eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 داستان عجیب نجات جان آیت‌الله مرعشی توسط 💠 با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم. شمع نیم سوخته‌ای را برداشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود درب سرداب را به آهستگی باز کردم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که در دست داشت. را در چند قدمی خود می‌دیدم عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود آن مرد عرب نعره زنان به سوی من حمله کرد شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. در آن لحظه به  توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان» یک‌وقت مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و به مرد مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد من نیز دچار ضعف شدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم سرم به زانوی مرد عرب است هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرمایی با آن طعم نخورده بودم. در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی.» یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب ظاهر شود و نام مرا بداند و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟ ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود. 📙کتاب تشرفات مرعشیه، حسین صبوری ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
خاطره روزه داری یادمه سال اول که روزه بهم واجب شده بود تابستان داغ و بلند بود روستای مادر بزرگم اینا رفته بودم دوباره😁 تنهایی بدون خانواده سر ظهر حوصله م سر رفته بود به مادر بزرگم گفتم میرم خونه خاله با دخترخاله م بازی کنم هر چی مادر بزرگ بدبختم گفت نرو دختر هوا گرمه روزه ای تشنه ت میشه بیا بگیر بخواب گوش نکردم یععععک دختر سرتقی بودم اون سرش ناپیدا🙈😂 خلاصه رفتم تو زل گرما خداروشکر سگشون نبود رفتم تو هر چی صدا کردم دیدم کسی جواب نمیده فهمیدم همه رفتن سر باغ یهو حس کردم چقدر تشنه م زبون عین چوب شده بود یه حوض داشتن دیوارش یه متر بود یه شیر اب هم داشتن که لوله ش تا وسط حوض رفته بود شیطون رفت تو جلدم برم اب بخورم یه ذره گفتم الان کسی نیست چند قطره اب بخورم شاید باطل نشه ،احکامم تو حلق صدام 🤣🤦‍♀ زیر پام یه چهار پایه گذاشتم رفتم بالا یواش یواش رو لوله اب حرکت کردم برسم به خود شیر اب ،بزحمت زیاد و حرکت میلیمتری رسیدم 😰 باز کردم شیر آبو سرمو خم کردم با دهنم آب بخورم رسیده بودم یا نرسیده بودم افتادم توحوض شااالاپ 😄 عین یک کروکدیل افتادم تو اب کلی اب رفت تو دهنم و دماغم اندازه زانوم آب داشت ،هر کاری کردم نتونستم بیام بالا حسابی آب بازی کردم تا اومدن خاله م اینا که منو از آب اوردن بالا ،دختر خاله م هنوز که هنوز ه میگه اونروز تو حوض چکار میکردی😂 مگه روم میشد بگم رفتم اب بخورم😁 چه روزای بود چه اتیشایی سوزوندم 😂🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
بهشت دنیا.... دارستانی .mp3
6.5M
دوتا بهشت داریم هواستون باشه فریب نخوری و رو از دست ندی 🌹 🌹 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی‌اُم * ادامه
3 دقیقه در قیامت.... 031.mp3
35.14M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و یکم * داستان اعجاز اشک * میزان اعمال، حقانیت است * تفاوت در ارزش‌گذاری * خط قرمز خدا * تفاوت معین و ناصر * فلان کار اجر صد شهید دارد به چه معناست؟ * غیبت را خیلی شوخی گرفتیم!!! * جایگاه اشک * گریه حقانی و گریه ظلمانی * اشک و اتصال به حقیقت * بکا مومن و منافق * سیر و سلوک اشک می‌آورد اما هر اشکی علامت سیر و سلوک نیست * مومن و حب گناه!!! محال است ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
تند خوانی جز 6.mp3
4.06M
تندخوانی جزء ششم قرآن کریم 🙏🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
"زیارت حسین بن علی علیه السلام" 🔹 زیارت امام حسین از وظایف منتظران در عصر غیبت است زیرا این کار، صله ی امام عصر و نیکی نسبت به ایشان و سایر ائمه است [صله به معنای نوعی رابطه داشتن است] و با این عمل قلب امام شاد می شود و امام مانند سایر پدرانشان صبح و شب برای زوّار قبر امام حسین دعا می‌کنند. ❤️ در کتاب معتبر "کامل الزیارات" از امام صادق روایت شده: ۱- (کسی که برای زیارت امام حسین انفاق کند) به هر دِرهَم برایش هزارهزار محسوب می شود و رضایت خدا، دعای پیامبر و امامان را دارد. ۲- محبوبترین اعمال نزد خداوند زیارت قبر امام حسین است. ۳- (در دعایشان فرمودند) خدایا مغفرتت را بر من و برادرانم و زوّار قبر پدرم حسین قرار ده، آنان که اموالشان را انفاق و بدن هایشان را به رنج انداختند... پس از سوی ما رضوانت را به آنان پاداش ده، آنان را از شرّ هرگونه سرکش و مخلوق زورمند و شیاطین جنّ و انس دور کن... 💢 و این دلایلی است بر شاد کردن حضرت مهدی و سایر ائمه برای این عمل شریف. ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ میلادی: Thursday - 30 April 2020 قمری: الخميس، 6 رمضان 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه) - یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه) - یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ضرب دینار به نام امام رضا علیه السلام 201ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️9 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️12 روز تا اولین شب قدر ▪️13 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️14 روز تا دومین شب قدر ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
هدایت شده از یازهرا
❤❤❤❤❤❤❤ خاطره ای زیبااززندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای: هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...! لطفا اگه زیبا بود برای همه کسانی که هنوزهم به خوب بودنشون ایمان دارید بفرستید👏🏻👏🏻👏🏻🌹🌹🌹 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
ما خیال می‌کنیم که آمده‌ایم تا خانه‌ای بسازیم، بَزمی بسازیم و همین‌که خانه‌مان را خراب می‌کنند و بَزممان را به هم می‌زنند ناله می‌کنیم و بانگ برمی‌داریم که : مسلمانی نیست . . . خدا نیست . . . بی‌خبر ! بی‌خبر ! آنها می‌خواهند تو را بسازند و این است که بَزمت را می‌سوزانند، که خانه‌ات را خراب می‌کنند، که محبوب‌هایت را می‌شکنند، که مگر برخیزی. خرابت می‌کنند، تا آباد شوی. دیوارهایت را می‌ریزند تا به وسعت برسی و این است که تو باید خودت بخواهی و طلب کنی و اگر نخواستی و کردند، شکر کنی و یا لااقل صبر داشته باشی تا بارور شوی، نه آنکه جزع بزنی و فریاد، که فریاد در زیر این گنبد کبود خریداری ندارد . . . ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🚨پیشگویی عجیب شهید سلیمانی از جنگ سنگین بعد از پایان جنگ‌ با داعش 🔻 یکی از مدافعان حرم می‌گوید در پایان جنگ با داعش حاج قاسم سلیمانی به قرارگاه آمد. آمده بود به بچه‌ها خدا قوّت بگوید نشستم کنارش گفتم: حاجی جنگ دیگه تموم شد با اجازتون من برگردم سر درس و زندگیم، بغضم را فرو بردم و گفتم سفره جنگ را جمع کردند ما جا موندیم از قافله‌ی شهدا برای ما دعا کنید. حاجی دستم را گرفت توی دستش و فشار داد و گفت: فلانی خیلی عجله نکن به زودی یک جنگ سنگینی خواهیم داشت که همه شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم آرزو می‌کنند کاش بودند و در این جنگ کنار شما می‌جنگیدند! 📙 کتاب سلیمانی عزیز، ص ۱۹۴ راوی حجت الاسلام محمد مهدی دیانی ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
😁 این سوتی من برمیگرده به ۶ سال پیش زمانی که عروس داییم تازه زایمان کرده بود قرار بود روز دهم بچشون ولیمه بدن و بریم دیدن بچه و چشم روشنی هم ببریم😌🎉😌🎉😌 خلاصه صبح اون روزی که قرار بود شب بریم مهمونی همسرجان یه مقدار پول به بنده دادن که بذارم داخل پاکت و به عنوان چشم روشنی ببریم و همچنین یه مقدار پول که هزینه آرایشگاه بود💃💃💃 منم پولها رو گرفتم گذاشتم داخل کیفم و روی پاکت نوشتم قدم نو رسیده مبارک هدیه ای ناقابل از طرف ....... و پاکت رو هم گذاشتم داخل کیفم و با عجله رفتم آرایشگاه😌😌😌😉 خلاصه شب شد و همسری اومد جلوی آرایشگاه دنبالم و رفتیم تالار پذیرایی آخر شب موقع خداحافظی پاکت رو دادم به عروس دایی جان و تبریک گفتم و خداحافظی کردم و رفتیم منزل😴😴😴😴 چند روزی گذشت و یه روز صبح رفتم حرم تا وارد شدم هنوز کفشام دستم بود یه خانومی کنار دیوار بچه به بغل نشسته بود تا منو دید یهو شروع کرد به آه و ناله که ندارم و فقیرم و بیچاره هستم منم اصلا داخل کیفم نگاه نکردم یه مقدار پول داشتم از اضافه کرایه ماشین دادم به خانومه این رو هم بگم که یه کم سختم بود چون خودم خیلی شرایط پولی خوبی نداشتم خلاصه رفتم خونه چند روزی گذشت یه روز که میخواستم از داخل کیفم چیزی در بیارم یهو دیدم ته کیفم چند تا ۱۰ هزار تومنی افتاده😍😍😍🤑🤑🤑🤑🤑 خیلی خوشحال شدم و گفتم خدایا شکرت شنیده بودم اگر به فقرا کمک کنیم چند برابرش از راهی که فکرشم نمیکنید برمیگرده ولی نه این همه و نه به این زودی🤪😁 بله همچنان خوشحال از سرمایه دارشدنم بودم که بعد از چند روز یادم افتاد که پاکتی که دادم به عروس دایی جان خااااالی بوده و فراموش کردم پول بذارم داخلش😇😇😇😅😅😅😅 القصه عید شد عروس دایی اومدن منزلمون و از اونجایی که با هم خیلی دوست و همراز بودیم قضیه رو براش تعریف کردم بنده خدا میگفت خودمم تعجب کردم پاکت خالی رو دیدم🙃 خلاصه موقع خداحافظی یه پاکت که پول چشم روشنی و عیدی بچشونو داخلش گذاشته بودم بهشون دادم 🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و یکم * داس
3 دقیقه در قیامت.... 032.mp3
32.43M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و دوم * اشک، سرمایه و سلاح انسان * آهن سلاح جهاد اصغر، آه سلاح جهاد اکبر * گریه بر هر درد بی‌درمان دواست * اتصال شورآفرین * قیامت امام حسین (ع) در قیامت * نکات کتاب فروغ شهادت آیت‌الله پهلوانی‌تهرانی (ره) در باب اشک * اشک ظهور رحمت است * اشک بر اباعبدالله(ع)، مزد پیامبر (ص) * چگونه با یک قطره اشک بر اهل‌بیت، جهنم ما خاموش می‌شود؟ * شاه‌کلید رشد، گریه بر اباعبدالله * مصادیق اظهار ترحم نسبت به حقیقت * دو قطره محبوب نزد خداوند * خنده و گریه در جلوت و خلوت * زینت ترس از خدا * عبودیت در کلام امیرالمومنین * گریه از ته دل، خنده از سر دل * از معاشرت‌های عفونی بپرهیزیم * از اعمال خود بترسیم نه از مرگ * چشمی که در قیامت خواب و گریه ندارد ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷