحب صدا (يونس ) نزديك شد و گفت : تو كيستى ؟ يونس : انا المذنب الخاطى يونس بن متّى : من گنهكار خطاكار يونس پسر متّى هستم . قارون احوال خويشان خود را از او پرسيد، نخست گفت : از موسى چه خبر؟ يونس : موسى (ع ) مدتى است كه از دنيا رفت . قارون : از هارون برادر موسى (ع ) چه خبر؟ يونس : او نيز از دنيا رفت . قارون : از كلثم (خواهر موسى ) كه نامزد من بود چه خبر؟ يونس : او نيز مرد. قارون ، گريه كرد و اظهار تاءسف نمود (و دلش براى خويشان سوخت و براى آنها گريست ). فشكر اللّه ذلك : همين دلسوزى او (كه يك مرحله از صله رحم است ) موجب شد كه خداوند نسبت به او لطف نمود و به آن فرشته ماءمور بر او خطاب كرد كه عذاب دنيا را از قارون بردار (يعنى همانجا توقف كند و ديگر روزى به اندازه قامت انسان در زمين فرو نرود كه عذاب سخت براى او بود). هنگامى كه يونس (ع ) از اين موضوع با خبر شد (و دريافت كه خداوند به بندگانش در صورتى كه كار نيك كنند مهربان است ) در ميان تاريكيها (شب و دريا و شكم ماهى ) فرياد مى زد: لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظّالمين معبودى جز خداى يكتا نيست ، اى خدا، تو پاك و منزّه هستى و من از ستمگران هستم . خداوند دعاى او را به استجابت رسانيد و به ماهى فرمان داد تا او را ساحل بيندازد، ماهى او را كنار ساحل آورد به بيرون انداخت ، خداوند در همانجا درخت كدو رويانيد، و يونس در سايه آن درخت آرميد و از مواهب الهى بهره مند شد و كم كم سلامت خود را باز يافت . به اين ترتيب مى بينم : عمل نيك مانند صله رحم ، و همچنين دعا و توبه و اقرار به گناه ، موجب نجات خواهد شد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴محمد انصاری فوتبالیست با اخلاق و بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس و مربی تیم ملی جوانان به ایتا پیوست 👌 😍ببینید چه تفکرات زیبایی داره 👇 https://eitaa.com/mohammadansari1 کانال رسمی محمد انصاری 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگه بچه مدرسه‌ای داری، حتماً ببین 💥یکی از فرزندان آیت‌الله بهجت می‌گوید: پدرم هربار بچه‌هایم را راهی مدرسه می‌کردم این دعا را پشت سرشان می‌خواند... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: 🔹این قرآنی که شما تلاوت میکنید، کتاب هدایت است: اِنَّ هٰذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی‌ هِیَ اَقوَم؛ کتاب ذکر است فرمود: وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر. قرآن کتاب انذار است: وَ اوحِیَ اِلَیَّ هٰذَا القُرآنُ لِاُنذِرَکُم بِه؛ .قرآن کتاب درمان دردهای بشر است؛ وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنین. 📚قرآن کتاب حکمت است: یس وَ القُرآنِ الحَکیم؛ قرآن کتاب تبیین و رفع ابهامها و جهالتها است، مکرّر هم «تِلکَ آیاتُ الکِتابِ المُبین» در قرآن تکرار شده است. کتاب مجید است، کتاب کریم است، کتاب نور است، کتاب برهان است؛ این قرآن است. اینها توصیف قرآن در خود قرآن است؛ قرآن را خود قرآن به ما معرّفی میکند و توصیف میکند قرآن را. 🔸متأسّفانه در خود دنیای اسلام، یک عدّه‌ای بودند و هستند که تصوّر میکنند و باور کرده‌اند که قرآن فقط برای دلها است، برای کنج معابد است و انسانها برای نیازها و ارتباطات شخصی‌شان با خدا به قرآن احتیاج دارند؛ اسلامِ پاسخگوی به نیازهای جوامع را قبول ندارند، اسلام سیاسی را قبول ندارند، اسلام سازنده‌ی نظام اجتماعی را قبول ندارند. این درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که خود قرآن از خود تبیین میکند. ۱۴۰۲/۱۲/۰۳ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در مجموعه به بررسی آثار مرحوم پرداختیم. 🔹حرف‌های درباره این شاعر و حماسه‌سرای عصر ما را ببینید. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌اعدام شیخ ن‍ِمِر باقر النِمِر در عربستان 🔸 شیخ ن‍ِمِر در ۱۳۷۹ق در عربستان به دنیا آمد. بعد از مقطع دبیرستان برای تحصیل علوم دینی به ایران مهاجرت کرد. او در ایران و سوریه و عربستان، به تدریس دروس حوزوی پرداخت. در عربستان مراکز فرهنگی مهمی از جمله مرکز «الإمام القائم عج» را تأسیس کرد. همچنین به فعالیت‌ هایی مانند؛ اقامه نماز جمعه، گسترش مباحث فکری، انتشار کتاب، تسهیل ازدواج برای جوانان و ... اهتمام داشت. 🔻او خطاب به مقامات سعودی گفت: «اگر شأن و حیثیت ما به ما بازگردانده نشود، من شیعیان را به جدایی از عربستان فرا می‌خوانم. کرامت ما مهم‌تر از تمامیت کشور است.». در یکی از خطبه‌ هایش گفت: «می‌دانم فردا برای بازداشت من به سراغم خواهید آمد! این منطق شماست؛ بازداشت و شکنجه و کشتار، ما از قتل و کشتار و هیچ‌ چیزی نمی‌ ترسیم.» 🔸وی پیوسته خواهان ایجاد تغییرات سیاسی، به رسمیت شناختن آزادی‌ های عمومی و حقوق اقلیت‌‌ها و کنار گذاشتن تبعیض طایفه‌ای در عربستان بود. دولت عربستان سعودی از سال ۲۰۰۳، ۶ بار شیخ نمر را بازداشت کرد که آخرین بار به محاکمه انجامید. ▫️شیخ ن‍ِمِر ۵ فروردین ۱۳۹۲ش به دادگاه برده شد و ۳۳ اتهام از جمله؛ برانگیختن فرقه‌ گرایی، قتل نیروهای امنیتی، فتنه‌ افکنی، اخلال در وحدت ملی و ... به او وارد شد. دادستان عربستان، خواستار اعدام او شد. سرانجام شنبه ۲۱ ربیع الاول۱۴۳۷ (۱۲ دی ۱۳۹۴) وی به همراه ۴۶ نفر دیگر به شهادت رسیدند. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👀ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا... 🎤حضرت علامه محمد تقی جعفری(ره) ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی جوادی آملی: در جريان هفته دفاع مقدس تکریم هایی شده كه اين تکریمها بسيار بجاست و چندين برابر بايد بشود. از دوران قجر تا دوران پهلوس هزارها هكتار را ديگران به غارت بردند؛ هزارها هكتار اعم از داير و باير و شهر و روستا از زمان قجر تا پهلوی [به غارت رفت] هزارها هكتار زمين اين مرز و بوم را بيگانگان به غارت بردند در كوتاه‌ترين مدت! اما اينجا هشت سال آتش روشن كردند و يك وجب نگرفتند! جانبازی را در عرفات ديدم كه دو دستش و دو چشمش را به خدا هديه كرد و اشك می‌ریزد و می‌گوید خدايا! از من قبول كن و بر من ببخش؛ بهشت مشتاق اين‌گونه از بسيجيان مخلِص است؛ اينها به اين كشور شرف دادند،دين را زنده كردند. ۱۳۷۴/٧/٧ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆دوستى كه موجب نجات دوستش شد دو نفر عابد (مثلا بنام حامد و حميد) در كوهى دوست صميمى بودند و با هم به عبادت خدا اشتغال داشتند و به قدرى با هم پيوند دوستى نزديك داشتند كه گوئى يك روح در دو بدن هستند. روزى حميد براى خريدارى گوشت ، از كوه پائين آمد و به چشم حميد به او افتاد، هوى و هوس بر او چيره گشت به گونه اى كه با آن زن رابطه نامشروع بر قرار نمود و به خانه او رفت و آمد مى كرد. چند روز از اين جريان گذشت ، حامد يعنى همان عابدى كه در غار كوه مانده هر چه انتظار كشيد، تا دوستش حميد به عبادتگاه باز گردد، خبرى از او نشد ناگزير تصميم گرفت وارد شهر گردد، و به جستجوى دوستش ‍ بپردازد، حامد وقتى كه وارد شهر شد، پس از پرس و جو، دريافت كه دوستش حميد منحرف گشته و گرفتار گناه شده است . حامد، عابد خشكى نبود، بلكه قلبى زنده و فكرى روشن داشت ، بجاى اينكه از حميد دورى كند، در خانه همان زن بد كاره است ، براى ديدار حميد به خانه همان زن رفت ، و حميد را در آنجا ديد، فورا با كمال شادى به سوى حميد رفت و او را در آغوش گرفت : تو كيستى ، من تو را نمى شناسم . حامد گفت : برادر عزيزترين انسان در قلب من هستى ، من چگونه فراق تو را تحمل نمايم ، بر خيز تا به جايگاه قبلى خود برويم ... حميد از ناحيه حامد، دلگرم شد، برخاست و با او به عبادتگاه سابق رفتند و توبه حقيقى كرد و از انحراف و گمراهى دورى نمود، به اين ترتيب حامد با اتخاذ روشى جالب ، شرط و حق دوستى را ادا كرد و موجب نجات دوستش حميد شد آيا اين روش بهتر است يا اينكه حميد را به حال خود مى گذاشت تا در لجنزار بدبختى بماند و بپوسد؟ 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
زندگی شیرین است مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگی زیبایی است مثل زیبایی یک غنچه باز زندگی تک تک این ساعتهاست زندگی چرخش این عقربه هاست روزتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نقش دانشمند حكيم در نجات قوم از بلاى حتمى يونس (علیه السلام ) به قوم خود گفته بود كه عذاب الهى در روز چهارشنبه نيمه ماه شوال بعد از طلوع خورشيد نازل مى شود، ولى قوم او را دروغگو خواندند و او ار از خود راندند و او نيز همراه عابد (مليخا) از شهر بيرون رفت ، ولى روبيل كه عالمى حكيم از خاندان نبوت بود در ميان قوم باقى مان ، هنگامى كه ماه شوال فرا رسيد، روبيل بالاى كوه رفت و با صداى بلند به مردم اطلاع داد و فرياد زد: اى مردم ! موعد عذاب نزديك شده ، من نسبت به شما مهربان و دلسوز هستم ، اكنون تا فرصت داريد استغفار و توبه كنيد تا خداوند عذابش را از سر شما برطرف كند. مردم تحت تاءثير سخنان روبيل قرار گرفته و نزد او رفتند و گفتند: ما مى دانيم كه تو فردى حكيم و دلسوز هستى ، به نظر شما اكنون ما چه كار كنيم تا مشمول عذاب نگرديم ؟ روبيل گفت : كودكان را از مادرانشان ، به بيابان آوريد و آنها را از همديگر جدا سازيد، و هنگامى كه طوفان زرد را از جانب مشرق ديديد، همه شما از كوچك و بزرگ ، صدا به گريه و زارى كنيد و با التماس و تضرع ، توبه نمائيد و از خدا بخواهيد تا شما را مشمول رحمتش قرار دهد... همه قوم سخن روبيل را پذيرفتند هنگام بروز نشانه هاى عذاب ، همه آنها صدا به گريه و زارى و تضرع بلند كردند و از درگاه خدا طلب عفو نمودند، ناگاه ديدند هنگام طلوع خورشيد، طوفان زرد و تاريك و بسيار تندى به وزيدن گرفت ، ناله و شيون و استغاثه آنها از كوچك و بزرگ برخاست و حقيقتا توبه كردند. روبيل نيز شيون آنها را مى شنيد و دعا مى كرد كه خداوند عذاب را از آنها دور سازد خداوند توبه آنها را پذيرفت و به اسرافيل فرمان داد كه طوفان عذاب آنها را به كوههاى اطراف وارد سازد، وقتى مردم ديدند عذاب از سر آنها برطرف گرديد به شكر خدا پرداختند روز پنجشنبه يونس و عابد، جريان رفع عذاب را دريافتند، يونس به سوى دريا رفت و از نينوى دور شد و سرانجام سوار بر كشتى شده و از آنجا نهنگ او را بلعيد (كه در داستان قبل ذكر شد) و مليخا (عابد) به شهر بازگشت و نزد روبيل آمد و گفت : من فكر مى كردم بخاطر زهد بر تو برترى دارم ، اكنون دريافتم كه علم همراه تقوى ، بهتر از زهد و عبادت بدون علم است ، از آن پس آن عابد و عالم رفيق شدند و بين قوم خود ماندند و آنها را ارشاد نمودند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾