eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر نمونه صبح زود شلغم ها را شستم و بار گذاشتم. بيدار که شد، يک شلغم خورد و بلند شد که حاضر شود و سر کار برود. با ناراحتی گفتم: فقط يک شلغم خوردی! گفت: ميل ندارم. گفتم: خودت خوب ميدونی که شلغم پخته اگر بمونه خاصيت و مزه اش را از دست ميده. من اين شلغم ها را اول صبحی برای تو آماده کردم، ولی تو حتی ذره ای قدر محبّت من رو نميدونی. مخصوصا اينطور حرف زدم که مجبور بشه چند شلغم ديگه بخوره، چون سرفه ميکرد و مطمئن بودم شلغم ها برای گلوش خوبه. چيزی نگفت و چند شلغم ديگه خورد. تشکّر کرد و رفت. وقتی رفت، يک تکه از شلغمی که باقی مونده بود را در دهان گذاشتم. چنان تلخ بود که انگار زهر در دهانم ريختم. اولين بار بود چنين شلغم تلخی خورده بودم. یکی دیگه امتحان کردم بازم تلخ بود. همسرم از اين شلغم های تلخ چند تا خورده بود و خم به ابرو نياورده بود و به من هم چيزی نگفته بود. از رفتار خودم شرمنده شدم که همسرم را مجبور کرده بودم به زور اين شلغم های تلخ را بخوره. آخه چرا گله نکرد! چرا همون موقع نگفت اینها تلخه نمیتونم بخورم! وقتی برگشت خونه ديگه سرفه نميکرد. گویا گلو دردش خوب شده بود. گفتم تو ميدونستی شلغم ها تلخه، چرا خوردی و هيچی به من نگفتی! گفت: قدر نشناسی بود اگه ميزدم تو ذوقت. ناشُکری بود اگه به نعمت خدا ايراد می گرفتم. اين اخلاقش را خيلی دوست دارم، هیچ وقت غُر نمیزنه و ایراد نمیگیره. به نظرم بخاطر همین خصلت خوبش بود که سرفه هاش خیلی زود قطع شد و حالش خوب شد. جا داره کلامم را معطر به یک حدیث امام جعفر صادق علیه السلام کنم که فرموده اند: « طوبي لِمَن لَم يُبَدِّلْ نِعمةَ اللهِ كُفراً. » خوشا به حال كسی كه شكرانه نعمت‌های خدا را تبديل به كفران و ناسپاسی نكند. (بحار، ج ٧١، ص ٤٦) https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺به جای آهنگ جدید ساسی‌ مانکن اینو ببینید تا بفهمید چرا این خرس گنده، هویت ملی مارو نشونه گرفته! 🎥 خدمات اصلاحی امیرکبیر در دوران صدارت چه بود؟!👆 👈🔻جای شما تو کانال داستان های واقــعـــی خالیه🔻👉
هرکه را دیدی که خنده میکند ... بی دریغ گویی که حالش روبراست ... خنده را معنی به سرمستی نکن ... آنکه میخندد غمش بی انتهاست ای دوست چه دعایی کنمت بهتر از این،گریه ات از سر شوق خنده ات از ته دل ...❤️🤲 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
این نوشته‌ی مصطفی یعقوب خانی رو از هیچ خواهری نباید دریغ کرد 🌚🔗 میگه:خواهر که داشته باشی، جای خالی کسی در زندگیت احساس نمی‌شود. خواهر که باشد، دنیا را به هم می‌زنی تا بخندد. خواهر که باشد، سِرهای مگو ات را می‌داند و خواهر تنها دکتری است که از حالت نگاهت، از رنگ صورتت، از تُن صدایت تا اعماق فکرت رخنه می‌کند و مثل آبی به روی آتش آرامت می‌کند. خلاصه که خدا برای خواهر دارها بهشت و حال خوب را کنارشان خلاصه می‌کند🥺🫂 💌 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
🔴 اسیر شیطان ♦️حضرت موسی (علیه‌السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه‌السلام) ایستاد. ♦️موسی (علیه‌السلام) گفت: تو کیستی؟ ابلیس گفت: من ابلیس هستم! ♦️موسی (علیه‌السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمده‌ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم! ♦️موسی (علیه‌السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس گفت: با رنگ‌ها و زرق و برق‌های این کلاه، دل انسان‌ها را می‌ربایم. ♦️موسی (علیه‌السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می‌شوی و هر جا که بخواهی، او را می‌کشی. ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛ ⏺ سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می‌گردم: 1- هنگامی‌که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛ 2- هنگامی‌که او عمل خود را بسیار بشمارد؛ 3- هنگامی‌که گناهش در نظرش کوچک گردد. 📚 اصول کافی، ج 2، ص 262 👈🔻جای شما تو کانال داستان های واقــعـــی واقعا خالیه🔻👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حضور امام زمان (عج) در کنار یک خربزه فروش از ♨️دیدن این کلیپ روازدست ندید 🌹 ➖➖➖➖➖➖ خاک بر سر من که لیاقت دیدار شما رو ندارم https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ میلادی: Saturday - 09 March 2024 قمری: السبت، 28 شعبان 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️11 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیه السلام ▪️16 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️19 روز تا اولین شب قدر ▪️20 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام 💠 @dastan9 💠
💠 أوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ ۖ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (روم 9) آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند (امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می‌کردند! https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
✍️ غروری بی‌جا 🔹یک روز گرم شاخه‌ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به‌دنبال آن برگ‌های ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🔸شاخه چندین‌بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگ‌ها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت می‌برد. 🔹برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت می‌کرد. 🔸در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت‌وگذار بود و به هر شاخه خشکی که می‌رسید آن را از بیخ جدا می‌کرد و با خود می‌برد. 🔹وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع‌کردنش صرف‌نظر کرد. 🔸بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین‌بار خودش را تکاند. 🔹تا اینکه به‌ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می‌داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت. 🔸باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی‌درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. 🔹شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد. 🔸ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می‌گفت: اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده‌ای بود بر چشمان واقع‌نگرت که فراموش کنی زندگی تو در دستان من بود. https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی توی تور اطلاعاتی فیروز کریمی می افتی، اینجوری میشه😂 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
اين متن طلاست تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن! بنگر در این فاصله چه کردی؟! گرما بخشیدی....؟؟! یا "سوزاندی...." ورود 👇 👈🔻جای شما تو کانال داستان های واقــعـــی خالیه🔻👉
😜😂😂😂 💢فال حافظ....✨😂 دوستی میگفت : ♥️درسال ۶۲ طی سفری که به بوشهر داشتیم و در برگشت دو سه روزی هم در شيراز بوديم... قبل از هر چیز به زیارت بارگاه ملکوتی حافظ شتافتم پس از زیارت و اهدای فاتحه، پیرمردی که روی پله‌ها نشسته و با دیوانی که در دست داشت برای مشتاقان خواجه در قبال ۵۰ ریال فال میگرفت، نظرم را بخود جلب کرد... 🗯صبر کردم سرش خلوت که شد اجازه خواستم در کنارش نشستم و از او خواستم اگر اشکالی ندارد از خودش و خاطراتش برایم تعریف کند... ♥️او که کسوت دراویش و قلندران را داشت با سوز خاصی گفت : من از نوه نتیجه های خود خواجه حافظ شیرازی هستم. فامیلی خانوادگی ما هم حافظ است. کار من گرفتن فال دوست داران حافظ است. تنها حسرت من اینکه بعد از فوت من از خانواده ما کسی نیست که کار من را ادامه بدهد. 🗯یک پسرم مهندس برق است و پسر دیگرم دبیر هنرستان های شيراز و اصلأ هیچکدام علاقه ای به اين کار ندارند. گفتم من از مریدان جد ّشما هستم. از راه دوری آمده‌ام. دلم میخواهد یکی از شیرین‌ترین و بیاد ماندنی‌ترین خاطراتت را برایم بازگو کنی... ♥️گفت واللّه خاطره که زیاد دارم ولی یک روز عصر شش تا دختر دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز پس از زیارت مقبره حافظ پیش من آمدند و گفتند: 🗯حاج آقا برای ما *«هر شش نفر»* یک فال بگیر گفتم یکی یکی نیت کنید تا بگيرم. گفتند نه نیت کردیم شما یک فال بگیرید خوب است، من پیش خودم گفتم شاید پول کافی ندارند گفتم: آخر نمیشود، *اگر پول هم ندهید من برای هر کدام شما یک فال را میگیرم.* ♥️آنها قدری پچ پچ کردند باز اصرار کردند که نه شما فقط یک فال به نیت همه ما بگیرید ممنون میشویم. من بناچار قبول کردم و شروع کردم بخواندن این غزل؛ 🗯*من دوستدار روی خوش و موی دلکشم* *مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم* وقتی *بیت هفتم* را خواندم صدای خنده آنها فضای حافظيه را پرکرد، وقتی علت خنده را از آنها سؤال کردم یکی از دخترها گفتند: حاج آقا راستش را بخواهی ما با هم قرار گذاشتیم که بدانیم اگر حافظ الآن زنده بود *با کدام یک از ما ازدواج میکرد...؟!!!* ♥️وقتی این بیت غزل را خواندی خوشحال شدیم که *حافظ نه تنها خوش مشرب، بلکه ماشاالله خوش اشتها هم بوده اند* که خواهان هر شش نفر ما بود... 🗯آنها بجای ۵۰ ریال بمن ۵۰۰ ریال دادند و با شوخی و خنده از حافظيه دور شدند....!!! ♥️*و بیت هفتم چنین بود:* *شهری است پر کرشمه و حوران ز شش جهت* *دستم تهیست ورنه خریدار هر ششم* اینو به هیچ وجه از دست نده 😂 👈🔻جای شما تو کانال داستان های واقــعـــی خالیه🔻👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا