eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 سی تفسیر کوتاه قرآن کریم در بیان رهبر انقلاب 📍قسمت دهم 📚 موضوع: ایمان به وعده‌های الهی 📖تفسیر آیه ۲۲ سوره مبارکه احزاب 🗓۱۳۹۷/۱۲/۲۳ ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
💬 شکست ناپذیری در برابر دشمنان به ویژه یهودیان؛ وعده ای از آیه ۱۱۱ سوره آل عمران لَن يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ دشمنان، به‌ویژه یهودی‌ها، هرگز نمی‌توانند به شما ضربۀ کاری بزنند؛ ولی کمی دردسر برایتان درست می‌کنند. اگر هم با شما بجنگند، فوری پا به فرار می‌گذارند. هیچ وقت هم رنگ پیروزی را نمی‌بینند! https://eitaa.com/jaarchi 📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا
📌 وفات فقیه ملا احمد نراقی 🔹 ملا احمد نراقی در سال ۱۱۸۵ ق در کاشان متولد شد. دروس مقدمات و عالی را در محضر پدر تحصیل نمود. سالها بعد به نجف و کربلا هجرت کرد و از دروس علمای آنجا بهره برد. او در علوم مختلف به مراتب عالی رسید. پس از رحلت پدر، مدیریت حوزه کاشان را بر دوش گرفت و به حوزه کاشان و روحانیت شیعه رونق بیشتری بخشید. 🔻 حدود سال ۱۲۱۳ ق، جنگ‌ های ایران و روس به وقوع پیوست. در این هنگام فقهای شیعه اعلام جهاد کردند. وی علاوه بر صدور حکم جهاد، همراه سایر علما از تهران خارج شد و به سوی آذربایجان، خط مقدم جنگ حرکت کرد. با حضور خود در مناطق مختلف، مردم را بر ضد اشغالگران، بسیج و روشنگری نمود. 🔸 از مسائل مهمی‌ ‌که او را از سایر فقها متمایز می‌‌ سازد، بحث وی پیرامون «ولایت فقیه» است که او این موضوع را به طور مستدل و جامع در کتاب «عوائد الایام» مطرح کرد. او با تلاش فقیهانه، «ولایت فقیه» را از لابلای متون دینی بیرون کشید و به شکل یک اصل و مبنا به جامعه اسلامی ‌‌تحویل داد. ▫️ در سال‌ های ۱۲۴۵ و ۱۲۴۴ ق بیماری وبا فراگیر شده و بسیاری از مردم را به کام مرگ کشیده بود. او هم در این ایام دچار این بیماری شد و چشم از جهان فرو بست. پیکرش در نجف در کنار پدرش به خاک سپرده شد. اغلب محققان، تاریخ رحلت وی را ۲۳ ربیع الثانی ۱۲۴۴ قمری نوشتند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔴برای هرکاری با خدا معامله کن ✍من مریض بودم، فلانی عیادتم نیومد! من زنگ زدم احوالش رو پرسیدم، اما اون نه! ارزش کادوشون خیلی کمتر از کادویی بود که من براشون گرفته بودم! پدرم به رحمت خدا رفت، یه زنگ نزدن، لااقل یه تسلیت خشک و خالی بگن! و... همه‌ اینا یعنی شما در حالِ معامله‌ مهربانی هستید و طرف معامله‌ شما هم، انسان‌های دیگرند! به همین دلیل توقع جبران دارید و اگر این توقع برآورده نشه، معامله‌تون رو قطع می‌کنید! بهتره بدونید؛ مهربانی با توقع جبران، نه تنها به شخصیت شما اعتبار نمی‌ده بلکه مانعِ بزرگی در خودسازی شما و حرکتتون به‌سمت کمالات انسانی می‌شه. بزرگان می‌گویند: از هیچ‌کس توقع نداشته باش. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نعره بسيار وحشتناك از يك جنازه محدّث خبير مرحوم حاج شيخ عبّاس قمّى صاحب مفاتيح الجنان (متوفى 1359 ه‍ ق ) از علماى مخلص و ربّانى بود، و توفيقات سرشارى در ارشاد مردم با بيان و قلم نصيبش شد، و در صداقت و تقواى او همگان اتفاق دارند، افراد موثق از ايشان نقل كردند كه گفت : من در نجف اشرف براى زيارت اهل قبور به وادى السّلام )) رفتم ، همين كه وارد وادى السّلام شدم ناگهان صدا و نعره بسيار شديد شترى به گوشم رسيد، با خود گفتم لابد مى خواهند آن شتر را داغ كنند كه چنين نعره مى كشد، به طورى كه صداى او سراسر وادى السّلام را متزلزل كرده است ، تصميم گرفتم براى نجات آن شتر بينوا همّت كنم و با سرعت به آن سمتى كه آن صدا از آن سمت مى آمد حركت كردم وقتى كه نزديك شدم ، ديدم شترى در كار نيست ، بلكه جمعى جنازه اى را حركت مى دهند و اين صداى وحشتناك از آن جنازه بلند است ، عجيب اينكه افرادى كه متصدى دفن آن جنازه بودند، اصلا از آن چيزى نمى شنيدند و با كمال خونسردى و آرامش ‍ مشغول تشييع جنازه بودند. اين يك گوشه اى از عالم برزخ بود كه پرده آن براى مرحوم محدّث قمى برداشته شده بود، و قطعا صاحب آن جنازه انسان مجرم و ستمگرى بوده كه عذابهاى الهى را در عالم برزخ مى ديده و نعره مى كشيده است . آرى گاهى مردان صالحى مانند محدّث قمى (رحمت خدا بر او باد) بر اثر مراقبت نفس و اجتناب از هواهاى نفسانى به چنان مقامات عالى مى رسند كه عذاب برزخى مجرمان را احساس مى كنند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆تواضع على (علیه السلام ) در پيشگاه خدا امام على بسيار صدقه مى داد، و به مستمندان كمك مالى مى كرد، شخصى به آنحضرت عرض كرد كم تصدق الا تمسك : ((چقدر زياد صدقه مى دهى ، آيا چيزى براى خود نگه نمى دارى ؟)) امام على (ع ) در پاسخ فرمود: آرى به خدا سوگند، اگر بدانم كه خداوند انجام يك واجب (و انجام يك وظيفه ) را قبول مى كند، از زياده روى در انفاق خوددارى مى كردم ، ولى نمى دانم كه آيا اين كارهاى من مورد قبول خداوند هست يا نه ؟ (چون نمى دانم ، آنقدر مى دهم تا بلكه يكى از آنها قبول گردد). به اين ترتيب امام على (ع ) با كمال تواضع ، به قبولى اعمال توجه داشت ، يعنى كيفت را مورد توجه قرار مى داد نه زيادى و كميت را، و از اين رهگذر مى آموزيم كه بايد كارهايمان را بااخلاص و شرائط قبولى ، انجام دهيم تا در پيشگاه خدا قبول گردد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خانه هاى عنكبوتى در قرآن 41 سوره عنكبوت مى خوانيم : (( كسانى كه غير از خدا را اولياء خود برگزيدند، همچون عنكبوتند كه خانه اى براى خود انتخاب كرده ، سست ترين خانه ها خانه عنكبوت است اگر مى دانستيد)). اكنون به داستان زير از زبان ارتشبد سابق حسين فردوست بشنويد و به خانه هاى عنكبوتى بيشتر پى ببريد: روز 22 بهمن (سال 1357 روز پيروزى انقلاب اسلامى ) بود، حدود 5 بعد از ظهر همراه استوار دوستى (راننده ام ) و با اتومبيل نامجو (قهرمان سابق وزنه بردارى ) به منزل دكتر اميد رفتم ، دوستى هم در آنجا ماند، دكتر اميد هم اتومبيلى در محوطه خانه اش داشت ، دوستى هم شبها و روزها مى ماند، احساس مى كردم كه دكتر اميد نگران است كه چرا به خانه او رفته ام ، اما به هر حال او نزديكترين دوستم شده بود و به همين علت پس از خروج از محوطه دفتر، به فكر رفتن به خانه او بودم ، دكتر اميد دائما از لاى پرده به خيابان نگاه مى كرد، اما تلفن آقاى بازرگان و رفتن به منزل سرلشگر قرنى تا حدودى او را آرام كرد... با وجود اين دوباره نگرانى دكتر اميد از بودن من در خانه اش ، شروع شد، تا اينكه روز پنجم اقامت حدود ساعت 8 صبح تلفن زنگ زد، آن طرف مطالبى گفت ، من از تلفن دور بودم ، وقتى تلفن تمام شد، دكتر اميد گفت كه طرف گفت : اينجا كميته مركزى است و خانه شما شناسائى شده و به اين آدرس مراجعه كنيد (آدرس هم داد) راست يا دروغ ، آن را نمى دانم و حرف او را با بدبينى قبول كردم ، چون دكتر اميد در موارد ضرور، دروغگو هم مى شد، فرض را بر اين گذاشتم كه راست است ، دكتر اميد با صراحت گفت : ((ماندن در اينجا ديگر مصلحت نيست و الا براى خودم نيست جان من فداى شما)) (تعارف ايرانى ). از دكتر اميد تشكر كردم و با استوار دوستى به منزل توران ، خواهرم رفتم ، احساس كردم كه محمّدعلى افراشته شوهرش خيلى نگران شد، ولى خواهرم فوق العاده خوشحال گرديد مدتى بعد تلفن منزل افراشته زنگ زد، دور از تلفن بودم ، پس از خاتمه تلفن به من گفت : فردى تلفن كرد و گفت ، تعدادى هستيم كه تا يك ساعت ديگر براى بحث به منزلتان مى آئيم ، آنچه افراشته گفت را نيز با بدبينى قبول كردم ...افراشته فردى بود كه شب خواهرم را با شش پاسدار گذاشت و از در ديگر فرار كرد، خوشبختانه پاسداران انقلابى بودند، و حتى در پختن غذا به خواهرم كمك كردند، ظروف را شستند و منزل را تميز كردند. يك رفتار اسلامى كه امروز با آن تماس مستقيم دارم . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ 🔔زنگوله‌ای بر گردن ✍می‌گویند آقامحمدخان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه می‌تاخته، بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان کرده و آخر ر‌هایش می‌کرده. تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست. البته که روباه بسیار دویده، وحشت کرده اما زنده ا‌ست؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. می‌ماند آن زنگوله. از این به بعد روباه هرجا که برود زنگوله در گردنش صدا می‌کند. دیگر نمی‌تواند شکار کند چون صدای زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین گرسنه می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد پس تنها می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را آشفته می‌کند و آرامش‌ را از او می‌گیرد. این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پر تَنشِ خود می‌آورد و فکر و خیال رهایش نمی‌کند. زنگوله‌ای از عادت‌ها، خلقیات و افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است ولی نیست. برده افکار و رفتار خودش شده و هرجا برود آنها را با خودش می‌برد. آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله. ❗️راستی هر یک از ما چقدر اسیر زنگوله هایمان هستیم؟ اصلاً از وجودشان آگاهیم ؟ ‌‌‌ ✨✨✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
حـکـایـت مـا آدم‌ها حکایت کـفشاییـه کـه اگـه جفت نباشن هر کدومشون هر چقدر شیک باشن هر چقدر هم نو باشن تا همیشه لنگه به لنگه‌اند ... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷برگی از خاطرات شهدا . 🥀در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیه‌س. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید... 🥀وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. 🥀 روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد. امام رضا گره سخت رو تو دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه! راوی :حاج حسین یکتا ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستان خواب عجیب یکی از علما و دیدار او با امام زمان (عج الله تعالی فرجه) ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥بهترین کنترل خشمی که دیدم👌🏻 + شما بودین چیکار میکردین؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اقامه عزای همگانی در چهلم سید عزیز مقاومت 🌹استاد ماندگاری: شهادت سید حسن نصرالله، مثل مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها، غریبانه و مظلومانه بود. نه تشییع جنازه ای و نه محل دفنی... 📌رهبر فرزانه انقلاب: ما همه در مصیبت سید عزیز، مصیبت زده و عزاداریم... جنس عزای ما، از جنس عزای سیدالشهداست؛ زنده کننده. 🔸اقامه عزا و سوگواری همگانی در چهلم سید عزیز مقاومت در سراسر کشور 💠 به همراه جمع آوری کمک های مردمی به جبهه مقاومت و مردم مظلوم غزه و لبنان 🗓 زمان: 12 الی 22 آبان 🕌 مکان: سراسر کشور ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خدا بخواد کسی رو بزرگ کنه اون رو از بقیه جدا میکنه ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆پيدايش يك بدعت پيروان خلفا به پيروى از خليفه دوّم (عمر بن خطاب ) در اذان از گفتن جمله ((حى على خيرالعمل )) خوددارى مى كنند و به جاى آن در اذان صبح مى گويند: الصلوة خير من النوم (نماز بهتر از خواب است ). مالك بن انس ، پيشواى مذهب مالكى ، سرآغاز پيدايش اين بدعت را چنين مى نويسد: ((وقت نماز صبح بود، اذان گوى خليفه دوّم ، نزد او آمد تا او را از وقت نماز صبح آگاه سازد، ديد او خوابيده است ، براى بيدار كردن خليفه ، فرياد زد: الصلوة خير من النوم . عمر از خواب بيدار شد و از اين جمله خوشش آمد و دستور داد آن را داخل اذان كنند و در اذان صبح بگويند. در حالى كه دهها روايت از اهل تسنّن ، صراحت دارد به اينكه جمله فوق در عصر پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) نبود! 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 سی تفسیر کوتاه قرآن کریم در بیان رهبر انقلاب 📍قسمت یازدهم 📚 موضوع: معیت الهی 📖تفسیر آیه ۴۵ و ۴۶ سوره مبارکه طه 🗓۱۳۹۷/۱۲/۰۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله عباسعلی عمید زنجانی 🔹 عباسعلی عمید زنجانی، در زنجان متولد شد. از ۶ سالگی تحصیلات ابتدایی و دروس طلبگی را آغاز کرد. در ۱۳۳۰ ش وارد حوزه علمیه حجتیه قم شد. آنجا به درس امام خمینی می‌ رفت و علاقه ویژه‌ای به او داشت. از جمله دیگر اساتید وی؛ آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی، ابوالقاسم خوئی و علمای دیگر می باشد. 🔻 او در سال ۱۳۴۱ ش وارد حوزه علمیه نجف شد و در دروس علمای آنجا حاضر شد. بعد از تبعید امام به عراق، او از نخستین کسانی بود که در کاظمین به پیشواز وی رفت. در جریان دستگیری آیت الله منتظری، به دستور امام با طلاب به بیت سیدمحسن حکیم رفت و از او خواست تا توصیه نامه‌ای برای آزادی منتظری بنویسد. 🔸 در سال ۱۳۴۸ ش به ایران بازگشت و در قم ساکن شد و به فعالیت‌ های سیاسی علیه پهلوی ادامه داد. در تهران امامت جماعت مسجد لرزاده را به عهده گرفت و نیز جلساتی با دانشجویان در نقد مارکسیسم برگزار کرد. وی با اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران ارتباط نزدیکی داشت. بعد از حادثه ۱۷ شهریور دستگیر و زندانی شد و بعد از مدتی آزاد شد. ▫️ وی بعد از انقلاب علاوه بر ریاست ستاد پشتیبانی جنگ تهران، در دوره‌ سوم و چهارم مجلس، به نمایندگی انتخاب شد. در سال ۱۳۶۸ ش از طرف امام به عضویت شورای بازنگری قانون اساسی انتخاب شد. وی از سال ۱۳۵۸ ش در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دانشگاه های دیگر و حوزه علمیه به تدریس مشغول بود و مدتی هم به‌عنوان اولین روحانی، رییس دانشگاه تهران شد. آیت‌الله‌ زنجانی ۸ آبان سال ۱۳۹۰ ش در تهران درگذشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆آدم بى سعادت عصر خلافت امام على (علیه السلام ) بود. يكى از مسلمين بنام هرثمة بن سليم ، شخص بى سعادت بى تفاوتى بود و چنان اعتقاد به عظمت مقام على (ع ) نداشت ، ولى همسران او بانوئى پاك و با معرفت و از ارادتمندان امام على (ع ) بود. هرثمه مى گويد: همراه امام على (ع ) براى جنگ صفّين از كوفه به جبهه صفّين حركت مى كرديم ، وقتى به سرزمين كربلا رسيديم ، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام على (ع ) خوانديم ، حضرت بعد از نماز مقدارى از خاك كربلا را برداشت و بوئيد و فرمود: واها لك يا تربة ليحشرنّ منك قوم يدخلون الجنّة بغير حساب . : عجب از تو اى تربت ، قطعا از ميان تو جماعتى بر مى خيزند و بدون حساب وارد بهشت مى شوند. به جبهه صفّين رفتيم و سپس به خانه ام باز گشتم و به همسرم (كه شيعه معتقد بود) گفتم : از دوستت ابوالحسن (على عليه السّلام ) براى تو مطلبى نقل كنم ، آنگاه مطلب فوق را به او گفتم . سپس گفتم : على (ع ) ادّعاى علم غيب مى كند. همسرم گفت : اى مرد، دست از اين ايرادها بردار، اميرمؤمنان على (ع ) آنچه بگويد سخن حقّ است . هرثمه مى گويد: من همچنان در مورد اين سخن على (ع ) در ترديد بودم ، تا آن هنگام كه جريان كربلا (و لشكر كشى ابن زياد به سوى كربلا براى جنگ با حسين عليه السّلام ) به پيش آمد، من جزء لشگر عمر سعد به كربلا رفتم ، در آنجا به ياد سخن امام على (ع ) افتادم كه براستى حق بود، اين رو از كمك به سپاه عمر سعد ناراحت بودم ، در يك فرصت مناسب در حالى كه سوار بر اسب بودم به سوى حسين (ع ) رفتم و حديث پدرش را به ياد آنحضرت انداختم ، حضرت به من فرمود: اكنون آيا از موافقين ما هستى يا از مخالفين ما؟ گفتم : از هيچكدام فعلا در فكر اهل و عيال خودم هستم ... فرمود: ((بنابر اين به سرعت از اين سرزمين بيرون برو، زيرا كسى كه در اينجا باشد و صداى ما را بشنود ولى ما را يارى نكند، داخل در آتش دوزخ خواهد شد. هرثمه سيه بخت و بى سعادت ، در اين نقطه حساس ، راه بى تفاوتى را پيش ‍ گرفت و از آن سرزمين به سرعت گريخت تا جان خود را حفظ كند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !!💕 🌷روابط ما با عراقی‌ها رو به تيرگی می‌رفت و آن‌ها هنوز موضوع نماز جماعت را مسكوت گذاشته بودند. بعدها فهميديم ما را آزاد گذاشته‌اند تا ببينند چه‌كار می‌كنيم. يك روز يكی‌شان گفت: شما جشن گرفته و خواهيد رقصيد، آواز خواهيد خواند. گفتم: ما نه می‌خوانيم نه می‌رقصيم. ستوان عراقی اصرار كرد و با لحنی كه گويا قصد خواباندن فتنه‌ای را داشته باشد، گفت: احسنت! مرحبا؟ و.... 🌷و ما داوطلبانه شروع كرديم به خواندن يه دونه انار، دو دونه انار، صابون انار! يه جعبه انار، دو جبعه انار، صابون انار! يه فرغون انار، دو فرغون انار، صابون انار! يه وانت انار،‌ دو وانت انار، صابون انار! موج خنده در درون بچه‌ها پيچ و تاب می‌خورد و راهی به بيرون نمی‌جست. اجرای ما خيلی جدی بود. يه قطار انار، دو قطار انار،‌ صابون انار! يه كشتی انار،‌ دو كشتی انار، صابون انار! 🌷....يه دنيا انار، دو دنيا انار، صابون انار!... سرانجام حوصله‌ی ستوان عراقی سر رفت و گفت: چرا آواز شما اين‌قدر تكراری است!؟ جواب داديم: اتفاقاً تمام شد و حالا آواز ديگری می‌خوانيم. بلافاصله شروع كرديم يك مذاكره، دو مذاكره، سه مذاكره، چهار مذاكره. و متعاقب آن آواز شنيدنی دوم: بلوار كرج، بلوار كرج، بلوار كرج. مأمور عراقی سرش را تكان داد و گفت: «بد می‌خوانيد!» و رفت!! 📚 کتاب "طنز در اسارت" ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهادت محمدحسین فهمیده و روز بسیج دانش‌ آموزی 🔹 محمّدحسین فهمیده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ در قم متولد شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را بدلیل مهاجرت خانواده در شهر کرج گذراند. او نوجوانی خوش برخورد، علاقمند به مطالعه و اهل نماز بود و برای والدینش احترام خاصی قائل بود. وی شیفته امام خمینی بود. 🔻 اوایل جنگ، تصمیم گرفت به جبهه برود. یک روز که به بهانه خرید نان از منزل خارج شد از دوستش خواست که نان بخرد و به منزل آنها ببرد و تا سه روز به خانواده‌اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند. در تهران یکی از پاسداران سعی کرد او را منصرف کند، اما موفق نشد. 🔸او چندی بعد در خرمشهر مجروح و به بیمارستان منتقل شد. با حالت مجروحیت، دوباره به خرمشهر برگشت. یک بار به تنهایی به میان عراقی‌ها رفت و لباس و اسلحه‌‌ای از عراقی‌ها بدست آورد و وقتی بازگشت رزمندگان دیدند یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! ▫️۸ آبان ۱۳۵۹ با دوستش در محاصره دشمن گرفتار شد. محمد حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و تعدادی در دست داشت به طرف تانک ها حرکت کرد. با اینکه از ناحیه پا مجروح بود، از لابه لای امواج تیر، خود را به تانک پیش رو رساند و آن را منفجر کرد و خود نیز به سوی آسمان پر کشید. در نتیجه رشادت او محاصره شکسته شد. ۸ آبان به افتخار او «روز بسیج دانش‌ آموزی» نامگذاری شده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 لعنت به هرکی رویا فروشی می‌کنه 🔸 چه زندگی‌هایی که با همین دروغ‌ها تو اینستا خراب نشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌💬منبر کوتاه🔖 🎙-کم حجم ▶️چرا در کشورهایی که کاباره و قمارخونه و برهنگی هست آمار خودکشی آنقدر بالاست؟ 🔰حجة الاسلام محمد رضا
🔆حساسیت دينى در برابر منكرات يكى از ويژگيهاى آيت اللّه العظمى بروجردى (ره ) مبارزه با هرگونه خرافات ، و حساسيت شديد در برابر منكرات بود، در اين مورد به دو فراز زير توجه كنيد: روزى آيت اللّه بروجردى در حال ورود به حرم حضرت رضا(علیه السلام ) بود كه ، آخوندى را ديد كه به عنوان احترام به حضرت رضا(ع ) به سجده افتاد، آقا با ديدن اين صحنه شديدا ناراحت شد و عصاى خود را محكم بر پشت آن آخوند فرود آورد و فرمود: اين چه كارى است كه مى كنى ؟ تو با اين عملت ، مرتكب دو گناه مى شوى : 1. سجده براى غير خدا. 2.روحانى هستى و چنين كارى را انجام مى دهى و اين سبب مى شود كه ديگران هم از تو پيروى كنند. يكى از علماء نقل كرد: روزى آيت اللّه بروجردى از خانه اش بيرون آمد، يكى از زوار كه پيرمردى بود، جلو آقا آمد و روى پاى ايشان افتاد تا ببوسد و اظهار ادب كند. آيت اللّه بروجردى ، اين كار را حرام مى دانست و معتقد بود شرك است ، از اين رو، شديدا عصبانى شد و عصايش را محكم بر كمر آن پيرمرد كوبيد و در همين حال فرياد مى زد: ((اين عمل شرك است و حرام است ...)) و بعد چند قدمى كه رفتند، بر گشتند و پيرمرد را خواستند، ابتدا با نرمى به او فرمودند: ((اين كار، اشتباه و شرعا حرام است )). بعد دستور داد: به پيرمرد پول بدهند، يادم هست : پولى كه براى جبران ناراحتى پيرمرد، به دست او دادند، بسيار زياد بود. شبيه مطلب فوق در مورد بر خورد پيامبر (ص ) و امامان (ع ) با مردم در روايات آمده است . از جمله ابوامامه مى گويد: رسول خدا (ص ) در حالى كه عصا در دست داشت به سوى ما آمده ، ما همه به احترام او يكجا بر خاستيم و اظهار ادب خاصى نموديم . حضرت ما را از اين كار نهى كرد و فرمود: ((آن گونه كه عجم ها بر مى خيزند و به همديگر احترام مى كنند، برنخيزيد)). و امام على (ع ) در مسير حركت به جبهه صفين از شهر ((انبار)) گذشت ، كدخداهاى اين شهر به عنوان احترام ، از مركبهاى خود پياده شدند و در پيشاپيش آن حضرت شروع به دويدن كردند. امام على (علیه السلام ) شديدا آنها را از اين كار نهى كرد و در ضمن فرمود: ((چقدر زيانبار است مشقتى كه مجازات الهى در پى دارد؟)) 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾