eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
○°●•○•°💢💢°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝فرار از جهنم📝 :✍ به من اعتماد کن ❤️روز قدس بود ... صبح عین همیشه رفتم سر کار ... گوشی روی گوش، مشفول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم ... 💚 اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود ... . ازش پرسیدم: از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ ... خیلی محکم گفت: نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم ... حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد... . 💙ولی من پشیمون بودم ... خوب یادمه ... یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش... در چپش ضربه دید ... کارل عاشق اون ماشین نو بود ... . اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد ... 💛 نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد ... فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود ... همه براش سوت و کف می زدن ... من ساکت نگاه می کردم ... خیلی ترسیده بودم ... فقط 15 سالم بود ... . 💜شاید سرگذشت ها یکی نبود ... اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن ... من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم ... ❤️ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن ... اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم ... اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت ... . 💚اعصابم خورد شده بود ... آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم ... لعنت به همه تون ... لعنت به تو سعید ... . رفتم توی رختکن ... رئیس دنبالم اومد ... کجا میری استنلی؟ ... باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم ... 💙همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم: نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم ... قبل طلوع تحویلت میدم ... . می تونم بهت اعتماد کنم؟ ... اعتماد؟ ... اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه ... 💛محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی . 👇 ○°●○°•°💢💢°○°●°○ http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💓🌻💓🌻💓🌻💓🌻💓 7⃣2⃣ نویسنده: 😎 دیوونه کننده بود.. روزای سخت دور از امیر.. روزهایی که لحظه به لحظه بیشتر احساس میکردم قراره امیر رو از دست بدم.. ثانیه به ثانیه ناامید تر میشدم.. هر روز بدتر از روز قبل میشد اوضاع.. روزایی که سهمم از امیر دو تا پیام بود؛ شب بخیر آخر شب و صبح بخیر .. بابا سخت مخالفت میکرد با رابطه ی من و امیر.. نمیدونم چرا زندگی رویِ بدش رو بهم نشون.. یه روز بابا اومد تو اتاقم و بیدلیل گفت؛ من یه دونه دخترمو یه دونه حاصل زندگیمو سیاه روز نمیکنم.. و رفت.. باورم نمیشه، بابا رفت .. الان یه هفته س رفته یه سفر کاری و نیومده.. فقط میدونم یه هفته ست امیر هم آروم شده.. یه هفته ست کمتر حرف میزنه، داره فکر میکنه.. مامان میگه امیر رو دوست دارن ولی منو بیشتر.. منم خودم رو دوست دارم امیرم رو بیشتر.. یه هفته ست نمیرم دانشگاه.. نرفتیم با امیر بیرون، یه دل سیر حرف نزدیم، به هفته س جهنم شده حال دلم.. مامان سکوت کرده، زهرا سکوت کرده، خاله عمو آقا رضا.. مگه چیشده که بابا میگه منو دست امیر نمیسپاره.. اونکه افتخار میکرد به تنها دامادش.. گوشیم زنگ خورد! امیر بود! نذاشتم سلام کنه اونقدری تو این هفته ناراحت شده بودم که حق داشته باشم خالی کنم سمت دلش بس بود هرچقدر سکوت کردم و از هیچ طرف جواب نشنیده بودم بس بود هرچقدر گفتم امیرم بیشتر از من صلاح میدونه، حتما صلاح دونسته سکوت کنه بذار منم غمش ندم.. +امیر؟؟! خواست بگه جان؛ نذاشتم! با گریه ادامه دادم: +نگو جان که جانت نیستم، نگو جان دل که جان دلت نیستم، نگو ریحانه م که اونم نیستم من اگه جانِ تو بودم یک هفته ازم بیخبر میموندی؟؟ اگه جانِ دلت بودم یک هفته بغضمو میدیدی و سکوت میکردی؟! من جانِت نیستم امیرم نیستم که انقد پریشونم گذاشتی و نیستی آرومم کنی!! من با کی اروم بشم امیرم؟! چرا نمیگین چیشده که بابا نیست تو نیستی مامان لبخند نامطمین میزنه؟! چرا نمیگین قرار بیچاره بشم و خوشبختیم بره؟! چرا نمیگین چیشده که قرار تورو نداشته باشم؟! امیرم؟! دیگه نتونستنم ادامه بدم.. نفس کم اوورده بودم.. -جانِ منی جانِ دلِ منی ریحانه ی منی! ریحان تو زندگیِ یه نفر بودی هستی و میمونی! ولی زندگیم؛ حرف بابات رو سرم جا داره! بابات گفته دور شم و فکر کنم و به نتیجه برسم؛ رو سرم جا داره جانِ امیر.. بهت فکر میکنم عزیزِ زندگیم شب و روز دارم فکر میکنم! ریحانه م یه شبایی میشه نخوابید و تا صبح بهت فکر کرد، این شبا یه هفته ست شبایِ منه! تعجب کردم.. بابا چرا باید اینجوری بگه به امیر.. چرا هیچکی بمن نمیگه چیشده.. مگه امیر چیکار کرده! دیوونه کننده ست💔 😉 😎 💓🌻💓🌻💓🌻💓🌻💓 --—---------------- 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662