eitaa logo
💎 داستان‌ های آموزنده 📚
1.1هزار دنبال‌کننده
104 عکس
28 ویدیو
10 فایل
اگر از کانال خودتون راضی هستید ، ما رو به دوستانتون معرفی کنید🌷 ارتباط با ادمین کانال 🤳 @dastanadmin ⁦✍️⁩ داستان های آموزنده
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_ماجرای_جوان_یهودی_و.mp3
2.69M
♨️ماجرای جوان یهودی و رسول خدا 🎧 🎙حجت‌الاسلام ‍‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Dastan_amoozandeh
شکار مرغابی دو شکارچی دسته‌ای مرغابی وحشی در حال پرواز را دیدند. یکی از آنان تیری در تفنگ خود گذاشت و گفت: «اگر یک مرغابی بزنم، غذای خوبی می‌پزم و با هم می‌خوریم.» شکارچی دیگر پرسید: «نکند از من انتظار داری مرغابی وحشی پخته بخورم؟ مرغابی وحشی باید روی آتش سرخ شود، در غیر این صورت لذیذ نخواهد شد!» دو شکارچی مدتی با هم جر و بحث کردند که بهتر است مرغابی را بپزند یا کباب کنند. سرانجام به توافق رسیدند که نیمی از آن را بپزند و نیم دیگر مرغابی را کباب کنند. اما در این بین مرغابیان وحشی منتظر پایان مشاجره آن دو نشدند و به پرواز خود ادامه داده بودند. 🆔 @dastan_amoozandeh
🚫 نتیجه ی حکم به ناحق دهقانی یک ظرف عسل برای فروش به شهر آورد. نگهبان دروازه ی شهر برای گرفتن راهداری جلوی او را گرفت و سر ظرف را باز کرد که ببیند چیست؛ ولی از شدت بد ذاتی آنقدر او را معطل کرد و سر ظرف را باز نگه داشت تا این که مگس‌های زیادی از اطراف آمدند و روی عسل نشستند و عسل را از بین بردند، طوری که مشتری برای خریدن آن رغبت نمی کرد. دهقان پیش قاضی رفت و شکایت کرد. قاضی گفت: تقصیر از راهداری نیست. بلکه تقصیر از مگس‌ها است. هر کجا که مگس‌ها را ببینی حق داری آنها را بکشی؟ دهقان از این قضاوت جاهلانه متعجب شد و گفت: این حکم را روی کاغذ بنویسید و به من بدهید. قاضی حکم قتل مگس‌ها را نوشت و امضا کرد و به دهقان داد. 🪰 دهقان همین که نوشته را دریافت کرد و در جیب خود گذاشت، دید مگسی بر صورت قاضی نشسته است. فورأ یک سیلی محکم به صورت قاضی نواخت و مگس را کشت. قاضی با شدت غضب گفت: او را حبس کنید. دهقان بی درنگ نوشته را از جیب خود در آورد و به قاضی نشان داد و گفت: حکمی است که خودتان امضا فرمودید. 📙هزار و یک حکایت خواندنی ۱ / ۱۹۸؛ به نقل از: هزار و یک حکایت / ۳۵۶. 🆔 @Dastan_amoozandeh
🔆رعایت اقتصادی در زندگی 🌾أبوالفاتج گفت: یکی از دوستانم به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: گاهی ما در بین راه مکه می‌خواهیم احرام ببندیم، نخاله و سبوس آرد نداریم تا به‌وسیله‌ی آن خود را شستشو بدهیم و آثار نوره را بزداییم، لذا با آرد این عمل را انجام می‌دهیم و از این کار هم ناراحت هستیم. امام فرمود: 🌾از اسراف کردن می‌ترسید؟ عرض کردم: آری. فرمود: «آنچه در اصلاح و سلامتی بدن مصرف شود، اسراف نیست. گاهی من دستور می‌دهم مغز استخوان را با روغن‌زیتون مخلوط کنند و به‌وسیله‌ی آن خود را شستشو می‌دهم. اسراف در چیزهایی است که باعث تلف شدن مال و ضرر رساندن به بدن شود.» 🌾عرض کردم: «سخت‌گیری و به تنگی زندگی کردن، چگونه است؟» فرمود: «نان و نمک خوردن بااینکه قُدرت داری غذای دیگری بخوری، [بهتر است].» 🌾عرض کردم: میانه‌روی و اقتصاد در زندگی به چه نحو حاصل می‌شود؟ فرمود: وقتی‌که نان، گوشت، شیر، روغن‌زیتون و روغن حیوانی باشد، اگر انسان گاهی از این و گاهی از آن بخورد، [میان روی حاصل می‌شود]، (نه آن‌که با داشتن غذاهای متنوع، همه را یک‌دفعه بخورد.) 📚پند تاریخ، ج 3، ص 220 -بحارالانوار، ج 15، ص 201 🆔 @Dastan_amoozandeh
آیا به اندازه کافی مرغ دارید؟ دهقانی در مزرعه‌اش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغ‌های او می‌مردند. نمی‌دانست چه باید بکند، برای همین از همسایه‌اش مشورت خواست. همسایه پرسید: «چه غذایی به مرغ‌ها می‌دهی؟» دهقان گفت: «جوی دوسر.» همسایه گفت: «نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.» دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد کردند، دهقان گفت: «اوضاع که بهتر نشده هیچ، در این چند روز بیست مرغ دیگر هم از بین رفته‌اند.» مرد همسایه پرسید: «چه آبی به مرغ‌ها می‌دهی؟» دهقان گفت: «مگر فرقی هم می‌کند؟ من به مرغ‌ها آب چاه می‌دهم.» همسایه دهقان گفت: «همه آب‌ها یکی نیستند، اگر مرغ‌های تو بیمار شده‌اند باید آب جوشیده به آنها بدهی.» چهار روز بعد دهقان پیش همسایه رفت و با ناراحتی گفت: «هیچ یک از پیشنهادات تو اثری نداشت. از چهار روز پیش آب جوشیده به مرغ‌ها می‌دهم، اما باز هم پنجاه مرغ از بین رفته‌اند.» همسایه در حالی که فکر می‌کرد سرش را تکان داد و گفت: «دوست عزیز، خیلی بد شد. من از این پیشنهادهای خوب زیاد دارم، اما آیا تو هم به اندازه کافی مرغ داری؟!» 🆔 @dastan_amoozandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان خانمی که بدون اجازه پیامبر(ص) به خاکسپاری پدرش هم نرفت!!! 🆔 @Dastan_amoozandeh
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 🔆شریک جرم ظالم شدن فقط با یک جمله! 🍂جناب شيخ رجبعلی خیاط، دوستان و شاگردان خود را از همكاری با دولت حاكم ( پهلوی) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر میداشت. يكی از شاگردان شيخ از وی نقل كرده‌است كه فرمود: روح يكی از مقدسين را در برزخ ديدم محاكمه مي‌كنند و همه كارهای ناشايسته سلطان زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت می‌دهند🔥 ❗️شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكرده‌ام!!! ⁉️ به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتی: عجب امنيتی به كشور داده‌است؟ گفت: چرا! ⛔️ به او گفته شد: بنابر اين تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد. » در نهج‌البلاغه آمده است كه امام علی(علیه السلام) فرمود: 🍂هركه به كردار عده‌ای راضی باشد، مانند كسی است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن.. 📕کیمیای محبت 🆔 @Dastan_amoozandeh
🍃 پیامبر اکرم (ص) و مرد عرب 🔅 عربی خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمد و حضرتش به‌سوی جنگ می‌رفتند. عرب رکاب شتر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را گرفت و عرض کرد: «یا رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلّم به من عملی آموز که سبب رفتن به بهشت شود.» 🔺 فرمود: (از روی انصاف) هرگونه دوست داری که مردم با تو رفتار کنند، تو با آنان رفتار کن؛ و هر چه را ناخوش داری مردم با تو کنند، با آنان انجام مده. بعد فرمود: جلو شتر را رها کن (که قصد رفتن به جهاد دارم.) 📚اصول کافی، ج 2، باب الانصاف، ح 10 🌾🌾امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «هر کس از خود به دیگران انصاف دهد، خداوند بر عزّتش می‌افزاید.» 📚جامع السعادات، ج 1، ص 368 🆔 @Dastan_amoozandeh
نماز باران شهر قم در گیر و دار جنگ جهانی دوم از قحطی و خشکسالی ناله داشت، زمین ها خشک بود، باغات در شرف انهدام قرار داشت، مردم دچار مضیقه و سختی بودند، عوامل مادی از حل مشکل به عجز نشسته بودند، تنها راهی که برای نزول باران وجود داشت، یکی از دستورهای مهم اسلامی بود و آن هم نماز باران. 🔸 کم تر کسی به خود جرأت می داد که به این مهم اقدام کند، کسی را می خواست که قلبش به نور یقین منور و جانش در اتصال با عالم ملکوت باشد. 🔹 آن کس که به خویش با کمال اطمینان جرأت قدم نهادن در این میدان را داد، مرجع بزرگ آن زمان مرحوم آیت اللّه العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری بود، مردی که بارها برای دفع استعمارگران، به میدان جهاد رفته بود و برای احقاق حق مسلمانان پافشاری داشت. 💠 جمعیت زیادی با چشم گریان و دلی بریان و سر و پای برهنه به رهبری و پیشوایی آن مرد الهی به سوی خاک فرج قم حرکت کردند. زمانی بود که متفقین در شهر قم قوا دارند و از نزدیک ناظر اوضاعند؛ ارتش کفر تصور دیگر داشت و حزب حق مقصدی دیگر؛ قوای کفر پس از خبر شدن از حقیقت حال، سخت در تعجب شد، مگر ممکن است جمعیتی به سرپرستی یک مردی عالم با انجام عملیاتی چند از آسمان باران به زمین بیاورد؟! 🌨 پس از انجام مراسم باران در سه روز، اشک آسمان بر زمین هم چون سیل باریدن گرفت، به عنوان خبری مهم در همه جا پخش شد، من خودم چند نفر از آن هایی را که در آن نماز شرکت داشتند، دیده ام و از زبان آنان داستان را شنیده ام، بر سنگ مزار او در مسجد بالای سر حرم حضرت معصومه علیها السلام این واقعه را ثبت کرده اند، تا همه بدانند که نماز این دستور مهم الهی قدرت حل بسیاری از مشکلات را دارد، چه اگر نداشت خدای متعال امر نمی فرمود: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»(۱) از صبر و نماز یاری بخواهید. پی نوشت [1] بقره (2): 45. 📘منبع : عرفان اسلامی: 5/ 126 📚 @Dastan_amoozandeh
⭕️ نژادپرستی محکوم است! روزى سلمان فارسى در مسجد پيغمبر نشسته بود، عده اى از اكابر اصحاب نيز حاضر بودند، سخن از اصل و نسب به ميان آمد، هر كسى درباره اصل و نسب خود چيزى مى گفت و آن را بالا مى برد، نوبت به سلمان رسيد، به او گفتند: تو از اصل و نسب خودت بگو، اين مرد فرزانه تعليم يافته و تربيت شده اسلامى به جاى اينكه از اصل و نسب و افتخارات نژاد سخن به ميان آورد، گفت : انا سلمان بن عبداللّه من نامم سلمان است و فرزند يكى از بندگان خدا هستم . گمراه بودم و خداوند به وسيله محمّد صلى اللّه عليه و آله مرا راهنمايى كرد. فقير بودم ، خداوند به وسيله محمّد صلى اللّه عليه و آله مرا بى نياز كرد. برده بودم ، خداوند به وسيله محمّد مرا آزاد كرد. اين است اصل و نسب من ، در اين بين رسول خدا وارد شد و سلمان گزارش ‍ جريان را به عرض آن حضرت رساند. رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله رو كرد به آن جماعت كه همه از قريش بودند و فرمود: اى گروه قريش ، خون يعنى چه ؟ نژاد يعنى چه ؟ نسب افتخارآميز هر كس دين اوست . مردانگى هر كس ، عبارت است از خلق و خوى و شخصيت او، اصل و ريشه هر كس عبارت است از عقل و فهم و ادراك ، او چه ريشه و اصل نژادى بالاتر از عقل ؟ يعنى به جاى افتخار به استخوانهاى پوسيده به دين و اخلاق و عقل و فهم و ادراك خود افتخار كنيد. تاكيدات رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله درباره بى اساس بودن تعصبات قومى و نژادى ، اثر عميقى در قلوب مسلمانان بالاخص مسلمانان غير عرب گذاشت . به همين دليل هميشه مسلمانان اعم از عرب و غير عرب اسلامن را اغز خود مى دانستند نه بيگانه و و اجنبى ، به همين جهت مظالم و تعصبات نژادى و تعصبات خلفاى اموى نتوانست مسلمانان غير عرب را به اسلام بدبين كند، همه مى دانستند حساب اسلام از كارهاى خلفا جداست و اعتراض آنها بر دستگاه خلافت هميشه بر اين اساس بود كه چرا مبه هوانين اسلامى عمل نمى شود 📚خدمات متقابل اسلام و ايران ، ص 75. 🆔 @Dastan_amoozandeh
💟 خودآرايى حسن بن جهم مى گويد: بر حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) وارد شدم ، ديدم خضاب فرموده است ، گفتم : - رنگ مشكى به كار برده ايد؟ فرمود: بلى ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنى در همسر او است ، برخى از زنان ، به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمى آرايند عفاف را از دست مى دهند. 📚مسئله حجاب ، صفحه 27. 🆔 @Dastan_amoozandeh