eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امـیدوارم امـروز خوشبختی🕊🌸 همچون پرنده ای سبکبال بـر باغ امید و آرزویتان 🕊🌸 به پرواز درآید و نغمه های خوش سعادت را بـرایتـان بسراید ...🕊🌸 الهی که دلتان از شادی لبریز و وجودتان🕊🌸 غرق در سلامتی باشد صبحتون زیـبـا و دل انگیز🕊🌸 امـروزتـان پــر از امـیـد و مـهـر 🕊🌸 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مردان قوى پنجه و كلنگهاى تيز!! در قرآن در آخرين آيه سوره ملك مى خوانيم : قل اراءيتم ان اصبح ماؤ كم غورا فمن ياءتيكم بماء معين اى پيامبر (به كافران ) بگو اگر آب هاى مورد استفاده شما در زمين فرو رود، چه كسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد؟!. بعضى از مفسّران نقل كرده اند يكى از كوردلان كفّار، هنگامى كه اين آيه را شنيد، گفت : رجال شداد و معاول حداد: مردان قوى پنجه و كلنگهاى تيز، آب را از اعماق زمين بيرون مى كشند (اينكه غصه ندارد). او شب خوابيد، آب سياه ، چشمهاى او را فرا گرفت ، در اين حال صدائى شنيد كه مى گويد: آن مردان قوى پنجه و كلنگهاى تيز را بياور تا اين آب را از چشم تو بيرون كشند؟!. آيا براستى او مى توانست به وسيله آن مردان قوى و كلنگهاى تيز، خود را از آب سياه چشم ، نجات بخشد؟!، نه هرگز. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
✍داستان مردی که بااشاره امام علی (ع) به دونیم تقسیم شد! مَرّة بن قیس از اعیان و اشراف عرب و صاحب قبیله بزرگی بود. او یک‏صد هزار نفر لشکر مسلح داشت. مهمترین خصوصیت او دشمنی با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود. او وقتی با خبر شد که مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر حضرت می‏روند. و به بارگاه حضرتش احترام می‏گذارند، خشمناک و عصبانی شد و گفت می‏روم و گنبد و بارگاهش را خراب کرده و قبر حضرتش را محو می‏نمایم. او با لشکریانش به طرف نجف رفت. کسی هم جرأت مقابله با او را نداشت، بنابراین او بدون هیچ مقاومتی وارد شهر شد و با چکمه داخل حرم مقدّس گردید، وقتی به نزدیک صندوق مطهر درون ضریح رسید، چون قصد نبش قبر امیرالمؤمنین را داشت ناگهان انگشت مبارک حضرت از شکاف صندوق بیرون آمد و با اشاره ‏ای او را به دو نیم تقسیم نمود. ابوالقاسم فردوسی در این مورد چنین سروده است: شهی که زد به دوانگشت مُرّه را به دو نیم بری قتل عدو ساخت ذو الفقار انگشت جسد مَره چون قطعه سنگی شده بود، بدون اینکه قطره‏ای خون بریزد.او را ازحرم بیرون آورده و در کنار دروازه نجف انداختند. و تا مدتها جسد در آنجا بود، هر حیوانی که به جسد می‏رسید، روی آن بول و کثافت می‏کرد. بالاخره بستگان او و یا دشمنان حضرت علی (علیه السلام) جسد را برداشته و او را دفن کردند. در داخل ضریح مبارک در جهت جنوبی صندوق مطهر نزدیک سر مبارک جایگاه مقدس و مبارکی قرار دارد که به آن مَوضِعُ الاِصبَعَین به معنی جایگاه دو انگشت می گویند. 📗 نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج34، ص62. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌀روزهای آخر نویسنده‌ی مفاتیح‌الجنان 🔸حاج شيخ عباس قمی در اواخر عمر در نجف ساکن بود اما وقتی کربلا می‌آمد مهمان آقای قمی‌ بود. آقای قمی قوم و خويش آنها بودند.سال آخر عمر ایشان ما برای درک ایام محرم و صفر آمده بودیم کربلا. در آن ایام ایشان هم کربلا بود. 🔹نزدیک ایام عرفه خبر آمد حاج شیخ عباس مریض است. پدرم گفت: بیا برویم عیادت. یک ماشین سوار شدیم و رفتیم برای دیدنشان. ایشان در خانه یک بزّاز ساکن شده بود. خودش تنها بود. همسرش نبود. نمی دانم شاید فوت کرده بود. 🔸️وقتی وارد خانه شدیم دیدیم همه اتاقها پر است. آن وقت حاج شيخ عباس که از کتاب مفاتيح او، کتابفروش‌ها در تهران ميليون‌ها تومان استفاده می‌کردند را در راهروی خانه جا داده بودند. در رختخواب خوابیده بود و استسقاء داشت و مدام آب می‌خورد. ما را که دید بلند شد نشست و احوالپرسی کرد. 🔹️سه چهار روز بعد از این ملاقات خبر وفات ایشان به ما رسید. تهرانی‌ها شنیده بودند که حاج شیخ فوت شده و خانواده‌اش هیچ پولی ندارند؛ برای او یک حقوقی قرار دادند. مردم کربلا تشییع مفصلی کردند. 🔸️حاج آقا حسین قمی مجلس مفصلی در کربلا گرفت و پدرم در آن مجلس سخنرانی کرد و سابقه دوستی خود با حاج شیخ عباس را تعریف کرد. مردم خیلی متاثر شدند.بعد هم ایشان را به نجف بردند و در ایوانی که مقابل آن آقای حکیم نماز می خواند دفن کردند. 📚منبع: مصاحبه آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷یک شب در محاصره دشمن قرار گرفتیم، هرچه مقاومت کردیم بی‌فایده بود، تمام بچه‌ها شهید شدند، عراقی‌ها درست بالای سرمان بودند، از کنار هر شهید یا مجروحی که می‌گذشتند یک تیر خلاص به سرش می‌زدند، آرام سرم را زیر پیکر شهداء بردم و تمام صورتم را با خون آن‌ها آغشته کردم به‌طوری‌که فکر کنند تیر به سرم خورده و تمام کرده‌ام. 🌷وقتی عراقی‌ها به سراغم آمدند نفسم را در سینه حبس کردم. آن‌ها کمی نگاه کردند و به گمان این‌که قبلاً تیر خلاص را زده‌اند از کنارم گذشتند. عراقی‌ها روی پیکر شهداء راه می‌رفتند و با تمسخر رجزخوانی می‌کردند. آن شب برای من شبی به یادماندنی بود و بالأخره با کمک دوستان نجات یافته و به بیمارستان انتقال پیدا کردیم. : شهید معزز محمدرضا ریاحی 📚 ماهنامه "طراوت"، شماره ۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ بزرگداشت "محمد بن زکريای رازی" 🔹 محمد بن زکریای رازی، در سال ۲۵۱ قمری در شهر ری متولد شد. در جوانی به فراگیری علم کیمیا و شیمی پرداخت و در اثر دود ناشی از زرگری، چشم هایش وَرَم کرد. بعد از درمان چشمهایش، کیمیاگری را ترک کرد و در سن ۴۰ سالگی به تحصیل طب پرداخت. 🔻 شهرت او در میان همگان به حدی رسید که عَرَب ها به او طبیب المسلمین و جالینوس العَرَب می گفتند. وی بعدها به سرپرستی بیمارستان های معروف در بغداد و ری برگزیده شد. 🔸 کشف الکل از جمله نتایج تحقیقات او در کیمیا است. ۵۶ کتاب در طب، ۳۳ کتاب در علوم طبیعی، ۱۷ کتاب در فلسفه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا و ده ها کتاب دیگر در علوم مختلف از او ذکر کردند. ▫️سرانجام این دانشمند بزرگ مسلمان در ۶۰ سالگی از دنیا رفت و در شهر ری مدفون شد. ۵ شهریور، سالروز تولد این پزشک مسلمان ایرانی، به عنوان روز بزرگداشت این شخصیت علمی نامگذاری شده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پاسخ به قلدر سرهنگ مولوى (كه در همان زمان رژيم شاهنشاهى بر اثر حادثه هليكوپتر، معدوم شد) رئيس ساواك تهران بود، وى بسيار هتاك و بى رحم و قلدر بود، دژخيمان همين سرهنگ مولوى ، آن جنايت فراموش نشدنى مدرسه فيضيه قم را در نوروز سال 42 پديد آورند، حضرت امام در 13 خرداد همان سال در مدرسه فيضيه ، سخنرانى تاريخى و مهمى را ايراد فرمود، و درباره جناياتى كه رژيم در مدرسه فيضيه انجام داد پرده برداشت ، در اين سخنرانى وقتى كه مى خواستند از سرهنگ مولوى ، نام ببرند فرمود: آن مردك ، كه حال اسم او را نمى برم ، آنگاه كه دستور دادم گوش او را ببرند، نام او را مى برم . دو روز بعد يعنى 15 خرداد 42 امام را دستگير كردند و در سلولى در پادگان عشرت آباد تهران زندانى نمودند. مرحوم شهيد حاج آقا مصطفى از حضرت امام نقل مى كردند: در اين هنگام سرهنگ مولوى وارد شد و با همان ژست قلدر مآبانه خود و بطور مسخره آميز گفت : آقا! تازگى دستور نداده ايد كه گوش كسى را ببرند؟!. او با اين سخن مى خواست نيش زهرى بزند و بخيالش ، روحيه امام را تضعيف نمايد. ولى امام پس از چند لحظه سكوت ، سرشان را بلند كرده و با حالتى آرام و مطمئن در پاسخ مى فرمايند هنوز دير نشده است . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خواص عاشورایی: نُعیم بن عِجلان انصاری 🔹 نُعيم بن عِجلان انصاری، از ياران امام حسين عليه السلام و یکی از شهداى کربلاست. وی اهل مدینه بود ولی بعدا ساکن کوفه شد. او از اصحاب پیامبر و امام علی صلوات الله علیهما بود. 🔸 در جنگ صفین در حمایت از امام علی ع و در رکاب ایشان جنگید. او به همراه دو برادرش در شجاعت و در سرودن شعر ، زبانزد همه بودند. ♻️ در زمان قیام امام حسین ع، نعیم ۷۰ سال سن داشت. او پس از خروج امام به سلام کوفه، از کوفه خارج شد و خود را به امام رساند. در این مدت پیوسته همراه امام بود تا این که در حمله نخست روز عاشورا به فیض شهادت رسید. ✾📚 @Dastan 📚✾
اول بپرید و بال را در بین راه برای خود بسازید... 🦋 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 غبار کربلا مانع آتش 🖤فاضل کامل سید الواعظین مرحوم سید محمود امامی اصفهانی (رحمة اللّه علیه ) نقل نموده اند: یکی از خلفای بنی مروان اولاد دار نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسری به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهای حضرت سیدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند. اتفاقا بعد از مدّتی خداوند پسری به او عطاء می نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیت می کند که باید بروی سر راه زوّارهای حسین علیه السلام و آنها را به قتل برسانی. پسر شبی در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعی را می برند بسوی جهنّم، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوی آتش، رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمی توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزی به زمین کربلا می گذشت غباری از آن زمین بر بدن او نشسته است. عرض کردند: غبار را از او می شوئیم، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمی شود که بشوئید. پس ملائکه عذاب او را رها کردند و ملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. آن پسر از خواب بیدار شد و از قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش می کرد. 📚پی نوشت: ثمرات الحیوة . کرامات الحسینیه ج 1 ص 202. ✾📚 @Dastan 📚✾