eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان ✍زنی به روحانی مسجد گفت: من نمی‌خوام در مسجد حضور داشته باشم!روحانی گفت: می‌تونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد: چون یک عده را می‌‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند، عده‌ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضی‌ها غیبت می‌کنند و شایعه‌پراکنی می‌کنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضی‌‌ها خوابند، بعضی‌ها به من خیره شده‌اند ...روحانی ساکت بود، بعد گفت: می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت: حتما، چه کاری هست؟روحانی گفت: می‌خواهم لیوان آبی را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. زن گفت: بله می‌توانم! زن لیوان را گرفت و دو بار دور مسجد راه رفت، برگشت و گفت: انجام دادم!روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟زن گفت: نمی‌توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ... روحانی گفت: وقتی به مسجد می‌‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد. برای همین است که حضرت محمد فرمود: «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود. 🌹↶【به ما بپیوندید 】↷🌹 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
🌼 یک واقعی و زیبا 👈برطرف شدن بيماري وبا و طاعون به برکت خواندن ✍️ از مرحوم آيةالله‌العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه‌ روزه عده ‌اي مي‌‌مردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عده‌اي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم مي‌‌كنم كه شيعيان سامرا از امروز تا ده‌روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس‌خاتون علیها السلام ، والده ماجده حضرت حجت‌بن‌الحسن علیهما السلام هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلف‌شدن شيعه متوقف شد. 📚داستان‌هاي شگفت شهید دستغیب 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آی زن و شوهرا! آخرش شما هستید که برای همدیگه میمونید!☺️❤️ عشق های امروزی اینجوری هست یا فقط دنبال سو استفاده از هم هستن 🏴 https://splus.ir/dastan9 🏴 🏴 https://eitaa.com/dastan9 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دعای فرج در خشکسالی غیبت! 🔹کمتر از پنج سال داشتم، در یزد خشکسالی بود، یادم می آید اسفند ماه بود، پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش. بیل که می‌زد از زمین خاک بلند می‌شد! 🔹در عالم خودم گفتم: پدر این بذرها سبز نمی‌شوند! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری. هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم! پسر کفر نگو، من دانه‌ها را زیر خاک می‌گذارم، هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز می‌شود! 🔹اسفند بدون بارش گذشت. فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند. خرداد بود که به خودم گفتم؛ دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بی‌خود گندم نکار سبز نمی‌شود! 🔹یک روز لکه‌ای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و … آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد، به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود. پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقه‌ی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت می‌داد. 🔹پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی می‌لرزید ادامه داد: امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت، شبیه همان بذری می‌بینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!… 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قابل توجه خانمهاییکه ب بهانه های واهی چادرنمیپوشندحتما ببینید اینم رزق امروز همه عزیزان، ثوابش رو هدیه کنید ب روح شهدا هديه محضر بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات 🥀 🖤 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 قرائت "زیارت عاشــورا" 🎧 با نوای علی فانی به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه 🙏 🏴امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا می‌‎فرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می‌نمایم؛ اول: زيارتش قبول شود، دوم: سعی و کوشش او شکور باشد، سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌گردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. 🏴خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد و نیازمندی‌هایش را برآورده سازد. او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید. 🖤-•-•-•-------❀•🏴•❀ --------•-•-•-- 🖤 🖤 @dastan9 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این روایت خودت را محک بزن‼️ ✨ کمر همت ببند‼️نیت کن! امسال هر زائر یک مبلغ برا امام زمان 🌹 عهد می‌بندیم با مظهر وفا قمرالعشیرة که در صورت تشرف هزار مرتبه در طول مسیر و تحت قبه مقدسه به نیابت از علمدار برای فرج دعا کنیم و این عهد را از دیگران هم بگیریم. 🎤سخنران: حاج آقا انجوی نژاد 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۵ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Saturday - 16 December 2023 قمری: السبت، 2 جماد ثاني 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️11 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️18 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️27 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️28 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ⭕️ @dastan9 🖤
🔴 حسین زمانت کیست⁉️ 🌕 معنی این سخن سیدالشهدا علیه السلام چیست⁉️ «فَأِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اُسْتُشْهِدَ وَمَنْ لَمْ یلْحَقْ بِی لَمْ یدْرِک الْفَتْحَ»؛ هرکس به من بپیوندد، شهید خواهد شد؛ و هرکس به من ملحق نشود، به فتح و پیروزی نخواهد رسید. 📗بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۸۷ ✅ یعنی هر زمانی را حسینی هست؛ و هرکس به حسین زمانِ خود ملحق شود، به امام حسین صلوات الله علیه پیوسته است؛ و کسی که نسبت به امام زمانش کوتاهی ورزد نسبت به امام حسین صلوات الله علیه، کوتاهی ورزیده است‼️ 🖤 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
🔅 ✍️ هرگز درمورد شکست‌های زندگی‌تان صحبت نکنید 🔹در دبیرستان که بودم یک همکلاسی داشتم که خیلی منفی بود.  🔸هر وقت از او می‌پرسیدم اوضاع و احوالت چطور است، می‌دانستم چه جوابی به من می‌دهد. 🔹جواب می‌داد: خیلی خوب نیست، سنم دارد بالا می‌رود، هر روز چاق‌تر و کچل‌تر می‌شوم. 🔸شاید هزاران بار این جواب را از او شنیده باشم. می‌دانم که او داشت به‌نوعی شوخی می‌کرد.  🔹او یکی از ستارگان تیم فوتبال بود که دارای اندام ورزشی مناسب و موهای فرفری بود. 🔸حدود ۱۵ سال بعد، او را به‌صورت اتفاقی در بازار دیدم. وقتی او را دیدم اصلا نشناختم. تقریبا از کنارش رد شده بودم. 🔹او آینده‌اش را پیش‌بینی کرده بود. همان طور که قبلا می‌گفت، پیر و چاق و کچل شده بود. 💢هرگز درمورد شکست‌های زندگی‌تان صحبت نکنید. با کلام خود آینده‌تان را نفرین نکنید، بلکه با کلام خود آرامش را به زندگی‌تان دعوت کنید و اتفاقات خوب را پیش‌بینی کنید. 🖤 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
💠 آیت الله حائری شیرازی 🔸عقل را جدی و جدی و جدی بگیرید! 💡 چه طور شما را دو دستی و بااحترام می گیرید؟ چه طور وقتی حضرت معصومه (س) میروید، عقب‌عقب بر میگردید تا پشتتان به ضریح نباشد؟ این خودتان را هم جدی بگیرید. وقتی فهمیدید چیزی بد است، سرسری نگیریدش. اگر عادت کردید به متابعت عقل، آن وقت یک مثل آقای بهجت گیرتان می آید و دستتان را می گیرد. دنبال پیدا کردن امثال آقای بهجت، نرو. فایده ندارد. در عوض این عقلی که خدا به تو داده را جدی بگیر. 💡اینهایی که زیاد می کنند، [عقلشان ضعیف میشود]. به عقلت رجوع کن! خودت میتوانی فکر کنی، اما به جای فکر کردن، استخاره می کنی! به جای مشورت کردن، استخاره می کنی! خدا استخاره را داده برای و مشورت؟! برای اینکه با خودت بگویی: «من که می توانم استخاره کنم، چرا مشورت کنم»؟!! مثلاً می خواهد زن بگیرد؛ بدون مشورت، استخاره می‌کند! خب همین، کار دستش می دهد. 💡اول باش. اگر عقل تو، دست تو را نگیرد و به امام زمان(ع) نرساند، هیچ عالِمی نمی تواند این کار را برای تو بکند. بین تو و امام زمان، این عقل تو است. 💡در هر کسی که دیدی متابعتش نسبت به عقلش بیشتر است، دوستی‌ات را با او تداوم بده. بیشتر کن. فاصله‌ات با هر کدام از دوست‌هایت به اندازه فاصله آنها با عقلشان باشد. 💡 خیلی عقل را بگیرید. عقل را بگیرید. عقل را بگیرید. 🖤 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️با کی ازدواج کنیم؟ _علت اصلی طلاق ❌چرا دوتا نماز شب خون کارشون به طلاق میکشه؟ دکتر سعید عزیزی 🌹🌹🌹 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
❌ داستانی که بیشترین بازدید را داشته است👌😭😭😭😭 خواهش میکنم حتما داستان زیر رو بخونید خواهش میکنم😔 😔من هم میتونم.... 😔 آغاز سقوط گفتن کلمه (من) است 🎽 ❌ رفیق من علی که خیلی مذهبی بود زبون زد عام وخاص بود همیشه میگفت من هم میخوام مثل ابن سیری مثل تو مکان گناه با یه تنها باشم ولی این کارو انجام ندم ببینم واقعا خدا بهم یه ویژگی خیلی خاص میده? ❗️این ماجرا گذشت و منو علی بخاطر کارمون مدتی همدیگرو ندیدیم تا اینکه..... 🔴 خواب بودم ساعت 1 شب گوشیم زنگ خورد گیج خواب بودم دیدم یه شماره ناشناس چندین بار بهم زنگ زده تا باز زنگ زد جواب دادم دیدم علیِ برگشت بهم گفت آرش جان مادرت پاشو بیا فلان جا دارم بدبخت میشم توروخدا زود بیا فقط زود بیا لعنتی😭. ماهم با هزار بدبختی راه افتادیم کجا ? نمیدونم فقط اسم محله رو گفته بود.. قدیم کوچه پشتی علینا یه زن به ظاهر معمولی (از لحاظ اعتقادی) بود که خیلی زیبارو وزبون باز بود خیلی... گفتم شاید علی اونجاس نزدیکای محله شدم زنگ زدم به علی با هزار بدختی جواب داد یه دفعه دیدم داره نعره میزنه به زنه میگه توروخدا سمیرا من اونیکه فکر میکنی نیستم بیا از دوستم بپرس منم که گیج گیج بودم اصلا نمیدونستم درمورد چی داره صحبت میکنه یه دفعه گوشی رو داد به زنه الو کرد منم سلام دادم گفت این پسره عوضی میخواسته آبروی منو ببره داشت فیلممو میگرفت الانم داره میگه میخواستم یادگاری نگهدارم ... آقا پسر علی اگه نمیخواسته آبروی منو ببره یا تهدید کنه ??چرا منو برهنه.. چراجوری برنامه چید که من نفهمم داره فیلم میگیره? منم با بدبختی برگشتم سیر تا پیاز قضیه رو بهش گفتم .. گفتم این میخواسته خدارو امتحان کنه حالا نمیدونم چرا تا اون مرحله پیش رفته.... ولی قرار گذاشته بود که با یه زن تو خونه خلوت کنه کاری نکنه بیاد بیرون بگه خدایا بخاطرت ازین گناه دست کشیدم..... تا جملم تموم شد سمیرا گفت گمشو بابا به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم این قرار بود اگر این اتفاق بین خودش و خداش باشه پس تو برای چی میدونستی???? بعد گوشی رو قطع کرد هرچی زنگ زدم جواب ندادن..😭😭 من تا روشنایی هوا منتظر موندم دلم داشت مثل سیرو سرکه میجوشید چون میخواستم برم سرکار مجبور شدم برم.... ازون روز گذشت من هر روز زنگ میزدم جواب نمیداد یا خاموش بود... چندین بار رفتم خونشون اخرین بار بعد چند بار پیچوندن مادرش گفت علی رفته مشهد.... مادرش ازم پرسید چیزی شده?? منم نمیدونستم مادرش واقعا چیزی نمیدونه یامنو داره سیاه میکنه.... گفتم نه حاج خانوم راستیتش یه نامردی در حقش کردم ازم دلخوره نمیدونم چطور از دلش در بیام... مادرش برگشت گفت عموی علی تو خیابون امام رضا نزدیک حرم زندگی میکنه میخوای برو اونجا فرداش تعطیل بود پسفرداشم جمعه من یه تاییدیه زدم ازش تشکر کردم ادرس گرفتم خدافظی کردم... اومدم خونه کلی فکر کردم بالاخره تصمیم گرفتم برم مشهد...... یه دونه چارتر گرفتم شبی راه افتادم ... اخرای شب بودو منم آلاخون بالاخون خلاصه یه مکانی پیدا کردیم خوابیدیم فرداش کله صبح بود رفتم جلو در خونه عمو علی حقیقت روم نشد زنگ بزنم گفتم خوابن روز تعطیلی زنگ بزنم چی بگم ..... خلاصه منتظر موندم زن عموش بادخترعموش تقریبا ساعت 9 بود در و باز کرد داشت میرفتن بیرون من رفتم جلو سلام دادم گفتم سلام ببخشید خانوم شما زن عموی علی ...ش هستید گفت بله شما ? گفتم الان علی اینجاس گفت بله تعجب کرده بود... گفتم من رفیقشم اینجا اومدم زیارت قرار بود با علی بریم جایی بعدم بریم هیئت علی گوشیشو جواب نمیده فکر کنم خوابه میشه صداش کنید..... در صورتی که علی خطش خاموش بود.... زن عموش برگشت گفت باشه الان میرم صداش میکنم دخترش خدافظی کرد با مادرش عجله داشت منم یه لحظه دیدمش واقعا به چشم خواهری خیلی نجیب و خانوم بود....حالا بماند... قلب منم داشت از جاش در میومد گفتم اگر نیاد یا یه چیزی بگه کلا بد میشم آبرومون میره حالا فکر میکنند چی شده ازین حرفا... یه خورده منتظر موندم دیدم زن عموش اومد پایین گفت بهش گفتم گفت شما برو منم سر و صورتمو بشورم میرم پایین زن عموهم از من خدافظی کرد البته تعارفم کرد که بفرمایید خونه منم دارم میرم بیرون فقط هادی خونس(پسرعموش) منم گفتم نه ممنون مرسی منتظر میمونم باید بریم دیر شده. خلاصه بعد نیمساعت علی اقا تشریفش رو آورد تا رودر رو شدیم عوض معذرت خواهی و این چیزا کلی بدوبیرا بهم گفت😢 گفت اینجا چه غلطی میکنی کدوم.... ادرس اینجارو بهت داده واین چیزا.... منم شوکه شده بودم گذاشتم حرفاش تموم شد گفتم رفیق کلی راه بخاطر تو اومدم بخاطر امام رضاهم نیومده بودم این رسمش نیستا.. ❌ادامه دارد.... 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
❌ داستانی که بیشترین بازدید را داشته است👌😭😭😭😭 خواهش میکنم حتما داستان زیر رو بخونید خواهش میکنم😔
😔بدجور دلم شکست تصمیم گرفتم خدافظی کنم برگردم خونه ولی باز شیطون رو لعن کردم نشستم تو کوچه تو زمین .... دیدم علی اومد پیشم نشست گفت آرش میگی برای چی اومدی???❌ منم نتونستم جلوی خودمو بگیرم بهش گفتم مرتیکه هوس باز انگار یادت رفته کجا بودی چه غلطی کردی من و افسرده کردی یه شب خوب نخوابیدم حد اقل میگفتی حالم خوبه صدسال سیاه هم سراغتو نمیگرفتم فکر کردی عاشقه چیتم من..... یه دفعه علی گفت آفرین اَنگ هوس بازی هم رو که بهمون زدی دمت گرم داش ... حالا که اینجوری شروع کردی باشه میگم چیشد..... بعد اینکه گوشی رو قطع کرد گوشی رو انداخت کنار گفت فکر کردین من خرم... میخواستید کاری بکنید منو بدبخت کنید.... تو اگه ریگی به کفشت نداشتی، واقعا این تصمیمت بود،گوه خوردی بدن منو دیدی... اومدی چایی تو داشتی میخوردی آب از دهنت داشت خارج میشد میزاشتی میرفتی رسالتت رو انجام داده بودی دیگه حااجااقااا... گفتم سمیرا خانم بخدا تا اونموقع عادی بودم میخواستم تودل گناه اینکارو انجام ندم هدف داشتم کلی حرف زدم ... قبول نکرد داشت زنگ میزد پلیس باهزار بدبختی نزاشتم.... فقط نمیدونم اصلا چرا خواستم فیلم بگیرم... که چی مثلا?? اونم گیرداده بود ب همین فیلم گرفتنم..... گذشت و گذشت گفت تا صبح میمونیم پیش هم من گوشیتو چک میکنم کلا زیرو روتو در میارم بعد صبح تصمیم میگیریم.... من رو زمین خوابیدم اون روی تخت.. در اتاقم بست خودشم موند تو اتاق... من تقریبا داشت خوابم میگرفت از بس گریه😭 کرده بودم چشام باز نمیشد.... نمیدونم چیشد فقط فهمیدم گفت بیا برو رو تخت من دارم میرم حال بخوابم گفتم برم خونه گفت صبح.. رفتم رو تخت مثلا بخوابم بعد چند دقیقه باز برگشت در اتاق رو هم بست گفت نترس کاری ندارم واین حررفا نمیدونم چیشد...... بعد از چند ساعت به خودم اومدم دیدم همون کاری ک ادعاش رو کرده بودم انجام دادم....😔😔 صبحش که اصلا تو خودم نبودم تا از خونشون درومدم بیرون زری خانم همسایمون که شوهرشم فرش فروشی داره.. منو دید 😭 یه جوری شوکه شد که انگار جن دیده دیگه اونجا شکستم واقعاچشام سیاهی رفت پاهام سست شد😭 🔴 اومدم خونه تصمیم گرفتم چند روز تو محل نباشم یه تصمیمی بگیرم اومدم مشهد به امام رضا بگم یه راهی برام انتخاب کنه بدبخت شدم اومدم بگم من نمیدونم فقط کاری بکنه آبروم نره کسی نفهمه😭😭😭 🔴 منم نمیدونستم چی بگم به علی فقط الکی بهش دلداری دادم گفتم خدا میبخشه آخرش اینه یه داستانی درست میکنیم حلش میکنیم اونم احیانا اگر کسی فهمید... 🔴 خلاصه ماهم تا غروب باعلی اقا بودیم حرم رفتیم بازار رفتیم گشت زدیم اومدیم علی رفت خونه عموش منم برگشتم... 🔴 علی بعد یکماه اومد هیچکسم چیزی نفهمیده بود خداروشکر اون خانومه به هیچکس چیزی نگفته بود یا اینکه مادر علی رو نکرده بود خلاصه اصلا حرفش زده نشد بعد دوسال علی بخاطر کارش به یه شهر دیگه رفتند خونه خیلی لوکس گرفتند کلا این ماجرا از یاد علی هم رفته بود منم تقریبا هر ازگاهی تو فضای مجازی گذرم ب علی میخورد... 🔴 بعد دو سال یا سه سال دقیق نمیدونم فهمیدم علی آقای ما افتاده تواین خط حتی خونه برا خودش مستقل خریده و عقیدشم کلا عوض شده ظاهرش دیدگاهش کلا چپه شده... 🔴 ای کسانیکه ادعای پیغمبری دارید... 🔴 ای کسانیکه به اسم فضای مجازی هر کاری میکنید.... 🔴 آی بچه مثبتایی که زید بازی مذهبی راه انداختید با این شرط که گناه نمیکنید یا بعدا قراره زن و شوهر بشید... مواظب باشیم👇👇 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا