eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت مظلومانه رجايی و باهنر و هفته دولت 🔹 پس از عزل بنی صدر در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، دشمنان با از میان بردن مسؤولین نظام قصد براندازی حکومت اسلامی را داشتند. شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب،مهمترین ثمره تصمیم دشمنان نظام بود. ▫️پس از حادثه ۷ تیر۱۳۶۰، گرچه واکنش انقلابی امام ره، هر گونه ابتکار عمل را از دشمنان سلب نمود ولی کار دشمنان هنوز تمام نشده بود و طرح نابودی مسوولان طراز اول مملکت، در رأس فعالیت آنها قرار داشت. 🔸 بدین ترتیب واقعه ۸شهریور همان سال به وقوع پیوست و رئیس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند. 🔻 پس از عزل بنی صدر، شهید رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شده بود. شهید باهنر نیز که عضو شورای انقلاب بود، پس از انتخاب رجایی به رییس جمهوری، به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
-میگن‌چرا‌میخوای‌شهید‌شی؟! +میگم‌دیدید‌وقتی‌یه‌معلم‌رو‌دوست‌داری خودتو‌میکشی‌تو‌کلاسش‌نمره‌²⁰بگیری و‌لبخند‌رضایتش‌دلت‌رو‌آب‌کنه؟! منم‌دلم‌برا‌لبخند‌خدام‌تنگ‌شده(:" میخوام‌شاگرد‌اول‌کلاسش‌شم♥️🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ پايان دوره حکومت ۵۰۰ ساله خلافت عباسی 🔹 پس از تسخیر بغداد، پایتختِ حکومت عباسیان توسط مغولان و کشتار مردم و تسلیم شدن خلیفه و بزرگان شهر، هلاکوخان مغول در ۲۴ صفر ۶۵۶ ق خلیفه وقت عباسی را به حضور طلبید و او را به قتل رساند. 🔻 به این ترتیب دولت ۵۰۰ ساله بنی عباس سرنگون شد. دولتی که با قیام ابومسلم خراسانی در سال ۱۳۲ ق، آغاز شده بود و پس از حدود ۵۰۰ سال سرانجام در سال ۶۵۶ ق نابود شد. ▫️ بنی عباس نیز با ائمه علیهم السلام دشمنی داشتند و در ابتدای کار همانند بنی امیه، از وجود امامان معصوم در هراس بودند و هر کدام را یکی یکی به طریقی از سر راه خود برداشتند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ ارتحال آيت اللَّه "شيخ حسنعلی نخودکی اصفهانی" 🔻 آیت اللَّه شیخ حسنعلی اصفهانی، در سال ۱۲۴۰ ش در اصفهان متولد شد. از کودکی اهل تلاش بود. تحصیلات مقدماتی را در اصفهان فرا گرفت. ریاضیات و فلسفه را از ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی آموخت. 🔹 وی سپس به نجف رفت و در محضر بزرگانی چون سید محمد فشارکی و سید مرتضی کشمیری شاگردی نمود. پس از مراجعت از نجف، در مشهد اقامت گزید و از علمای مشهد نیز بهره برد. 🔸 او علاوه بر تدریس و تحقیق و عبادت، به نیازمندان توجه داشت. کرامات فراوانی از وی نقل شده است که شرح آن در کتاب نشان از بی نشان‌ها منتشر شده است. مرحوم نخودکی در ۸ شهریور ۱۳۲۱ ش وفات یافت و در حرم امام رضا(ع) دفن شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📣 شفاى ضعف چشم آقاى حاج ميرزا مهدى بروجردى نزيل قم كه از علماء و بزرگان حوزه علميه و صاحب تاءليفات عديده است من جمله اسلام و مستمندان كه در آن نوشته است ، در سن بيست سالگى در اثر ضعف چشم محتاج بعينك شدم و بالنتيجه لازم دانستم كه براى علاج آن اقدام عاجلى بعمل آورم براى اين منظور باطباء مخصوص چشم مراجعه كردم ولى بعد از مداواى زياد نتيجه مثبت بدست نيامد و براى خواندن خطوط و ديدن افراد نيازمند بعينك بودم ، تا اينكه سالى بعد از مراجعت از مكه از طرف كويت بكاظمين مشرف شدم ، نزديك اربعين كه شب زيارتى قبر امام حسين علیه السلام است بايد در چنين شبى درك فيض كرد، مردم از اطراف بكربلا ميرفتند تا فيوضات آن شب و عنايات و الطاف الهى در حرم امام حسين علیه السلام بهره مند باشند منهم بهمين منظور عازم شدم كه تا بتوانم بلكه شفاى ضعف چشم خودم را در كنار آن مرقد مطهر از خداى متعال بخواهم و باتوسل بذيل عنايت آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام خدا حاجتم را برآورد، عصر روز نوزدهم صفر بود به عزم كربلا كاظمين را ترك گفتم . وسيله ما باقطار راه آهن بود معلوم است كه قطار براى پياده و سوار كردن مسافرين ايستگاههاى متعدد دارد، از آنجائيكه شب اربعين بود. جمعيت زيادى كه ازدهات مجاور مى آمدند در ايستگاهها براى سوارشدن بقطار ايستاده بودند بهرحال جمعيت زيادى داخل قطار را پركرده تا بحديكه در داخل كوپه هاى مسافربرى جانبود و مادر كوپه اى بوديم كه محل بارچهار پايان بود و صندلى هم نداشت و مردم اكثرا سراپا ايستاده بودند در راهرو و كوپه ها هيچ جاى اضافى نبود در عين حال باز در هر ايستگاه بر جمعيت و تزاحم افزوده ميشد خصوصا در يكى از ايستگاه ها بعضى از اعراب بَدَوى و كثيف باپاى برهنه و گل آلود سوار شدند و بعضى ها را در داخل كوپه اى كه ما بوديم جا كردند البته وضع لباس و اندام آنها نحوه اى بود كه من واقعا متنفر بودم و با خود ميگفتم كه اينها كى هستند و باپاهاى گل آلود ميخواهند بكجا بروند؟! با اين وضع چه زيارتى ؟ آيا اينها از زوار محسوبند؟! در اين فكر بودم كه ناگاه بفكرم رسيد كه لباس و صورت و تجملات ظاهرى نشانه آدميت نيست ، تن آدمى شريف است بجان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت از كجا كه اينها زائر واقعى امام حسين ع نباشند چه بسا مردمى بزيارت مى روند كه صاحب تجملند ولى در اثر خبث باطنى زائر نيستند پس اينها راسبك نشمار شايد تقربشان نزد حق زيادتر باشد، و دمى از اين انديشه آرام گرفتم بعد بياد اين افتادم كه من در سن بيست سالگى و گل جوانى بضعف چشم گرفتار شدم . خدايا مى شود بر من توجهى كنى و در اثر توكل بامام حسين ع سلامت چشم را بمن باز دهى آيا توسل من امشب نتيجه دارد؟ آيا امام حسين ع به من عنايتى مى فرمايد؟ آيا خدا امشب حاجتم را بر مى آورد اجابت دعا كه در تحت قبه و بارگاه حضرت امام حسين علیه السلام از وعده هاى حق است ، ناگاه بخود گفتم بزيارت ميروم كه عرض حاجت كنم وه چه مقام بزرگى وه چه حاجت كوچكى مقام رفيع و بلند اباعبداللّه جانباز زكوى حق كجا شفاى ضعف چشم ، چه انتظار و خواسته كوچكى براى نيل به اين حاجت مى توانم بخواست خدااز زوار حضرتش استفاده كنم در اين حال باقلبى دور از شائبه باصفاى باطنى و معنوى باتوجه بمقام زائرين آن حضرت چشمم بر خورد به پاى يكى از مسافرين كربلا كه پايش گل آلود بوده آهسته دست بردم و به مقدار عدسى از گل خشكيده پاى او را برداشتم و در دست سرمه كردم و با دست چپ عينك از چشم برداشتم و بادست راست آن خاك را بچشم ماليدم ، ماليدن همان شد خوب شدن و رفع ضعف چشم هم همان ديگر نيازى به عينك پيدانكردم اللهم ارزقنا زيارة قبره و شفاعة جده آمين رب العالمين . 📚توسلات ، 80 . ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ خواص عاشورایی: آخرین شهید کربلا: هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبی ازُدی 🔹 هفْهاف بن مُهَنَّد ، از یاران امام علی (علیه السلام) بود و در جنگ صفین با آن حضرت بود. وی آخرین شهيد کربلا است. راسِب، تيره‏ ای از قبيله ازُد است که اکثريت این طايفه ساکن بصره بوده‌اند. 🔻 او وقتى خبر خروج امام حسين علیه السلام را شنيد، از بصره بيرون آمد. اما در غروب عاشورا و پس از كشته شدن امام ع و هنگام غارت خیمه ها، به کربلا رسيد . تا متوجه ماجرا شد وارد لشكر ابن سعد شد و در میان لشکر تاخت و تاز كرد . ▫️او دلیرانه جنگید و افراد زیادی را کشت. تا آنکه افراد سپاه دشمن او را محاصره کردند. پس از نبردی دلیرانه، سرانجام پنج نفر بر او حمله برده و او را به شهادت رساندند.
از ما هیچ چیز باقی نمی ماند جز خاطراتی که در آن دلیل حال خوب یک نفر دیگر باشیم... 🧡 ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
*مشهدی ها، موکب خود را با مشارکت مردم برپا کنید* امکان مشارکت محبین اهل بیت علیهم السلام را از هر جای دنیا برای تأمین نیازمندی های موکب خود، فراهم کنید. امسال برای برپا شدن هر چه بهتر موکب خود، اطلاعات و نیازمندی های موکب خود را برای تأمین نیازهای مادی، تأمین کالا و موارد دیگر، ثبت کنید تا ضمن معرفی موکب خود از این طریق امکان مشارکت محبین حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را فراهم کنید. *همین حالا اقدام کنید و به زائران حضرت رضا علیه السلام خدمت کنید!* 🚀 Mofidapp.com
🖤 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا فِلْذَةَ كَبِدِ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که قلب مهربان آخرین فرستاده خدا، مملو از محبت و انتظار توست. 🌱سلام بر تو و بر روزی که جهان را با آفتاب محمدی روشن خواهی کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مسجد پاريس در هجرت امام خمينى قدس سره   امام وقتى وارد نوفل لوشاتو شدند، از اول سؤ ال كردند كه قبله كدام طرف است خوب آنهائى كه مسيحى بودند كه نمى دانستند، مسلمان ها هم كه آنجا ساكن نبودند تا بدانند و چون نمى شد نماز را به تاءخير بياندازند، جهت قبله را پيدا كردند و به جهت قبله نماز خواندند. عصر بود كه امام مرا صدا زدند فرمودند كه اين قبله نما را بگيريد ببريد در مسجد پاريس مشخص كنيد كه كه اين قبله نما قبله مسجد پاريس را چگونه نشان مى دهد همان جهت قبله را حفظ كنيد بياييد در اين جا قبله را در اينجا پيدا كنيد. ما قبله نما را گرفتيم و با يكى از برادران كه آن جا بود - آقاى دكتر مجابى - آمديم مسجد جامع پاريس و جهت قبله را كه قبله نمازشان مى داد با قبله آنجا تطبيق داد و برگشتيم و قبله منزل امام را در نوفل شاتو را مشخص ‍ كرديم . 📚سرگذشتهاى ويژه امام خمينى جلد 55 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پيرزنى پرصلابت و شجاع بكّاره از دودمان هلالى ، بانوى پر صلابت و شجاع از طرفداران امام على (علیه السلام ) بود و در مدينه سكونت داشت ، رنجها و مصائب روزگار او را فرتوت و نابينا نموده بود، اما قلب بينا و جوان داشت ، روزى معاويه در عصرى كه در اوج قدرت بود وارد مدينه گرديد، بكاره در يكى از مجالس معاويه شركت نمود، بين معاويه و او چنين گفتگو شد: معاويه : اى خاله ! حالت چطور است ؟ بكّاره : خوب است اى رئيس ! معاويه : روزگار تو را پژمرده كرده است . بكّاره : آرى روزگار فراز و نشيب دارد، كسى كه عمر طولانى كند، پير مى شود، و كسى كه مرد، مفقود مى گردد. عمروعاص ، مشاور عزيز معاويه كه در آنجا حاضر بود، خواست معاويه را بر ضد اين بانو، تحريك كند، گفت : سوگند به خدا همين زن اين اشعار را در مدح على (علیه السلام ) و ذمّ تو (اى معاويه ) خواند، سپس آن اشعار را ذكر نمود. مروان نيز كه در آنجا حاضر بود، شعر ديگرى خواند و به او نسبتت داد. سعيدبن عاص نيز گفت : سوگند به خدا بكّاره اين اشعار را (در مدح على و ذمّ تو در فلان وقت ) خواند، سپس آن اشعار را ذكر نمود. معاويه نسبت به بكّاره ، پرخاش و جسارت كرد. بكّاره با كمال صلابت گفت : اى معاويه ! روش تو، چشمم را نابينا كرد و زبانم را كوتاه نمود، آرى سوگند له خدا اين اشعار را من گفته ام و از تو پوشيده نيست . معاويه خنديد و گفت : در عين حال ، اين امور ما را از نيكى كردن به تو باز نمى دارد، هر حاجتى دارى بيان كن تا برآورم . بكّاره گفت : اكنون هيچ نيازى به تو ندارم ، سپس بى آنكه كوچكترين اعتنائى به اطرافيان پول پرست معاويه كند، از آن مجلس با كمال عزت و سرافرازى بيرون آمد. براستى چه نيروئى از يك پيره زن فرتوت ، اين گونه توان و صلابت و عزت بخشيده است ؟ جز اينكه او در كلاس درس امام على (ع ) پرورش يافته بود، و روحيه شاگردان على (ع ) در او بود. ✾📚 @Dastan 📚✾
* 📚حکایتی زیبا از کتاب منطق الطیر سلطان محمود، يک شب به صورت ناشناس از جايي عبور مي‌کرد. مردي را ديد که خاک‌ها را در الک مي‌ريزد و پس از الک کردن، آنها را كُپه كُپه، جمع مي‌کند. سلطان محمود خواست که به او کمک نمايد. به همين دليل بازوبند طلاي خود را باز کرد و در ميان خاک‌ها انداخت تا آن مرد بازوبند را پيدا کند و با فروشش پولي به دست آورد تا مجبور نباشد که به کارهاي سخت تن دهد. فرداي آن روز سلطان محمود، دوباره به سراغ آن مرد رفت. ديد که همچنان مشغول جمع کردن خاک و الک کردن آن است. به او گفت: که ديشب چيز با ارزشي پيدا کردي که با فروش آن مي‌تواني مدت زيادي را بدون زحمت و تلاش زندگي کني. پس چرا دوباره کار سخت خودت را داري ادامه مي‌دهي؟ آن مرد گفت: من گردنبند قيمتي را در ميان خاک‌ها پيدا کردم اما چرا الک کردن خاکي را که مي‌شود در آن چنين چيزهاي قيمتي پيدا کرد، رها کنم؟! من تا وقتي زنده‌ام اين کار را انجام خواهم داد. ✾📚 @Dastan 📚✾