eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
حتما مطالعه شود👌👌👌 🌺 جواب زیبای امام حسن مجتبی علیه السلام به مرد یهودی 💠روزي امام حسن مجتبي عليه السلام پس از شستشو، لباسهاي نو و پاكيزه اي پوشيد و عطر زد. 🔰از كوچه هاي مدينه مي گذشت، ناگاه با پيرمرد يهودي كه فقر او را از پاي در آورده وپوست به استخوانش چسبيده، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود،روبه رو شد. 🌟حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت: خواهش مي كنم لحظه اي بايست و سخنم را بشنو! 🌹امام عليه السلام ايستاد. ⚡️يهودي: يابن رسول الله! انصاف بده! امام: در چه چيز؟ يهود: جدت رسول خدا مي فرمايد: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است! 💥اكنون مي بينم كه دنيا براي شما كه در ناز و نعمت به سر مي بري، بهشت است و براي من كه در عذاب و شكنجه زندگي مي كنم، جهنم است. و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم. 🍀امام فرمود: اي پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببيني خداوند در بهشت چه نعمتهايي براي من و براي همه مؤمنان آفريده، مي فهمي كه دنيا با اين همه خوشي و آسايش براي من زندان است. 🔥و نيز اگر ببيني خداوند چه عذاب و شكنجه هايي براي تو و براي تمام كافران مهيّا كرده، تصديق مي كني كه دنيا با اين همه فقر و پريشاني برايت بهشت وسيع است. 🌹پس اين است معناي سخن پيامبر صلي الله عليه و آله كه فرمود: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است 🌿🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌿 📘 اصول کافی،باب في ابطال الرويه، حديث 1، ص 95، 96- ج ⭕️ @dastan9 🏴
⭕️ یک ساعت بعد از عقد زندگی ما مانند چینی شکسته ای است که دیگر هیچ بند زنی هم نمی تواند قطعات شکسته و خرد نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش روی قاضی ایستاد گفت: جالب است بدانید با اصرار خانواده ام ازدواج کردم و حالا اصرار دارند طلاق بگیرم. ندا گفت: اولین بار یک روز وقتی در خانه بودم با صدای مادرم فهمیدم مهمان داریم باید در را باز می کردم دایی تقی آمده بود فهمیدم باید روسری سر کنم چون دوست دایی ام که مهران نام دارد هم همراه او بود. آن روز دایی‌تقی دوباره شروع کرده بود به بافتن قصه‌های همیشگی‌اش حوصله ام سر رفته بود از کنار پنجره به حیاط نگاه کردم وقتی سرم را بالا گرفتم یک دفعه دیدم مهران به من نگاه می‌کند بی‌اختیار نگاهم با نگاه او گره خورده بود و همین طور سرجایم خشکم زده بود وقتی به خودم آمدم که صدای مادرم را شنیدم؛ باید پذیرایی می کردم. نوعروس ادامه داد: از آن به بعد مهران ماهی یک بار به خانه مان می آمد پدر و مادرم خیلی به او احترام می گذاشتند و من نیز همیشه متوجه نگاه های متفاوتش می شدم 23 ساله شده بودم که یک شب مادرم من را صدا زد از لحن اش فهمیدم اتفاقی افتاده است. اشتباه نمی کردم مادرم گفت: مهران از من خواستگاری کرده است شوکه شدم و مخالفت کردم گفتم من او را زیاد نمی شناسم از مادرم شنیدم دایی تقی با پدرم حرف زده است و جواب بابام هم مثبت است مادرم گفت: مهران پسر پول‌داری است. اگر خدا قسمت کند در رفاه زندگی می‌کنی ! مهران پسر نجیب و خوبی است. مهران مرد زندگی است و می‌تواند به تو خوشبختی بدهد. تو وقتی وارد زندگی اش شدی می‌فهمی که مادرت بیراه نمی گفت! ندا آهی کشید و ادامه داد: این ها حرف های مادرم بود باور می کنید طوری حرف می زد که تصور کردم اگر به خواستگاری مهران جواب منفی بدهم روزگارم سیاه است ته دلم آشوب بود. درست، که مهران از شش‌سال پیش لااقل ماهی یک‌بار به خانه ‌مان می آمد. درست؛ که پدر به او خیلی احترام می‌گذاشت و مادر خیلی دوستش داشت ولی مهران چقدر می‌توانست من را خوشبخت کند. می دانستم پدرم آدم منطقی و محتاطی است حتماً همه سختگیری‌هایش را برای انتخاب کردن یا نکردن مهران به عنوان داماد، به کار می گرفت و همین باعث شد بگویم اگر پدرم صلاح می داند اشکالی ندارد. خیلی زودتر از آن چه که فکر می کردم خانواده مهران به خواستگاری ام آمدند قول و قرارها گذاشته شد من با مهران حرف زدم دیدم مرد خوبی است پدر و مادرم ذوق زده بودند پدرم آن قدر با ملایمت حرف می‌زد که باورم نمی‌شد. مهران با این که بارها به خانه‌مان آمده بود سرش را از خجالت زیرانداخته بود. اصلا فکر نمی‌کرد همه چیز این قدر به سرعت رو به راه شود. درست 10 روز بعد از خواستگاری سرسفره عقد نشسته بودم. من و مهران هر دو خوشحال بودیم. نوعروس مکثی کرد و گفت: آقای قاضی هنوز مهمانان عقد نرفته بودند که ... ادامه دارد.. ⭕️ @dastan9 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
⭕️#طلاق یک ساعت بعد از عقد زندگی ما مانند چینی شکسته ای است که دیگر هیچ بند زنی هم نمی تواند قطعات
⭕️ یک ساعت بعد از عقد قسمت دوم و پایانی نوعروس مکثی کرد و گفت: آقای قاضی هنوز مهمانان عقد نرفته بودند که مادرم یک دفعه به طرف من آمد، خیلی عصبانی بود و داد زد عجب آدمای بی فرهنگی هستند عجب،عجب! باور نمی‌کردم. یعنی چقدر اهمیت داشت که این قدر به فامیل خودشون احترام گذاشتن؟ بدتر این که پدرم هم با مادرم هم عقیده بود و از همان روز خواستند دیگر با مهران ادامه ندهیم باورکردنی نبود در مدتی که برای خریدهای عقد با مهران بیرون رفته بودم به او دل بسته بودم او هم من را عاشقانه دوست داشت بارها گفته بود هر ماه ثانیه شماری می کرد به بهانه ای به خانه ما بیاید تا من را ببیند و حالا خانواده من برای یک بدبینی می خواستند همه چیز تمام شود ابتدا مخالفت کردم اما تهدید شدم که عاق والدینم کنند بعد بهانه آوردم که زشت است درو همسایه و فامیل چه می گویند شاید روی من ایراد بگذارند که مادرم گفت از پس همه بر می آید و بعد در تماس با خانواده مهران خواستند بدون هر گونه حرف و حدیثی ما طلاق بگیریم مهران چند بار مخفیانه با من حرف زد و خواست این اتفاق نیفتد اما امکان نداشت پدرم من را به زور به دادگاه آورد و تقاضای طلاق دادم الان نمی دانم چه کنم. بعد از ادعاهای نوعروس مهران هم به قاضی گفت: من عاشق ندا هستم حاضرم بارها و بارها به خاطر سوء تفاهم در مراسم عقد از خانواده اش عذرخواهی کنم اما نمی خواهم زنم را طلاق بدهم من ماه ها در حسرت ازدواج با ندا بودم درحالی که یک کلمه هم با او حرف نزده بودم اما الان که به هم ابراز علاقه کرده ایم امکان ندارد من خانواده ندا را هم دوست دارم خانواده ام گفته اند حاضرند از خانواده ندا عذرخواهی کنند باور کنید اصلا اتفاق بدی در مراسم نیفتاده بود اتفاقا خانواده من افتخار می کردند دختر با خانواده ای مثل ندا عروسمان شده است خواهشمندم کمکم کنید. قاضی دادگاه که می دید نوعروس و داماد خودشان تمایلی به طلاق ندارند خواستار مشاوره خانواده ها شد تا بعد از این مشاوره تصمیم نهایی را بگیرد. بعد از این مشاوره درحالی که هنوز اختلافات جزئی مانده بود قاضی دادگاه درخواست طلاق را نپذیرفت و حکم به مختومه شدن پرونده داد. پایان ⭕️ splus.ir/dastan9 🏴 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🏴
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس خورشید آسمان ها در پیش گنبد او رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس رویای ناتمامم ساعات در حرم بود باقی عمر اما افسوس بود و کابوس وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس 🌹شهادت ولی نعمتمان امام رئوف امام رضا علیه السلام تسلیت باد ⭕️ @dastan9 🏴
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۵ مهر ۱۴۰۱ میلادی: Tuesday - 27 September 2022 قمری: الثلاثاء، 30 صفر 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت حضرت سلطان ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، 203ه-ق 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️8 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️9 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج ▪️17 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام ▪️34 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ⭕️ @dastan9 🏴
🔰اهل تقوا اینگونه‌ هستند 🔹ابن عباس می‌گوید ما با امام حسن مجتبی علیه‌السلام در مسجدالحرام بودیم. حضرت در مسجدالحرام معتکف بودند و مشغول طواف کعبه بودند. 🔸فردی آمد و به حضرت گفت: آقا من یک بدهی به فلان فرد دارم و قادر هم نیستم ادا بکنم و امروز را که صبح کردم هیچ نداشتم، اگر می‌شود شما برای من فقط مهلت بگیرید که مرا به حبس نیندازد. 🔹ابن عباس می‌گوید من دیدم امام حسن علیه‌السلام طواف را قطع کردند همراه این آقا راه افتادند بروند. ❗️حال طواف به کنار، حضرت معتکف بودند. ❓ابن عباس می‌گوید به آقا گفتم: یادتان رفته است شما معتکفید؟ 🔸حضرت فرمودند: نه ولی از پدرم شنیدم که ایشان از پیامبر صل الله علیه و آله شنیدند که می‌فرمودند: هرکس یک حاجت از یک مومن برآورده کند مثل کسی است که نه هزار سال عبادت کرده که روزهایش را روزه بوده و شب هایش هم تا صبح به عبادت بلند شده و مشغول عبادت بوده است. ✅این اثر برآورده کردن یک حاجت است. 🔹در این گرفتاری ها، مردم چقدر از ما امید و توقع خیر دارند؟ به همان میزان مشخص می‌شود که ما اهل تقوا هستیم. 📍برگرفته از جلسات شرح نهج البلاغه استاد امینی خواه ⭕️ @dastan9 🏴
🔸اثر پاکدامنی زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت. روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هرجادلت می خواهد!زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!غروب به خانه آمد . مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد . زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم! ✍🏻هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان ... پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان ⭕️ @dastan9 🏴
🔸در اکثر شهرهای کشورمان، آقازاده ها و امام زادگان فوق العاده و باعظمتی مدفونند، بردن حاجت پیش این آقازاده ها توصیه اهل معناست، ⚘صاحبدلی می گفت حاجتم رو بردم محضر علی بن موسی الرضا سلام الله علیه، اما حل نشد، رفتم امام زاده داود که به ده یازده پشت به امام حسن سلام الله علیه می رسد، اونجا برآورده شد، یه مقداری شک تو دلم پیدا شد که چرا زیارت امام معصوم رفتم بهم نداند، اما زیارت امامزاده رفتم بهم دادند! امامزاده داود در عالم رویا به هم گفتن که شک در دلت پیدا نشه؛ جوابت رو حضرت رضا سلام الله علیه داده منتهی با واسطه ما. 😔با این همه لطفی که این عزیزان دارن، باعث تاسف است که عده ای این مکان های مقدس را صرفا محل تفریح می دانند نه زیارت و این را با نوع پوششی که دارند نشان میدهند. ⭕️ @dastan9 🏴
🌼🌻🌼🌻 امام رضا علیه السلام : خداوند سه‌ چيز رابه‌ سه‌ چيزديگر مربوط كرده‌ است‌ و به‌ طورجداگانه‌ نمى‌پذيرد. ❶ نماز را با زكات‌ ذكر كرده‌ است‌ ، هركس‌ نماز بخواند و زكات‌ ندهد نمازش‌ پذيرفته‌ نيست‌ . ❷ نيز شكرخود و شكر از والدين را با هم‌ ذكر كرده‌ است‌ . از اين‌ رو هركس‌ از والدين‌ خود قدردانى‌ نكند از خدا قدردانى نكرده‌ است‌ . ❸ نيز در قرآن سفارش‌ به‌ تقوا و سفارش‌ به‌ ارحام‌(نزدیکان) در كنار هم‌ آمده‌ است‌. پس‌ اگركسى‌ به‌ خويشاوندانش‌ رسيدگى‌ و احسان‌ ننمايد، با تقوا محسوب‌ نمى‌شود. 📚عيون‌ اخبارالرضا ج‌۱ ص‌ ۲۵۸ ⭕️ @dastan9 🏴
💠بی انصافی💠 🔷آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف می فروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار “بی انصافی” ست. مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است کفش هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج می شد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت! آقا دهان مبارکش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟ گفت:بله! گفت میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم “بی انصافی” بود! ⭕️ @dastan9 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های مهم روانشناس نخبه دانشگاه هاروارد درباره نقش فرزندآوری در رشد انسان بفرستید برای کسایی که صحبت‌های اسلام درباره فرزندآوری رو انکار میکنن! ⭕️ @dastan9 🏴