eitaa logo
داستان های آسمانی
62 دنبال‌کننده
46 عکس
13 ویدیو
0 فایل
در این کانال میتونید داستان های جذابی از افرادی ک مسیر زندگی خود را به گونه ای متفاوت انتخاب کردند بخوانید. این داستان ها واقعی نیستند اما میتوانند مصداق های واقعی زیادی داشته باشند اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید لطفاً به این آی دی ارسال کنید. @asemani4522
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهارم فردا صبح، مامور، در زندان را باز کرد و گفت: حاج صمد... بیا بیرون... آزادی. حاج صمد که انگار دوباره متولد شده بود، کمی چشمانش را مالید و با چشمان تنگ شده‌اش، اطرافش را نگاه کرد. دید همان مرد صاحب ساعت روبرویش ایستاده و سرش را پایین انداخته. جلو آمد و سلام کرد. آن مرد با حالتی خجالت زده، سرش را بالا آورد و گفت: آقا... من خیلی شرمنده شمام... اشتباه کردم... شما ساعت منو ندزدیدید ...شما درست می‌گفتید که اونو پیدا کردید.... من روز قبلش، حدودای ظهر بود که به همراه خواهرم به اون پارک رفتم. می خواستم برم دستشویی. ساعتمو روی طاقچه کنار دستشویی گذاشتم که موقع شستن دست‌هام خیس نشه. وقتی از دستشویی بیرون اومدم، دیدم ساعتم نیست. فهمیدم یکی اونو برداشته... تا اینکه امروز صبح خواهرم زنگ زد و گفت اون روز ساعت من رو اون برداشته بود که یک وقت کس دیگه‌ای برنداره. اما توی راه از کیفش افتاده و گم شده. تو این مدت هم از ترس اینکه دعواش کنم، چیزی بهم نگفته بود. اما همین که فهمید شما را به جرم دزدی انداختم زندان، عذاب وجدان گرفت و اعتراف کرد. حالا من حسابی شرمنده شمام.  برای جبرانش هم هر قدر بخواهید بهتون پول میدم. حاج صمد که تا الان فقط نگاه می‌کرد و چیزی نمی‌گفت، لب به سخن گشود و گفت: من پول نمی‌خوام جوان! فقط به آقام امام رضا قول دادم هر وقت از اینجا بیرون اومدم، برم پابوسش... ان مرد لبخندی زد و گفت: هر چقدر خرج سفرت باشه با من. حاج صمد یک سفر مشهد لاکچری مهمان آن مرد یا بهتره بگم مهمان امام رئوف و مهمان نوازی چون امام رضا شد. هر وعده در غذاخوری حضرت، غذا نوش جان می‌کرد و شبانه روز کنار ضریح آقا نماز و مناجات می‌خواند. از سفر مشهد که برگشت، حقوق آن ماه و معوقات ماه‌های قبل را هم بهش دادند. حاج صمد هم  توانست به وعده‌هایی که به خانمش داده بود، به طور کامل عمل کند. 🌸🌸🌸🌸 کانال داستان های آسمانی ❄️@dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر قراری برای دادن مبلغ معینی پول توجیبی به فرزندمان گذاشتیم، اولا باید آن را به موقع به آنها داده و منتظر درخواست آنها نشویم و ضمنا در این باره توضیحی ندهیم و یا منّتی بر سر آنها نگذاریم و یا پرس و جویی درباره ی این که پول قبلی را چه کردی ، یا خرج چه کاری کردی ، به هیچ وجه مطرح نکنیم. به بیان دیگر این آزادی را به فرزندمان بدهیم و اجازه بدهیم که او نتیجه گیری لازم را از خرجِ به جا و یا نا به جای خودش داشته باشد. ❌ از پول توجیبی نباید برای کودک استفاده کرد و از او گرفت. ❀ @madaranee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت پنجم چند وقتی گذشت. مرد صاحب ساعت که نامش جمشید بود، با حاج صمد تماس گرفت: _ سلام حاج صمد آقا... چطوری داداش؟ سفر خوش گذشت؟ _ سلام آقا جمشید... تشکر... عالی بود. _ یه پیشنهاد برات دارم... یکی از رفیقای من یک شرکت بزرگ واردات و صادرات قطعات خودرو داره. کلی کارمند زیر دستش دارند کار می‌کند. اما مدتیه که حسابدار قبلیشو اخراج کرده. میگه دستش کج بوده. دنبال یه حسابدار کاردرست و دست پاک می‌گرده. یادمه گفته بودی حسابداری خوندی. می‌خوای تو رو بهش معرفی کنم؟ _اما آخه آقا جمشید... من خیلی وقت پیش لیسانسمو گرفتم... تا به حال جایی کار حسابداری نکردم... یعنی کار گیرم نیومده... الان خیلی ساله که پاکبان هستم... _اما و آخه نداره داداش من! خودش راهت می‌ندازه. نگران اونش نباش. تو فقط بگو هستی؟؟ حاج صمد با تردید گفت: باشه! چند روز بعد، حاج صمد شد حسابدار بزرگترین شرکت واردات و صادرات قطعات خودرو. ماهی چندین میلیون پول در می‌آورد؛ اما در سبک زندگی اش هیچ تغییری حاصل نشد. همان زندگی ساده و معمولی قبل را همچنان داشت. مقدار کمی از درآمدش را صرف مایحتاج زندگی اش و خانمش و بچه‌هاش می‌کرد؛ مابقی را صرف کمک به مردم می‌کرد. یک خیریه تاسیس کرد. در مناطق محروم و روستاها مسجد و مدرسه ساخت. یتیم‌های زیادی را تحت پوشش قرار داد. به هر کس که دستی دراز می‌کرد، کمکی می‌خواست، هر قدر که در توانش بود، کمک می‌کرد. با اینکه دخل و خرجش زیاد شده بود، اما حواسش به پرداخت خمس مالش هم بود. مدیر شرکت با این مسائل چندان میانه خوبی نداشت. روزی حاج صمد را خواست... 🌸🌸🌸🌸🌸 کانال داستان های آسمانی ❄️@dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 راه‌های افزایش حرمت نفس کودکان 1️⃣ به كودک كمک كنيد به خودش اعتماد كند. او را به طور مستقيم تصحيح نكنيد. اشتباهاتش را با تنبيه و داد زدن جواب نديد. بگذاريد بداند همه اشتباه می‌كنند. 2️⃣ وقتی فرزندتان به سراغتان مي‌آید، كارتان را قطع كنيد (صحبت با تلفن، حرف زدن با يک دوست، تماشای تلويزيون) و به چشماش نگاه كنيد. 3️⃣ یا با او قهر نكنيد و یا قهرتان طولانی نباشد. 4️⃣ پدر و مادر بايد در مقابل فرزندشان عضوی واحد باشند. اگر اختلاف برای انتخاب روش تربيتی داريد اجازه ندهيد فرزندتان از آن آگاه شود. 5⃣ والدین در خانه برای خود ارزش قائل شده و به یکدیگر احترام بگذارند. ( نفرین کردن خود، تحقیر همسر و داد وبیداد در خانه، عزت نفس را خدشه دار می‌کند) ❀ @madaranee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا