eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی در تشییع پیکر هادی همه چیز فرق کرد. صدها نفر وارد وادی السلام شدند. خود عراقی‌ها هم از شرکت چنین جمعیتی در مراسم تدفین شهید تعجب کرده بودند و می‌گفتند این شهید استثنایی است. اما نکته دیگر اینکه قطعه شهدای عراق در نجف، از حرم حضرت امیر(ع) فاصله بسیاری دارد اما مزار هادی به حرم حضرت علی(ع) بسیار نزدیک است. این قبر متعلق به یکی از دوستان هادی بود که او هم قبر را برای مادرش در نظر داشت، اما هادی قبل از اعزام با او صحبت کرد. او هم مادرش را راضی نمود تا مزار را برای هادی قرار دهد. دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطمیه، در همان مزار (کمی جلوتر از قبر علامه سیدعلی قاضی) به خاک سپرده شد. شهید ذوالفقاری وصیت‌های عجیبی برای تدفین داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همه‌اش تحقق یافت. اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این مفقودیت، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(س) بوده. چون وقتی پیکر او با این تأخیر چند روزه پیدا شد، آغاز ایام فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد، شب اول فاطمیه بود.دوستانش می‌گویند بعد از شهادت هادی وقتی به خانه‌اش رفتیم دیدیم حتی سجاده‌اش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده جمع‌کردنی هم درنگ نکرده است.
وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری بسمه تعالی اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می کنم که من را در ایران دفن نکنند. اگر شد، ببرند امام رضا (ع) طواف بدهند و برگردانند و در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی السلام دفن کنند. دوست دارم نزدیک امام (ع) باشم و همه ی مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و ... مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می خورد به سنگ لحد، یک اسم حضرت زهرا (س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگویم و بگویم یا زهرا (س)، بالای سر من روضه و سینه زنی بگیرند و موقع دفن من، پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید. زیاد یا حسین (ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید، چون من به چیزی که می خواستم رسیدم. برای امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) مجلس بگیرید و گریه کنید. من را رو به قبله صحیح دفن کنید ... روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناهکار است یعنی؛ العبد الحقیر المذنب و یا مثل این. پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
توصیه به مردم ایران وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی می کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند. با بصیرت باشند؛ چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
توصیه به خانم ها از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد. توصیه به آقایون از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت. حتی در جهاد با دشمن ها احتمال می رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد رو به روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید. من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل های پشت سرم را شکسته ام و راه برگشت ندارم. بچه های ایران و عراق، من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم.
نجف شهری است که مثل تصفیه کُن است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب می دهد. این مولای ما خیلی مهربان است. هم چنین می خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرم ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طلّاب نجف در این جهاد شرکت کنند، چون دیدم که مدافع هست لکن کم است، باید زیاد شود. و مطمئنم که این ها (دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا (س) می شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم. بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید؛ چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.
توصیه به طلاب وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس می خوانند و هدف دارند، بخوانند. اگر اینطور نیست نخوانند. چون می شود کار شیطانی. بعد شهریه امام را هم می گیرند؛ دیگر حرام در حرام می شود و مسئولیت دارد. اگر می توانند درس بخوانند و ادامه بدهند، البته همه اش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند؛ چون طلبه های با تقوا کم داریم اول تزکیه ی نفس بعد درس. ای داد از عَلَم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد، دیگر نمی توانم زنده بمانم. انشاءالله امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) و امام رضا (ع) در قبر می آیند... . والسلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
داستانهای کوتاه و آموزنده
#داستان‌عبرت‌آموز #ناسپاس_4 نخواستم دعایش به هم بخورد؛ پس سریع برگشتم در آشپزخانه. نفسم تند شده
کمی که آرام شدم با منصور تماس گرفتم. گوشیش را جواب نمی‌داد. با برادرش تماس گرفتم متوجه شدم که خط دیگری نیز دارد؛ شماره را گرفتم و بعد با منصور تماس گرفتم: تو رو خدا تو را به مقدساتت اگه من برات مهمم دیگه به من تماس نگیر اصلا با من تماس نگیر. بعد جملاتم را تصحیح کردم و گفتم تو رو جوون مادرت اگه من خرّیت کردم و تماس گرفتم تو جوابم رو نده و بعد در حالی که او شوکه شده بود و ساکت بود تماسم را قطع کردم چند روز بعد، با شوهرم مشغول صحبت بودم که منصور اس ام اسی برایم فرستاد. جلوی شوهرم اس ام اس را خواندم. گاهی حس بدی نسبت به اعتماد زیادی شوهرم به من دست می‌داد. شاید اگر کمی حساس بود، من این قدر جلو نمی‌رفتم. پرسیده بود بهتری؟ جلوی شوهرم نوشتم بد نیستم و ارسال کردم. نمی‌دانم چرا احساس گناه من نوسان دارد؛ گاهی تصمیم می‌گرفتم که دیگر با منصور حرفی نزم و گاهی همه چیز فراموشم می‌شد.   ... ⭕️ @dastan9 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
#داستان‌عبرت‌آموز #ناسپاس_5 کمی که آرام شدم با منصور تماس گرفتم. گوشیش را جواب نمی‌داد. با برادرش
شوهرم برای کاری از منزل بیرون رفت سریع با منصور تماس گرفتم و گفتم از این که با هم ارتباط داریم خسته شدم منصور هم که حال من را درک می‌کرد با من همدلی کرد و گفت اگر خواستی من سیم کارتم را از باطل می‌کنم که به من دسترسی نداشته باشی. به او گفتم فکر خوبی است اما من شماره دادش و مادر را دارم. گفتم پس لااقل وقتی من احساسی می‌شم و تماس می‌گیرم جوابم را نده گفت راستش خودت می‌دونی بارها خواستم این کار را بکنم اما تو خیلی تماس می‌گیری من هم می‌خواهم جواب ندم اما وقتی اسم تو را مرتب می‌بینم دلم نمی‌آید جوابت را ندهم. همین حرفایش وابستگیم را بیشتر و بیشتر می‌کرد. او شده بود گلدون و من گیاهی که در ریشه ارادتم حجم او را پوشانده بود. منصور می‌گفت راستش با خودم خیلی فکر می‌کنم ما تو یک شهر نیستیم و من نمی‌توانم برای ازدواج از شهرم خارج شوم و گرنه با تو ازدواج می‌کردم. این حرف منصور به من قوت می‌داد. اما اگر هم واقعا مجالی می‌شد که او برای ازدواج پا پیش بگذارد نمی‌توانستم قبول کنم؛ چون من شوهرم را بی نهایت دوست دارم چیزی کم نداشتم که بخواهم شوهرم را کنار بگذارم. اما نمی‌خواستم منصور را هم از دست بدهم.   ... ⭕️ @dastan9 🏴
هرصبح که سلامتان می دهم به امید روزی هستم که جـوابتان را با گـوش جان بشنوم.. مــولای مــن تا آن روز ســـلامت می دهــم ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Thursday - 02 September 2021 قمری: الخميس، 24 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه) - یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه) - یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️10 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️25 روز تا اربعین حسینی ▪️33 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️34 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🌹 پاداش یک گواهی حضرت یوسف علیه السلام در کاخ خود بر روی تخت پادشاهی نشسته بود. جوانی با لباسهای چرکین از کنار کاخ او گذشت. جبرئیل در حضور آن حضرت بود. نظرش به آن جوان افتاد. گفت: یوسف! این جوان را می‌شناسی؟ یوسف(ع) گفت: نه! جبرئیل گفت: این جوان همان طفلی است که پیش عزیز مصر، در گهواره به سخن درآمد و شهادت بر حقّـانیّت تو داد. 🌹 حضرت یوسف(ع) گفت: عجب! پس او بر گردن ما حقّی دارد. با شتاب مأمورین را فرستاد، آن جوان را آوردند و دستور داد او را تمیز و پاکیزه نمودند و لباس‌های پر بها و فاخر بر وی پوشاندند و برایش ماهیانه حقوقی مقرّر نموده و عطایای هنگفتی به او بخشیدند. 🌹 حضرت جبرئیل با دیدن این منظره، تبسّم کرد. یوسف(علیه السلام) گفت: مگر در حق او کم احسان کردم که تبسّم می‌کنی؟ 🌹 جبرئیل گفت: تبسّم من از آن جهت بود که مخلوقی در حق تو که مخلوق هستی، بواسطه ی یک شهادت بر حق در زمان کودکی از این همه إنعام و احسان برخوردار شد. حال خداوند کریم در حق بنده ی خود که در تمام عمر، شهادت بر توحید او داده است، چقدر احسان خواهد همه چی واست تیره و تار میشه خدارو با این اسم صدا بزن: «یانور کل نور»🧡💛 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
• مراسم عروسی‌مان را ظهر گرفتیم که به چشم نیاید! وحرمت داغداریِ‌خانواده‌شهدا حفظ شود آمدیم توی اتاق که ناهار بخوریم ؛ در را بست و پشت آن ایـستاد ، رو به من ڪرد و گفت : می‌ دونی که تو این لحظه دعـای ما مستجـابه ؟ گفتم: آره ولی الان بیا ناهار بخوریم گفـت : روزه‌ ام !! گفتم: تو روزِ عروسی روزه گرفتی؟ گفت: روزه‌‌ی نذره ، گفتم : چه نذری؟ گفت: اینکه همونطور که خدا منو تو عید غدیر متولد کرد تو عید غدیر هم مـزدوج کنه ، حالا من دعا می‌ڪنم تو آمین بگو، دستم را به دعا بلند ڪردم ... گفت : خدایا همونطور ڪه منو در عید غدیر متولد کردی ودر عید غدیر مزدوج کردی، در عید غدیر هم به "شهادت" برسان. غدیر هرسال که می‌آمد منتظرِ خبــرش بودم ... غدیر آخر که خبر شهادتش را در سومـار برایم آوردند گفتم : سال‌هاست منتظر شنیدنش بودم ... ✍🏻 راوی : همسر شهید ۱۳۶۶ 🌷 یا مهدی: ⭕️ @dastan9 🇮🇷
میدونین چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردن؟؟؟؟!!!👇👇 یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند. بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند: ✅برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید ✅-ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید ✅-هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید ✅-اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید ✅-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن) ✅-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید ✅-اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید) ✅-هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید ✅-هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید ❤ ✅واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد 🍃🌸با منتشر کردن در ثواب ان شریک باشید ⭕️ @dastan9 🇮🇷
یاصاحب_الزمان..🌼 ✨کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم 💔گوشه ای تنهانشینم تا تماشایت کنم ✨مینویسم روی هرگل نام زیبای تورا 💔تاکه شاید این جمعه ملاقاتت کنم ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Friday - 03 September 2021 قمری: الجمعة، 25 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه) - یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹شهادت امام سجاد علیه السلام، 94ه-ق 📆 روزشمار: ▪️9 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️24 روز تا اربعین حسینی ▪️32 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️33 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️38 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
با کَریمان، کارها دشوار نیست بیابان گردی، رسول صلی الله علیه واله را گفت: یا رسول الله! حساب خَلق که کُنَد فردا؟ گفت: حق تعالی. گفت: این حساب، خود کُنَد یا به دیگران واگذارد و آنان از بنده حساب کِشَند؟ رسول صلی الله علیه واله گفت: خودکُنَد. اَعرابی [۳] بخندید. رسول صلی الله علیه واله گفت: بخندیدی ای اعرابی! گفت: آری، که کریم چون دست یابد، عفو کند و چون حساب کشد، سخت نگیرد. رسول خدا صلی الله علیه واله گفت: راست گفتی، که هیچ کریم نیست از خدای تعالی کریم تر. پس گفت: این اعرابی، فقیه [۴] است. 🌱تو مگو ما را بِدان شَه، بارنیست با کریمان، کارها دشوار نیست🌱 ----- [۳]: اعرابی: عرب بیابان گرد [۴]: فقیه، در این جا یعنی کسی که روح دین و حقیقت اسلام را شناخته است. بنابراین مترادف دانشمند دینی است. 📚 کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۳۹۳. حکایت پارسایان به نقل از مثنوی معنوی ⭕️ @dastan9 🇮🇷
✨﷽✨ ✍با پیـرمــردِ مؤمنـی، درمسجد نشسته بـودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانه‌ی خـدا شد. پــیرمـردِ مــــؤمـن٬ دســت در جیب ڪرد و اسڪناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نڪردند و سڪه‌ای دادند. جوانـی از او پـرسیــد: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سڪه ای می دادی ڪافی بود!! پیرمرد تبسمی ڪرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع می‌ڪند. از پـول شیـــرین‌تـــر، جـان و سلامتی من است ڪه اگر این‌جا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشڪان بروم و آن‌جا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان ڪه از پول شیرین‌تر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است. به فـرمـایــش حضـرت علـی (ع) چه زیاد است عبرت و چه ڪم است عبرت‌گیرنده. وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ 📚بقره آیه‌ی195 و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید ڪه خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود! ⭕️ @dastan9 🇮🇷
️مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی‌اش کم شده است. ولی نمی‌دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. 🔹دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده‌ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. 🔶️مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟” 🔹و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“ 🔶️گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم، شاید عیبهایی که تصور می‌کنیم در دیگران وجود دارد در وجود خودمان است! اول به خودت نگاه کن.. 🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
✨🕊🌸🍃 ✨؎۩اَلسَّلامُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُْمَمَ،" ✨؎۩"سلام بر مهدی که خدای عزّ و جلّ امّتها را به وجود او وعده داد،" •~•~•~•~•~•~ 🌸🍃سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد! 🌸بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو... ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 04 September 2021 قمری: السبت، 26 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹شهادت علی بن حسن مثلث علیه السلام، 146ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️23 روز تا اربعین حسینی ▪️31 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️32 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️37 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📚 📝سلام بی جواب روزي سقراط ، حکيم معروف يوناني، مردي را ديد که خيلي ناراحت و متاثراست. علت ناراحتيش را پرسيد ،پاسخ داد:"در راه که مي آمدم يکي از آشنايان را ديدم.سلام کردم جواب نداد و با بي اعتنايي و خودخواهي گذشت و رفت و من از اين طرز رفتار او خيلي رنجيدم." سقراط گفت:"چرا رنجيدي؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنين رفتاري ناراحت کننده است." سقراط پرسيد:"اگر در راه کسي را مي ديدي که به زمين افتاده و از درد وبيماري به خود مي پيچد، آيا از دست او دلخور و رنجيده مي شدي؟" مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمي شدم.آدم که از بيمار بودن کسي دلخور نمي شود." سقراط پرسيد:"به جاي دلخوري چه احساسي مي يافتي و چه مي کردي؟" مرد جواب داد:"احساس دلسوزي و شفقت و سعي مي کردم طبيب يا دارويي به او برسانم." سقراط گفت:"همه ي اين کارها را به خاطر آن مي کردي که او را بيمار مي دانستي،آيا انسان تنها جسمش بيمار مي شود؟ و آيا کسي که رفتارش نادرست است،روانش بيمار نيست؟ اگر کسي فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدي از او ديده نمي شود؟ بيماري فکر و روان نامش "غفلت" است و بايد به جاي دلخوري و رنجش ،نسبت به کسي که بدي مي کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبيب روح و داروي جان رساند. پس از دست هيچکس دلخور مشو و کينه به دل مگير و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسي بدي مي کند، در آن لحظه بيمار است. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
هرصبح که سلامتان می دهم به امید روزی هستم که جـوابتان را با گـوش جان بشنوم.. مــولای مــن تا آن روز ســـلامت می دهــم ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Sunday - 05 September 2021 قمری: الأحد، 27 محرم 1443 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️22 روز تا اربعین حسینی ▪️30 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️31 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️36 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
؟ هنگامی که ذوالقرنین از کار ساخت سد معروف خود دست کشید، به سفرش ادامه داد، در راه به پیرمردی رسید که مشغول عبادت خدا بود و بی توجه به ذوالقرنین و سپاه عظیمش، مشغول نماز شد. ذوالقرنین آزرده خاطر پرسید؛ عظمت و شکوه سپاهم تو را نترساند؟ مرد پاسخ داد، من با کسی مناجات می کنم که لشکریانش بیشتر و قدرت مندتر از سپاه تو است، ذوالقرنین از مرد خواست تا مشاور و همراه او باشد. مرد گفت؛ چند شرط دارم، اول اینکه؛ نعمتی به من ببخشی که فناناپذیر باشد، دوم؛ سلامتی و تندرستی که هیچ وقت از بین نرود، سوم؛ اکسیر جوانی که هیچ گاه پیری و ضعف در آن راه نیابد و زندگی که مرگی نداشته باشد. ذوالقرنین گفت؛ کدامین بنده خواهد توانست این گونه باشد؟ مرد گفت؛ من در کنار کسی هستم که تمام این خصلت ها برازنده و در قدرت اوست. ذوالقرنین در مسیر سفر به مردی دانشمند رسید، پرسید؛ آیا می دانی آن دو چیزی که از ابتدای خلقت پابرجا هستند و دو چیزی که با یکدیگر حرکت می کنند کدامند؟ دو چیزی را که با هم متناقض هستند چیست و آن دو چیزی که با هم دشمن هستند چیست؟ دانشمند گفت؛ آن دو چیز که با یکدیگر حرکت می کنند ماه و خورشید است و آن دوچیز که متناقض هم هستند، شب و روز است و آن دو چیزی که با هم دشمن هستند، زندگی و مرگ است. ذوالقرنین در ادامه راهش به قومی رسید که مردگان را در کنار خانه خود دفن می کردند، پرسید، چرا چنین می کنید؟ پاسخ دادند، تا همیشه مرگ را در برابر خود ببینیم و فراموش نسازیم. ذوالقرنین پرسید؛ چرا خانه های شما درب ندارند؟ گفتند؛ چون در میان ما هیچ دزدی وجود ندارد و ما همه امین هم هستیم. باز پرسید؛ چرا در شهر شما هیچ قاضی و یا حاکمی حکم نمی کند؟ گفتند؛ چون تمام رعیت های ما با هم عادلانه کار می کنند و به هم ستم نمی کنند. هیچ وقت کارشان به دعوا نکشیده، هیچ کس از حقی که بدست می آورد، ناسپاس نیست، هیچ احتیاجی به حاکم یا قاضی نداریم. پرسید؛ چگونه همه شما مثل هم هستید و تفاوتی میان شما نیست؟ گفتند؛ ما در همه غم و شادی ها پشتیبان هم هستیم و به همه لطف می کنیم. الفت و دوستی فراوانی بین ما هست که هیچ وقت جنگی نیست، ما به هوای نفسانی خود تسلط داریم. ما از دروغ و نیرنگ و غیبت دوری می کنیم، به خاطر همین با هم متحد هستیم، ما دارایی خود را میان هم تقسیم می کنیم. در میان ما فقیری نیست، ما حق و عدالت را رعایت می کنیم و هیچ وقت عصبانی و تندخو نمی شویم، به درگاه خداوند همیشه استغفار می کنیم، به خدا توکل و امید داریم هیچ وقت بلا و یا قحطی بر ما نازل نمی شود. پدران ما بر فقیران رحم می کردند و به یکدیگر نیکی می کردند. ذوالقرنین تصیم گرفت بعد از سفرش در میان آن قوم با سعادت زندگی اش را ادامه بدهد. ذوالقرنین در ادامه سفر خود، پیرمردی را دید که جمجمه مردگان را زیر و رو می کند و با دقت در آنها می نگرد، پرسید؛ علت این کار تو چیست؟ پیرمرد گفت؛ بیست سال است در این جمجمه خیره می شوم، می خواهم انسانهای شریف و با اصل، انسانهای ثروتمند و انسانهای پست و فرومایه را از هم بشناسم اما هرگز موفق نشدم. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🔴اسیر شیطان ✍️حضرت موسی (علیه‌السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه‌السلام) ایستاد. موسی (علیه‌السلام) گفت: تو کیستی؟ ابلیس گفت: من ابلیس هستم! موسی (علیه‌السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمده‌ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم! موسی (علیه‌السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس گفت: با رنگ‌ها و زرق و برق‌های این کلاه، دل انسان‌ها را می‌ربایم. موسی (علیه‌السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می‌شوی و هر جا که بخواهی، او را می‌کشی. ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛ سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می‌گردم: 1- هنگامی‌که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛ 2- هنگامی‌که او عمل خود را بسیار بشمارد؛ 3- هنگامی‌که گناهش در نظرش کوچک گردد. 📚 اصول کافی، ج 2، ص 262 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
مخصوصا دخترا حتما بخونن 💠🌀💠 داداشم منو دید تو خیابون..😳  با یه نگاه تندبهم فهموند برو خونه تا بیام..😠 خیلی ترسیده بودم.. 😰 الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..😰 نزدیک غروب رسید..🌅  وضو گرفت دو رکعت نماز خوند📿 بعد از نماز گفت بیا اینجا خیلی ترسیده بودم😰 گفت آبجی بشین☺️ نشستم🙄 بی مقدمه شروع کرد  یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند❗️😭😭😭 حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت😭😭 بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند🤔 از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه😔 آخه♥غیرت الله♥ میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!😔 میدونی چرا امام حسن زود پیر شد😔 بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه😭😭😭😭 آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش😥 یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون❗️ من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم❗️😰 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند: شما چطور شصت سال با هم زندگی کردید؛ گفتند: ما متعلق به نسلی هستیم که، وقتی چیزی خراب می شد؛ تعمیرش میکردیم نه تعویضش! ⭕️ @dastan9 🇮🇷
بازسازي دنيا ✍ پدر روزنامه مي‌خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي‌شد. حوصله. پدر سر رفت و صفحه اي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش مي‌داد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد. "بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو مي‌دهم، ببينم مي‌تواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟ "و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. مي‌دانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت. پدر با تعجب پرسيد: "مادرت به تو جغرافي ياد داده؟ "پسر جواب داد: "جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم دنیا خودش ساخته شد . ✍آدما که درست بشن دنیا خودش درست میشه ⭕️ @dastan9 🇮🇷
داستانهای کوتاه و آموزنده
#داستان‌عبرت‌آموز #ناسپاس_6 شوهرم برای کاری از منزل بیرون رفت سریع با منصور تماس گرفتم و گفتم از
یکی از دوستان دانشگاهی‌ام در جریان ارتباط من با منصور بود. روزی وقتی داشتم از داستان خودم و منصور برایش می‌گفتم از من پرسید اگر با هم قرار بگذارید جایی و او تو را به خانه‌ای ببرد با او می‌روی گفتم چرا که نه؟ من بی نهایت دوستش دارم. گفت حاضری باهاش ازدواج کنی گفتم نه گفت اگر او از تو درخواست رابطه کند؟ حاضری به او جواب رد بدی کمی مکث کردم دوستم به دهانم زل زده بود هرچه خواستم به خودم بقبولانم که بگویم نه نتوانستم و گفتم نه من این قدر دوستش دارم که نمی‌توانم به او جواب رد بدهم. هنوز حرفم تمام نشده بود که دوستم گریه کنان به جان من افتاد و گفت تو خیلی بدی اصلاً فکر نمی‌کردم یه زن آن هم تو بتواند این قدر راحت به شوهرش خیانت کند. آن هم شوهر تو که عشقش به تو ضرب المثل بین ما شده. بعد در حالی که اشکاش رو پاک می‌کرد با دو کاسه پر از اشک چشماش به من نگاه کرد و گفت برو خودت را درمان کن. من تا وقتی حالت خوب نشه حاضر نیستم با تو باشم. من که غافل گیر شده بودم به او گفتم خب دعا کن این امتحان را خدا برایم پیش نیاره ….هنوز حرفم تمام نشده بود که فرزانه از روی تأسف سری تکان داد و بعد نفس عمیقی کشید و رفت. ... ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴